رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۸ مرداد ۱۳۸۵

زمانه و بی-مرکزی وبلاگستان

کلمه «وبلاگستان» را نمى‌دانم اول بار چه کسى ساخت، وبلاگستان نه به معنى «جمهورى وبلاگ‌ها» يا «سازمان وبلاگ‌ها» - ساختارى که حتى در عالم خيال هم قابل تصور نيست- بلکه شايد به مفهوم «سرزمين وبلاگ‌ها» است. سرزمينى که ساکنان آن دست کم در انجام سه کار شجاعانه متفق هستند: مکتوب کردن و نوشتن، در معرض داورى قرار گرفتن و نيز زيستن در اتاق شيشه‌اى.

شورش در وبلاگ

مى‌دانيم که ذات وبلاگ بر بى‌مرکزى و شورش استوار است. منظور از شورش (به عنوان يک ويژگى مثبت) همان ميل به مخالفت و دليل‌خواهى، پذيراى تکثر بودن، استفاده از برابرى نسبى فرصت مفاهمه، ارتباط و ديالوگ آزاد و رهاى وبلاگ‌نويسان با يکديگر بر سر هزاران موضوع مختلف، سيال و کاملاً متغير و منطبق با شرايط روز هستند. فرصت ديالوگ هميشه ايجاد مى‌شود و مرتب مباحث مورد علاقه تغيير پيدا مى‌کند به موضوعات جديدتر.

براى همين است که بحثهاى وبلاگى گاه با حيرانى، سوتفاهم و بى‌نتيجه بودن مترادف مى‌شود بيش از آنچه که در يک بحث عمومى و بيرون دنياى مجازى رخ مى‌دهد. مبناى حضور در وبلاگستان ديالوگ است اما گاه چنين ديالوگى زير پوستى است. اطلاع‌رسانى و آگاهى‌دادن با زبان وبلاگى است و براى بيشتر دانستن. گاهى بحث و تضارب آرايى درنمى‌گيرد اما ديالوگى نهان بين وبلاگ‌هاى مختلف برپا مى‌شود و از اين تبادل اطلاعات و بازنگرى‌ها دريايى از دانايى و معرفت پديد مى‌آيد. تصور کنيد که حتى با خواندن يک روايت ساده از يک اتفاق ساده و شخصى مى‌شود شريک تجربه ديگرى بود.

صرفه وبلاگ خوانی

بحث ديگر اين است که گذاشتن وقت و انرژى بسيار براى خواندن حجم عظيم و بى‌پايان توليدات وبلاگى در مقابل سودى که به ما مى‌دهد تا چه حد برايمان مى‌صرفد؟ پاسخى که به آن مى‌شود داد اين است که وبلاگ‌خوانى و وبلاگ‌نويسى و به طور کلى شهروند اين شهر مجازى بزرگ بودن نهايتاً اگر به حد و اندازه درستى باشد کار نامعقولى که نيست بلکه سودمند هم هست. اين حد مشارکت را هر کس خود بايد تعيين کند. درپرانتز اين هم گفتنى است که ندانستن اين حد است که گاهى يک منتقد را به يک ايرادگير بى‌مسووليت و يک دانش‌پژوه را به يک پرگوى مغرور تبديل مى‌کند.

شجاعت اشتباه کردن و درس گرفتن يک چيز است و نپذيرفتن مسووليت عواقب نوشته خود و دون کيشوت‌وار شمشير به روى اين و آن کشيدن چيز ديگرى است. انتقادى که از وبلاگ‌نويسى داريم اين است که آگاهى‌هاى دست چندم مى‌دهد و آدم‌ها را ممکن است بصورت کاذب و غلو آميز توانا و دانا نشان دهد، اين درست است. اما وبلاگ‌نويسى در کنار وبلاگ‌خوانى و مطالعه بيرون از وبلاگستان ضمن دانستن حد و اندازه خود، بيش از آنچه که غرور وبلاگى بياورد، به پاس تکثر و دانايى نسبى ديگران و پرخوانى و معرفت‌اندوزى، فروتنى مى‌آورد. نيز اگر کسى بداند که چيزى که مى‌نويسد بايد مسوولانه و منطبق بر منطق و به عنوان يک نوشته مرجع باشد هر آن چيزى که به ذهنش رسيد نمى‌نويسد و مکتوب نمى‌کند، در غير اين صورت ويژگى‌هاى مثبت دليل‌خواهى، بحث‌انگيزى و شورش فرهنگى به بلاياى لاابالى‌گرى، خرابکارى و ياغى‌گرى غيرمسوولانه تبديل مى‌شوند.

