رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۲ بهمن ۱۳۸۶

جشن‌های ایرانی را می‌شود زنده کرد

گفت و گو از نوشین شاهرخی

ای سِپیتمان!
من مهر را می‌ستایم، آن نیک را، آن نخستین دلیرِ مینُوی را، آن بسیار مهربان را، آن بی‌همانندِ بلندپایگاه را، آن نیرومندِ دلاور را، آن یَلِ کارآزموده را. (۱)

دکتر جلال خالقی مطلق، استاد بازنشسته در رشته‌ ایران‌شناسی دانشگاه هامبورگ آلمان است. شاهنامه‌ی ویراسته‌ی استاد خالقی که بر اساس مقایسه‌ ۵۰ نسخه‌ شاهنامه و ۱۵ نسخه‌ اصلی آن تصحیح شده، نزدیک‌ترین شاهنامه به سخن فردوسی، فرزانه‌ بزرگ ادبیات ایران برآورد شده است. او در این گفتگو، از جشن مهرگان سخن می‌گوید.


مدت جشن مهرگان را برخی از مورخان ۲۰ روز و برخی ۶ و حتی دو روز نیز ذکر کرده‌اند. اغلب آنان اما بر این باورند که زمان شروع این جشن ۱۶ مهر است. در شاهنامه، مهرگان روز نخست مهرماه نگاشته شده است، دلیل این‌همه تفاوت در ثبت عید مهرگان و مدت این جشن چیست؟

در ایران قدیم وقتی که نام روز با نام ماه مطابقت پیدا می‌کرد، آن روز را جشن می‌گرفتند. اصولاً جشن‌هایی که کهن هستند، سبب‌های مختلف دارند و به مرور زمان سبب‌ها و علت‌های متفاوت پیدا می‌کنند. چنانکه حتی برای نوروز هم، با آنکه مهمترین سبب آن، جشن اول بهار و اول سال است، علت‌های دیگری نیز برایش ذکر کرده‌اند. یکی آنکه در 10 روز آخر سال فره‌وشی‌ها به زمین می‌آیند و دیگری، پرواز جمشید به آسمان است. همچنین برای مهرگان که در کنار نوروز یکی از کهن‌ترین و مهمترین جشن‌های ایرانیان بوده، در طول زمان علت‌های متفاوت پدید آمده که می‌‌توان از آنها را نام برد. یکی از آنها پیروزی فریدون بر ضحاک است. دگیری، مطابقت نام روز با نام ماه که می‌شود 16 مهر. در حالی که پیروزی فریدون بر ضحاک اول مهر است. نیز ارتباط آن با خورشید، مهر و همچنین میترا. به نظر من مهمترین آن مربوط به مهرپرستی بوده است.

سبب اهمیت جشن مهرگان نه‌تنها بازگشتن این عید به ایزد قدرتمندی چون ایزد مهر، بلکه به اسطوره‌ شورش کاوه بر ضحاک، پیروزی فریدون بر ضحاک و نیز پیدایش مشی و مشیانه، نخستین زن و مرد انسانی در ادیان ایران باستان است. در شاهنامه مهرگان چگونه آمده است؟

ما حداقل چهار علل را در همین گفتگوی کوتاه برای مهرگان برشمردیم. یک علت آن که در شاهنامه آمده، پیروزی فریدون بر ضحاک است در روز اول مهر.

فریـــدون چو شد بر جهان کامگار
ندانســت جز خویشتن شــهریار

به رسم کَیــــان گاه و تخت مِهی
بیاراست با تاج شاهنـــــــشهی

به روز خجســـــــته سرِ مهـــرماه
به سر برنـــهاد آن كَـــــیانی‌كلاه

زمانه بی انـــــدوه گـشت از بدی
گرفتـــــند هر کــــس ره بـخردی

دل از داوری‌ها بپـــــــــرداخـــــت
به آیین یکی جشن نو ساخـــتند

نشــــــــــستند فرزانگان شادكام
گرفــــتند هر یك ز یاقــــــوت جام

می روشــن و چهـــــره‌ی شاه نو
جـــهان نو ز داد از ســــــرِ ماه نو

بفـــــــرمود تا آتـــــش افروخــــتند
همه عـــــنبر و زعفران سوخــتند

پرســـــتیدن مهــرگان دین اوست
تن‌آســانی و خوردن آیین اوسـت

اگر یادگارســـت ازو ماه و مــــــهر
بكـــوش و به رنج ایچ منمای چهر

این سخن فردوسی است. شاید برای بعضی از شنوندگان توضیحی بر بیت "تن‌آسانی و خوردن آیین اوست" لازم باشد. در اینجا خوردن به معنی نشستن و خوردن نیست، بلکه خوردن به معنای امروزی مصرف کردن، زندگی کردن و به شادی روزگار گذراندن است.

