تاریخ انتشار: ۲۶ فروردین ۱۳۸۶ • چاپ کنید    

رویکردی ساده‌انگارانه به همجنس‌گرایی

حسین نوش‌آذر

خانم ماه منیر رحیمی در تاریخ ۲۳ فروردین گفت‌وگویی با آقای دکتر جعفر کاظمی انجام دادند. در این گفت‌وگو كه در سایت زمانه نیز انتشار یافت نكاتی پيرامون همجنس‌گرایی طرح شده كه یا به كل نادرست است یا تنها نیمی از حقیقت را در بردارد. در این یادداشت از روی وظیفه نادرستی‌ها را یادآوری می كنم. ورود من به این بحث نه از منظر یك نویسنده بلكه از جایگاه یك درمانگر است. (آیا می‌توانیم این دو سویه را به این سادگی از هم جدا كنیم؟)

آقای كاظمی با رویكرد ساده‌انگارانه و حتی عامیانه به نظریه فروید در توضیح همجنس‌گرایی می‌گویند:
وقتی شخص رشد می‌کند و بزرگ می‌شود، این موضع‌ جنسی از دهانه‌ی مقعدی به آلت جنسی منتقل می‌شود. آن‌هایی که منتقل نمی‌شود، در مرحله‌ی فالیک می‌مانند و از همان مقعدشان لذت می‌برند. یعنی دیگر لذت جنسی را از غیر از موضع جنسی واقعی باید ببرند، اینها احتمالاً همجنس‌گرا می‌شوند.

این سخن از بنیاد نادرست است و هر چند كه ظاهرا علمی‌ست اما در اساس عامیانه است و متاسفانه از این حقیقت نشان دارد كه گوینده سخن حتی با پیش پاافتاده‌ترین بحث‌های روانشناسی بالینی بیگانه است یا از روی مصلحت یا ترس از این بحث‌های كاملا آشنا می‌گذرد. این سخن متاسفانه حرف مفتی بیش نیست. به این دلایل:

در تئوری‌های روانكاوی و از جمله در مكتب Feldmanns و MacCullochs همجنس‌گرایی در مردان از نوع اختلال در شكل‌گیری هویت جنسی به شمار می‌آید. در این نظریه مردی همجنس‌گرا می‌شود كه تعریف مردانگی در قلمرو فرهنگی فرد را نتواند بپذیرد. برای مثال در فرهنگ ما ایرانیان اگر داش آكل را نشانگر كمال مطلوب منش مردانه در نظر بگیریم، مردی كه نتواند در سنین شكل‌گیری شخصیتش خود را در این گونه نشانه‌های مردانگی تعریف كند، به همجنس‌گرایی تمایل پیدا می كند. با این حال این تنها یك نظریه است. محققانی مانند Churchill در سال ۱۹۶۷ یعنی نزدیك به ۴۰ سال قبل این نظریه را رد كردند و به عامل رفاقت در شكل‌گیری تمایلات همجنس‌گرایانه در مردان اشاره داشتند. در میان سربازان یونانی و همانطور كه از داستان‌های ایاز در ادب فارسی پیداست در میان بسیاری از لشکریان ایرانی و در دوران‌های متاخرتر در میان عارفان ایرانی تمایلات همجنس گرایانه وجود داشته است. این گونه محققان با استناد به روایات تاریخی به این نكته اشاره می‌كنند كه این مردان هر چند در زمان خود كمال مطلوب مردانگی را از نظر زیبایی صورت و رشادت و رزم‌آوری و رویكرد به ورزش‌های رزمی به نمایش مي‌گذاشتند اما همجنس‌گرا بودند. (نمونه‌اش ایاز ) علاوه بر این در تحقیق معروف به پژوهش بیبر فقط ۲ درصد همجنس‌گرایان مردانگی خود را انكار می‌كردند یا با مردانگی‌شان مشكل داشتند. فروید در رساله‌ای كه درباره جنسیت نوشته است Drei Abhandlungen zur Sexualtheorie به این حقیقت اذعان دارد.


