آمريکا و جمعيت سيصد ميليونیاش
احمد سمايی
samayee@web.de
بر اساس محاسبات اداره آمار ايالت متحده آمريکا جمعيت اين کشور در ساعت ۷ و ۴۶ دقيقه صبح سهشنبه (۱۷ اکتبر) به وقت محلی از مرز ۳۰۰ ميليون نفر گذشته است. اسم کودکی که تولد او جمعيت ايالت متحده را به اين رقم رسانده میتواند ماريا باشد يا لوييزا و والدين او هم بعيد نيست که از مهاجران مکزيکی باشند که شايد از زبان انگليسی هم چندان سردرنياورند.
گذشتن جمعيت ايالت متحده از مرز ۳۰۰ ميليون نفر را همه مردم اين کشور با خشنودی به استقبال نرفتهاند. بسياری از آنها از اين که جمعيت کشورشان تا اين حد افزون شده است به جای رضايت دچار نگرانی و دغدغه شدهاند. برای توضيح اين احساس شايد ذکر پارهای از آمار مفيد باشد:
نمونهای نادر در ميان کشورهای صنعتی
به لحاظ رشد مثبت جمعيت، آمريکا در ميان کشورهای صنعتی وضعيت تقريبا نادری دارد، چرا که از زمان استقلال اين کشور در ۲۳۰ پيش، جمعيت آن پيوسته در حال افزايش بوده است. در حال حاضرهر ۱۱ ثانيه يک نفر به جمعيت آمريکا افزوده میشود، روندی که در هيچکدام ديگر از کشورهای صنعتی نمیتوان سراغ گرفت. و بر خلاف اروپا و ژاپن که جميعتشان دائم در حال کاهش است آمريکا برای هر ۱۰۰ ميليون نفری که به جمعيتش افزوده میشود پيوسته به زمان کمتری نيازمند است. اگر از استفلال آمريکا در سال ۱۷۷۶ تا رسيدن جمعيت اين کشور به صد ميليون نفر به ۱۳۹سال وفت نياز بود، برای اين که اين رقم به ۲۰۰ ميليون برسد تنها میبايست ۵۲ سال سپری شود. وحالا با سرعتی شتابانتر، يعنی در طول ۳۹ سال اين رقم يک رشد صد ميليونی ديگر را پشت سر گذاشته و از مرز سيصد ميليون هم گذشته است.
بخش دائما فزايندهای از جمعيت آمريکا در ايالات جنوبی اين کشور ساکن است. در ايالتهايی مانند نوادا، فلوريدا و آروزينا رشد جمعيت سه برابر ميانگين کل کشور است. تنها ايالتی که با کاهش مختصر رشد جمعيت مواجه بوده "نورد داکوتا" است که در شمال و در مرز کانادا قرار دارد. شاخص ديگر تحولات جمعيتی در آمريکا همانا افزايش بی وقفه حومههای شهرهای بزرگ است. در حالی که در سی سال گذشته شمار ساکنان شهرهای بزرگ رو به کاهش رفته حومههای اين شهرها به کانونهای جمعيتی آمريکا بدل شدهاند. بيش از نيمی از جمعيت ايالت متحده هم اکنون در همين حومهها زندگی میکنند. اين رقم در سال ۱۹۷۰ حدود ۳۸ درصد بود.
سال ۱۹۶۷، يعنی زمانی که جمعيت آمريکا از مزز دويست ميليون نفر گذشت گرداگرد همه ساختمانهای دولتی در واشنگتن جشن و سرور برپا بود و سخنرانی ليندون جانسون، رييس جمهور وقت آمريکا، به اين مناسبت بارها با هلهله و شادی مردم دچار وقفه شد. روز سهشنبه گذشته اما آمريکا سيصد ميليونی شدن جمعيتش را با سکوت برگزار کرد، چرا که اگر رشد جمعيت زمانی در اين کشور نشانهای از بنيه قوی مردان آن در توليد مثل و نيز نمادی از جذابيت ايالت متحده به عنوان مملکتی با منابع و امکانات غنی به شمار میآمد اينک اين رشد به زمينهای برای نگرانی و ترس بدل شده است. دليل آن هم ارزيابی نقادانه شمار پيوسته فزايندهتری از مردم آمريکا از شيوه زندگی رايج در اين کشور است: عطش برای خانههای هر چه وسيعتر ، اتوموبيلهای هر چه بزرگتر، مناظر هر دم بی افقتر و کم دامنهتر ، جنون مصرف و تقاضای فزاينده برای نفت.
مشکلات "سبک زندگی آمريکايی"
در قياس با شش ميليارد نفر نفوس جهان رشد سالانه سه ميليون نفری جمعيت آمريکا رقم چندان چشمگيری نيست. ولی مسئله اين است که اين رشد در کشوری رخ میدهد که نيازهايش به منابع مختلف پيامدهايی غيرقابل مقايسه با کشورهای ديگر جهان دارد. به عبارت ديگر ۵ درصد جمعيت کره زمين که در آمريکا ساکن است ۲۵ درصد انرژی جهان را مصرف میکند. آب مورد استفاده هر شهروند آمريکايی به طور متوسط سه برابر يک شهروند کشورهای در حال توسعه است و سرانه توليد گاز آلايندهآی مانند دیاکسيد کربن در آمريکا ۲۰ برابر کشوری مثل هند است که يک ميليارد و يک صد ميليون جمعيت جهان را در خود جای داده است.