در رابطه با مهرگان روایات دیگری نیز ذکر شده است. از مرگ پادشاهی ظالم به نام مهر در این ماه گرفته تا گسترانیدن زمین و خلق اجساد یا رابطه‌ واژه‌ "مهر" با "مرگ" و معنی کردن "مهرگان به میرگان".2 این همه تناقض یا گونه‌گونی را در روایات مهرگان چگونه می‌بینید؟

به نظر من گونه‌گونی کلمه‌ بهتری است تا تناقض. به جای تناقض باید بگوییم گونه‌گونی و نیز علل متعدد پیدایی این جشن. قبلا هم در این‌باره گفتگو کردیم. این جشن‌هایی که خیلی کهن هستند، به مرور زمان علل گوناگونی پیدا می‌کنند و بحث در اینکه کدام یک از این علت‌ها علت اصلی یا کهن‌تر بوده، همیشه ممکن نیست. البته می‌توان بعضی را تشخیص داد که علت متأخری بوده و بعده‌ها به آن اضافه کرده‌اند، ولی همیشه این کار آسان نیست. از میان عللی که برای جشن مهرگان گفته‌اند، به نظر من دو علت مهمتر است. یکی ارتباط آن با مهر است، چون نام این جشن مهرگان است. من احتمال می‌‌دهم (و فکر می‌کنم که دیگران هم این احتمال را داده باشند) که این جشن را در دوران‌هایی که مهرپرستی رواج بیشتری داشته، مهمتر و بالاتر جشن می‌گرفتند، یعنی از اهمیت بیشتری برخوردار بوده است. علت دیگر که به نظر من خیلی مهم می‌‌آید (و شاید مهمتر از علل دیگر باشد)، ارتباط آن با سال بوده است. چون سال را ایرانیان قدیم به دو پاره تقسیم می‌کردند. نوروز جشن نیمه‌ی اول سال و مهرگان جشن آغاز نیمه‌ی دوم سال بود و مراسمی هم که برای مهرگان می‌گرفتند، کمابیش با نوروز یکی بود.

زنده‌یاد مهرداد بهار بر این باور بود که نوروز و مهرگان اعیاد اقوام برزگر بودند که ساکنان بومی نجد ایران به شمار می‌آمدند و نه اعیاد اقوام آریایی که گله‌دار بودند.۳نام مهرگان در مهرایزد، ایزد قدرتمند ایران باستان تنیده است. در بخش متأخرتر اوستا از ایزد مهر به کرات نام برده می‌شود، اما از جشن مهرگان و نوروز در این کتاب اثری نیست. اگر مهر و اناهیتا از ایزدان ساکنان بومی نجد ایران بوده‌اند که سپس‌تر از سوی زردشتیان پذیرفته شده‌اند، چرا دراین کتاب از اعیاد آنان نامی نرفته است؟

اولا در اوستا از جشن‌های دیگر هم نامی نرفت است. مأخذ اطلاعات ما راجب به جشن‌های کهن ایرانی منابع دوره‌ی اسلامی است که بیشتر به زبان عربی نوشته شده‌اند، ولی این منابع به زبان پهلوی دارای اساسی بودند. از روی منابع پهلوی کسانی مثل بیرونی و امثال او درباره‌ جشن‌های ایرانی مطالبی نوشته‌اند. متأسفانه آن منابع کهن از دست رفته‌اند. البته ممکن است در بخش‌هایی از اوستا هم که در دست نبوده، به این جشن‌ها اشاره‌ای شده بوده باشد، ولی آنها از دست رفته‌اند و در تمام اوستا راجع به هیچ یک از این جشن‌ها اشاره نشده است.