Silverstein در سال ۱۹۷۲اعتقاد داشت كه بسیاری از مردان همجنسگرا خود را به شكل مرد می‌بینند. (یعنی اختلال در هویت‌یابی جنسی ندارند.) مارتین و لیون (۱۹۷۲) همین نكته را در مورد خانم‌های همجنس‌گرا بسط مي‌دهند. در این بحث نباید فراموش كرد كه همجنس‌گرایان هم مانند دیگران در یك قلمرو فرهنگی مشخص زندگی مي‌كنند و از آن فرهنگ تاثیر می‌گیرند. برای همین آنها هم تلاش می‌كنند برای به دست آوردن محبت همسر، در نقش یك مرد یا یك زن فرو بروند و آن وظایفی را انجام دهند كه فرهنگ مسلط از آنها انتظار دارد. برای مثال اگر در ایران یك زن می‌بایست كدبانو باشد یك مرد همجنس‌گرای ایرانی اگر در یك رابطه همجنس‌گرایانه زندگی كند، بعید نیست كه بخواهد برای به دست آوردن محبت همسرش كدبانوی خوبی باشد. ممكن است همین مرد از برخی لحاظ مانند یك مرد تمام عیار، یكی مثل داش آكل، بزن بهادر یا به اصطلاح بامرام باشد. (ابراهیم گلستان در مقاله‌ای اشاره مي‌كند كه داش آكل اتفاقا همجنس‌گرا بوده است.) روانشناسی و روانكاوی با فروید آغاز شد اما به او ختم نشد. محققی به نام Gangon می‌نویسد جنسیت قالبی نیست كه آن را بتوانیم به قالب فرد درآوریم.

آقای كاظمی ظاهرا به كل از این نظریه‌ها بی اطلاع‌اند یا با سویه همجنس‌گرایانه‌شان در ارتباط نیستند یا از این سویه وحشت دارند كه به جای رویكرد علمی به این مساله ساده، همجنسگرایی را در حد مقعد فرو می‌كاهند. آن طور كه از تحقیق كینزی برمی آید مشكلات روحی همجنس‌گرایان به رشد و شخصیت آنان ربط ندارد. بل كه به میزان پذیرش همجنس‌گرایی در یك جامعه ربط دارد و به حد تاثیرپذیری فرد از جامعه. آقای كاظمی با آوردن یك حرف مفت دانسته یا ندانسته از روی یك نیاز نویروتیك یا از روی ترس و شاید هم سنجیده و حتی اندیشیده زمینه‌های تبعیض جنسی همجنس‌گرایان ایرانی را فراهم می‌آورد. حساسیت من به این سخنان به این دلیل است نه به این دلیل كه سخنان ایشان مهم بوده یا حرف تازه‌ای آورده‌اند. آقای كاظمی نكاتی دیگری را هم مطرح می‌كنند كه هر چند درست است اما همه حقیقت نیست. اشاره می‌كنم و می‌گذرم:

۱- اختگی: دلیل اختگی تنها احساس گناه نیست. اصولا هرگاه فرد از نظر اجتماعی احساس كند ناكاردان و نالایق است در رابطه جنسی با همسرش این احساس بازتاب پیدا می‌كند. برای مثال بسیاری از مردان مهاجر ایرانی كه به كشورهای صنعتی مهاجرت كرده‌اند و جایگاه اجتماعی كه فراخور توانایی‌هاش باشد نیافته‌اند در خطر ابتلای به ناتوانی جنسی قرار دارند. ساختار خانواده و سركوب و عدم اعتماد به نفس هم نقش مهمی دارند. (متاسفانه تحقیقی در این مورد وجود ندارد. به خاطر این كه مهاجران مسلمان به خاطر نقش پیرامونی كه در جوامع غربی دارند به عنوان یك گروه مصرف كننده مطرح نیستند و موسسات تحقیقی بودجه خود را صرف این گروه نمی‌كنند.)

۲- اعتیاد به سكس: به دلیل كمبود یا نبود عشق در رابطه است. ربطی به وسواس ندارد. هر چند آن گاه كه با احساس گناه و احساس آلودگی توام شود ممكن است به وسواس بینجامد.
سرانجام فراموش نكنیم كه روانكاوی از یك چشم نابیناست و تنها به آن سویه‌ای از حقیقت نظر دارد كه سهم فرد در كنش نادرست اجتماعی اوست. روانكاوی با قدرت همسوست. هرگاه روانكاوی را در حد حقیقت محض فراز آوریم و از آن یك جهان‌بینی بسازیم به راه عافیت اندیشی افتاده‌ایم.