علاوه بر اين ارقام دغدغهانگيز ، شماری فزايندهای از آمريکايیها به اين واقعيت نيز بیتوجه نيستند که نزديک به ۴۰ درصد جمعيت کنونی کشورشان را مهاجران تشکيل میدهند. مهاجران برخاسته از آمريکای لاتين اينک بزرگترين به بزرگترين بخش غيربومی جمعيت ايالات متحده تبديل شدهاند. زنان اين مهاجران به طور متوسط يک بچه بيشتر از زنان سفيد پوست آمريکايی دارند. آمارگران برآورد میکنند که شمار اسپانيولیزبانان آمده از آمريکای لاتين تا سال ۲۰۵۰ به دو برابر ميزان کنونی برسد و بر ۲۵ درصد جمعيت آمريکا بالغ شود. جمعيت آسيايیتباران نيز تا سال ۲۰۵۰ با يک افزايش ۱۰۰ درصدی ۸ درصد اهالی آمريکا را تشکيل خواهد داد. آفريقايیتباران کماکان سهم ۱۴ درصدی امروز خود را در ترکيب جمعيت حفظ خواهند کرد . در عوض شمار سفيدپوستان از ۷۰ درصد کنونی به ۵۰ درصد جمعيت تنزل خواهد کرد.
به دلايل فوق شماری از چهرههای سرشناس آمريکا نسبت به به حاشيهراندهشدن سياسی و اجتماعی بخشهايی از جمعيت کشور هشدار میدهند. به نوشته "روبرت ساموئلسن" ستوننويس معروف جرايد آمريکا، بسياری از مهاجران برخاسته از کشورهای آمريکای لاتين فقير و فاقد آموزشهای کاری لازمند و ارتقاء آنها به درون قشر ميانی با دشواری روبروست. همين امر باعث شده که آنها برای ميليونها آمريکايی تهديد به شمار روند. اين آمريکاييان فکر میکنند که کشورشان میرود که جولانگاه طبقه فرودستی از خارجیها شود. و چون نسلهای سفيدپوستان قادر به توليد مثل به زودی پير و از کارافتاده میشوند اين نگرانی وجود دارد که ممکن است جوانان برخاسته از خانوادههای آمريکایلاتينیتبار خود را از هر گونه مسئوليتی در قبال تامين بازنسشتگی و بيمههای درمانی آنها مبری بدانند.
جامعه آزاد و ظرفیتهایش
دستکم از سال گذشته چالش بر سر سياستهای مهاجرتی ايالت متحده به نمادی از بيم و اميد ملت اين کشور نسبت به آينده بدل شده است، ملتی که خود نيز اصل و اساسش بومی نيست و زمانی به صورت مهاجر (غيرقانونی) به آمريکا آمده است. در حال و حاضر بحث و جدل بر سر ايدهآلهای يک جامعه آزاد از يک سو و شعار متناقض و محدودساز "ظرفيت پذيرش مهاجر تکميل شده است" از سوی ديگر، همچون خط سرخی در درون همه احزاب و محافل سياسی و اجتماعی امتداد يافته است. کنگره آمريکا در همين روزها مشغول بحث و فحص بر سر تامين بودجه ديواری به طول ۱۲۰۰ کيلومتر است که بايد در برابر سيل مهاجرانی که از مکزيک قصد ورود به اين کشور را دارند سد و مانعی عبورناپذير ايجاد کند. شماری از شهروندان سفيدپوست در غالب گروههای "دفاع مدنی" وقت آزاد خود را به پاسداری در مرز مشترک با مکزيک سپری میکنند تا با به دام انداختن مهاجران غيرقانونی مانع نفوذ آنها به درون آمريکا شوند. در برابر اعضای گروههای هوادار حقوق بشری را میتوان مشاهده کرد که مشغول رساندن آب و غذا به همين مهاجران غيرقانونی سرگردان در مرز هستند. اين در حالی است که اقتصاددانان نيز مشغول بازی با ارقام و آمار هستند تا مشخص کنند آمريکا در سالهای آتی برای حفظ استاندارهای کنونیاش به چه ميزان نيروی کار ارزان نيازمند است.
