مرگ دانتون در تهران
ناصر غیاثی
http://www.naserghiasi.com
توضیح ِ مترجم: «3sat»، فرستندهی مشترک ِ آلمان و سویس و اتریش است که فرهنگ را مرکز ثقل برنامههایش قرار داده است. این فرستنده در برنامهی ِ دوشنبه ۱۵ ژانویه Kulturzeit(زمان فرهنگ)، گزارشی از شرکت ِ یک گروه آلمانی تئاتر در جشنوارهی فجر روی آنتن برد. این گزارش از نظر نگاهی که غرب به ما دارد، میتواند جالب باشد. ترجمهی گزارش را در زیر میخوانید.
صحنهای از اجرای «مرگ دانتون» در جشنوارهی فجر تهران | عکس از 3sat
تئاتر مولهایم «مرگ دانتون» را در تهران اجرامیکند
پس از چند سال وقفه، تئاتر «اَن در رو مولهایم» بار دیگر به عنوان مهمان در تهران دو نمایش اجرامیکند: «مرگ دانتون» اثر بوشنا(۱) و «شاه لیر» اثر شکسپیر. گروه باید نمایش را، قبل از رفتن به روی صحنه، اول برای مامور سانسور اجرا کند. ما همراهشان بودیم.
یکی از اجراهای بسیار زیاد در چارچوب ِ جشنواره تئاتر فجر نشان میدهد که چگونه انتقاد به حکومتگران به سقوط سلطنت میانجامد. تئاتر در ایران همیشه معنایی دوپهلو داشت. زیرا شاه طرفدار چیست که به قدرتاش پایان داده میشود؟ امیر هدایتی، کارگردان توضیح میدهد که:«انتقاد همیشه مضمون تئاتر خیابانی بوده است».
همه مشتاق بلیط برای تماشای نمایش ِ گروههای خارجی هستند
مثل هرسال بلیط ِ اجراهای بزرگ ِ گروههای خارجی در تئاتر دولتی ِ تهران تمام شده است. غالب تماشاگران جوان هستند. در تهران تئاتر مُد روز است. بلیط ِ نمایش ِ مهمان، «مرگ دانتون» کار « تئاتر اَن در رو»، به ویژه مشتاقان زیادی دارد. هنرپیشههای خارجی باید قبل از اجرای نمایش روی صحنه، اول در برابر ِ مامور ِ سانسور تمرین کنند. مشکلات همان مشکلات معمولی هستند: «مرد و زن نباید یکدیگر را لمس کنند».
مدیر جشنواره سعید کاشان فلاح با کارگردان روبرتو چولی دربارهی یک صحنهی زننده مذاکره میکند. در این مورد تغییرات جزیی کمکی نمیکند. دستاندرکاران مستاصل شدهاند. برای بازیگران ِ آلمانی سانسور تجربهی تازهای است. اما کارگردان چولی مشکلات را از نمایشهای قبلیاش در تهران میشناسد. راه حلی برای اجرای شب پیدامیکند.
تماس بدنی در انظار عمومی ممنوع
چون شرکتکنندگان تابو را میشناسند، از قبل برای منوئه(۲) آماده شدهاند: «تماس بدنی در انظار عمومی ممنوع». یک دستمال جایگزین ِ تماس دو جنس میشود. مامور سانسور، چون نمیتواند متن را بفهمد، از آن عیب و ایرادی نمیگیرد. گروه نمایش خودش را تطبیق میدهد. شعار این است: «نمیگذاریم ما را بترسانند و میخواهیم نشان بدهیم که اجرا حتا تحت شرایط حاکم در ایران نیز سودمند است». این را چولی میگوید. هنرپیشهی زن، دوروته لیندنا، میگوید: «باید دایم به فکر ِ ممنوعیت ِ تماس ِ بدنی باشی و این برای من نامانوس است. برای من مانوس این است که بتوانم به مردها دست بزنم و در این کار عیب و ایرادی نیست. حالا اما باید فکرکنم ببینم میتوانم؟ اجازه دارم یا اجازه ندارم؟».