Share/Save/Bookmark
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.

نظرهای خوانندگان

من متوجه يك نكته نشدم. اگر همان طور كه شما مي گوييد اختلالات رواني و هويت يابي جنسي نامناسب نقش بسيار اندكي در همجنس گرايي دارد؛ پس همجنس گرايان اگر بخواهند مي توانند رفتار خود را تغيير دهند (تا آنجا كه مي دانم نقش عوامل بيولوژيك اثبات نشده است) و در جامعه اي مانند ايران به دليل عدم پذيرش اجتماعي رفتارهاي همجنس گرايانه ؛ ميزان اين رفتار كمتر از كشورهايي است كه همجنس گرايي را مي پذيرند. آيا اين نتيجه‌گيري درست است؟ لطفا راهنمايي كنيد.

-- mona ، Apr 16, 2007

با سلام

با توجه به نظر خانم مونا بايد به عرض برسانم اتفاقا در آخرين تحقيقات علمي و پزشكي نقش ژنتيكي عامل بر همجنسگرايي مشخص گرديده و هنوز هم در حال ادامه تحقيقات مي باشند كه مي توانيد اين مقاله را در شماره 27 نشريه چراغ بخوانيد كه بطور كامل و به روشني در اين باره نوشته شده است .

و اما من خود به عنوان يك همجنسگرا باز بايد به اطلاع برسانم از نوع گرايش خود هيچ گونه رنجشي ندارم و هيچ گونه ناراحتي از بابت همجسخواه بودنم در خود احساس نمي كنم بلكه فقط وفقط از سوي ديدگاه اجتماع رنجيده مي شوم .

و در ضمن اعتراف مي كنم هيچ نيازي به تغيير در خود نمي دانم با وجود اينكه از جانب اجتماع با مشكلاتي درگير هستم اما نسبت به نوع خلقت خود مشكلي ندارم و در آرامش به زندگي عادي مانند ديگران مشغول هستم . و اگر گاهي مشاهده مي گردد كه يك همجنسخواه نسبت به نوع گرايش خود ابراز ناراحتي ميكند اين رنج و درد آن فقط به خاطر نوع برخورد اجتماع است نه نوع گرايش ذاتي خود .
در ضمن گرايش جنسي چيزي نيست كه انتخابي باشد و به راحتي هر وقت كه دلتان خواست آنرا تغيير دهيد بلكه يك حس و يك گرايش ذاتي است كه ريشه در روح دارد .

نمی دانم چرا دگر جنسخواه ها تصور می کنند که همجنسخواهی را باید تغییر داد مثل این می ماند که آب را به سنگ تبدیل کنند مگر می شود ؟

هر پدیده ای و هر ذاتی ویژگیهای خود را دارد و همجنسخواهی چیزی نیست که نیاز به تغییر داشته باشد بلکه این افکار و اذهان مردم است که باید تغییر کند و هر چیزی را همانطور که هست و همانگونه که از جانب خدا خلق شده است بپذیرند

-- یک همجنسخواه ، Apr 16, 2007

خیلی عذر می خوام اما شما هم خودتونو مسخره کردید با این سری نوشته ها! مثل اینکه خود شما با این قضیه مشکل دارید اگر نه این مسئله اونقدرها هم حاد و وخیم نیست. مگر در کل کشور چند درصد به این بیماری مبتلا هستن؟ حتی اگر هم درصد زیادی رو تشکیل بدن باز مشکلات به مراتب بدتری وجود داره که اصلا بهش پرداخته نمیشه. حالا شما هی بگید هم جنس گرایی! هر چیزی حدی داره دیگه. شورشو در آوردید.

