رادیو زمانه > خارج از سیاست > شعر > جدالهای پوشالی و انتقادهای بیمايه پيرامون شعر | ||
جدالهای پوشالی و انتقادهای بیمايه پيرامون شعرکیان رادجدالهای قلمی از ابتدای پا گرفتن مطبوعات تا امروز بهخصوص در موضوع هنر در كشور ما نشان داده، این دعواها عمدتاً نه تنها هیچ نتیجهی روشنگری ندارد كه باعث سردرگمی، ابهام، کدورت و بعضاً طرح مباحث بیسر و ته و بیسرانجامی میشود که راه به جایی نمیبرند. شاید مهمترین دلیلی که میتوان برای طرح ادعای بیسرانجام بودن این مجادلات مطرح کرد، خالی بودن آنها از سویهی نقادانه و مسلح بودنشان به انواع سلیقههای دم دستی و طرح مسئلهها و عنوانهای شفاهی باشد.
قطعاً وقتی صحبت از بحثی میشود که از سویههای نقادانه برخوردار است، عناصری فراتر از تكبر، حجم صدا و وسع بیان نگارندگان مقالات مد نظر است. عناصری مانند تحلیل مستند ریشههای یك وضعیت، تفکیک حوزههای منتوع نظری و منطقی در بستر زیبائیشناسی و زمینههای روانی و انتخاب موضوع هماهنگ با زمینهی اصلی بحث، دوری گزیدن از فلسفه بافیهای سطحی و بیمایه، استناد به جزئیات در مورد هر سطح از موضوع، پرهیز از کلیگوئی و شناخت تاریخچه و تنوع بحث. برای ابراز نظری قابل اعتنا در خصوص یک موضوع منتقد میبایست از سرفصلهایی که برشمردیم آگاه باشد. شاهکلید ورود به بحث پیرامون یک موضوع دوری از جدل در خصوص آن است. در بحثی معتبر، سرچشمهی دانائی ما فراتر از دریافت شخصی است و در جدل، دانائی ما منطقی صرفاً شخصی دارد که قطعاً کاستیها، سرخوردگیها، دلزدگیها، روابط شخصی، اعم از دوست داشتنها یا کدورتها در شکلگیری آن دخیل هستند. در جدلها و دعواهای قلمی میخواهیم منطق خود را به دیگران به قبولانیم اما در بحثی که تار و پود و کیفیت دارد، هرکسی حرف و نظر خود را عرضه میکند و دریچهی نقادی از زاویهی تنگ به رخ كشیدن عیار خود و جلوه دادن اعتبار آن برای بیاعتبار کردن دیگری بر نمیآید، بلکه ناشی از کمال دانش غریزی، دانش تجربی و دانش تحصیلی فرد است1. با این مقدمهی کوتاه قصد دارم به چند نکته در خصوص جدلی که اخیراً بر سر کیفیت شعر دههی هشتاد درگرفته اشارههایی داشته باشم، تا شاید بر مخاطبان، جوانب نظر مدعیان این وضع در بستر تصورات و قضاوتهای ایشان، روشن شود2. نکتهی اول در مورد جدل های مورد اشاره این است که شعر در دههی هشتاد را به دو گونه میتوان ارزیابی کرد: نخست از دریچهی شناخت تبار شعر در دههی هشتاد؛ آثار شاعران جوان و میانسال در این دهه (به استناد آثار منتشر شدهی ایشان در مجلات، سایتها، یا به صورت كتاب و آثار برگزیدهی چند سال گذشته در این حوزه که شامل تلاش قلمی تعداد زیادی از شاعران چهار نسل بوده) عمدتاً ادامهی جریان موج نو شعر فارسی و در حد فاصلِ امکانات لحنی و بیانی شعر نیما، فروغ، سهراب و شاملو پیش رفته است. شعر دههی هشتاد از این جهت در ادامهی موج نو بوده که پرده در پرده در فرازهای ذهنی و عینی خود توجه به کلامی عاری از اضافات لحنی و بیانی معمول در شعر کلاسیک دارد و خود را مقید به موسیقی درونی میداند و فرایند خیالپردازی و ساختمانسازی در شعر را مقلد دیگری ندانسته و سعی در جلب کیفیتی سهل به معنای «در دسترس بودن» و ممتنع در مفهوم «غیر قابل تکرار بودن» دارد. اما