رادیو زمانه > خارج از سیاست > کارگاه داستان > یکشنبهها کارگاه داستان | ||
یکشنبهها کارگاه داستانروزگاری نه چندان دور در ایران نشریات ادبی و حتا روزنامهها با چاپ داستان کوتاه نبض ادبیات داستانی را میگرفتند و به موازات آن خوانندگان و منتقدان ادبی از کم و کیف آن آگاه میشدند. در چند سال اخیر که نشریات ادبی قلع و قمع شده و راهی برای عرضهی آثار داستانی وجود ندارد، میدانی هم نیست تا داستاننویسان جوان فرصتی برای ارائهی داستانهای خود داشته باشند. مینویسند و نمیدانند کجای کارند.
بیشک نشریات هر کشوری فضایی برای استعدادهای تازه ایجاد میکنند تا خوانندگان با یک یا چند نام آشنا شوند. این امکان بهکلی در ایران موجود نیست و با این وضع ادبیات داستانی و خلاقه در سالهای آینده آسیب خواهید دید. گرچه برخی سایتها و وبلاگها به چنین کاری مبادرت میورزند و اینجا و آنجا گاهی داستان نونویسندهای انتشار مییابد، و نیز گاهی مسابقهی ادبی برگزار میشود، اما اینترنت و رسانهی مجازی هنوز به آن صورت فراگیر نشده است. جدا از سیاست و جنگ قدرت و سیاستگذاری کشورداری و مسایل اقتصادی و اجتماعی، ادبیات و فرهنگ باید نفس بکشد. بهعنوان مثال هر اتفاقی در هر کشوری بیفتد، درختکاری را نمیتوان پشت گوش انداخت. حتا اگر جنگ باشد، عدهای در زمین خدا درخت میکارند تا حداقلی از نشانهی زندگی را بجا گذارند. این سالها و این روزها مسئولان سیاسی و مسئولان فرهنگی کشور نشان دادهاند که ادبیات خلاقه اصلاً در سیاستگذاریهاشان وجود خارجی ندارد. توقیف فلهای مطبوعات، قلع و قمع مراکز فرهنگی و ادبی، در محاق ماندن بیش از چهارهزار کتاب در ادارهی کتاب وزارت ارشاد، ورشکستگی صنعت نشر بر اثر سیاست سانسور و کاغذ، و برچیدهشدن تمامی میدانهای ادبیات خلاقه، فضایی بهوجود آورده است که نویسندگان بهویژه نویسندگان جوان هیچ چشماندازی برای عرضهی آثار و به عرصه رسیدن ندارند. درست در چنین وضعی است که رسانههای مجازی و سایتها میتوانند به کمک جامعه و نویسندگان برخیزند و فضایی برای کشف و پرورش استعدادها و نیز فرصتی برای رقابتهای خلاق فراهم سازند. توجه به ادبیات داستانی و ادبیات خلاقه در سال ۲۰۰۸ یک جریان ادبی خوب و سازنده بهوجود آورد که دستاوردش بر پایی مسابقهی "قلم زرین زمانه" بود. مسابقهای که حدود پانصد داستان برای ایران به ارمغان آورد. مسابقهای که برای ادبیات ایران بیش از چهل داستان برگزیده به یادگار گذاشت. برای رسیدن به وضعیت مطلوب باید سعی و تلاش کرد و نیز باید زمینهها را فراهم ساخت. در همین فرصت من سعی میکنم با سردبیر "زمانه" حرف بزنم تا چنین فضایی را برای جوانان ایرانی، برای استعدادهای تازه، برای کشف خلاقیتهای ادبی ایجاد کند که بتوانیم در سال جاری مثلاً تا نوروز تأثیری هرچند کوچک در ادبیات ایران ستمدیده داشته باشیم. بنابراین: دو: هر هفته یک یا دو داستان برگزیده را در سایت "زمانه" منتشر میکنیم. سه: به مرور میدان و فضای مسابقهی "قلم زرین زمانه" را در رادیو زمانه آماده میکنیم. چهار: بیرون از مسایل سیاسی و اجتماعی و کشمکشهای جاری کشور، ما به شکل پیگیر از درختکاری غافل نمیشویم تا در چشمانداز سرسبز ادبیات خلاقه اثری از خود بجا گذاریم. بالطبع، خاستگاه ادبیات خلاقه همین اجتماع و همین رویدادهاست و آثار ادبی رنگ و بوی زمانهی خود را بر رخسار خواهد داشت. پنج: تلاش میکنیم آثار برگزیده و زُبدهی این کاشفان فروتن خلاق را منتشر سازیم. شش: زمانه را رسانهی نویسندگان ایران خواهیم کرد. هفت: فرهنگسازی نیازمند میدان و آموزش است. این فضا را خواهیم ساخت. بنابراین از نویسندگان، بخصوص نویسندگان جوان دعوت میکنم که داستانهای کوتاه خود را برای ما ارسال کنند و در عنوان ایمیل بنویسند: «کارگاه داستان». یکشنبهها، کارگاه داستان، رادیو زمانه |
نظرهای خوانندگان
دستتان درد نکند. عالیست. لطفاً برای شعر هم کاری بکنید. برای بالا بردن مرتبۀ شعر فعلی ایران.
