رادیو زمانه > خارج از سیاست > فرهنگ و جامعه > نوروز در آنسوی مرزهای ايران | ||
نوروز در آنسوی مرزهای ايرانسپهر یوسفی*در جهان کمتر قومی را می توان يافت که به گونه ای فرارسی بهاران و سبزينگی مجدد زمين را گرامی ندارد و نسبت به آمد و شد نرگس و نسرين بی تفاوت باشد. به قول سعدی: آدمی نيست که عاشق نشود فصل بهار اما بهار در ميان قوام ايرانی که با طبيعت و دگرگونی های آب و هوا پيوند معنوی ديرپايی برقرار کرده اند جايگاهی کم نظير دارد؛ بهگونهای که آغاز سال نوی خورشيدی با نخستین جلوه های بهار همزمان گرديده است. شايد مهر ناگسستنی اين اقوام به زيبايیهای عناصر چهارگانه آب، آتش، خاک و هوا بوده که نوروز و ديگر جشنهای فصلی ايران باستان مانند مهرگان، سده و يلدا را پدید آورده است. در ميان اين جشنها نوروز بیگمان بهگونهای خودجوش به بخش مهمی از هويت ملی، ميراث فرهنگی و وجه تمايز اين اقوام بدل گشت. علت سخت جانی و پايداری نوروز در درازنای تاريخ را بايد در همين باورهای بومی و فرهنگ مشترک مردمان نجد ايران جستجو کرد. حتی حملههای ويرانگر اعراب و مغولان هم نتوانست ريشههای تنومند آن را بخشکاند. عجبا که اقوام ايرانی زيرکانه توانستند مهاجمان حاکم را جذب فرهنگ خود کنند و آنان را با نوروز - پيک مهر و عشق - آشتی دهند. پس نوروز ماندنی که شد هيچ، حتی در بخش وسيعی از مسير جاده ابريشم نيز گسترش يافت. نوروز جشنی فراملتی کشورهای حوزه نوروز که يکی از مراکز مهم تمدن جهان محسوب می شوند در محدوده بسيار وسيعی در خاورميانه، آسيای ميانه، قفقاز، شبه جزيره هند و حتی در جزيره زنگبار (شرق قاره آفريقا) پراکنده اند. هرچند مراسم جشن نوروز در ميان مردمان اين حوزه بر حسب تنوع و زيبايی های قومی، فرهنگی و ويژگی های اقليمی رنگ و بوی متفاوتی دارد، ولی نزد همگان روح و انگيزه ای يگانه دارد. مهم اين بوده که نوروز نماد شادی و همزيستی، تعامل و تفاهم باشد. هيچ فرمول مشترکی برای شکل و محتوای مراسم و سفره نوروزی وجود ندارد. هر قومی بسته به ذوق و هنر و خلاقيت خود به آن هويتی بومی داده است. برای مثال در شبه جزيره هندوستان که نوروز به نام "هولی" مشهور است، بهار را با مراسم آبپاشی (جشن آبريزان) و پراکندن پودرهای رنگی آغاز می کنند. جشن آبريزان که در فرهنگ زرتشتی ريشه دارد و مظهر پاکی است در زمان ساسانيان يکی از رسوم رايج بوده و هنوز در پاکستان، آسيای ميانه و در نقاطی از ايران هم رواج دارد. مردم هندوستان نخستين روز بهار را در کنار آتش جشن می گيرند. نوازندگان می نوازند و حاضرين به وجد آمده پايکوبی می کنند. پارسيان هند که از همه اقوام ساکن شبه جزيره در برگذاری نوروز کوشاترند، در آتشکده ها با ديدار خويشاوندان و دوستان و دود کردن چوب صندل شادمانه به استقبال نوروز می روند و با نيايش، توبه و طلب آمرزش سال جديد را آغاز می کنند. در پاکستان که نوروز جشن "عالم افروز" نام دارد بهویژه نزد شيعيان عزيز است. آنان به نوروز رنگ مذهبی دادهاند، چراکه معتقدند حضرت علی در نوروز به خلافت رسيده است. البته پيوند دادن نوروز با خلافت امام یکم و حادثه غدير خم در بخش مهمی از جهان تشيع مرسوم بوده و هست. در ادبيات پارسی هم شاهد چنين نگرشی هستيم: نوروز از آن شد پر شعف هم صاحب عز و شرف ريشه اينگونه باورها را بايد در سلسله صفويه و تلاش های محمد باقر مجلسی برای منطبق ساختن اين عيد با اسلام و آيين شيعه جستجو کرد. اهل تشيع پاکستان مراسم خود را با خواندن دعا و قرآن شروع می کنند و حتی سفره نوروزی را که از هفت ميوه خشک و کلوچه تشکيل می شود، "سفره امام علی" می نامند. در شهر مزار شريف، در