بی مرکزی وبلاگستان

بى‌مرکزى وبلاگستان خصلت مهمى است. به اين معنى جايى وجود ندارد که بتواند تعداد قابل توجهى وبلاگ را حول يک موضوع همگرا کند و در عين حال تمرکز و همگرايى اساساً در وبلاگستان کار بسيار مشکلى است. خصوصاً با رشد و بلوغ بيشتر وبلاگ‌شهر، بى‌مرکزى به عنوان يک ويژگى استقراريافته و باثبات خود را نشان داده است. موردى چون ماجراى تغيير نام وبلاگ‌ها به سايت اصلاح‌طلب «امروز» ديگر تکرار نشده است.

حتى تندترين وقايع سياسى و اجتماعى نيز نتوانسته‌اند در ناهمگرايى و بى‌مرکزى وبلاگستان تغييرى ايجاد کنند. تلاش‌هاى زياد نهادهاى دولتى و حکومتى براى مهار وبلاگستان و کاناليزه کردن آن به حوزه‌هاى مورد علاقه حکومت تاکنون ناموفق مانده و دست کم با اين ديدگاه چنين تلاشهايى نيز هيچگاه در آينده پيروز از ميدان بدر نخواهد آمد. همينطور تلاشهاى نيروهاى فعال و سياسى بيرون حکومت که وبلاگستان را پياده نظام يا پتانسيل بالقوه‌اى از جوانان اکتيويست مى‌ديدند، همه شکست خوردند. نيز انتقادات آدمهاى فرهنگى بيرون از اين شهر مجازى کمکى به بهبود اوضاع اينجا نکرده است.

وبلاگستان شبکه‌اى است که متوليانى ندارد و تکثر در آن حرف اول را مى‌زند. اين شبکه بايد خود خودش را به تدريج اصلاح کند. شايد از معدود دفعاتى که وبلاگشهر يک فرصت مناسب، درست و بى‌حاشيه براى نشان دادن توانايى هاى خود و جدى گرفتن خويش و در انداختن بانگى بين رسانه‌هاى مهم ديگر، بدست آورده، «زمانه» پيش روى ماست.

اکنون ديگر بى‌مرکزى يا واگرايى خود اساسى مى‌شود براى ساختن يک رسانه بى‌طرف يا دست کم نسبتاً متعادل. راديويى که آمده است با خصلت بى‌مرکزى وبلاگشهر نجنگد و خود داور نباشد و بلکه از وبلاگ‌ها به قول مدير وبلاگ‌نويسش بياموزد و بلکه بياموزاند و بحث‌ها و ديالوگ‌ها را ارتقا دهد. همه آنچه که گفته شد مقدمه‌اى بود طولانى براى ورود به بحث راديو زمانه.

برای که می نويسيم؟

کسى نمى‌داند چند وبلاگ در وبلاگستان وجود دارند. عده‌اى تعداد آنها را به چند صد هزار تخمين زده‌اند که رقم بالايى است اما بايد توجه کرد که تعداد زيادى از وبلاگ‌ها غيرفعال يا به صورت موسمى نيمه‌فعال هستند. اين تخمين را که تعداد وبلاگهاى فارسى فعال احتمالاً کمتر از ده هزار هستند، نيز چندان غير معقول نيست. با يک سرشمارى نمونه‌اى از تعدادى وبلاگ، مشخص شد که تعداد متوسط خوانندگان کل وبلاگهاى فعال و پيگير حدود يکصد و پنجاه نفر در روز است.

با بررسى آمارى از اين ميانگين مى‌توان دريافت که تعداد وبلاگ‌هايى که بيشتر از پانصد خواننده در روز دارند بيشتر از صد عدد نيست. (البته همه اين اعداد و ارقام تخمينى است و کار دقيق آمارى در نمونه‌بردارى روى آنها انجام نگرفته است. اما نتيجه دور از واقعيت نيست.) نتيجه اين تخمين نشان مى‌دهد که تعداد وبلاگهايى که در اين شهر مجازى ديده شده و در کانون توجهات قرار مى گيرند يا جدى گرفته مى‌شوند، خيلى محدود است. شخصاً عقيده دارم که دست کم حتى در خوشبينانه‌ترين حالت بيش از نيمى از خوانندگان وبلاگ‌هاى فعال خود وبلاگ‌داران هستند.

