رادیو زمانه > خارج از سیاست > ادبیات ایران > حکایت درد و واژههای دردمند | ||
حکایت درد و واژههای دردمندشکوفه منتظریچندی پیش در فیس بوک در یک عکس نشانهگذاری شده بودم. طرح جلد یک کتاب بود که قرار است به زودی منتشر شود. «تجمع در سلول انفرادی»، که دربرگیرندهی مجموعهای از شعرهای اعتراضی ایران پس از دهمین انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ است.
ناما جعفری، شاعر ۲۷ سالهی ایرانی، گردآورندهی این کتاب است. او سردبیر نشریهی الکترونیکی «سپنج» است. یکی از کتابهای شعر او «من پسر مسخرهی پیکاسو هستم» نام دارد که به چاپ سوم هم رسیده است. در کوچه پس کوچههای شهری از شهرهای ایران پیدایش کردم. به قول خودش از یکی از زیرزمینهای ایران با من سخن میگفت. کتاب را برایم فرستاد. مانا مجموعهی اشعار این کتاب را بیشتر شعر مدنی میداند و در توضیح آن میگوید: بیشتر اتفاقات در جریانهای شعرمدنی میافتد که به سمت اعتراضی پیش میرود. بیشترین آثاری هم که تولید شده و (اتفاقاتی) در این کتاب آمده، بعد از انتخابات افتاده و این اتفاقها خروجی این کتاب شده است. این کتاب با این جمله شروع میشود که اگر به یک حلقه بیاندیشی، منتهای اندیشهات زنجیر خواهد بود.
این سخنی است که پرویز اسلامپور، یکی از شاعران آوانگارد دههی چهل و پنجاه ایران مطرح کرده است و هنوز که هنوز است من بر این تفکر هستم و به این اصل اعتقاد دارم. کتاب وقتی شروع میشود، اولش نوشتهام که چاپ و تکثیر این کتاب برای همه آزاد است، بهجز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و روزنامههای وابسته به آن مثل کیهان، ایران، جام جم و از این دست کاغذ خرابکنها. کتاب با مقدمهای از ناما جعفری آغاز میشود. شاید جان کلام او در جملهی نخست مقدمهی کتاب انعکاس یافته باشد: «هنر، مدنیترین جامعه را تشکیل میدهد.» ناما دربارهی تک قضاوتی بودن نگاهها در درون جامعهی ایرانی، میگوید: یکی از مهمترین ارکان دموکراسی و جامعهی آزاد، چندصدایی بودن جامعه و تنوع افکار و اندیشههای مختلف است. متاسفانه این در مورد اکثر ما ایرانیان شایع است که وقتی به چیزی یا کسی اعتقاد داریم، باید دیگر همهی عالم و دنیا از ابتدا تا انتها مانند ما بیاندیشند. این همان نماد جامعهی استبدادزده است که ما آن را در خود میپرورانیم و بعد آن که به قدرت رسیدیم، همه را جز خودمان تارو مار میکنیم. خوب اینجوری شروع و بعد توضیح داده میشود که این کتاب چه جوری است و در هیچگونه مطلب آکادمیک نمیگنجد. بهخاطراین که ما شعر اعتراضی را مطرح میکنیم. وقتی هنر موسیقی، نقاشی، عکاسی، فیلم و سینما در زندگی روزمرهی شهروندان نقش مهمی داشته باشند، جامعه به سمت اصلاحات میرود. یعنی با شرایط سیاسی و چالشهای جامعه ارتباط ویژهای برقرار میکنند و اینها باعث میشوند که نوعی اعتراض که در هنر خلق میشود بهوجود آید. من فکر میکنم که شاعران مدنی اعتراضی دارند که پختگی در مسائل اجتماعی است. بخش دیگر کتاب مجموعهای از بیانیههای اهل فرهنگ و هنر در جریان ناآرامیهای پس از انتخابات ۱۳۸۸ ایران است. بیانیهی نخست، «قصهی رنگ پریدهی خون سرد»، ابراز همدردی جمعی از شاعران و نویسندگان با مردم ایران است و بیانیهی سوم و آخر، اعتراضی است از سوی اهل فرهنگ و هنر، به آنهایی که روی دستهای خالی مردم اسلحه کشیدند. بخش سوم کتاب اما پاسخی است بر تمام آنچه اتفاق افتاده؛ پاسخی از جنس اعتراض، از سوی شاعران و نویسندگان ایرانی. نامهای بسیاری در این کتاب به چشم میخورد؛ از جمله رضا براهنی، یدالله رویایی، شمس لنگرودی، فریاد شیری، هومن عزیزی، حافظ موسوی، مهرداد عارفانی، مریم هوله، پگاه احمدی، سیدعلی صالحی، سیمین بهبهانی، علیشاه مولوی، ایرج جنتی عطایی و بسیاری دیگر. ناما دربارهی بخش سوم این کتاب میگوید: پاسخ به اعتراض فقط شعر نیست. نوشته هست، دستنوشته هست، دلنوشته هست، داستان هست، ترانه هست و حتی نقدهای مخالفت با جنبش سبز هست، ولی به گونهای اعتراضیاند. ایران ما شعارهای اعتراضی زیادی دارد. یعنی بیشتر بچههایی که من با آنها ارتباط دارم و دوستان من هستند، میبینم که واقعاً اول اعتراضی مینویسند، بعد عاشقانه مینویسند. یعنی اول به سمت اعتراض پیش میروند و بعد تاثیراتی که از جامعه میگیرند.