-- حمید ، Apr 16, 2007

در این بحث تلاش کردم نشان دهم که همجنسگرایی آن گونه که وانمود کرده بودند یک «اختلال شخصیتی» نیست و در نتیجه فی­نفسه «ارزش بیماری» ندارد. آن چه که به بیماری می­انجامد، چگونگی رویکرد ما به همجنسگرایی، تساهل یا عدم تساهل ما نسبت به همجنسگرایان است. این فکر، این اراده که حالا تکلیف چیست؟ چگونه می­توانیم هویت جنسی همجنسگرایان را تغییر دهیم، در واقع یک فکر مانیپولاتیو است. از این فکر است که بیماری زاییده می­شود. پس سوال را تغییر دهیم: چگونه می­توانیم همجنسگرایی ِ فرد را به عنوان نوعی خودیابی و هویت­یابی جنسی در یک قلمرو فرهنگی مشخص بپذیریم؟ در تحقیق کینزی، میزان همجنس­گرایی در فرد (زن و مرد) بین صفر تا شش سنجیده شد. پاسخ این است که هرگاه فرد با سویه­ی همجنس­خواهانه­ی خود (بین صفر تا شش) در ارتباط باشد، همجنسگرایان را آن گونه که هستند، می­پذیرد و در نتیجه امکان بیماری کاهش پیدا می­کند. همین حکم را می­توان در مورد خارجی­ها و دگراندیشان بسط داد. می­گویند هیتلر حرامزاده بود و از نطفه­ی یک مرد یهودی بود. چون با این بخش از وجودش در ارتباط نبود، کمر به قتل یهودیان بست. آیا می­توانیم تصور کنیم که مرد و زن ایرانی به دلیل خاستگاه فرهنگی­اش به این دلیل ساده از همجنسگرایان نفرت دارد که با خودش در ارتباط نیست؟ نمی­دانم. باید پیرامون این موضوع تحقیق کرد. باید پرسشنامه­هایی طرح شود، به ساختار خانواده توجه شود، باید به کودک­آزاری و پدوفیلی در جامعه نگاه کنیم، به رابطه مادر با پسرش، پدر با دخترش، به تجربه­های زنان در زناشویی، به زن-آزاری و بی­مهری در زناشویی ایرانی تا بتوانیم به یک نتیجه­ی علمی برسیم. ساده­ترین راه این است که بگوییم همجنسگرایان چون مثل ما نیستند، پس بیمارند. احمقانه­ترین شکلش این است که بگوییم اینها از مقعد لذت می­برند. پس اختلال شخصیتی دارند! نامه­ای که به زمانه نوشتم، رد ِ این فکر شبه­علمی بود. از تاخیر در پاسخ پوزش می­خواهم.

-- حسین نوش آذر ، Apr 16, 2007

من هم ايران زندگی کرده ام هم اروپا، میزان همجنس گرایی به گمان من در ایران بیشتر از کشوری مثل فرانسه میباشد،مساله این است که محدودیت های اجتماعی و تعصبات مذهبی و نبود امکانات باعث میشود که مردان و زنان همجنس گر اHomosexuel یا دوجنس گرا Bisexuel نتوانند خودشون را بشناسند یا دست کم ابراز کنند. شخصا اعتقاد دارم همجنس گرایی ریشه ژنتیکی دارد امّا بی تاثیر از شرایط اجتماعی نیست. با نگاهی عمیق به جامعه فرانسه و ایران ، تصور من این است که رقم بالایی از مردان (و شاید زنان ) دو جنس گرا هستند یعنی می توانند رابطه جنسی و عاطفی با هر دو چنس بر قرر کنند، علت اینکه جوامع به سوی دگر جنس گرایی Hétéro sexualisme سوق دارد علل گوناگونی چون تمایل به تولید مثل ، عادات اجتماعی ، قوانین مذهبی و غیره دارد وگرنه نگاهی گذرا به تاریخ نشان می دهد همجنس گرایی ریشه کهنی دارد و از نهاد بشر است و نه ساخته جوامع مدرن. حتی در یونان باستان «عشق واقعی» تنها بین دو مرد متصور بود و ازدواج بیشتر به منظور ازدیاد نسل بود.در ایران نگاهی به اشعار شاعران پارسی گوی و آثار عبید باز گوی رایج بودن هم جنس خواهی در لایه های مختلف جامعه دارد. کتاب « شاهد بازی در ادبیات فارسی»اثر سیروس شمیسا بازگوی خلاصه وار این میل و نمود ادبی آن است.

