رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۸ مهر ۱۳۸۵
گفت و گو با استاد دانشگاه علامه

بگوییم جامعه های اطلاعاتی

دکتر فاضلی

جمعی از دانشجویان بلاگر در یکی  از دانشگاه های خارجیجامعه اطلاعاتي يکي از واژه‌هايي است که براي توصيف وضعيت کنوني جامعه انساني به کار رفته است. جامعه پست مدرن، جامعه دانش محور، جامعه ارتباطي، جامعه مابعد صنعتي، جامعه نظارتي و عناوين متعدد ديگر براي توصيف اين وضع به‌کار برده شده است.
در جامعه اطلاعاتی، وبلاگ‌ها، ابزارهایی هستند که اجازه می‌دهند افراد یک جامعه، وجوه ناشناخته آن را بازتاب دهند.

گفت‌وگوی زیر با دکتر نعمت‌الله فاضلی، بخشی از مصاحبه‌ای است که به طور کامل در وبلاگ ایشان منتشر شده است.

دکتر فاضلی استاد "مطالعات فرهنگی" دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی با تخصص انسان‌شناسی اجتماعی و فرهنگی است.

بپردازيم به تجربه وبلاگ‌هاي فارسي در جامعه اطلاعاتی...

بله من با توجه به اين‌که حدود چهارسال وبلاگ‌نويس بودم با اين حوزه آشنايي زيادي دارم. درمورد اينکه وبلاگ‌ها چه کاري در زندگي ما انجام مي‌دهند‌، ديدگاه‌هاي مختلفي وجود دارد. وبلاگ‌نويسي درميان ايراني‌ها خيلي گسترده است (مقام دوم يا سوم جهان به لحاظ تعداد وبلاگ). ازطرفي ايرانيان خيلي زود وبلاگ را کشف کردند. شايد فقط سه سال از ابداع وبلاگ گذشته بود که ايرانيان آن را به خدمت گرفتند. ازهمه مهم‌تر اين‌که اين پديده برخلاف ديگر رسانه‌ها بسيار سريع گسترش يافت. پس هم در بحث‌هاي جامعه اطلاعاتي هم در شناخت ويژگي‌هاي فرهنگي جامعه ايران ، وبلاگ‌ها بحث مهمي هستند.

يکي از ويژگي‌هاي وبلاگ اين است که به جامعه امکان مي‌دهد بخشي از وجوه ناشناخته خود را آشکار کند. چون هويت‌ها مي‌تواند پنهان بماند و نوشتن درآن آداب و ترتيب خاصي ندارد (امکان تنوع سبک‌ها در نوشتن) و کاربردهاي مختلف براي گروه‌هاي گوناگون دارد؛ از يک دانشمند گرفته تا يک فرد عامي که فقط مي خواهد خاطراتش را بنويسد، از يک زن خانه‌دار تا يک روزنامه‌نگار حرفه‌اي. اينها بخشي از ويژگي‌هاي وبلاگ است که باعث مي‌شود جامعه به وسيله آن خود را اظهار و بيان کند .بنابراين در مقايسه با رسانه‌هاي ديگر بازنماي فرهنگي که وبلاگ ايجاد مي‌کند، بيشتر با واقعي‌هاي فرهنگي درون جامعه همساني دارد.اگر چه نه همساني کامل.

نکته ديگر اين است که در روزهاي اول، ورود وبلاگ به ايران هنوز نمي‌شد درباره تجربه وبلاگ‌نويسي صحبت کرد. مي بايست مدتي مي‌گذشت تا به‌تدريج فراز و نشيب‌ها را طي کند و در بستر فرهنگي جاي خود را باز کند. اما الان ديگر با گذشت 7، 8سال (که سابقه قابل توجهي در رسانه‌هاي ارتباطي است) حتي مي‌توانيم اين سالها را در چند دوره بررسي کنيم، به هر حال وبلاگ ويژگي‌هايي دارد که به ما اين امکان را مي‌دهد که از آن طريق جامعه اطلاعاتي ايراني را فهم کنيم.
من چند ويژگي را به‌طور تطبيقي در زمينه فرهنگي ايران در مورد وبلاگ بر مي‌شمارم:

