رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۰ مرداد ۱۳۸۷

فرو ریختن بنای چند همسری و چند همبستری

در هفته‌ای که گذشت بیم و امید بر پافشاری نابخردانه‌ی سران حکومت اسلامی در مساله‌ی انرژی اتمی همچنان ادامه داشت. بسیاری از روشنفکران ایران و جهان معتقد هستند که این انرژی برای ملت ایران بسیار گران تمام می‌شود و عاقلانه‌ترین راه این است که مردان حکومت در انرژی‌های دیگر پافشاری کنند.

Download it Here!

کشور ما کشور آب و آفتاب و باد و خاک است. علاوه بر این من معتقدم در این موقعیت دولت‌مردان ایران می‌توانستند امتیازهای زیادی از غرب بگیرند.

مثلا بر امنیت کشورمان تاکید کنند و از جهان بخواهند که امنیت ایران را تامین کنند. مثلا در گام اول می‌توانستند بروند بسوی خلع سلاح اتمی پاکستان و اسراییل. این تنها موقعیت بی‌نظیر است که می‌شود چند تا کشور را خلع سلاح اتمی کرد، اما کو گوش شنوا.

سال‌ها است که دلم برای یک سیاستمدار عاقل باهوش مقتدر تنگ شده. انگار دیگر درست نمی‌شود. تا آخر عمرمان باید همین فسقلی‌های سیاسی را تماشا کنیم و غصه بخوریم.

با این حال نا امید هم نیستم، من پر از امیدم. یک ضرب‌المثل تهرانی است که می‌گوید نادر با آن عظمتش رفت.

اما از میان نامه‌ها این هفته، در برنامه این سو و آن سوی متن در هفته‌ی گذشته گفتگویی منتشر شده بود که خودم خیلی دوستش داشتم. گفتگوی یک نویسنده با شخصیت رمانش.

چنانچه قبلا گفتم من شش سال با شخصیت یک خبرنگار به اسم احمد بن‌بن در رمانم کار کردم که این شخصیت حالا وجود دارد.

این گفتگو را بیشتر به این خاطر انجام دادم که داستان‌نویس نسل بعد و داستان‌نویس جوان بداند با چنین تجربه‌ای چطوری آشنا بشود و بداند که چطوری با آدم‌های دور و برش و آدم‌های دور و نزدیک و اطرافش کار بکند و آن‌ها را تبدیل به شخصیت داستان یا رمان بکند.

دوستی به نام مد آقا برای من نوشته بود، ای کاش با این زبان پارسی حرام‌زاده کاری بکنند که ما بون بون و بن بن را یک‌جور ننویسیم و معلوم نیست که بالاخره باید چه کنیم که کارمان راست آید.

برای او نوشتم که مد آقای عزیز اشکال در تلفظ و تایپ بود که برطرف شد و ممنون از توجه‌تان. اما سوای این رفع اشکال همان‌طور که بارها بحث و گفتگو کردیم، زبان فارسی یک مساله‌ی بسیار مهم است که نمی‌توانیم از آن سرسری بگذریم.

زبان مادری‌مان است و زبان ملی‌مان است و زبانی است که ادبیات و تاریخ و فرهنگ ما را با این زبان نوشتند و متاسفانه یک فرهنگ ملی زبان فارسی هم نداریم که روی زبان، گویش و نویسش کار مداوم بکنند و مردم را در این زمینه راهنمایی بکنند.

جمهوری اسلامی بسیاری از چهره‌هایی را که می‌توانستند در چنین فرهنگستانی کار بکنند و به فرهنگ‌سازی و لغت‌سازی بپردازند، متاسفانه منزوی کرد یا با طناب خفه کرد و یا از متن جامعه‌ی فرهنگ‌ساز به حاشیه راند.

با همه‌ی این احوال اما نویسندگان ادبیات خلاقه نشان دادند که در این سال‌ها ناچار شدند همزمان سه کار را با هم انجام بدهند. یکی اینکه داستان‌شان را تعریف بکنند و بنویسند. دوم اینکه مانند شهرزاد سعی کنند بلا را از مردم بگردانند و سوم اینکه زیر واژه‌ها و لغت‌هایی که مردم تولید کردند امضاء کنند و این واژه‌ها و لغت‌ها را به تالار لغتنامه‌ها بفرستند.