-- دامون از پاریس ، Apr 16, 2007

با سلام

نمي دانم دوستان و خوانندگان عزيز و گرامي تا چه حد با مقوله هموسكشوالي آشنا هستند ولي بايد به اطلاع برسانم كه :
در سال 1973 ميلادي انجمن روانشناسي امريكا همجنس گرايي را به عنوان يك طبقه تشخيصي كنار گذاشت و در سال 1980 ميلادي از ليست بيماريهاي رواني و جنسي خارج نمود و در دهمين تجديد نظر طبقه بندي بيماريها و مشكلات بهداشتي آمده است :
گرايش جنسي به تنهايي يك اختلال محسوب نمي شود و همجنس خواهي بيماري نمي باشد بلكه يك گرايش طبيعي و نرمال شناخته شده است
و داويد هاف كينز مي گويد : به نظر نمي رسد مسلئه اصلي وجود همجنس گرايي باشد بلكه مسلئه اصلي ابراز ان است

-- شیوا لزبین ، Apr 17, 2007

سلام


1-هتروسکشوال: دگر جنس خواه ( علاقه و میل جنسی به جنس مخالف )

2-هموسکشوال: همجنس خواه ( علاقه و میل جنسی به همجنس )

3-بایسکشوال : هر دو جنس خواه ( علاقه و میل جنسی به هر دوجنس )

از نظر روانشناسی این گرایشات جنسی وجود دارند که به دلایل مختلف از جمله ژنتیکی خلق می شوند .

و امروزه در علم روانشناسی ثابت گردیده که همجنسخواهی یک گرایش جنسی نرمال بوده و در آغاز دهه 1980 از لیست بیماریهای جنسی خارج گردید و جز رفتارهای جنسی طبیعی شناخته شد

یک همجنسخواه همان رفتارهای عادی دگرجنسخواه را دارد و تنها تفاوت ان فقط وفقط در گرایش و میل جنسی او می باشد . یک همجنسخواه مثل همه انسانهای دیگر دارای احساس و ادارک بوده و در تمامی زمینه های زندگی مانند دیگر انسانها حضور دارد . عشق را می شناسد - عاطفه را لمس می کند اما از نظر گرایش و ارتباط جنسی فقط به همجنس خود میل دارد و دلیلش نوع خلقتش است زیرا بنا بر حکمت الهی این گونه خلق شده است درست همان گونه که دگر جنس خواه در میل جنسی خود هیچ نقشی نداشته است همجنسخواه هم هیچ نقشی در میل جنسی خود نداشته و تقدیر و حکمت الهی او را به این گونه خلق نموده

و مساله مهم این است که اصلیت هر انسانی روح ان است نه جسم آن . و یک همجنسخواه تمایلات و علایقش زاییده روح ان است نه زاییده جسم آن .

تمام رفتارها و علایقش بر اساس روحی که از جانب خدای قادر و آفریننده به او عطا شده شکل می گیرد . و مهمتر این است که گرایش جنسی و میل جنسی اکتسابی و انتخابی نیست که ادعا کرد چرا یک همجنسخواه به این نوع میل جنسی علاقه دارد در صورتی که گرایش جنسی او غیر ارادی و غیر اکتسابی بوده و کاملا بر اساس نوع خلقت او دارای چنین گرایشی شده است که حتی قدرت تغییر گرایش جنسی خود را ندارد اگر این میل انتخابی بود که خیلی راحت وآسوده می شد گرایش جنسی را تغییر داد ولی به همان دلیل که گفتم گرایش جنسی ذاتی و بالفطره است . چگونه می توان روح یک انسان را تغییر داد ؟ روح با تمام ویژگیهای روانیش که فطرتا در کالبدی دمیده شده است چیزی نیست که با دارو و حرف و تکذیب تغییر کند .

خیلی از همجنسخواه ها با تحمل مشکلات بیشمار تن به معالجه روح خود می دهند اما آمار نشان می دهد که این درمانها فقط برای مدتی موقت و کوتاه موثر بوده و تاکنون هیچ درمانی بطور قطع و همیشگی برای این عزیزان اقلیت جنسی یافت نشده همان طور که گفتم علتش بالفطره بودن روح انهاست

وقتی خود خداوند قادر و آفریننده بنده خویش را اینگونه خلق می کند بنده دیگرش چرا مخلوق خدا را انکار کند و به او با چشم دیگر و نگاهی خشم آلود بنگرد . او نیز بنده خداست و او در این دنیا غیر از خدا کسی ندارد و تنها پناهش خداوند آفریننده است

به امید روز اتحاد دلها و روزی که همه ابنا بشر همدیگر را به رسمیت بشناسند و در کنار هم با آرامش زندگی کنند.

