رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۸ آذر ۱۳۸۹

کافکا و جایزه‌ی ادبی ِ فونتانه

ناصر غیاثی

به فرانتس کافکا تنها یک‌بار جایزه‌ی ادبی تعلق گرفت: جایزه‌ی فونتانه، در سال ۱۹۱۵و توسط «کانون حمایت از نویسندگان آلمانی». راینا شتاخ، در جلد دوم زندگی‌نامه‌ی کافکا و یوآخیم اونزلد در کتابی دیگر مفصل به چند و چون این جایزه و اهدای آن به کافکا پرداخته‌اند. برای خوانندگان وب‌سایت رادیو زمانه گزارش کوتاهی از پژوهش‌های این دو پژوهشگر آلمانی تهیه کرده‌ام که اکنون می‌خوانید.

نخستین بار که «مسخ» کافکا منتشر شد

در یازدهم اکتبر ۱۹۱۵ماکس برود تازه‌ترین شماره‌ی وایسه‌بلتر (Weiße Blätter) را می‌گذارد جلوی کافکا؛ ماهنامه‌ای ادبی از انتشارات کورت وُلف در لایپزیگ، ویژه‌ی ادبیات مدرن و به‌ویژه ادبیات اکسپرسیونیستی آلمان. «مسخ»، نخستین بار در این نشریه منتشر شده بود، اما بدون اطلاع کافکا و با چندین غلط‌ چاپی. کافکا که حساسیت خاصی نسبت به بی‌غلط بودن چاپ آثارش داشت، نه نمونه‌ی چاپی «مسخ» را دیده بود و نه صفحه‌بندی‌اش را. لابد از خودش می‌پرسید، چه شده که ناشر ناگهان حالا یاد او افتاده و «مسخ» را منتشر کرده است؟ آنها حتی آدرس کافکا را نداشتند و به همین خاطر مجله را به آدرس ماکس برود فرستاده بودند.


مسخ، نوشته‌ی کافکا، در آلمان پس از جنگ جهانی اول

دو سال پیش از این

پاره‌نوشت «آتش‌انداز» کافکا جزو سری کتاب‌های ادبی دریونگسته‌تاگ (Der jüngste Tag) از انتشارت وُلف، و داستان «حکم» در سال‌نامه‌ی ادبی همان انتشاراتی منتشر شده بود. کافکا همان موقع به ناشرش کورت وُلف پیشنهاد داده بود «حکم» و «آتش‌انداز» را همراه با «مسخ» در یک کتاب و تحت عنوان «پسران» منتشر
کند. یک سال بعد کورت وُلف به سفارش ماکس برود با انشتار این سه اثر موافقت کرده و از کافکا می‌خواهد دست‌نوشته‌ی «مسخ» را برایش بفرستد. کافکا پس از کمی تعلل داستان را می‌فرستد. اما «مسخ» دو سال روی میز ِ سردبیر وایسه‌بلته‌ خاک می‌خورد و هیچ خبری از وُلف نمی‌شود.

خبر خوش امروز

همراه با نشریه‌ی وایسه‌بلتر یک نامه هم بود، نخستین نامه‌ی انتشارات وُلف به کافکا. کورت وُلف مدیر اصلی انتشارات به عنوان پزشک در جبهه‌ی جنگ بود و گئورگ هاینریش مایر جانشین او نامه را نوشته بود. مایر نوشته بود، «از منابع موثق خبری اطلاع» یافته، فرانتس بلای، منتقد ادبیات، برنده‌ی جایزه‌ی امسال فونتانه را تعیین کرده است: نویسنده‌ای به نام شترن‌هایم و مبلغ جایزه ۸۰۰ مارک.

«اما از آن‌جا که شترن‌هایم میلیونر است و به میلیونرها جایزه‌ی نقدی نمی‌دهند»، بلای و دوست‌اش شترن‌هایم که «چیزهای شما» را خوانده، توافق کرده‌اند، که شترن‌هایم پول این جایزه را به یک نویسنده‌ی جوان بدهد. مایر در ادامه می‌نویسد، با احتساب ِ حق‌التالیف ِ چاپ فعلی «مسخ» در وایسه‌بلتر، و چاپ بعدی «مسخ» در «دریونگسته‌تاگ» و ۸۰۰ مارک جایزه‌ی فونتانه که از طرف شترن‌هایم است»، کلی پول نصیب کافکا می‌شود و اضافه می‌کند «شانس در خانه‌تان را زده». به کافکا توصیه می‌کند، کتباً از شترن‌هایم تشکر کند.

مایر در نامه‌اش نه یک کلمه در مورد کیفیت ادبی آثار کافکا می‌نویسد و نه از قول فرانتس بلای، که کافکا را شخصاً می‌شناخت، یک کلمه می‌آورد. به این ترتیب افتخار جایزه نصیب شترن‌هایم می‌شد اما پول جایزه به خاطر پاره‌نوشت «آتش‌انداز» نصیب کافکا. مایر سرانجام پیشنهاد می‌کند، کافکا فوراً یک داستان بفرستد تا در شماره‌ی بعدی سری کتاب‌های «یونگسته تاگ» که انتشارات وُلف برای چاپ آماده می‌کند، منتشر شود. اما مایر منتظر پاسخ کافکا نمی‌ماند و تصمیم می‌گیرد به سرعت «مسخ» را در سری کتاب‌های «یونگسته تاگ» منتشرکند و بلافاصله نمونه‌ی چاپی را برای نمونه‌خوانی برای کافکا می‌فرستاد.