يکي از تئوري‌هايي که در مورد وبلاگ‌نويسي مطرح شده و به نوعي نظريه غالب است، اين است که وبلاگ رسانه‌اي است که فرديت و individuality را هم نشان مي‌دهد و هم باعث گسترش آن مي‌شود. چون افراد از استقلال و آزادي بيشتري براي نوشتن برخوردار هستند و مي‌توانند هويت خود را پنهان کنند. به مقداري که فرديت رشد مي‌کند نياز به خود اظهار و بيان کردن و به موازات آن نياز به اين‌که خويشتن خود را بسازد و شکل دهد بيشتر مي‌شود. به ميزاني که جامعه به فرديت بهاي بيشتري مي دهد، نياز به تجربه فرد به عنوان يک موضوع اصلي و مهم در ساختن تشخص او اهميت بيشتري مي يابد.

گيدنز يکي از ويژگي‌هاي دنياي معاصر را فرآيند خود تشخص‌يابي (self identify) مي‌داند. يعني هرچقدر فرديت بيشتر مي شود، به‌جاي اينکه هويت ما را ساختارهاي سنتي بسازند، تجربه روزمره فرد در زندگي است که شخصيت او را شکل مي‌دهد. دقيقا منظور گيدنز از خود تشخص يابي همين است. اتفاقا يکي از ارکان بحث او همين جامعه اطلاعاتي است. مي‌گويد در جامعه اطلاعاتي شما هر لحظه با امواجي از داده‌هايي جديد مواجه هستيد و شما متناسب با نوع اطلاعاتي که دريافت مي‌کنيد شروع مي‌کنيد به عمل و رفتار. در يک روز از صبح تا غروب شما در معرض امواج اطلاعاتي قرار مي‌گيريد که هر کدام life style شما را عوض مي‌کند.

راجع به لباس، آرايش، غذا، بهداشت، و...اينها باعث مي‌شود که شما دايما در يک پروسه رفت و برگشت ميان اين اطلاعات رفتار خودتان را تغيير دهيد. در نتيجه شما دايما خويشتن خود را مي‌سازيد. پس تئوري «ساخت‌يابي» گيدنز هم بر اين مبنا استوار شده است. يک ساختارهايي هستند مثل ساختار جامعه اطلاعاتي ولي همين ساختار جامعه اطلاعاتي هم در نتيجه تعامل و کنش روزمره ماست که شکل مي‌گيرد. اين مسايل ماست که اين ساختارها را ايجاد مي‌کند. ساختارها تعديل مي‌شوند و تغيير شکل مي‌يابند. ما دايما در حال ساختن هويت خود و ساختن ساختارهاي جديد هستيم در عين حالي که در ساختارها زندگي مي‌کنيم. پس نمي‌توانيم با نگاهي منفعلانه بگوييم فاعل‌ها نقش ندارند و هرچه هست ساختار است و ساختارها هستند که به آدم‌ها تحميل مي‌کنند اينگونه بينديشند، غذا بخورند و راه بروند و رفتار کنند. طبق تئوري‌هاي جديد، فاعلان با دانشي که به‌طور روزمره دريافت مي‌کنند، روي ساختارها اثر دارند و ساختارهاي جديدي را بازتوليد مي‌کنند.

اين است که در فضاي جديد، نقشي که جامعه اطلاعاتي ايجاد مي‌کند اين است که فرايند identify را به self identify تبديل مي‌کند. آن هويت از پيش تعيين شده و ثابت که از دل مذهب، تاريخ، سرزمين، نژاد، زبان و ... بيرون مي‌آمد، تغيير مي‌کند و با اخذ اطلاعات متنوع از منابع مختلف (ازهنرمندان، دانشمندان، نويسندگان، و ...) هويت خود ساخته‌اي شکل مي‌گيرد (self identify). يعني هويتي که خودمان آن را ساخته‌ايم. اينجاست که تنوع‌ها هم به وجود مي‌آيد.

بحث فرديت در دنياي جديد، همين بحث self identify است. اينکه ما سبک زندگي خودمان را تحت تاثير دنياي جديد خودمان مي سازيم و هويت ما تحت تاثير life style ما شکل مي‌گيرد و چون سبک زندگي انتخابي است و نه انتصابي (از طرف سنت يا تاريخ) فرديت ها دايما تنوع و تکثر مي‌يابند.