راجع به عقیده‌ای که از زنده‌یاد بهار بیان فرمودید این نکته را عرض کنم. یک علت پیدایی نوروز پرواز جمشید به آسمان است. ما می‌دانیم که جمشید یکی از اشخاص هند و ایرانی است. یعنی پیش از اینکه ایرانیان به نجد کنونی ایران بیایند به جمشید اعتقاد داشتند و جمشید را می‌شناختند. بنابراین نمی‌تواند جشن نوروز از جشن‌هایی باشد که ایرانیان از مردم بومی برزگر نجد ایران شناخته باشند. همین‌طور در مورد جشن مهرگان. یک علت جشن مهرگان گفتیم که مربوط به پیروزی فریدون بر ضحاک است. فریدون هم یکی از اشخاص هند و ایرانی‌ست. یعنی ایرانی‌ها با او پیش از اینکه به نجد ایران بیایند آشنا بودند و ضحاک هم ما می‌دانیم همان اژدهاک ایرانی است، بنابراین هیچ نوع ارتباطی با مردم بومی ایران پیدا نمی‌کند.

گذشته از این بسیاری از مراسم جشن نوروز را، مثل آتش افروختن و رنگ کردن تخم‌مرغ، ما همچنین در مراسم جشن قیام مسیح، یعنی عید اُسترن مسیحی که یک ریشه‌ پیش از مسیح دارد، می‌بینیم. بنابراین حتی این امکان وجود دارد که جشن نوروز دارای ریشه‌ی هند و اروپایی باشد که خیلی کهن‌تر از هند و ایرانی می‌شود. بنابراین نمی‌توان به سادگی گفت ایرانیان گله‌دار بودند (و در اینجا هم به نظر من گویا گله‌دار به معنی چوپان و گله‌چران فهمیده شده است) و بنابراین این جشن‌ها را نمی‌توانسته‌اند داشته باشند و مردم بومی ایران چون برزگر بودند، جشن نوروز و مهرگان می‌گرفتند و ایرانی‌ها این جشن‌ها را از آنان آموخته‌اند.

گذشته از همه‌ی این حرف‌ها اینجور تأثیرات در واژگان هم تأثیر خودش را می‌گذارد. ما می‌دانیم که نوروز و مهرگان واژگانی ایرانی هستند و هیچ ارتباطی با واژگانی که مردم بومی ایران داشتند، ندارند. همین مسئله را می‌توان در مورد اناهیتا گفت. این فقط یک حدس است که اناهیتا یکی از خدایان یا الهه‌های مردم بومی ایران بوده است. ما می‌دانیم که در امشاسپندان ایزدبانوان هم هستند. یک مطابقت یا همخوانی کوچک و ظاهری بین دو خدای ایشتر در بابل و اناهیتا در ایران را نمی‌توان این‌گونه تعبیر کرد که بر این اساس ما حتماً اناهیتا را از آنها گرفته‌ایم و همینطور عقاید عکس آن درست نیست که بگوییم آنها از ما گرفته‌اند. اینجور تشابهات را همیشه نباید تشابهات ریشه‌ای گرفت، بلکه تشابهات اتفاقی هستند و از این رو باید خیلی در این گونه فرضیه‌بافی‌ها و خیال‌بافی‌ها احتیاط کرد و عقاید و آیین‌های کهن را در واقع به بازی نگرفت و فدای فرضیه‌بافی نکرد.

روز ششم نوروز، به نوروز بزرگ معروف بوده است و نیز روز ششم مهرگان به مهرگان بزرگ یا خاصه. آیا روز ششم جشنی باشکوه‌تر برگزار می‌شده و یا جشنی بوده که بیشتر ویژه‌ اشراف بوده؟ همچنین آیین مهرگان چه تفاوتی با نوروز داشته است؟

در همین‌جا در نگاه اول، ما تشابهی بین مهرگان و نوروز می‌بینیم. همانطور که در جشن نوروز، نوروز عامه یا کوچک می‌گرفتند، یک نوروز به اصطلاح بزرگ هم می‌گرفتند که 6 روز از آنِ نوروز عامه بود و یک روز به نوروز خاص تعلق داشت. در مورد مهرگان هم همین‌گونه است. یعنی مهرگان عامه 6 روز بوده و مهرگان خاصه یا مهرگان بزرگ در پایان مهرگان عامه، یعنی در روز 21 مهر بوده است. به نظر من این کلمه‌ بزرگ در اینجا به‌خاطر اهمیت مهرگان بزرگ نبوده، بلکه بیشتر مهرگان بزرگان و خواست نجبا بوده است.
در متون هم آمده است که پادشاه در روز ششم از خاندان خودش بیشتر پذیرایی می‌کرد و آنها را می‌دید و آنها به خدمتش می‌رفتند و هدایایی می‌بردند و می‌گرفتند و به دلیل مقام پادشاه و دربار اسمش را بزرگ گذاشتند. درحالی‌که آن 6 روز (از رقم روزها هم ما می‌بینیم)، اهمیت بیشتری داشته و در آن 6 روز به نمایندگان طبقات مختلف مردم بار داده می‌شده و آنها را پادشاه به حضور می‌پذیرفته است. البته غیر از این6 و یک روز، تقسیم‌بندی‌های دیگری هم هست. مثلا بر طبق بعضی از مآخذ، مهرگان را 30 روز جشن می‌گرفتند و از این 35 روز اول مهرگان عامه بوده است و 25 روز بقیه‌ را بین 5 صنف تقسیم می‌کردند که لابد به هر صنفی 5 روز می‌رسیده است. حالا کدام یک از این دو خبر درست است، به خاطر نبودن منابع کهن داوری در این‌باره مشکل است.