شعر دههی هشتاد در حد فاصل شعر نیما، فروغ، سهراب و شاملو است به این دلیل که در روایتسازی قائل به بهرهگیری از امكانات نمایشی و گردش لحن بوده ، ضمن آنكه خود را به گفتاری برساخته از جریان زندهی زندگی متکی میداند، در عین حال سردرگمیها و پریشانیهای خیال خود را فراتر از این زندگی در جریانی فراواقع برمیسازد و همهی ارکان زیستن را در آن بیدغدغه وارد میکند و در نهایت دغدغهی ساختن حماسهی شخصی دارد، اگر چه چندان رمقی برای قهرمان مردمی شدن ندارد. دریچهی دوم برای شناخت شعر دهه هشتاد پیگیری کامیابیها و ناکامیهای شاعران دههی شصت و هفتاد در پناه بردن به نظریات و تئوریها برای توجیه نوآوریهایشان در صحن عمومی است، شاعران دو دههی گذشته در عین انکار این صحن، تمام تلاش خود را با پیگیری نظریاتی که بیشتر در ابواب مشاغل استادان نظریه و فلسفه و ادبیات در دانشگاههاست (که البته جایشان در کشور ما خالیست و دو دهه خود را مجبور به واردات نظرات ایشان از هر گوشه دنیا کردهایم) جهت قانع کردن حاضران این صحن در پذیرفتن آثار ایشان بهعنوان بخشی از روند تکاملی ادبیات و شعر فارسی به کار بردهاند. دههی هشتاد بهخصوص از سالهای میانی به بعد دورهی بازگشت شاعران به شعر و واگذاشتن فیلسوفان و نظریهپردازان غربی به اهل این فن بوده، این رجعت به خویشتن را چه دلیل ناکامی شاعران در تلاشهای پیشینشان بدانیم و چه نتیجهی موفقیتشان در درک و فهم آنچه ابزار ورود به عصر جدید بوده، بار آور کشش جمعی به سمت ارائهی تحلیلی روشنتر از منزل شعر نو در پیچ پیچ راه است3. نکتهی دومی که در ادامهی ارزیابی فوق جهت روشن شدن افق دید مخاطبان شعر دههی اخیر، طرح آن ضرورت دارد؛ اشاره به ریشهی جدل بر سر انتخاب عنوان ساده برای شعر دههی هشتاد با خصوصیاتی كه ذكر شد و تلقین این موضوع است، که این جریان اساساً ساخته و پرداختهی عدهای خاص و محفلی مشخص و سازمانیافته است كه دیگر گونههای شعری را به انزوا رانده است. در صورتی كه بر سر زبانها افتادن عنوان سادهنویسی در شعر بهعنوان یك اتهام و شعر ساده كه عموماً معادل عبارت شعر نو فارسی در دههی هشتاد گرفته شده و جدل بر سر آن، به همراه نقد آرای کسانی که بهاصطلاح مدعیان و صاحبمنسبان این وضع معرفی شدند، ریشه در رابطه منافع بعضی افراد با كش و قوسها و دگرگونی نظام چاپ و نشر شعر در دههی هشتاد و بعضی حوادث و هیجانهای اجتماعی دارد. در دههی هشتاد چند ناشر علاقمند و شاعر حرفهای بانی تأسیس انتشارتیهایی نوپا شدند، ایشان طی ارزیابی دقیق آثار منتشر شده در حوزهی شعر و سعی داشتن بر التفات به کیفیت این آثار موفق شدند، امكان توزیع كتابهای شعر را فراهم كرده و حداقل اقبال عمومی را جلب كنند. نشر بدون نظارت و دقت شعر که بیش از یک دهه با انتشار کتابهایی با تیراژ محدود و کیفیتهای نازل، موجب سردرگمی مخاطبان شعر شده و آثار شاعران حرفهای و جوان را به حیاتخلوت ناشران و منبع بازار کسب و کار سودجویان مبدل كرده بود، با شكل گرفتن این حركت نو از کنج بیرون آمد، خوشبختانه تجربهی این شاعران كه وارد حوزهی نشر شده بودند نشان داد، با همهی سختی و موانع موجود كه بزرگترین آن از دست رفتن اعتماد مخاطبان شعر بود، این تلاش میتواند مؤثر باشد. این اقبال تا جایی