حال جايگاه وبلاگ در اينجا کجاست؟

وبلاگ ويژگي‌هايي دارد مثل ناشناخته ماندن نويسنده، دسترسي تقريبا رايگان هرکسي به آن، حضور در همه‌جا و همه زمان، اساني دسترسي مخاطب به آن، و اين‌که هيچ ناظمي ندارد که به شما بگويد چه بنويس و يا کي بنويس و .... بنابراين وبلاگ هم وسيله‌اي است هم براي نشان دادن گسترش و رواج فرديت و هم خود، ابزاري است براي بسط فرديت. در واقع وبلاگ خود به رشد فرديت هم دامن مي‌زند. چون امکان ظهور سليقه‌ها، سبک‌ها و خواسته‌ها، تمايلات و آرزوهاي مختلف را فراهم مي‌کند. اما آيا در مورد وبلاگ‌هاي ايراني اينگونه است؟ يعني وبلاگ‌هاي ايراني واقعا وسيله‌اي براي خوداظهاري و براي رشد فرديت در ايران هستند؟ در اينجا بايد ببينيم فرق جامعه‌اي که در آن فرديت رشد کرده با جامعه اي که رشد نکرده در چيست؟(جامعه فردي شده).


از اينجا وارد بحث تطبيقي و بر شماري تنوعات مي شويم؟



بله. بايد اول ببينيم که جامعه ايران اولا چه‌قدر فردي شده است. دوم اينکه يک جامعه‌اي که فردي نشده (فرديت در آن رشد نيافته) چه ويژگي‌هايي دارد. مقابل individualism، community (اجتماع) وجود دارد. يعني ارزش‌هاي اجتماع گرايانه و نظام اجتماع گرايانه، جامعه اجتماع گرايانه. در يک نظام اجتماع گرايانه، نهادهاي اجتماعي مثل خانواده مهم هستند. افراد در فرايندهاي ارتباطي خود بيشتر دنبال اين هستند که ارتباطاتشان را بسط دهند و اجتماعاتي را بر مبناي تعلقات قومي، يرزميني، تاريخي، مذهبي، زباني و ... شکل دهند. به‌جاي اينکه بخواهند خودشان را اظهار کنند، مي‌خواهند هويت‌هاي اجتماع گرايانه‌شان را بيان کنند. اگر اينگونه باشد بايد تحليل محتوا کنيم که آيا وبلاگ‌هاي ايراني مثل وبلاگ‌های انگليسي هستند که يک خواننده‌اي دارد از تجربيات سکس خود مي‌گويد يا يک مريض در بيمارستان از تعامل خودش با پرستارصحبت مي کند؟ آيا واقعا هميشه در مورد روياهايي که مرجعشان فرديت خود اوست صحبت مي کند يا اين‌که هويت‌هاي تاريخي، قومي، نژادي، زباني و مذهبي خود را بيان مي‌کند. اگر دومي باشد بايد بگوييم وبلاگ‌ها به جاي اينکه فرديت را بيان کنند اتفاقا در خدمت نظام اجتماع‌گرايانه قرار گرفته‌اند و به‌جاي اينکه وبلاگ من معرف من باشد معرف ماست. ماي قومي، تاريخي، اجتماعي، فرهنگي.

آقاي عليرضا دوستدار دانشجوي دکتراي ايراني در دانشگاه هاروارد، يک وبلاگي دارد و رساله دکترايش راجع به وبلاگهاي ايراني است. او در اين وبلاگ در تحقيقاتي که انجام داده (که در مقاله اي در مجله American anthropology در سال 2003 چاپ شده) نشان مي دهد که وبلاگ‌هاي ايراني بيشتر به دنبال ارزش‌هاي اجتماع گرايانه‌اند تا فرديت. او گروه‌هاي وبلاگ‌ها را طبقه‌بندي مي‌کند مثلا به وبلاگ‌هاي مذهبي، سياسي، محلي، قومي. همچنان‌که ما وبلاگ‌هاي گروهي زيادي داريم مثل بيرجندي‌ها، مشهدي‌ها، کردها، آذري‌ها يا مثلا وبلاگ‌هاي گروه‌هاي هنرمندان، رمان نويس‌ها، يا وبلاگ‌هاي فردي داريم که ارزش‌هاي گروهي را بيان مي‌کنند. وقتي تحليل محتوايي کنيم مي‌بينيم اگرچه نويسنده يک نفر است ولي ايدئولوژي و عقايد گروه سياسي خاصي در ايران را بيان مي‌کند. مثل وبلاگ منکرات (ارزش‌هاي انصار حزب الله).
سپس با دو نظريه روبه‌روهستیم، يکي وبلاگ براي فرديت، ديگري براي ارزش‌هاي اجتماع گرايانه.