نتيجه اين است که وبلاگ‌شهر بر خلاف زحمات و تلاش‌هاى شخصى زيادى که در آن مى‌شود، خروجى و بازده خيلى خوبى ندارد و آنطور که بايد ديده نمى‌شود. اصل را بر وجود خروجى هاى قابل رقابت با رسانه‌هاى مکتوب ديگر نبايد گذاشت البته. توقع بيرون آمدن داده‌هاى دقيق فنى، گزارش‌هاى تحقيقات علمى، داورى‌هاى فلسفى، داستانهاى قوى و پرمخاطب، مقالات پرکشش روزنامه‌اى و تحليل‌هاى دقيق سياسى و اجتماعى، وراى انتظارات معقول از کار وبلاگ‌نويسى به صورت عام است.

مجال نيست که دوباره بحث هاى محدوديت‌هاى زبان وبلاگى را در کنار همه تنگناها، عدم تمرکز و شتابزدگيهاى ذاتى کار وبلاگ‌نويسى بشکافيم. چيزى که مدنظر است در اينجا اين است که همين تلاشهاى وبلاگستانى با همه محدوديت‌ها نيز آنطور که شايسته است در بيرون اثر و نمود درخورى ندارد. جداى از آن نقش کمبود مخاطب را بر ماهيت کار وبلاگى نمى‌توان ناديده گرفت. مخاطب و وبلاگ برهم‌ اثر متقابل و دوجانبه دارند. وبلاگ‌نويسى که دو روز صرف نوشتن يک مقاله قوى و گاه در حد يک سرمقاله روزنامه مى‌کند و دست آخر پنجاه تا صد نفر خواننده پيدا مى‌کند تا کى مى‌تواند به اين کار خود ادامه دهد؟‌

وبلاگ و راديوی دوسويه

همه وبلاگ‌نويسان اين کار را براى تفنن صرف و سرگرمى انجام نمى‌دهند. جداى از روزنامه‌نگاران و نويسندگان و اهالى فرهنگ که به تدريج جذب وبلاگستان شده‌اند، تعداد وبلاگ‌نويسانى که کار نوشتن و وبلاگ‌دارى را با وجود محدوديت‌ها جدى مى‌گيرند کم نيست، آنچه که مى‌ماند اين است که اين مطالب بيش از آنچه که استحقاق دارند، برسند.

کم نيستند کسانى که معتقدند مردم ما بيش از خواندن و ديدن اهل شنيدن هستند. نقش رسانه‌هاى شنيدارى در جذب مخاطبان زياد بر کسى پوشيده نيست. راحت و سهل الوصول بودن و ميل به شنيدن اخبار و تحولات در کنار تحليل‌ها و خبررسانى‌ها، گوش دادن به موسيقى، زنده بودن ارتباط با راديو و امکان گوش دادن به آن همراه با انجام دادن يک کار ديگر يا استراحت، هميشه از جمله محاسن‌ راديو بوده است. راديو اگر دو سويه گردد اين امکان را دارد که بيشتر با مردم و خصوصاً نسل جوان ارتباط برقرار کند.

نسلى که عطش شنيده شدن صداها و حرفهايش را دارد. نسلى که مى‌خواهد ديده، خوانده و شنيده شود. راديو زمانه مجموعه‌اى است که قرار است همه اين کارها را با هم بکند. از وبلاگستان الهام گرفته است و از آنجا هم مى‌آموزد در عين اينکه به آنجا وفادار است و صداى وبلاگ‌نويسان را به امواج شنيدارى تبديل مى‌کند و به همه جا مى‌رساند. نوشته‌ها را راديويى مى‌کند وسطح وسيعى از مخاطبين را پوشش مى‌دهد. در عين حال خود وب‌سايتى خواهد داشت نزديک و همسو با وبلاگستان و وبلاگ‌نويسان مى‌توانند در آنجا بنويسند. راديو دوسويه خواهد بود و همچون وبلاگ نظرات مخاطبين را مطرح خواهد کرد. اين طرح هوشمندانه و سترگى است که پيچيدگى‌ها و مشکلات فراوان خود را هم دارد.