در چالش يادشده که ابعادی ايدئولوژيک هم به خود گرفته خوشبينان، رشد جمعيت آمريکا را نشانهای از يک دموکراسی به لحاظ اقتصادی پويا تلقی میکنند و سناريوهای مربوط به خطرات شهرهای رو به ازدحام و پيامدهای آن را چندان جدی نمی گيرند. کسی مانند " کنت پرويت" رييس سابق اداره سرشماری آمريکا و استاد کنونی دانشگاه کلمبيای نيويورک برای مستدلکردن نگاه مثبت خود به رشد جمعيت آمريکا به کتاب معروف "بمب جمعيت" اثر معروف "پاول ارليش" اشاره میکند که ۴ دهه پيش انتشار يافت و جنگ بر سر غذا و مرگ و ميرهای گسترده را پيشبينی کرده بود. به گفته پرويت آمريکايیها نه گرسنهاند و نه مرگ و ميری در ميانشان ديده میشود، بلکه برعکس، مشکلشان عمدتا اضافه وزن و مرض قند است. پرويت میگويد همانطور که پيشبينیها و دغدغههای ارليش واقعيت نيافتند بيم و نگرانیهای امروز نيز پايه و اساسی ندارند. به باور اين جمعيتشناس آمريکايی، زندگی پرريخت و پاش مردم کشورش، خود يکی از عوامل محرک و شتابدهنده به توليدات و تخيلات تکنولوژيک در جهت مرتفع ساختن نيازهای ناشی از اين نوع زندگی است.
"هويت آمريکايی" در معرض تهديد
در برابر، " پاتريک بوخنان" جمهوريخواه راستگرا را میتوان مثال آورد که دغدغهاش بيشتر از هر چيز تغييرات سريع در ترکيب قومی و نژادی جمعيت آمريکاست. او نيز بسان ساموئل هانتيکتون خطر اضمحلال دوم مغرب زمين را در افق مشاهده میکند. هانتيکتون در کتاب " ما که هستيم" که دو سال پيش انتشار يافت هويت آمريکايی را به سوپ گوجهفرنگیيی تشبيه میکند که مهاجران هم، صرفا ادويه آن را کم و زياد کردهاند ولی هسته اصلی سوپ دستنخورده باقی مانده است. او ولی رشد پرشتاب مهاجران آمريکايی لاتينی در ترکيب جمعيت آمريکا را خطری میداند که میتواند اس و اساس سوپ را دگرگون کند و به عبارت ديگر، فرهنگ آنگلوساکسونی آمريکا را عملا به حاشيه براند. بوخنان نيز در کتابش، موسوم به " وضعيت اضطراری، تجاوز جهان سوم و فتح آمريکا" مینويسد : " ايالات متحده در حال اشغال شدن به دست مهاجران آمريکای لاتينی است. اگر آمريکايیهای اروپايیتبار موفق نشوند مرزهای کشور را ببندند تفوق تمدنساز آنها به زودی مضمحل خواهد شد."
آلکسی دو توکويل امروز چه میگفت؟
آنچه که خوشبينان و بدبينان مشترکا بر سرش اتفاق نظر دارند اين واقعيت است که در آينده کاهش دی اکسيد کربنی که جمعيت سيصد ميليونی آمريکا در هوا نشر و پخش میکند دشوارتر از تامين غذايی آنها خواهد بود. بنا به تحقيق بسياری از موسسات پژوهشی آمريکا، مردم اين کشور از مدتها پيش مشغول مصرف منابع و امکانات کشورهای ديگر هستند و پيامدهای زيستمحيطی شيوه زندگیاشان نيز، بزرگترين تاثيرات منفی را در کل دنيا خواهد داشت. نگرانیيی که اين پيشبينیهای قسما واقعيت يافته، در ميان مردم خارج از ايالات متحده به وجود میآورند را صرفا نمیتوان با خوشبينیهای کسانی مانند روبرت ساموئلسن ( ستوننويس معروف جرايد آمريکا) و باور به توانايی بیمرز آمريکايیها در يافتن راهحل برای مشکلات نفی و دفع کرد. پيشبينی خوشبينانی مانند وی که مهاجران به جای دگرگون کردن ماهيت فرهنگ و تمدن آمريکايی خود مجذوب و تابع اين ويژگیها خواهند شد نيز میتواند محل ابهام و ترديد باشد. ساموئلسون برای مستدل کردن اين خوشبينی به " آلکسی دو توکويل" ، فيلسوف سياسی فرانسه و کتاب "دموکراسی در آمريکا" ی او استناد میکند که سال ۱۸۳۵ نگاشته شده و حاوی تحليلی از جنبه های مختلف حيات سياسی و اجتماعی در آمريکا آن زمانست. به گفته ساموئلسون اگر توکويل امروز هم به آمريکا بيايد همان ويژگیهايی دهه چهل قرن نوزدهم را در مردم اين کشور مشاهده خواهد کرد: مادیگرايی لجامگسيخته ، ايمان و ايقان مذهبی و ميهنپرستی پرشور و احساس. البته ساموئلسون در اين توصيف خود اشارهای به اين واقعيت نمیکند که آمريکا زمانی که توکويل از آن ديدار کرد ۱۳ ميليون جمعيت بيشتر نداشت.
________________________
با استفاده از دادههای "دويچه وله" و روزنامه آلمانی "تاتس"
|