استان بلخ افغانستان هم در آرامگاهی که منسوب به حضرت علی، خليفه چهارم، است ميله (جشن) گل سرخ برگذار می کنند. اعتقاد به اينکه حضرت علی در اين مکان دفن شده به حدی است که در بالای دروازه شهر اين بيت را حک کردهاند: گويند که مرتضی علی در نجف است در نزديکی زيارتگاه، بيرقی بهنام "ژنده" را که با پارچه های سبز و سرخ تزيين کردهاند برای چهل روز برافراشته میکنند و مردم به ويژه معلولين و بيماران حتی از ايران و تاجيکستان برای شفا و معجزه به آنجا میروند و با نذر و دعا کنار علم جمع می شوند و نوروز را جشن می گيرند. در ماه فروردين، استان بلخ پر از لالههای سرخ رنگ است و با زيبايی حيرتانگيزی بهار را مژده میدهد. بومیهای منطقه بر اين باورند که اين گلها هر ساله از خون امير مومنان رنگين میشوند. اين داستان کشتهشدن سياوش و رویيدن لالههای سرخ روی مزارش را به يادها میآورد. در کابل هم مردم به دامنه کوه سخی شاه می روند. جشن و پايکوبیهای آنجا زبانزد مردم افغانستان است. در آسيای ميانه، نوروز يکی از ارکان هويت ملی به شمار میرود که در زندگی اجتماعی آنان نقش بسزايی دارد. همين نياکان تاجيکان در زمان سامانيان بودند که پس از حمله اعراب نوروز را به سبک ساسانيان زرتشتی زنده کردند. هنوز باورهای زرتشتی ميان آنان مرسوم است. برای مثال برخی از تاجيکها هنگام نوروز برای نيايش بر سر آرامگاه رفتگان خود می روند. زرتشتيان معتقدند که فروهرها يا روح درگذشتگان به مدت پنج روز پيش از نوروز به ديدار عزيزان خود به زمين برمی گردند. مردم تمدن باستانی سغد که در آسيای ميانه از جمله در تاجيکستان کنونی زندگی می کردند، در ماه دوازدهم برای مردگان غذا و نوشيدنی می گذاشتند. در تاجيکستان نوروز با مراسم ديدنی "گل گردانی" شروع می شود. کودکان و نوجوانان کمی پيش از نوروز به دامنه کوه ها و تپه ها می روند و گل های سيه گوش و بايچيچک تازه روييده را می چينند و درحاليکه ترانهای در وصف بهار میخوانند به شهر يا ده خود برمیگردند. اهل خانه به ويژه مسن ترها گلها را می گيرند، بوسه ای بر آن می زنند و سپس روی چشمانشان می مالند و به پيام آور بهار، گندم، نخود، نسک (عدس) و کمی پول هديه میدهند. در حين جشن همه به خيابانها و مراکز تجمع سرازير میشوند. مسابقههای کشتی با زورآزمايی دو پهلوان سالخورده شروع میشود و در محوطهای بازتر بزکشی برگذار میشود. دختران با لباسهای رنگارنگ و موهای بلند و بافته میرقصند. شايستهترين دختر نوروزی انتخاب میشود که سوار بر ماشينی پر از گلهای بهاری در خيابانهای شهر می گردد. با همراهی دهل و سرنا عروسی های دست جمعی برپا میکنند. عده ای تمام شب را با موسيقی و پايکوبی بيدار میمانند و سمنک (سمنو) می پزند و هرکس خوابش ببرد بر او آب می پاشند يا با ذغال سياهش می کنند. و اما پيامآور آغاز بهار در شهرهای سمرقند و بخارا، مکه و مدينه پارسیزبانان، درناها و لکلکهايی هستند که در نوروز از سرزمينهای گرمسير به آن سوی کوچ میکنند. بدين دليل يکی از ترانههای بهاری چنين شروع میشود: برفا همه آب شود بهار می آيد پيران کارآزموده به تماشای پرواز اين پرندگان مینشينند و از ارتفاع پرواز آنها پيشبينی میکنند که سال نو تا چه حد پربرکت و پرمحصول خواهد بود. کدبانوها به جز سمنو، نان و کلوچههای بسيار متفاوتی می پزند که در آسيای ميانه شهرت دارند. يهوديان اين دو شهر ازبکستان که اکثرا پارسیزبان هستند در کنار ديگر باشندگان نوروز را در فضايی صميمی و شورانگيز جشن میگيرند. نوروز نژاد و آيين و مرزهای سياسی نمیشناسد. اين جشن نشانه پيوستگی و وابستگی انسان با طبيعت است. مردم قزاقستان که زندگیشان