صحنهای از اجرای «مرگ دانتون» در جشنوارهی فجر تهران | عکس از 3sat
تمام شدن بلیطهای نمایش
به نظر روبرتو چولی اوضاع نسبت به سه تا چهار سال پیش بهتر شده است. اجرای شب در برابر تئاتری که بلیطهای نمایشاش تمام شده، انجام میگیرد. در آلمان به این تماشاگران «طبقهی متوسط» میگویند. موقع اجرا دستمال زیاد به کار میرود تا از ارتباط مستقیم ِ بدنی اجتناب بشود. موقع رقص ِ منوئه یک فضای بینابینی ِ نمادین درست میکنند. رقصیدن مردها تماشاگران را به وجد میآورد و پوچ بودن ِ مقرارت را نشان میدهد. اما متن تابوها را میشکند و در وجود خدا شک میکند. مبارزه بین فراکسیونهای فرانسهی انقلابی را میتوان به عنوان ِ آینهی مناسبات ِ ایرانی دید.
به تماشاگران خیلی فشار میآورند، چون فقط تعداد خیلی کمی آلمانی میفهمند. ترجمهی متن را با اسلاید نشان میدهند، اما چند تکگفتار را ترجمه نمیکنند. مامور سانسور در حین ِ اجرای نمایش مداخله میکند. در پایان تماشاگران صمیمانه کف میزنند، اما ابراز احساساتشان چندان هم پرشور نیست. آنها در زندگی روزمرهشان به اندازهی کافی با انقلاب سروکار دارند و وقتی آینه در برابرشان بگیری، شور و شوق ِ زیادی نشان نمیدهند.
فرهنگ ِ تئاتری ِ نو
تهرانیها عاشق این هستند که اعضای گروه با تماشاچیها ارتباط برقرارکنند. روبرتو چولی محبوب است. او در تهران کارگاه تئاتر برگذارکرده است. میگوید:« فکرمیکنم این نتیجهای بینظیر است که نمایشنامهی بوشنا را اینجا به زبان اصلی اجرامیکنیم. از نظر سیاسی - فرهنگی خوب است.» اما تماشاگران از دخالتها ناراحتند. یکی از تماشگران ِ زن میگوید: « چیزهایی به دلایل اخلاقی ترجمه نشد. در بخش بزرگی از اجرا دو جا از پنج جا را روی اسلاید نشان دادند».
در بخش ایرانی جشنواره فقط به نمایشهایی اجازه نمایش دادند که قبلن اجرا شده باشند. یک هنرپیشهی زن ِ ایرانی شاکی است که: « اتاقها کوچکاند و تقریبن جایی برای تمرین نداریم. گروهها بسیار زیاد هستند، به این خاطر امکانات اغلب ناکافیست. برای ما به ویژه سخت است، چون ما به سرزمین جدید پا میگذاریم.» چیزهایی که چند سال پیش غیرقابل تصور بود، امروز میتواند به راحتی به زندگی ِ روزمرهی تئاتری تهرانیها متعلق باشد. مامور سانسور در این مورد- نسبت به گروههای خارجی - کمتر دخالت میکند. در حالیکه فرهنگ ِ تئاتری ِ نو نتیجهی بازی ِ میهمانان ِ خارجی نیز هست. تبادلات فرهنگی علیرغم تمام موانع پیش میرود. اما گسترهی ناامنیها روی دوش ِ تئاتر هم سنگینی میکند. تحریمهای بینالمللی و تهدیدات ِ خارجی میتواند بهانهای بشود برای محدودکردن ِ دوبارهی فضای آزاد ِ مانوس ِ روی صحنه.
------------------------------
(۱) Georg Büchner نمایشنامه نویس آلمانی(1837- 1813) که نمایشنامهی «مرگ ِ دانتون» از مهمترین آثار اوست.