اينجا می‌شود تعريف کلي و همه‌گيري درباره جامعه اطلاعاتي و عناصر آن ارايه داد؟

بله. دقيقا. آن تعريفي که غرب دارد ارايه مي‌کند که وبلاگ و فرديت دو پديده به هم پيوسته هستند و وبلاگ ابزار و رسانه‌اي فردي شده است، براي آنجا مفيد است. به همين دليل تحليلي که آقاي دوستدار از comment گذاشتن در وبلاگ‌هاي ايراني کرده درست مثل شب نشيني‌هاي ايراني است. من مي‌آيم پيام مي گذارم مثل ديد و بازديد که الزام اجتماعي وجود دارد که من آمدم شما هم بايد بياييد، من که براي شما پيام گذاشتم شما هم بايد براي من پيام بگذاريد. در حالي‌که يک وبلاگ انگليسي اينگونه نيست. در وبلاگ‌هاي فارسي آن گروه‌هايي که به هم سر مي‌زنند و پيام مي‌گذارند يک اجتماع را تشکيل مي‌دهند مثل محفل‌هاي شبانه شب نشيني‌ها که در اوقات فراغت مي‌روند به همديگر سر مي‌زنند. مثلا پسري که 10 تا20 خواننده ثابت دارد به همه آنها سر زده و comment گذاشته است. در نتيجه همين رفت و آمدهاي اجتماعي در فضاي واقعي در فضاي مجازي هم اتفاق مي‌افتد. در واقع يک نوع فرهنگ مجازي است که بازتوليد فرهنگ حقيقي و واقعي ما است.
پس وقتي مي‌گويم جامعه اطلاعاتي را با محتواي جامعه ايراني بايد تحليل کنيم به اين معناست که شما ببينيد بنياد ارزشي و نگرشي که در اين ابزار است چگونه است. مي‌بينيد که مثل رفت و آمد است. محتواي آن هم بازتوليد ايدئولوژي‌هاي قومي و ... است.



البته این نکته درباره اغلب وبلاگ‌هاي فارسي است. ما وبلاگ‌هايي هم داريم که به بحث فرديت بيشتر نزديک هستند.



بله. اين وضع مطلق نيست. قبول دارم که فرديت در ايران در حال رشد است به همين دليل سنخ و نوع سبکي که براي بيان ارزش‌هاي اجتماع گرايانه در ايران به‌کار مي‌گيريم متفاوت شده است. ممکن است هنوز بخواهيم از ارزش‌هاي قومي، مذهبي و جمعي‌مان سخن بگوئيم ولي اين بار آن را با مولفه‌هاي فردي در مي‌آميزيم. يعني يک جورهايي آنها را دستکاري مي‌کنيم طوري که خواسته من جوان (نويسنده) هم در آن ظهور مي‌يابد. پس بهتر است ما يک رويکرد سوم تلفيقي را انتخاب کنيم و بگوئيم اين ديگر نه بازتوليد آن جامعه سنتي است که سنت عينا بازتوليد مي شد و نه يک بازنمايي است از يک جامعه فردي شده. بلکه ترکيبي است از ارزش‌هاي اجتماع‌گرايانه، عام گرايانه، و در عين حال ارزش‌هاي فردي که با طعم و رنگي متفاوت ارايه مي‌شود. اين موضوع را در ساير حوزه‌هاي اطلاعاتي و ارتباطي هم مي‌بينيد.



Share/Save/Bookmark

استاد مطالعات فرهنگی در دانشگاه علامه طباطبایی