شخصيت های روز قهرمانان رمان نويسی فرانسه
انتخابات رياست جمهوري در فرانسه نزديك است و نويسندگان فرانسوي از اينكه از شخصيتهاي سياسي اين كشور در رمانهايشان استفاده كنند، ابايي ندارند.
هرچه رجال سياسي خشك و غيرقابل انعطافتر باشند، نويسندگان دربارهشان بيرحمانهتر مينويسند. ژوسپن، هولاند، شيراك، ميتران و ... هيچ كدام مستثنا نيستند و جايگاه سياسي آنها، نويسندگان را در نوع نگارش و برداشت ادبيشان متأثر نميكند. نويسندگان وظيفه خود را كه همانا گذشتن از مرز واقعيت و خيال است، به خوبي انجام ميدهند.
در رمان «يك روز زندگي ليونل ژوسپن» (انتشارات فايار) مارسلا لاكوب، يك روز سرنوشتساز ژوسپن را يعني ششم ماه مي 2002، روايت ميكند. اين روز، فرداي روزي است كه شيراك دوباره بر مسند رياست جمهوري در «اليزه» نشست. نويسنده در اين رمان كاملا خيالي، خواننده را حتي به اندروني ژوسپن ميبرد. در جايي از داستان، سيلويان، همسر ژوسپن، در تختخواب، كنار شوهرش خوابيده و به ژوسپن ميگويد: «ميداني، كابوس بدي ديدم، خيلي وحشتناك بود، خواب ديدم تو با «لوپن» به مرحله دوم انتخابات 2007 راه پيدا كردي، اما از او شكست خوردي.»
ژان-اريك بولن رماننويس جوان 28 ساله فرانسوي نيز در رمان جسورانه «ضميمه رمان ملي» (انتشارات استوك)، از فرانسوا هولاند چهرهاي همچون يك جنايتكار به تصوير ميكشد، كه تمام نقصان دولت از او ناشي ميشود. بولن كه در اين رمان قلم تيز و تندش دامن تمام سياستمداران فرانسه را ميگيرد، به خوبي بر بحرانهاي اجتماعي و سياسي اين كشور مسلط است.
خطر شخصيت های حقيقی
اكنون كه سياستمداران فرانسه تمام تلاششان را انجام ميدهند تا تصويري كنترلشده و مناسبي از خود ارايه كنند، گويي نويسندگان خواب آنها را بر هم ميزنند و فضاي ديگري را ميگشايند.
مسلما اين فضاي آزادي كه نويسندگان ايجاد ميكنند، در انتخاب مردم تأثير شگرفي دارد، اما خطرهايي را نيز براي آنها به دنبال خواهد داشت. در سپتامبر 2000 «متيو لندون»، نويسنده رمان «دادخواست ژان- ماري لوپن» (انتشارات P.O.L) و ناشرش به جرم افترا و تهمت به رهبر حزب جبهه ملي محكوم شدند.
قدرت سياسي به نويسندگان اجازه نميدهد كه آنها به اسم رمان و تخيل، همه مرزها را درنوردند. اين امر باعث شده نويسندگان نتوانند به سادگي و آسودگي به اين نوع رماننويسي بپردازند.
در رمان «معبد خدايان» (انتشارات گراسه) يان مواكس در تمجيد و ستايش فرانسوا ميتران مينويسد. در اين رمان كه نوعي احساس همدلي يك نويسنده شكستخوره با يك مقام سياسي ورشكسته همنسلاش به چشم ميخورد، زندگي رييس جمهور سابق فرانسه از تولد تا دوران رياستجمهورياش روايت شده است:
«26 اكتبر 1916: ميتران به دنيا ميآيد، او بايد براي رفتن به اليزه 23572 روز صبر كند.»
مواكس در اين رمان واقعيت و خيال را در هم ميآميزد و در جاهايي به گفتوگوي با ميتران مينشيند. اين گونه گفتوگو نيز در رمان «دوگل، ونگوگ، زنم و من» نوشته «ژان-ژاك ربو» كه انتشارات «اپره لا لون» در اكتبر امسال منتشر كرد، به كار گرفته شده است.
رماننويسان ايراني و رجال سياسي
پرداختن به شخصيتهاي سياسي در رمانهاي ايراني، البته اصالت و سابقهاي مثل رماننويسي فرانسه ندارد، اما ميتوان براي آن نمونههايي را مثل «چشمهايش» نوشته «بزرگ علوي» يا بعضي از آثار «اسماعيل فصيح مثل «لاله برافروخت» و «زمستان 62» ذكر كرد. با اين حال، به نظر ميآيد فضاي بسته سياسي در ايران به حدي رعبانگيز بوده كه نويسندگان ايراني را به نوشتن درباره رجال سياسي، به ويژه در ميان زندگان، متمايل نكند.
بعضي از منتقدان ادبي عقيده دارند كه اساسا نوشتن درباره مقامات سياسي وظيفه مورخان و پژوهشگران سياسي است و آثاري كه نويسندگان در اين زمينه نوشتهاند يا مينويسند، فاقد ارزش ادبي است و در جرگه داستانهاي جنجالي و عامهپسند قرار ميگيرد.
اما براستي نوشتن درباره شخصيتهاي سياسي بر عهده چه كساني است؛ نويسندگان، مورخان، يا پژوهشگران علوم سياسي؟ و آيا ميتوان ذهن نويسنده را محدود كرد، تا حريم امن و قدرتمند سياستمداران مخدوش نشود؟
سامان ایرانی
|