من اینجا از نویسندگان شناخته شده و نویسندگان نوپا می‌خواهم که به این نکته توجه ویژه داشته باشند و یادشان باشد تا لغت و واژه‌ای را تایید نکنند و به ادبیات‌شان راه ندهند؛ آن لغت و واژه وارد فرهنگ نمی‌شود. در مورد نویسش واژه‌ها و لغت‌ها من فکر کنم باید در درازای تاریخ همان‌طور که داریم کار می‌کنیم به یک تفاهم برسیم و بتوانیم یک رسم‌المشق عاقلانه و درست را در اختیار جامعه قرار بدهیم.

پای همین مطلب دوست‌مان شهرزاد سامانی برای من نوشته بود آقای معروفی عزیز،‌ بی‌صبرانه منتظر خواندن رمان هستم و گمان می‌کنم برای همه‌ی کسانی که به نحوی احمد رافت را می‌شناسند، او همان احمد بن‌بن است که همیشه در چنته‌اش حرفی یا خاطره‌ای دارد که مدت‌های طولانی در ذهن می‌ماند.

آری شهرزاد عزیز. احمد رافت یک کارمند نیست، یک رییس نیست، یک مصلوب شده‌ی پشت میز اداره نیست؛ بلکه یک روزنامه‌نگار یا به قول خودش خبرنگار پویا است که کاری جز همین کار ندارد.

من در همین رمان نشان دادم که این آدم همیشه خاطره‌ها و حرف‌هایی دارد که برای شنوندگانش جالب باشد و در همین رمان نشان دادم که احمد بن‌بن نیازی ندارد که برود خبرنگار جنگی باشد ولی این حرفه اینقدر برای او شیرین و جالب است که سال‌ها می‌رود در مناطق جنگی و کار خبرنگاری می‌کند.

به هرحال از لطف‌تان ممنونم و همین جا به شما قول می‌دهم که به زودی این رمان را هم در اختیار خوانندگانش قرار بدهم.

در برنامه هفتاد ثانیه با چهره‌ها در هفته گذشته این بار با حمید صدر، نویسنده ساکن وین این پرسش همیشگی‌ام را مطرح کرده بودم که ایران یعنی چه و حمید صدر گفته بود که ایران یکی از کشورهای متوسط دنیای سومی است و حرف‌های دیگری هم زده بود.

دوستی با نام فرهاد فریاد برای ما نوشته، ایشان هنوز هم فکر می‌کنند که ایران همان ایرانی است که قبل از سال ۵۰ ترک کرده بود. عزیز من هم اکنون مبارزات زنان ایران در صدر جنبش‌های زنان است. جنبش دانشجویی ایران یکی از باتحرک‌ترین جنبش‌ها است.

آگاهی‌های سیاسی مردم ایران در بالاترین سطح دنیا قرار گرفته است. دلیل مهمش این است که رژیم ایران یکی از وحشی‌ترین رژیم‌ها است. حتی در جزی‌ترین مسائل مردم دخالت می‌کند، زیرا همه چیز در ایران با سیاست گره خورده است.

فرهاد فریاد عزیز به شما حق می‌دهم و در بسیاری زمینه‌ها با شما هم عقیده‌ام. این را هم اضافه کنم که جنبش زنان ایران امروزه بزرگترین موقعیت در تاریخ جنبش زنانه را دارا است.

علاوه بر این جنبش زنان امروز به یک قدرت و یک نهاد بزرگ تبدیل شده که می‌تواند در گام بعدی هر چیزی را جابجا بکند. اما اگر می‌بینید که مثلا دست به انقلاب نمی‌زند، دقیقا به خاطر درک صحیحشان از زمان، مکان و امکان و پیامدها است.