از مراسم مهرگان که سؤال فرمودید، یکی مثل آیین نوروز دادن بار عام بوده است، دیگر هدیه‌دادن بوده و بعد هم چیدن سفره. چیدن سفره‌ی نوروز را ما امروزه می‌شناسیم و به آن سفره‌ هفت‌سین می‌گوییم. آن زمان به آن طبق می‌گفتند. طبق البته کلمه‌ عربی آن است. در یک سینی چیزهایی می‌چیدند. برای نوروز شما می‌دانید که چه چیزهایی می‌چیدند. برای مهرگان ترنج، شکر، عناب، سیب، مورد (این مورد یک درختچه‌ سبزی است، که میوه‌هایی دارد. به آلمانی هم می‌گویند "مورته") و کُنار (درختچه‌ سدری و سبز دارای میوه) می‌چیده‌اند.

غیر از این پوشیدن لباس‌های رنگین در مهرگان و نیز نوروز رسم بوده است. همچنین طبقی می‌آوردند که در آن حبوباتی مثل گندم، ذرت، نخود، عدس، لوبیا، کنجد و میوه‌های پاییزی مثل انار، به، زیتون، اسفند (که در واقع گیاه مقدسی بوده) و شکر می‌گذاشتند. ما در اینجا وقتی مقایسه می‌کنیم، می‌بینیم که همان مراسم نوروز را در مهرگان رعایت می‌کردند، ولی جزئیات آن متفاوت بوده است. حبوباتی که در سینی مهرگان می‌گذاشتند با آنچه در سفره‌ نوروز می‌گذاشتند، تفاوت‌هایی داشته است، به این دلیل که در نوروز این میوه‌ها هنوز در دست نبوده و بنابراین مجبور بوده‌اند از چیزهایی استفاده کنند که در آن هنگام سال به آنها دسترسی داشته‌اند. درحالی‌که درمهرگان به بِه و انار و امثال آن دسترسی داشتند. بنابراین اصل رسم و آیین خیلی به هم شباهت دارد.

تا پیش از حمله‌ی مغول همچنان جشن‌های ایرانی برپا بودند، اما با حمله‌ی مغول به جز نوروز، جشن‌های دیگر از سرزمین ایران رخت بربستند. چرا دیگر اعیاد و بویژه مهرگان که همچون نوروز باشکوه برگزار می‌شده منسوخ گشت، در صورتی که نوروز همواره پابرجاست؟

به نظر من دو علت اینجا مهم‌اند. برای اینکه نوروز جشن اول بهار و اول سال بوده و این دارای اهمیتی فرادینی و فراملی بوده است، بر این اساس توانسته است یک جشن ملی و همگانی شود. اگر هر جشنی در میان هر ملتی با عقاید مذهبی توأم است، این عقاید را زردشتیان می‌توانستند حفظ کنند و مسلمانان نیز بر اساس اعتقادات اسلامی آن را برگذار کنند. همچنانکه در پای سفره‌ هفت‌سین قرآن را به جای اوستا گذاشته‌اند. این درباره‌ پابرجایی نوروز بوده است. در مورد جشن‌های دیگر، یعنی مهرگان و تا اندازه‌ای هم جشن سده، تا حمله‌ مغول اینجا و آنجا این جشن‌ها گرفته می‌شده‌اند. بعضی از پادشاهان اینها را جشن می‌گرفتند. بعد از حمله‌ مغول در ایران آشوبی به وجود می آید. مردم از نظر اجتماعی و بخصوص اقتصادی و نیز به‌خاطر آن کشتار بزرگی که مغولان در ایران کرده بودند، دیگر دل و دماغ جشن‌گرفتن نداشتند. از این جهت، غیر از جشن نوروز به خاطر اهمیت خاصش به خاطر بهار و اول سال، بقیه‌ جشن‌ها بیشتر از نظر اقتصادی و کمی هم از نظر به اصطلاح دینی، آن معنا و مفهوم خودشان را از دست داده بودند و نابسامانی اوضاع اقتصادی هم سبب شده بود که مردم دیگر دنبال این جشن‌ها نروند.