با اسب پيوند ناگسستنی دارد حتی برای پختن "کوجه"، غذای نوروزی خود، از گوشت اسب استفاده می کنند. شير و ماست را که نماد سپيدی و نيکی است در سفره نوروزی میگذارند. به نوزادهايی که در اوايل بهار زاده میشوند، نام "نوروز بيک" می دهند و ترکه خاصی را دود می کنند تا ارواح خبيث را از خانه و کاشانه خود دور نگه دارند. در قرقيزستان فرارسيدن نوروز را زنان و مردان پير مژده می دهند و سپس دهقانی به صورتی نمادين با گاوی به شخم و کشت زمين میپردازد. بازار عيد نوروز برپا می کنند و گروهی از زنان و مردان هنرمندانه اسب سواری میکنند. در جمهوری آذربايجان، نوروز مسلماً غريبه نيست، بلکه بخشی از ميراث فرهنگی و بومی منطقه اران است. در آذربايجان، سرزمين آتشکدهها، مراسم چهارشنبهسوری با شور و شوق بيشتری برگذار میشود. يکی از رسمهای اين منطقه "کلاه گردانی" است. کودکان و نوجوانان کلاهی کنار در خانه همسايه ها میگذارند تا آنان کلاهشان را از شيرينی پر کنند. درحالی که ايرانیان سبزه را پس از سيزده روز در آب روان میاندازند، آذربايجانیها آن را روی سنگ مزار رفتگانشان میگذارند. در مناطق کردنشين عراق، ترکيه و سوريه، مردم روی کوهها آتش برپا میکنند و پيروزی کاوه آهنگر بر ضحاک ماردوش را که نماد استبداد و ستمگری است، جشن میگيرند. به باور کردان، کاوه از تيره کردها بوده که برای پايان دادن به نسل کشی کردها توسط ضحاک قيام کرده است. به اين جهت نمايش حماسه کاوه آهنگر بخش مهمی از مراسم نوروزی آن ديار است. به جز کشورهای حوزه نوروز، در بخش کوچکی از قاره آفريقا جاپای اين جشن و رسم های مرتبط با آن نمايان است. بازرگانان شيرازی که از سده دهم ميلادی به کنارههای شرقی آفريقا و به ويژه به جزيره زنگبار (Zanzibar) رفتند، بخشی از فرهنگ ايران مانند نوروز را در اين منطقه رواج دادند. بار ديگر پارسیان زرتشتی که در اوايل سده بيستم از گجرات هند به زنگبار مهاجرت کردند، در بزرگداشت اين جشن در اين جزيره کوشيدند، به طوری که مردم زنگبار هنوز نوروز را با مراسم ویژه خود از جمله آتش افروزی برگزار میکنند. ويژگی نوروز نزد همسايگان جالب توجه است که مراسم نوروز در خارج از ايران، همانند دورههای هخامنشيان، ساسانيان و حتی صفويه، جنبهای همگانی و دستهجمعی دارد و بيشتر جشنی خيابانی است. مردم دستهدسته در مرکز شهر و ده خود در فضای باز کنار هم جمع میشوند، راهپيمايی میکنند، موسيقی مینوازند، پايکوبی می کنند، در گوشه و کنار شهر سمنوپزان راه میاندازند و شيرينی و غذا میخورند. نوروز در افغانستان بيشتر به سيزده بدر ايران شبيه است. مردم برای "سبزه لگد کردن"، يعنی هواخوری و استقبال از بهار به کوه و دشت میروند و با هم در دامن طبيعت به جشن و پايکوبی میپردازند. در مزار شريف، حامد کرزای، ریيس جمهور افغانستان، هم به گونهای نمادین در مسابقه بزکشی شرکت میکند. در دوشنبه، پايتخت تاجيکستان، برای مراسم نوروز به "پارک دوستی" میروند. حتا مقامات دولتی و ریيسجمهور در جشن خيابانی و مسابقه کشتی شرکت میکنند. يکی از رسوم فرخنده نوروز نزد تاجيکان پيوند زناشويی بين دختران و پسران دمبخت است که دستهجمعی، دست در دست در خيابانها قدم میزنند و مردم برايشان آرزوی خوشبختی و تندرستی میکنند. در قرقيزستان مردم از پگاه به ميدان مرکزی شهر میريزند و با اسبسواری، نمايش و موسيقی غلغله بهپا میکنند. هندیها در کنار آتش تمام شب را بيدار می مانند و با لباسهای رنگی پايکوبی میکنند. اينها همه در حالی است که نوروز در ايران، به ويژه در شهرهای بزرگ، بيشتر يک جشن خانوادگی و خصوصی است، هرچند که ديد و بازيدها به آن جنبه اجتماعی