خدایا تو را دوست دارم زیرا من را تو آفریدی مهم نیست من را با چه گرایشی آفریدی مهم این است که در کنار گرایشم به من قلب دادی به من احساس دادی به من عقل دادی به من قدرت تحمل رنجهایم را دادی . خدایا دوستت دارم و تو را می پرستم

-- من همجنسخواه آفریده شدم ، Apr 17, 2007

متاسفانه صفحه سكس و روان فيلتر شده در صورت امكان كلمات سكس و .. را بصورت نا پيوسته بنويسيد تا فيلتر نشوند. اگر ممكن است متن مقاله سكس و روان را برايم ايميل كنيد

-- bareshblog@yahoo.com ، Apr 17, 2007

همجنس بازی هیچ معنایی نداره . هر انسان برای جنس مخالف ساخته شده و بس ...

-- اشکان ، Jun 10, 2007

لازم به تذکر است که خدمت اشکان خان عرض کنم :

اولا واژه همجنس باز غلط است وباید بگویید همجنسخواه

زیرا همجنسباز یعنی کسی که با همجنس خود عشق بازی میکند در صورتیکه توانایی کنش جنسی با جنس مخالف را داشته باشد

اما همجنسخواه ذاتا و غریزتا به همجنس خود گرایش دارد و کوچکترین توانایی درکنش جنسی با جنس مخالف خود ندارد

از آن گذشته شما افکار و عقاید محدود خود را به عموم القا نکنید همین که یه طرفه قاضی میروید و این حقیقت را بنا بر فکر شخصی خود رد می کنید و عمومیت میدهید نشان از عدم شناخت و آگاهی شما نسبت به علم روانشناسی و حتی احترام به حقوق فردی دیگران دارد

به جای تلقین افکار و عقاید شخصی خود که به صورت نا معقول بیان میکنید بروید کمی مطالعه و تحقیق کنید و از منظر و دیدگاه علمی و بدونه تعصب حقیقت همجنسخواهی را بررسی کنید

اگر هم چیزی نمی دانید و قادر به درک نیستید لااقل نابخردانه و متعصبانه به گروهی از افراد بی احترامی نکنید

-- علی ، Jun 13, 2007

سلام ببینید بیاین با خودمون رو راست با شیم
حتی فروید هم اینو میگه که ما آدما از اول همجنس باز بودیم من کارگردانی سینما می خونم سینمائی بهتون می گم یه فلش بک بزنید به اولین رابطهی جنسیتون تو زمان توفولیت با کی بودید پسرا ؟ قطعا دختر نبوده!
دخترا هم همین طور ؟
این ما هستیم که تصمیم می گیریم با چه کسی و با چه جنسیتی می تونیم ارتباط جنسی برقرارکنیم و ارضائ بشیم
چرت نمی گم 1 سالو اندی هست که دارن راجع به همجنس بازی و تغییر جنسیت تحقیق می کنم و با خیلی از لزبین ها و گی ها بودم
رو راست باشید با من نه با خودتون مرصی

-- علیرضا حیدری >هپلی< ، Jun 16, 2007

سلام همجنسگرايان يك قشر كاملا نرمال در هر جامعه اي هستند كه افرادي كه ذهنهاي بسته و كاناليزه دارند و فقط از يك كانال به بشريت نگاه مي كنند اونها رو نفي ميكنند يا مريض ميپندارند

-- بدون نام ، Jun 24, 2007

سلام راستش من یه جورایی چند وقته به هویت و جنسیت خودم شک کردم از طرفی از لحاظ فیزیکی و جسمی اگه بخوام رابطه ای برقرار کنم دوست دارم با مردها ( جنس مخالف)بخوابم ولی اصلا نمی تونم اونارو دوست داشته باشم و از لحاظ عاطفی ارضا نمی شم حالا که فکر می کنم می بینم تو بچگی عاشق هرکی که می شدم یا دوستم ( دختر)بود یا معلمم حالا هم همینجوریه میله زیادی دارم که دخترارو به طرف خودم جلب کنم و گاهی شدیدا عاشقشون می شم اونقدر که دوست دارم همش با اونها باشم مثلا وقت و بی وقت بهشون تلفن می زنم .اگه می شه منو راهنمایی کنید من چه موجودیم که اگه مشکله حادی دارم بدونم. مرسی