بود که طی چند سال حتا آثار شاخص شاعران متفاوتنویس نیز در میان حجم مبتذلیاتی که با عنوان شعر متفاوت توسط بعضی منتشر میشد، از انزوا بیرون رفت ، شناخته شد و در دسترس خوانندگان و علاقمندان آن قرار گرفت و سر از حراجیها یا کنج خانهی شاعران درنیاورد4. باید اشاره کنم تنها در سال ۸۸ بیش از هزار عنوان کتاب شعر منتشر شده، این روند در ادامهی روال سالهای پیش است که هر کسی با خردهاستعدادی و رابطه یا توان مالی میتوانست کتابی منتشر کرده و خود را شاعر معرفی کند5، اما خوشبختانه در این آشفتهبازار همانطور كه اشاره شد، با دقت، استمرار و جدیت تعدادی از شاعران میانسال و جوان در معرفی آثار شاخص منتشر شده در روزنامهها و مجلات، تلاش ناشران در مساعدت استعدادهای جوان و شاعران پرمایهی نسلهای قبل و نشر هر کتاب شعری که دارای مایهای باشد، فارغ از دور و نزدیکی شاعر آن به پایتخت یا توان مالی شاعر؛ فروش کتابهای شعر تا حدی که منطق شرایط ما بود، رونق یافت و مجدداً جایگاه این كتابها در قفسه كتابفروشیها احیا شد، برپائی جوایز ادبی غیر دولتی در حوزهی شعر نیز برای شاعران و ناشران ایجاد انگیزه كرد، تا ناشران با اسم و رسم و باسابقه نیز مایل به گشودن فصلی برای شعر نوآوران و چاپ آبرومند کتاب ایشان با پرداخت حقالتحریر معمول شوند، در یک تحلیل کلی میتوان مدعی شد، اینها همهی شرایطی را فراهم کردند که نشان از تجدید حداقل اعتماد مخاطبان شعر به طیف وسیعتری از شعر شاعران جدی و حرفهای دهههای اخیر دارد.
انتخاب عنوان شعر ساده برای آثار منتشر شده در دههی گذشته که شاید از سر ناچاری و تنها در چند جلسه و محفل یا مصاحبه به صورت شفاهی مطرح شد (و با در کنار عبارتِ سهل و ممتنع قرار گرفتن و ورود شاخصهی طنز زیرپوستی، توجه به تأثیر ملموس وقایع بر رفتارهای ذهنی، كشف وجه خیالانگیز روابط بین اشیاء در زندگی، مفهوم دیگری یافت) بهانهای شد تا تحتتأثیر بعضی تنگنظریها از سوی کسانی که به هر دلیل طی رجعت مخاطبان به شعر فرصتی برای توجه به آثارشان فراهم نشده بود، یا در فکر رفتن یکشبه راه صد ساله بودند در کوران حوادث پیش آمده، به دلیلی مبدل شود تا آثار و تلاش بعضی شاعران مساوی جریان تلاش شاعران نوتغزلی در برابر شاعران آوانگارد در دهههای بیست و سی گرفته شود، در صورتیکه تمام جوانب در فرم، محتوا و سطح آگاهی و اندیشه جاری در این شعرها آنطور که گفتیم به صورت مشخصتبار شعر این دهه را مشخص میکرد و نشان میداد این رجعت به خانهی نو، حرکتی جمعی است که نتیجهی اعتبار یافتن لایههای تجربی ذهن و رفتار شاعران در پس از چند دهه بوده، البته ناگفته نماند در این میان بعضی نقادیهای منصفانه نیز در خصوص انتخاب شتابزده عنوان شعر ساده و مطرح كردن آن در محافل و جلسات نیز مطرح شد كه بهحق بود و موجب شفاف شدن تعریفها و طرحهای ارائهشده در مورد خاصیتهای ساختاری شعر نو در دههی هشتاد شد. اما اتفاق بعد كه در روند شكلگیری جدل بر سر وضعیت شعر در دهه هشتاد مؤثر بوده، حوادث و هیجانهای اجتماعی اخیر است که بازار نظر دو گروه را داغ کرد، یکی عدهای که مایل بودند شعر مجدداً با همین رمق و توان به ابزار ایجاد هیجان، قضاوت و رد و تائید تبدیل شود و به همین دلیل بر طبل بیمایه بودن تمام یا