زن‌ها، آنقدر عقل دارند که انقلاب نکنند. فعلا کارهای مهم‌تر و بزرگتری در ایران وجود دارد که تمام تمرکزشان را زن‌ها گذاشتند روی آن. کاری بسیار بزرگ و مهم. یعنی فرو ریختن بنای جاهلانه‌ی چند همسری و چند همبستری و نیز ایجاد حقوق برابر برای زنان و مردان.

این یک مساله‌ی مهم تاریخی است که جنبش زنان فارغ از هر کار سیاسی و اجتماعی دیگر باید به آن متمرکز بپردازد و باید کمک‌شان کرد. من هم برای آن‌ها آرزوی پیروزی دارم و دلم می‌خواهد همیشه کنار آن‌ها بایستم.

تا برنامه بعد، خدا نگهدار

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

هنوز از ادبیاتی استفاده می کنید که مدتهاست منسوخ شده.
بیخود نیست که گفته اند نویسنده باید در میان مردمش باشد.مثل این که هر نسلی باید جمالزاده ی خودش را داشته باشد.

-- آرش کرامتیان ، Aug 9, 2008 در ساعت 11:58 AM

آقای معروفی عزیز باز هم نیافتی . مبارزه علیه چند همسری و چند بستری هم یک مبارزه ی سیاسی ست زیرا رژیم جمهوری اسلامی یک حکومت ایدئولوژیک و دین مدار است وقتی با یک فتوای دینی مقابله می کنید یعنی علیه رژیم اقدام میکنید .
راستی عزیز نمی دانم این عمدی ست یا سهوی که روشنفکران انفراد منش لیبرال مسلک ما از انقلاب می ترسند عزیز من انقلاب با خشونتی که شما می گوئید فرق میکند یادم هست بی بی سی در اولین گزلرشش از انقلاب 57 اینطور گزارش کرد شور و شعفی بی نظیر در بین مردم است پسران و دختران یکدیگر را می بوسند و به یکدیگر شادباش میگویند . پس میبینید این انقلاب نیست که خشونت بار است یا شاه مردم را گلوله باران میکرد یا خمینی ربطی به انقلاب ندارد . انقلاب یعنی تغییر ساختارهای نظام پوسیده ی قبل (هم اکنون یعنی جمهوری اسلامی ) و ایجاد بنائی نوتر بر روی آن ویرانه ها . خوب این کجاش خشونت بار است . اگر هم هست مربوط به حکومت گران است ربطی به انقلابیون ندارد . مجاهدین خلق اقدام مسلحانه کردند این تنها گروهی بود که اقدام مسلحانه کرد مشاور بنی صدر که جنگ مسلحانه نکرده بود که اعدام شد پس مشاور بنی صدر خشونت طلب بود یا جمهوری اسلامی برادر یک کمی با مکانیزم مسائل ور برو بعد برایش فرهنگ سازی کن بگو بد است خوب است و ...

-- فرهاد- فریاد ، Aug 9, 2008 در ساعت 11:58 AM

آقای جامی شما را به هر چه ايمان داريد نگذاريد هر هفته حرفهای بی معنی و توخالی دوستتان آقای معروفی فضای زمانه را اشغال کند! آخر خوانندگان و علاه قمندان زمانه چه گناهی مرتکب شدند؟ رودربايستی و رفيق بازی هم حدی دارد و اندازه ای آخر.
--------------------------------------------
عباس معروفی:
آقای فرامرز عزيز،
ممکن است لطف کنيد و بگوييد معنی کدام حرف مرا متوجه نشده ايد؟
شما با تمام مطالب من مشکل داريد، يا با اين يکی؟ يا با خود من؟ يا چی؟
اين برنامه عنوانش چنين است: «با آقای نويسنده» که من به کامنت ها و نظرهای خوانندگانم پاسخ می دهم. اگر برايتان جالب نيست مطالب ديگر را بخوانيد. مثلاً داستان خوانی با صدای نويسندگان. يا چه می دانم؟ در زمانه مطلب خوب زياد هست.
لطفاً به عنوان برنامه ها دقت کنيد، چيزی را بخوانيد که دوست داريد.
موفق باشيد.

-- فرامرز ، Aug 10, 2008 در ساعت 11:58 AM