رسانه ای که مخاطب تغييرش می دهد

در عالم مهندسى يک ضريب سه يا پنج گاهى همه چيز را عوض مى‌کند. مثلاً با سه يا پنج برابر کردن فرکانس يک موج الکترومغناطيس به دنياى به کل متفاوتى وارد مى‌شويم. اگر توان يک کمپرسور بخواهد پنج برابر بيشتر شود، ساختار آن ماشين به کل بايد عوض شود. در مهندسى فرآيندهاى شيميايى، جرم مواد ترکيبى اگر چند برابر شود گاهى فرآيند بايد متناسب با آن تغيير کند و قس على هذا.

همين قضيه در عالم سازمانهاى انسانى هم هست. در رسانه‌ها هم هست. يک رسانه اگر تعداد مخاطبش پنج برابر شود، آن رسانه بايد خودش را تغيير دهد و توليداتى متفاوت داشته باشد. حال بياييم و دوباره به اتفاقى که قرار است با راه افتادن راديو زمانه بيافتد نگاه کنيم، پتانسيل هاى بسيار قوى و بالقوه‌اى در وبلاگستان هست که تاکنون به دليل تنگناها که در راس همه آنها کمبود مخاطب است، به منصه ظهور نرسيده است.

فکرش را بکنيد تعداد زيادى وبلاگ‌نويس در سراسر جهان و در نقاط مختلف هر کدام ميتوانند گوشه‌اى از رويدادهاى پيرامون خود بنويسند، چيزهايى از نحوه زيست و زندگى مليتهاى گوناگون، تاريخ و جغرافياى منطقه، تشريح گونه‌هاى گياهى و جانورى مختص آن منطقه، مردم‌شناسى که هر کدام مى‌تواند صدها موضوع خواندنى از هر نقطه جهان به ما بدهد. ايرانيان در سراسر جهان پراکنده‌اند و خيلى دوست دارند از محيط پيرامونشان و از محل زيستشان به ديگران خبر بدهند، اگر تاکنون بايد زمانى را صرف مى‌کردند و مطالبى اين‌چنين آماده مى‌کردند و در وبلاگ خود منتشر ميکردند تنها پنجاه نفر آنها را مى‌خواندند و عملاً رضايت‌مندى و انگيزه‌اى براى ادامه کار وجود نداشت، حال يک نفر مى‌تواند مطلبى کمى دقيق‌تر و با صرف وقت بيشتر در اين مورد آماده کند و صدها برابر بيشتر مخاطب داشته باشد.

فضايى پيدا مى‌شود که در آن جهان را بهتر و دقيق‌تر و خارج از چارچوب تنگ سياسى رسانه هاى غول دنيا بشناسيم. شجاعت يک وبلاگ‌نويس و بى‌مرکزى وبلاگستان دو بستر مناسب و موتورهاى محرکه اين کار هستند. راه‌اندازى اين مجموعه نه از نظر مديريتى بلکه از نظر ايده‌دهى و انگيزه‌سازى (در کنار کارهاى گاه و بيگاه تحليل وبلاگستانى) زمينه مورد علاقه من براى همکارى با دوستان راديو زمانه است. تلاش زيادى بايد تا به تدريج اين راه شناخته‌شده و هموار گردد. اين زمينه‌اى است براى کار که اگر توسط همه دوستان جدى گرفته شود به سرعت مى تواند يکى از موفق‌ترين بخش‌هاى راديو زمانه گردد. در اين راستا از همه دوستان و عزيزان وبلاگستانى و حتى بيرون از وبلاگستان دعوت مى‌کنيم که اين زمينه نو را جدى‌تر بگيرند و دوستان خودشان را يارى دهند.


راديو زمانه شروع به کار مى‌کند تا صداى وبلاگستان يا وبلاگشهر هم باشد. صدايى که موثر باشد و صاحب برد و نفوذ. بانگى که پژواک صداى مردم ايران و جوانان ايرانى در سراسر جهان باشد. فضاى بسته شهر مجازيمان را در نوردد و به شهرهاى ديگر برسد و ما را جهانى کند. تجربه‌اى است نو و شايد هم قمارى است عاشقانه. زمانه ديگرى آمده است. اين رسانه نوپا را يارى کنيم

پارسا صائبی
parsasaebi@yahoo.co.uk

Share/Save/Bookmark