می دهد. رستاخيز نوروز دگرگونیهای پر آشوب سده بيستم موجوديت نوروز و مراسم گوناگون مرتبط با آن را بار ديگر مورد تهديد خطرناکی قرار داد. البته پر واضح بود که چنين غول فرهنگیای در برابر ناخردیها و دشمنیهای حکومتگران اين سده هم زانو خم نکند. در سده بيستم نوروز در ايران در رقابت نابرابر با دهه فجر جمهوری اسلامی قرار گرفت، ولی مغلوب نشد. در افغانستان دو سه دهه جنگ و خونريزی را پشت سرگذاشت و در زمان طالبان حتی ممنوع شد، ولی محبوب ماند. عصبيت طالبان تا حدی بود که تقويم خورشيدی را که با نوروز آغاز میشود به نفع تقويم قمری باطل کردند. نوروز در آسيای ميانه و قفقاز با کوته انديشی و ذهن ايدئولوژيکی کشور شوراها که طرد علايق و رسوم خلقها را به ويژه در زمان استالين در برنامه خود قرار داده بود، روبرو شد ولی با اجرای سياست فضای باز گرباچف و استقلال کشورهای آسيای ميانه و قفقاز در اوايل سال های دهه ۱۹۹۰ رسميت پيدا کرد و دوباره با شکوه بيشتری برگذار شد. البته برژنف در سالهای دهه ۱۹۷۰ سعی در کاهش سخت گيری در برگذاری نوروز داشت، بطوری که در پيامی از نوروز به عنوان "جشن مذهبی مردم آسيای ميانه" نام برد. جالب اينجاست که در دوران شوروی سياستمداران اين جمهوریها برای پاسداری از نوروز که بخشی از هويت ملی آنان را تشکيل میدهد، سعی کردند تا برای پذيرش اين جشن توسط مسکو به آن رنگ سوسياليستی دهند. برای مثال تاجيکان تلاش کردند که به نوروز نام "جشن دهقانان" بدهند تا از حساسيت آن نزد حاکمان بکاهند. دختر شايسته نوروزی را هم به جای ۲۱ مارس در ۸ مارس، روز زن در کشورهای بلوک شرق، انتخاب می کردند تا از ممنوعيت آن جلوگيری کنند. در ترکيه هنگام نوروز درگيریهايی بين کردان و ارتش و نيروهای انتظامی ترکيه پدید میآمد. نوروز نزد کردها جنبه سياسی پيدا کرد و مظهر مبارزه عليه ستم و اختناق حکومت ترکيه شد، به همين جهت دولتمردان ترکيه با برگذاری اين جشن مخالفت شديدی میکردند. مقاومت کردها باعث شد که حکومتگران استراتژی خود را عوض کردند و و نوروز را به عنوان جشن ملی تمام اقوام ترکيه پذيرفتند. آنان در اين حرکت زيرکانه نوروز را که تهديدی برای منافع ملی و تماميت ارضی خود میپنداشتند به فرصت تبديل کردند. اين حرکت سياسی آنکارا، ترکيه را با مردم ترک زبان آسيای ميانه و قفقاز که نوروز را جشن میگيرند، نزديکتر کرد. بدينگونه آنان نوروز را از انحصار کردها درآوردند و به آن هويتی فراقومی دادند. البته نگاه اقتصادی ترکيه به نوروز هم جای تامل دارد. فستيوال يا کارناوال نوروز در اين کشور میتواند جهانگردان غربی را در فصل بهار به ترکيه سرازير کند. به علاوه مناطق توريستی ترکيه می توانند پذيرای ايرانيانی نيز باشند که می خواهند در فضايی باز و آزاد نوروز را جشن بگيرند. پايان سخن اينکه همه گزارشها در سالهای اخير حکايت از رستاخيز نوروز در همسايگی ايران دارد. فراموش نکنيم که ميليونها نفر از مهاجران کشورهای حوزه نوروز اين جشن را در اروپا، آمريکا و ديگر نقاط جهان نيز پاس میدارند. به اميد اينکه سازمان بينالمللی يونسکو جشن نوروز را بهزودی به عنوان شاهکار و ميراث فرهنگ شفاهی به ثبت برساند تا با پشتيبانی اين سازمان يکی از سرمايههای معنوی جهان در رويارویی با روند جهانیشدن محفوظ بماند. ۱- گاه شماری و جشن های ايران باستان؛ همراه با آيين ها و مراسم برگزاری و شرح سنت ها و باورهای کهن از روزگار باستان تا امروز، هاشم رضی، انتشارات بهجت، تهران ۱۳۷١. 1- The Persian New Year Celeberation Nouruz, by Charles Perry, Times Staff Writer, *استاد پيشين ايرانشناسی در دانشگاه اوترخت |