رادیو زمانه > خارج از سیاست > با آقای نویسنده > خط فارسی، رابطه نسلهای بعد با ادبیات و فرهنگ ایران | ||
خط فارسی، رابطه نسلهای بعد با ادبیات و فرهنگ ایرانهفته گذشته، وقت و دقت من تماماً مصروف یک فستیوال ادبی فرهنگی در شهر میلان بود که رنسانس دوم نام داشت. همینطور که نظرهای خوانندگانم را میخواندم، دیدم بهتر است که یک تیر و دو نشان یک طوری حرفهایم را تنظیم کنم که هم بگویم چه چیزهای جالبی دیدم و هم پاسخی داده باشم نوشتههای شما.
مثلاً شخصی به نام «رها» برای من نوشته بود: راستش نفهمیدم کجای این مطلب چیز جالبانگیزی بود. این جمله پای صحبت من با مهندس هوشنگ صناعیها آمده بود در برنامه هفتاد ثانیه با چهرهها. برنامه هفتاد ثانیه با چهرهها یکی از کارهای جدی من است که در چند سال گذشته هرجا موقعیتی دست داده جلوی آدمهای شناخته شده یهو سبز شدم و پرسیدم ایران یعنی چه؟ هفته گذشته من در فستیوال رنسانس دوم در شهر میلان بودم. آنجا آدمهای عجیب و غریبی دیدم. مثلا «مارک هالتر» جامعهشناس فرانسوی یا «مارکو» همان رفیق قدیمی چهگوارا و فیدل کاسترو یا دختر فیدل کاسترو که از مملکتش فرار کرده، و بعد همین را از فرناندو آرابال، نویسنده رمان زیبای «بعل بابل» هم پرسیدم و بعد فهمیدم که آرابال، اسم دومش تهران است. گفت فامیل مادری من تهران است. همه این گفت و شنودها را وقتی تر و تمیز و مرتب شد برای شما میگذارم تا ببینید نظر آدمهای شناخته شده در ادبیات، سیاست، علم، ورزش، موسیقی و مطبوعات درباره کشور عزیزمان ایران چیست. در همین برنامه سههفته پیش از مهدی خلجی خواسته بودم که او بگوید ایران یعنی چه و او گفته بود ایران یعنی زبان فارسی. همینطور که هفته پیش هم گفتم دلم میخواهد بحث زبان فارسی را از حاشیه بکشم به متن. طرح موضوع زبان، زبان رسمی، لغتنامهها، مساله خط مثل همه دنیا از کارهای مهمی است که نویسندگان و اهل قلم هر عصری باید به آن بپردازند و طرح موضوع کنند. دامن زدن به این بحث همیشه سازندگی در پی داشته و نتیجههای مثبتی بجا گذاشته. به این کار میگویند فرهنگسازی. چنانچه به عنوان مثال مردم لغت و کلمه را میسازند و بعد نویسندهها با استفاده از آن کلمه در واقع زیر آن را امضاء میکنند و آن را میفرستند به تالار لغت نامهها. کار و تلاش و پیگیری و بحث روی مسائل اساسی مثل زبان فارسی، زبان رسمی ایران و خط فارسی به نظر من این اهمیت را دارد که زمینه برای نسلهای بعد فراهم بشود که مثلا اگر خط فارسی عوض بشود آیا رابطه نسلهای بعد با ادبیات و فرهنگ ایران قطع نمیشود. چون من در شهر استانبول میتوانستم سنگ نوشتهها و خطهایی را روی آثار باستانی بخوانم ولی خود مردم ترکیه نمیتوانستند. من فکر میکنم که بد نیست که به گفته مهدی خلجی بیشتر دقت کنیم که چرا ایران میگوید زبان فارسی. در مطلب بیرنگی ناگاهی در تراژدی، که یکی از برنامههای این سو و آن سوی متن است، ثمانه برای من نوشته: راستش من همیشه راجع به طریقه مرگ اسفندیار مشکل داشتم. چون این یک ریاکشن معمولی است. منظور او از ریاکشن، واکنش است که وقتی یک چیزی صاف میآید سمت چشمهایت، چشمهایت را میبندی و اگر اسفندیار چشمهایش را میبست دیگر رستم نمیتوانست بکشدش. چون دیگر پلکهای او رویین بود. اینطور نیست؟ نه ثمانه عزیز اینطور نیست. یکی از اهداف و مسائل تراژدی این است که در طول تاریخ هر انسانی با آن مواجه میشود با یک «اگر» سعی میکند صورت مساله یا خود ماجرا را تغییر بدهد و میبیند که نمیشود. مثلا اگر اسفندیار چشمهایش را میبست و کشته نمیشد دیگر تراژدی وجود داشت. یا مثلا اگر پرومته آتش را از خدایان المپ نمیدزدید و به انسانها هدیه نمیکرد که به کوه قفقاز زنجیرش نمیکردند که عقابها بیایند جگرش را بخورند و باز جگر او از نو روییده بشود و اگر قابیل هابیل را نمیکشت و اگر اگر اگر... من برای ثمانه خیلی خوشحالم که با اگر دارد میرود سراغ تراژدی و اگر همه آدمها با همین «اگر» بروند سراغ تراژدی بار جنایت سبک میشود و انسانها به خوشبختی نزدیکتر میشوند. بنابراین در ساختار تراژدی یک داستاننویس باید بتواند و بداند چنین پرسشی را چطوری در نوشتهاش تعبیه کند. دوستمان آرمان الف هم نوشته: ممکن است از راه لطف خلاصهای از کتاب هرمنوتیک عینی را، به خصوص بخش مربوط به شعر شاملو، برای امثال من که دسترسی به کتاب ندارند در اینجا یا هر صفحه دیگر قابل دسترس فراهم کنید. این خلاصه اگر به گونهای باشد که روش کار، شیوه هرمنوتیک و نتایج آن را منعکس کند بسیار مفید و مطلوب خواهد بود. آرمان عزیز حتما میداند که چنین امکانی وجود ندارد. این کتاب حدود ۲۰۰ صفحه است. ولی با همه محدودیتهایی که داریم سعی میکنم با مدیر رادیو زمانه مساله را در میان بگذارم. چون اگر کاری شدنی و مفید وجود داشته باشد او به من نه نمیگوید. و باز مشکل وقت داریم و این همه نامه. سعی میکنم در برنامههای بعدی نامههایتان را به شکل چکیده هم که شده مطرح کنم و پاسخی برای آنها پیدا کنم. سعی میکنم فضایی ایجاد کنم که بین ما این دیالوگ همیشه برقرار بماند. تا برنامه بعدی، خدانگهدارتان |