(۲) Menuettنوعی رقص روستایی فرانسویان ِ دورهی باروک.
------------------------------
منبع: www.3sat.de
نظرات بیان شده در این نوشته الزاماً نظرات سایت زمانه نیست.
|
نظرهای خوانندگان
گزارش جالبي بود فقط دو نکته کوچک:
ممکن است Buchnerدر آلماني بوشنا تلفظ شود ولي همه او را در ايران بوشنر مي شناسند. سعيد کشن فلاح درست است نه کاشان فلاح.
جاهد
-- بدون نام ، Jan 19, 2007تلفظ بیشتر اسامی در ایران اشتباه است. تکرار اشتباه یعنی اشتباه مظاعف. بوشنا تلفظ درست این اسم است و باید روزی بالاخره تلفظ های درست را یاد بگیریم و نه اینکه چون اشتباه مرسوم است، آن را تکرار کنیم.
-- بدون نام ، Jan 19, 2007آلمانی ها r را خفیف تلفظ مي كنند. برای همین اسامی و كلماتی كه به erختم می شود در گویش عامیانه به آ تخفیف پیدا می كند. اطریشی ها و اهالی جنوب آلمان اماr را مشدد تلفظ می كنند. انگار به قصد جبران مافات. بوشنر درست است. بوشنا هم البته غلط نیست. اما بوشنر جا افتاده است و خوانندگان را گمراه نمی كند و زبان دانی نویسنده را هم كمتر به رخ می كشد و در نتیجه ارتباط مخاطب با متن را مخدوش نمی كند و چون این كار یك كار مطبوعاتی ست بهتر است به عادت های خواننده بیشتر توجه كنیم. در ضمن سفر این گروه تآتری به ایران ده سال پیش خیانت به شمار می آمد. امروز اما مهم ترین برنامه تلویزیونی فرهنگی آلمان گزارش این سفر را منتشر می كند. این گزارش از این نظر برای من جالب بود.
-- nushazar ، Jan 20, 2007نوش آذر
آقای نوش آذر، با احترام به نظر شما باید بگویم که تلفظ r به er هیچ ربطی ندارد. er در آخر حتی واژه های آلمانی هم آ تلفظ می شود. مثل: Lehrer, Gitter etc. ما در فارسی این شانس را داریم که از حروف غیرلاتین استفاده کنیم. چرا نباید این شانس را جدی بگیریم؟! اگر Büchner در انگلیسی Buchner نوشته می شود، به این خاطر است که ü در انگلیسی نیست. منظورم این است حتی اگر نمی توانند تلفظش کنند، اما می نویسندش، تنها به این دلیل که حروف هر دو زبان لاتین است. ما در فارسی به جهت اینکه از الفبای لاتین استفاده نمی کنیم، مجبور به این کار نیستیم، اما چون همیشه دنباله رو هستیم، نمی خواهیم ابتکار عمل به خرج دهیم و یک رفتار علمی درست و حسابی داشته باشیم. جالب است ما این کار را با اسامی ای مثل: Nietzsche und Vallejo می کنیم، بدون اینکه دچار عذاب وجدان شویم. راستی چرا نمی نویسیم، والژو یا نیتس شه؟ هیچ قراردادی برای اینکه ما واژه ها و اسامی را آنطور تلفظ کنیم که در انگلیسی مثلأ تلفظ می شوند، وجو ندارد. علت این اشتباه مثل روز روشن است: شناخت نه چندان زیاد ما از زبان آلمانی و می بینیم که آثار آلمانی از انگلیسی به فارسی ترجمه می شوند. نتیجه اش: نام ریلکه ی بیچاره را به جای ری نا (با نیم فاصله)، راینر نوشتن است که اگر یک آلمانی بشنود، شکمی سیر خواهد خندید.
-- بدون نام ، Jan 22, 2007