در ایران اینجوری شده است که اگر صبح از خانهات دربیایی، بالاخره یکی پیدا میشود که حالت را بگیرد. وقتی یکی پیدا شود تا حال فردی را و در اینجا شاعر را بگیرد، همان کافی است تا شعر او را به عنوان یک فرد معترض، سبک و سیاقی اعتراضی بدهد. من معتقدم که اعتراض به هر چیزی که از جنس دیکتاتوری تبدیل به خودکامگی باشد، در این شعرها و در این ترانهها و در این نوشتهها هست. نام کتاب هم شکل گرفته از ترکیبی متضاد است: «سلول انفرادی و تجمع». از ناما میپرسم: چرا تجمع در سلول انفرادی و نه در خیابان؟ یک نفر میتواند در سلول انفرادی تجمع کند. یعنی چه؟ یعنی وقتی یک نفر آنجا زندانی میشود و به سلول انفرادی کشیده میشود، هزاران هزار فکر دیگر برایش بهوجود میآید. این فکرها و اندیشهها یک تجمع میشوند. یعنی اگر ما این فرد را کنار بگیریم و به این فکرها نگاه کنیم، تجمعی میشود از آدمهایی که دور او شکل گرفتهاند و شدهاند ذهنیت او و شدهاند نوعی تجمع در سلول انفرادی. اما ادبیات معترض چه تاثیری میتواند در فرهنگ یک جامعه داشته باشد؟ ناما جعفری در پاسخ به این پرسش میگوید: وقتی هر شاعری، خشونت و نابرابری اجتماعی را در کشورش میبیند و آن را به زبان شعر در میآورد، شعرش حکایتگر تبلور خشونت در جامعه و مرگ ارزشهاست. حکایت درد و واژههای دردمند است. وقتی که ما این را میبینیم و شعری فاجعه را با زبان روشن فریاد میزند، وقتی این شعرها روی صفحه میآیند، این صفحه باید کاری کند که خوانندهی دردمند با گذر از هر سطر آن خود را، کشور خود را، مردم خود را، رنج تاریخ خود را، تعصب حاکم بر خود را و ستمی که بر او و امثال او رفته است را احساس کند. من فکر میکنم موفقیت یک اثر هنری در آن است که مخاطبش را متاثر کند. اگر غیر از این باشد، فکر میکنم یک اثر ناموفق است و تمام. بازهم این را میگویم: تمام شاعرانی که بهعنوان مدنی و شاعران اعتراضی در این راه کار کردهاند، شاعرانی هستند که اعتراضی دارند که پختگی در مسائل اجتماعی است. تلاش ناما و دوستانش برای جمعآوری این کتاب، تلاشی متفاوت از نوع نسل خودش است. فیسبوک، تویتر، مسنجرهای یاهو و گوگل و حتی مای اسپیس، ابزار کار آنها بودهاند. ناما در انتشار این کتاب تنها نبوده است. روندی که انتشار این کتاب طی کرده، به قول خود ناما، فیلمنامهای دردناک است که میتواند یک فیلم معترض را بسازد. ناما میگوید: این کتاب را ما خودمان در زیرزمینهای ایران بیرون آوردیم. این شاید یک جور فیلم باشد. یعنی میتواند فیلمنامه شود و یک نوع فیلم اعتراضی باشد برای این که نشان دهد یک کتاب در ایران برای اینکه نخواهد مجوز بگیرد و به صورت زیرزمینی در بیاید، چه مسیری را باید طی کند. این کتاب را من خیلی جاها بردم. گفتند که ما نمیتوانیم روی آن کار کنیم. بعد من روی آن زدم مثلاً نقش لیتوی بن آلمان. در صورتی که این نشر فقط از زیرزمینهای ایران بیرون آمده است. در