-- مینا ، Jun 25, 2007

سلام راستش من یه جورایی چند وقته به هویت و جنسیت خودم شک کردم از طرفی از لحاظ فیزیکی و جسمی اگه بخوام رابطه ای برقرار کنم دوست دارم با مردها ( جنس مخالف)بخوابم ولی اصلا نمی تونم اونارو دوست داشته باشم و از لحاظ عاطفی ارضا نمی شم حالا که فکر می کنم می بینم تو بچگی عاشق هرکی که می شدم یا دوستم ( دختر)بود یا معلمم حالا هم همینجوریه میله زیادی دارم که دخترارو به طرف خودم جلب کنم و گاهی شدیدا عاشقشون می شم اونقدر که دوست دارم همش با اونها باشم مثلا وقت و بی وقت بهشون تلفن می زنم .اگه می شه منو راهنمایی کنید من چه موجودیم که اگه مشکله حادی دارم بدونم. مرسی

-- مینا ، Jun 25, 2007

سلام
من فکر نمی کنم همجنسگرایی فطری باشه یعنی کسی همجنسگرا به دنیا نمیاد ولی به خاطر اینکه معمولا اولین رابطه های جنسی اش با همجنس بوده به این سمت کشیده میشه.
به نظر من یک همجنسگرا باید خودشو اصلاح کنه.
اگه این امر فطری بود خدا خودش ازش حرفی میزد ولی خدا این کار را به شدت رد کرده.تنها راه اینه که یک همجنسگرا از نظر روانی خودش را تغییر بده (هر چند که سخته)والا هم دنیا و اخرتش به فنا میره.
با تشکر

-- سروش ، Jul 22, 2007

همجنسگرایی گرایش کاملا طبیعی میباشد و ما همجنسگرایان نیازمند حمایت جامعه هستیم.

-- مانی زانیار ، Mar 25, 2008

آقی سروش، خدا کجا همجنسگرايی را رد کرده؟ کجا نوشته؟ قوم لوط؟ اونجا که اگر قدرت فهم و سواد خواندن داشته باشيد عمل جنسی با زور (تجاوز جنسی ) محکوم شده و نه همجنسگرايی، هيچ جای ديگری هم در قران اشاره ديگری به اين موضوع نشده، نظر شخصی تان را به حکم حرف خدا فروختن آخرتتان را به باد ميدهد مواظب باشيد. علی از آلمان

-- بدون نام ، Apr 16, 2008

سلام اولا همجنس گرايي انحراف جنسي اصلا هم قبول ندارم كه كاره نرمالي

-- نرگس ، May 11, 2008

از تصحیح شما متشکرم.

-- آراد ، Nov 21, 2008

سلام.ما ها همه فقط میشینیم و برای کسانی که همجنس باز شدن راه حل پیدا میکنیم.چرا؟چرا کاری نمیکنیم که دیگه نسلهای بعد از ما دچار این کار نشن.دوستان باور کنید هیچکس از وقتی به دنیا میاد این کاره نیست.تو کشور ما فقط و فقط به خاطر این رژیم مسخره و تضاد طبقاطی زیاد مردمه که این مشکل وجود داره.بیایید تا با هم موقعیتی فراهم کنیم که دیگه کسی دچار این مساله نشه.ممنون

-- yusof ، Sep 15, 2009

نظر بدهید

(نظر شما پس از تایید دبیر وب‌سایت منتشر می‌شود.)
-لطفا به زبان فارسی کامنت بگذارید.
برای نوشتن به زبان فارسی می توانید از ادیتور زمانه استفاده کنید.
-کامنتهایی که حاوی اتهام، توهین و یا حمله شخصی باشد هرز محسوب می شود و منتشر نخواهد شد.


(نشانی ایمیل‌تان نزد ما مانده، منتشر نمی‌شود)