مهمترین خویشکاری ایزد مهر در متون ایران باستان پیمان است. سهروردی مهر را واژه‌ فارسی عشق می‌داند و امروزه بیش از پیمان مفهوم محبت و دوستی از این واژه دریافت می‌شود. آیا می‌توان از مهرگان به عنوان جشن عشق نیز یاد کرد؟

سهروردی یک فیلسوف بسیار بادل و در واقع یکی از بهترین نمایندگان عرفان است که هم اهل دل است و هم اهل خِرَد. او در اسطوره‌های دیگر ایرانی هم تغییراتی، یعنی تعبیراتی، به عمل می‌آورد. در اینجا هم من فکر می‌کنم که این بیشتر تعبیر خصوصی، ولی خیلی زیبا و دلچسب خود شیخ اشراق است. با این‌حال من هیچ عیبی در این نمی‌بینم. همان‌طور که قبلا گفتم که این جشن‌ها دارای علل متفاوت و متعدد هستند، که همه اصلی نیستند (یکی از اینها که ما اغلب نمی‌دانیم کدام، اصلی بوده و بعد به مرور علت‌های دیگر پدید آمده)، هیچ اشکالی ندارد که سهروردی هم با آن ذوق عالی خودش علت دیگری برای جشن مهرگان در دسترس ما بگذارد و همچنین ما هم اجازه داریم مطابق زمان خودمان و دلخواه مردم خودمان و شرایط زمان و مکان خودمان علل دیگری برای این جشن بیاوریم.

آیا ممکن است مهرگان و جشن‌های دیگر را دوباره زنده کرد؟

خوشبختانه نوروز که زنده مانده است و آن را جشن می‌گیرند و جشن ملی و همگانی و اول سال است. اشکال مهم برای زنده کردن بقیه‌ی جشن‌ها زیادی تعداد آنان است و در واقع این ‌همه روز را نمی‌شود در سال تعطیل کرد. از نظر اقتصادی یک کشور نمی‌تواند تحمل این‌همه تعطیلی را داشته باشد. راه زنده کردن این جشن‌ها به نظر من این است که مؤسسات هر کدام پدر یکی از این جشن‌ها شوند. یعنی مؤسساتی (حالا یا دولتی یا خصوصی) مثل دانشگاه‌ها، بانک‌ها و وزارت‌خانه‌ها یکی از این جشن‌ها را به خودشان اختصاص دهند و برای کارمندان خودشان، برای کارگران خودشان و مردمی که به آن جشن علاقه‌ دارند، این جشن را بگیرند. مثلا فرض بفرمایید که ما جشنی از زمان کهن داریم به نام جشن برداشتن محصول. گویا در تمام اروپا هم همین جشن را دارند. در ایران کهن هم مردم این جشن را داشته‌اند. بنابراین چه اشکالی دارد که وزارت کشاورزی این جشن را بگیرد و در میان کشاورزان این جشن زنده شود و پایان برداشت محصول را جشن بگیرند. از این راه به نظر من امکان زنده کردن این جشن‌ها هست.

Share/Save/Bookmark

1ـ اوستا، کهن‌ترین سرودهای ایرانیان، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران 1375، ص 387.

نظرهای خوانندگان

مهرگان امسال جشن عشق بود.

-- میترا ، Oct 10, 2006 در ساعت 03:40 PM

be gomani man avalin gam barae negah dashtane farhang va aieneiraniirani hamana sokhan goftan az an va chegoneh shenakhtane anast. va in mohem ra bano be anjam resandeh ast.va jae sepas va ghderdanist.baraetan armane shadi va pirozira daram .siavash,shahrokhi ba faraham avardane goftego ba dokto khaligh motlagh

-- siavash.ordo ، Oct 10, 2006 در ساعت 03:40 PM

حسین عزیز چرا ایمیلم را بستین. می خواستم برای تان ایمیل بفرستم نشد.

-- منیر ، Oct 10, 2006 در ساعت 03:40 PM

مهرگان را چند سالی است که در ایران جشن مهرورزی و روز عشق می دانند و برگزار می کنند و گویا در ایران باستان هم چنین بوده است

-- ندا ، Feb 1, 2008 در ساعت 03:40 PM