این کتاب خیلی از بچهها به من کمک کردند. من در فیسبوک نوشتم، اینجا هم میگویم، من اول از همه باید از فریاد شیری تشکر کنم که در جمعآوری این کتاب به من کمک کرد و لینک آثار دوستانی را که من نمیشناختم برایم فرستاد و کار چاپ و تهیهی این کتاب را بهعهده گرفت. من باید از علی سطوتی تشکر کنم، بهخاطر اینکه ما چندتا اسم انتخاب کرده بودیم که علی بیش از پیش مرا به این نتیجه رساند که نام این کتاب را انتخاب کنیم. از فرهاد اکبرزاده باید تشکر کنم، بهخاطر مراهی با من در انتخاب این شعرها. در پایان یکی از شعرهای چاپ شده در این کتاب را که سرودهی محمد شمس لنگرودی است بخوانید: دخترم |
نظرهای خوانندگان
من همیشه اعتقاد داشتم که ناما جعفری کارهایی می کند که این روزها کسی نمی تواند یا جرت آن را ندارد.ناما یک انتحاری ست چه در شعرهایش چه در کارهای دیگرش.
-- بهروز ، Sep 16, 2010 در ساعت 09:00 PMmer30 va khaste nabashid nama jan
-- maziyae neyestani ، Sep 16, 2010 در ساعت 09:00 PMلینک کن که چطور می شه پیداش کرد؟
-- مریم قهرمانی ، Sep 16, 2010 در ساعت 09:00 PMمردان و زنان بسياري هستند كه در شعر تلاش مي كنند به سمتي بروند كه شعر است.و پسرم.پسر خوب شعر ناما جعفري يكي از بهترين هاست.
-- هوشنگ چالنگي ، Sep 17, 2010 در ساعت 09:00 PM"" خواندن در هر شرایطی، ذات پرنده است"" -
-- علیرضا طبیب زاده ، Sep 17, 2010 در ساعت 09:00 PMناما جعفری هنوز یک پرنده است. درود به پرندگان جسور!
مرسي ناما. خسته نباشي
-- مرتضي ، Sep 17, 2010 در ساعت 09:00 PMمشت می کوبم بر در
-- sepidedadashi ، Sep 18, 2010 در ساعت 09:00 PMپنجه می سایم بر پنجره ها
من دچار خفقانم
خفقان
من به تنگ آمده ام از همه چیز.
.......
شعرها خوب.ترانه هاخوب.نوشته ها خوب.آفرين ناما جعفري.آفرين اعتراضي كه همه جا هست
آفرین آقای جعفری؛ شادباش برای شما و صدای سبزی که سزاوار است به بسا کرانه ها برسد.
کتاب را چگونه می شود تهیه کرد؟
با آرزوی آزادی و روشنایی و با احترام
-- ماندانا زندیان ، Sep 18, 2010 در ساعت 09:00 PMماندانا زندیان
لطفن بگویید چگونه می شود این کتاب را در خارج از ایران تهیه کرد
-- درخشنده ، Sep 18, 2010 در ساعت 09:00 PMبايد اين كار مي شد.اعتراض بايد باشد و گرنه ديكتاتوري رشد مي كند.
-- مريم زندي ، Sep 18, 2010 در ساعت 09:00 PMناما ماناست. او سردبیر خستگی ناپذیر شعر امروز ایران است.برایش آرزوهای بزرگ دارم.
-- سهراب رحیمی ، Sep 18, 2010 در ساعت 09:00 PMسلام دوست خوبم.ناماي عزيز.فكر كردم راجع به آلبوم تشريح جنازه زخم اينجا نوشته باشه..اما يك كار ديگر ديدم..و آلبوم را گوش دادم.
اين روزا باز تو كوچه ها آدما پچ پچ ميكنن
دوباره باز هوس كردن راجبم صحبت بكنن
بحث امروزشون داغه شايعه حضور من!
فكر ميكنن من زنده ام از همه چيز بي خبرن...
-- ادنا ، Oct 11, 2010 در ساعت 09:00 PM