بخش عمدهای از شعر دو دههی گذشته کوبیدند6 و دیگری گروهی که به حمایت از شعر مدعیان نوآوری و شکستن ساختارها دست به قلم برده و داد حیرت سر دادند که شعر فارسی فنا شد. در این میان هر دو گروه جهت کسب مقبولیت و توجیه نظر خود دست به دامن نقد و حمله به شاعران حرفهای و جدی بردند که راه خویش را میرفتند، البته در این بین ورود بعضی شاعران شناخته شده به این مباحث از روی ناچاری یا برای تسویه کردن حسابهایی که پیشتر نیز در زمان سفرهای شاعران و دعوت شاعران دیگر خود را نشان میدادند، راه را برای دامن زدن بیشتر به این مجادلات بیحاصل گشود، ضمن آنکه ماجراجوئی بعضی مطبوعات با عناوین مجهول و یکشبه كه در برخی از این مجادلات به نقل قولهای منتشر شده در آنها نیز اشاره هایی شده بود، با هدف جلب نظر و كسب جایگاه در این بازار داغ، در درگرفتن این مجادلات بیحاصل مؤثر افتاد. به عنوان جمعبندی باید اشاره کنم مخاطبان این یادداشت میتوانند با بررسی شعرهای منتشرشدهی شاعران طرف این جدلها در وبلاگهای شخصی، وبسایتها و کتابهای منتشرشدهی ایشان از ابتدای دههی شصت تا انتهای دههی هشتاد به صدق گفتار نگارنده در فاصله گرفتن شعر هر دو گروه از حجم هیجانها و کش و قوسهای دهههای گذشته و راه یافتن به رودخانهی تعمیق اندیشه و کمال کلام در دههی هشتاد پیببرند، شاید زمانی که در خلق اثر همه در مسیری نو گام میگذارند که بهجز سطح خلاقیتهای فردی نمیتوان تمیزی برای آن قائل شد، باید در درستی بعضی مجادلاتی که عدهای خاص را هدف خود قرار میدهند، شک کرد و تأکید را بر این گذاشت که به جای مجادله باید به نقادی روشمند و متکی بر جزئیات واقعی روی بیاوریم تا راه تداوم یافتن خلاقیت و نوآوری در شعر بر ما نمایان گردد. پانوشتها: ۱-لازم به تذکر است که نگارنده اين يادداشت را صرفاً یادآوری چند نکته و اشاره به بعضی مسائل میداند، نه یک نقادی تمام عیار. ۲- مستندات این يادداشت عمدتاً شامل پارهای از مصاحبهها و مقالات درجشده در بعضی نشریات یکسالهی اخیر بهخصوص روزنامه شرق است. ۳- اين موضوع را با مطالعهی كتابهايی از علی باباچاهی، مهدی شادخواست، دكتر حسن لی،آقای تسليمی و چند نفر ديگر كه با موضوع بررسی شكل گيری جريانها در شعر نو فارسی نوشته شدهاند، میتوان متوجه شد. ضمن آنكه نگارنده نيز طی تاليف کتابی با عنوان بررسی جریانهای شعر نو از آغاز تا امروز به صورت مفصل به شرح این ریشهها با ذکر منابع معتبر پرداخته، که به زودی منتشر خواهد شد. ۴- اشاره به ناشرانی نوپائی چون آهنگ دیگر، داستان سرا، نگیما، فرهنگ ایلیا، نشر شاملو و... در کنار نشران باسابقهای چون چشمه، ثالث، مروارید و نگاه است. ۵- این آمار بر اساس فعالیتی که نگارنده بهعنوان دبیر جایزهی نیما جهت جمعآوری کتابهای شعر منتشرشده در سال ۸۸ از طریق سامانه خانه کتاب داشته، ارائه شده است. ۶- در مقالهای که طی همان دوره در یکی از روزنامههای صبح به چاپ رسید منتقدی تمام شعر و ادبیات دههی گذشته را بیمایه و خالهزنکی توصیف کرد و مدعی شد تنها راه نجات ادبيات، روی آوردن به ادبیاتی با هدف تهیج اجتماعی و هدایت عمومی است. |
نظرهای خوانندگان
اين مقاله كمي جانب دارانه نبود آقاي نويسنده؟
-- حسن انوري ، Dec 6, 2010 در ساعت 12:10 PM