دوباره ممنون. باعث خوشحالی ست
-- ترانه ، Aug 11, 2009 در ساعت 11:34 AMاستاد درود!
چندی قبل نبشته ی شمارا در مورد شادروان گلشیری خواندم و لذت بردم( گلشیری مرا زخمی کرد) چی خوب است تا یاد ها و خاطره های تان را در مورد احمد محمود نازنین و دوست داشتنی نیز بنویسد و ما را خوشحال تر سازید؟ چون در مورد آن نازنین زیبا نویس جز یک مقاله از محمد بهارلو و کتابی از دوستی که کنون نامش را یادم رفته و برای آنها که در بیرون هستند یافتش هم سخت چیزی زیادی در موردش وجود ندارد، چی خوب می شود نویسنده و دوستی مثل شما از احمد محمود خاطره و یادی بنویسد؟ منتظر پاسخ شما هستم استاد و می دانم خاطره های فراوانی از او دارید... قربانتان منوچهر
-- منوچهر ، Aug 12, 2009 در ساعت 11:34 AMخانم روانی پور را هم دعوت کنید تا در کارگاه داستان نویسی شما شرکت کند و کمی نویسندگی یاد بگیرد!
-- N ، Aug 12, 2009 در ساعت 11:34 AMاینجا نوشته کامنت های توهین دار تایید نمی شوند، می خواهم بدانم کامنت قبلی که فردی به نام N آنرا نوشته اند اگر توهین به یکی از بزرگترین نویسنده های ایران نیست، پس چیست؟این کامنت ها را حتمن آقای معروفی می خوانند، از ایشان می پرسم چطور به خودشان اجازه دادند چنین کامنتی را در صفحه شان تایید کنند. غیر از اینکه خودشان هم با نظر آقا/ خانم N موافق باشند.
-- نویسنده ، Aug 15, 2009 در ساعت 11:34 AM----
زمانه: دوست عزیز کامنت درج شده حاوی نظر شخصی ایشان است و مصداق توهین نیست.
سلام آقای معروفی
-- مردآرام ، Aug 19, 2009 در ساعت 11:34 AMعالیه!
واقعا باید از زحمت های شما تشکر کرد.مطمین باشید هرگز ادبیات نام شما را فراموش نخواهد کرد.هم بخاطر رمان های خوبتان و هم بخاطر جوان دوستی تان.
حتما داستان می فرستم.
فقط آقای معروفی داستان را به کدام ایمیل بفرستم؟
هان؟
موفق و سرزنده باشید!
بدرووود
سلام آقای معروفی
-- بهمن ، Aug 27, 2009 در ساعت 11:34 AMمن در فیس بوک صفحه ای درست کردم به عنوان کارگاه داستان می خواستم از شما اجازه بگیرم از مطالب شما در ئون صفحه استفاده کنم رسالت کارگاه داستان در فیس بوک منطبق با اهداف شماست در زمینه داستان نویسی از شما خواهش می کنم اگر برایتان ممکن است در این زمینه به ما کمک کنید تا من هم گامی هر چند کوچک در زمینه ی دغدغه ی همیشگی ام ، داستان بردارم
سلام آقای معروفی
-- بهمن ، Aug 27, 2009 در ساعت 11:34 AMمن در فیس بوک صفحه ای درست کردم به عنوان کارگاه داستان می خواستم از شما اجازه بگیرم از مطالب شما در ئون صفحه استفاده کنم رسالت کارگاه داستان در فیس بوک منطبق با اهداف شماست در زمینه داستان نویسی از شما خواهش می کنم اگر برایتان ممکن است در این زمینه به ما کمک کنید تا من هم گامی هر چند کوچک در زمینه ی دغدغه ی همیشگی ام ، داستان بردارم
سلام استاد
-- سینا حشمدار ، Sep 2, 2009 در ساعت 11:34 AMخسته نباشید
من تعدادی از داستان هایم را برایتان ارسال کردم.
می خواستم ببینم به دستتان رسیده و اگر رسیده مطالعه کرده اید؟؟
.
.
.
بدقولي نكنيد. از 20 مرداد تاكنون 4 يكشنبه گذشته است و نه داستاني را روي سايت گذاشته ايد و نه ملبي راجع به كارگاه. منتظريم.
-- م.ا. ، Sep 11, 2009 در ساعت 11:34 AMسلام من داستانم را برایتان ارسال کردم دوست دارم در این زمینه رشد کنم
-- ندا ، Sep 17, 2009 در ساعت 11:34 AMبا درود و عرض خسته نباشید همچنان منتظر هستیم.
-- روزبه ، Oct 3, 2009 در ساعت 11:34 AMدرود به نویسندهی گرامی
داستانهای "کارگاه داستان" را به چه آدرس ایمیلی بفرستیم؟
-- نیما ، Oct 5, 2009 در ساعت 11:34 AMبسيار خوش حال شدم از خواندن اين خبر
-- نيما ، Nov 5, 2009 در ساعت 11:34 AMخون تازه اي در رگ هاي ما تازه كارها جاري كرديد
درود بر شما