بازار کتاب در آلمان پس از جنگ جهانی اول

بیش از یک سال از جنگ جهانی اول گذشته بود و اوضاع جنگی آرام آرام تبدیل به وضعی طبیعی و معمولی می‌شد. هجوم کتاب‌های وطن‌پرستانه و تبلیغی بازار کتاب رونق داده بود و گزارش‌های جنگی از جبهه‌ها فروش بسیار خوبی داشت. شمارگان کتاب‌های منتشر شده توسط برخی از ناشرها به ۶۰ هزار می‌رسید. شمارگان رمان‌های ناشری چون اِس فیشر، از رقیب‌های وُلف در آن سال‌ها، ۱۵ تا ۳۰ هزار تا بود و شمارگان ناشرهای دیگر به زیر ۱۰ هزار نمی‌رسید. اما شمارگان دریونگسته‌تاگ، صدای نویسندگان جوان آلمانی‌زبان به دو هزار هم نمی‌رسد. کورت وُلف به‌عنوان تنها ناشر مهم آلمانی از انتشار آثار تبلیغی سرباز می‌زد.

پشت پرده‌ی یک جایزه‌ی ادبی

مبلغ جایزه را سرمایه‌گذار انتشارات وُلف داده بود. داور این جایزه فقط یک نفر بود: فرانتس بلای از نزدیکان وُلف، سردبیر سال گذشته وایسه بلاته و کاشف ِ شترن‌هایم. اسم شترن‌هایم که آن روزها با نوشتن نمایش‌نامه‌های جنجالی نویسنده‌ای مطرح بود، می‌توانست به بالا رفتن فروش کتاب‌های انشتارات وُلف کمک کند. ضمن این که شترن‌هایم و کافکا هر دو از نویسندگان همین ناشر بودند. پس با دادن جایزه به شترن‌هایم و کافکا اسم آن‌ها به سرزبان‌ها می‌افتاد و انتشار آثار این دو در دریونگسته‌تاگ فروش را بالا می‌برد. به این ترتیب «مسخ» ابتدا بدون ویرایش کافکا در نوامبر ۱۹۱۵ و در شماره‌ی دهم وایسه‌بلته و سال بعد به صورت کتاب و در ۷۳ صفحه در سری کتاب‌های دریونگسته‌تاگ منتشر می‌شود.


جایزه‌ی ادبی فونتانه در آلمان. جایزه‌ای که افتخارش از آن دیگری بود و پولش به کافکا می‌رسید

و موضع کافکا؟

کافکا اما تصور دیگری از یک جایزه‌ی ادبی داشت. او می‌خواست اثرش را به رسمیت بشناسند و به‌عنوان یک نویسنده به او ارج بگذارند، صدقه نمی‌خواست. چرا شترن‌هایم خودش چیزی ننوشته؟ چرا دست‌کم فرانتس بلای نامه ننوشته؟ چرا افتخار جایزه از آن نویسنده‌ای مشهور می‌شود و پول‌اش از آن یک نویسنده‌ی ناشناخته‌ی پراگی؟ کافکا که نه اهل چاپلوسی بود و نه مثل دوست‌اش ماکس برود انواع و اقسام زدوبندها را داشت، پاسخی تند و تیز و در عین حال محترمانه به مایر می‌نویسد. از آن‌جمله: «پرسش‌هایِ شما در مورد «مسخ» ... در واقع پرسش نبودند، چون دیگر منتشرش کرده‌اید...»

و بعد، می‌نویسد، هیچ نیازی به پول ندارد.از اسناد موجود چنین برمی‌آید که سرانجام دوستان کافکا او را به پذیرش جایزه ترغیب می‌کنند. و در مورد نامه‌ی تشکرآمیز از شترن‌هایم به مایر می‌نویسد: « ... نوشتن نامه به کسی که مستقمیاً خبری از او دریافت نکرده‌ای، کار خیلی آسانی نیست، همین‌طور است تشکر کردن از کسی بی‌آن‌که علت دقیق ِ تشکرات را بدانی».

کافکا به نامزدش، فلیسه باوئر می‌نویسد:« بیشتر از طریق روزنامه‌ها از جایزه‌ی فونتانه باخبر شدم. نه شخص شترن‌هایم را می‌شناسم و نه آثارش را.».

منابع:

Reiner Stach; Kafka, Die Jahre der Erkenntnis, Fischer Verlag, 2011, S. 46 – 57

Joachim Unseld; Franz Kafka, Ein Schriftstellerleben, Fischer Verlag, 1984, S. 103 – 109

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

آخ دندان!
یاد لبخند «شجاعانه»‌ نیک آهنگ کوثر موقع دریافت آن جایزه کذائی "از طرف" مانا نیستانی افتادم.
شاد!!!

-- بدون نام ، Dec 19, 2010 در ساعت 03:55 PM