رادیو زمانه > خارج از سیاست > نويسندگان > برای زندگیهای بیژن الهی | ||
برای زندگیهای بیژن الهیپرهام شهرجردیسهشنبه، نهم آذر ماه خبر رسید که بیژن الهی، شاعر ایرانی در شصت و پنج سالگی در اثر آنچه که آن را عارضهی قلبی خواندند درگذشت. بیژن الهی متولد تیر ماه ۱۳۲۴ و از شاعران موج نو در سالهای دههی ۱۳۴۰بود. «ساحت جوانی» هانری میشو و «اشراقهای» آرتور رمبو از ترجمههای او هستند. از بیژن الهی تاکنون هیچ کتابی در شعر منتشر نشده است. او دفتری در شعر داشت که قرار بود با عنوان «برگ ایام» منتشر شود، اما مانع از انتشار آن شد. پرهام شهرجردی در یادداشتی که میخوانید، خاطره بیژن الهی را گرامی داشته است.
داشتم از ایران بیرون میشدم. ش. ف، رفیقِ آن روزها و دور از چشمِ این روزها، تنها نسخهای که از «گزیدهی اشعار فدریکو گارسیا لورکا» (انتشارات امیرکبیر، ۱۳۴۷) برایش مانده بود، در دستم گذاشت. ۶۱۱ صفحه شعر با «نگارش» بیژن الهی. در تمامِ این سالهای وطن بهدوشی، این کتاب آنقدر با من راه آمد که شیرازهاش پاره شد. به او فکر کردهام. از همان وقتی که مجلهی شعر جای خودش را میگرفت، به این فکر بودهام که چرا دستها به شعر، به فکر نمیرسد؟ چرا این همه کلمه در خفا خفه میشوند؟ چرا این همه زندگی کلمهی دور از دست، دور از چشم، مثل این شیرازهی چهل و دو ساله میمانند تا بپوسند؟ ---- کتاب روی میز میگندید. --- بیژن الهی با «نگارش»ها، ترجمهها، برداشتها و بازنویسیهایش از رمبو، از میشو، از گارسیا لورکا، از هولدرلین، از الیوت و از حلاج، به زبان و خیال و دنیای متحجر پارسی زندگیها بخشیده، راهها گشوده، چشمها باز کرده، و زبانها آفریده. نئولوژیسم و قدرتِ ساختِ کلمات و ترکیبهای نوین، یکی از خصوصیات کم نظیر الهیست. ---- الهی هم – این «هم» چقدر طبیعی به زبان میآید، چقدرهم دردناک است – درین زبان، درین زمان، جای خودش نبود. کسی جایش را گرفته بود؟ یا خودش چشم به دیگر جایی – هیچ جایی – بسته بود؟ دورانِ قهقرا از اینجاهاست که آغاز میشود: وقتی خودت دنبالِ جایت نباشی، جای خالیات، خالی نمیماند. کسی به فکرِ کارِ تو نیست. کسی به فکرِ جایِ تو نیست. کسی جای تو نیست. ---
--- امروز که روزی نیست. روز خاصی نیست. اگر فکری داشتیم، اگر به فکرِ کارِ الهی بودیم، آن سالهای خیلی بود که به جای او فکر میکردیم، تا جایی به کارهایش داده باشیم. راهی به کارهایش باز کرده باشیم. تا جای خالیاش را - جای خالی کارهایش را – گوشزد کرده باشیم. --- روزی بود، الهی بود، خیالها، حرفها و شعرها را زنده زنده، زندگی میداد. در سرزمینِ زندگیکشِ پارسی، الهی چقدر خودِ شعبدهکارش را، خرجِ کلمه کرد. چقدر به کالبدِ این ادبیات رفت، رمبو را چنان نگارش کرد که انگار سکوتاش را هم بازنویسی کرد. ادموند ژابس در کتاب جای مرگ را دیده بود. هرکس با کتاباش، در کتاباش میمیرد. چقدر کتابهای نایاب، در باد و بر باد، مرگ را سختتر از مرگ میکنند. --- هنوز شیرازهی این کتابام که از هر طرف پا به قیام گذاشته. در همین زمینه: • شعرهای منصور حلاج به ترجمه بیژن الهی • شعری از هولدرلین، به ترجمه بیژن الهی • شعری از لورکا به ترجمه بیژن الهی |
نظرهای خوانندگان
مايهي تأسف است كه آقاي پرهام شهرجردي با ساده ترين و ابتدايي ترين مسائل مقاله نويسي و نقد آشنا نيستند. چگونه مي شود در يك پاراگراف مطلقاً خبري ارزشگذاري يونيورسال كرد:
-- سيامك ، Dec 3, 2010 در ساعت 07:02 PM"بیژن الهی با «نگارش»ها، ترجمهها، برداشتها و بازنویسیهایش از رمبو، از میشو، از گارسیا لورکا، از هولدرلین، از الیوت و از حلاج، به زبان و خیال و دنیای متحجر پارسی زندگیها بخشیده،"
اين دنياي متحجر پارسي از كجا وارد اين بند و تمام انديشهي اين نويسنده شده؟؟؟؟
از متن پرهام شهرجردی لذت بردم. بدون اینکه جنبه ی نوحه و مرثیه به خود گرفته باشد، نکات مهمی را متذکر شد. با سپاس از زمانه و ایشان
-- بهروز ، Dec 3, 2010 در ساعت 07:02 PMدر دنیای متحجر پارسی است که قدر کتابی اینچنین گرانبها و کمیاب را نمیدانند و این بلا سرش میآید .. دنیای پارسی را همین تحجر هاست که متحجر میکند. همین طور هم شد که نزدیک به سه دهه در خانهاش مینشیند و بیش از هزار صفحه شعر و ترجمه را همانجا میگذارد به فراافلاک می جهد ، بیژن الهی.
-- طاهر علفی ، Dec 8, 2010 در ساعت 07:02 PMبرای که چاپ کند؟ برای چه چاپ کند؟
برای کسی که شیرازهی کتاب را از هم میدرد؟
یا برای کسی که در زبان و خیال و دنیای پارسی چیزی جز تحجر نمیبیند؟