رادیو زمانه > خارج از سیاست > نويسندگان > داستانخوانیهای محمود فلکی در آلمان | ||
داستانخوانیهای محمود فلکی در آلمانمیترا داودیمحمود فلکی با انتشار رُمان تازهاش با عنوان ِ "مرگ ِ دیگر ِ کارولا" به زبان آلمانی، به دعوت نهادهای مختلف ِ آلمانی در چند شهر ِ آلمان به داستانخوانی پرداخت. ازجمله در ۱۸ دسامبر در خانهی فرهنگ گونتر گراس در برمن، ۲۱ مارس در نمایشگاه کتاب ِ لایپزیگ، ۲۴ مارس در کتابخانهی مرکزی برمن، اول آوریل در مرکز اتحادیهی سراسری آلمان در هامبورگ و ... و آخرین داستانخوانی ِ او در ۲۶ آوریل در خانهی ادبیات هامبورگ انجام گرفت که با استقبال خوبی مواجه شد. او همچنین در ۳۰ مه بار دیگر در خانهی ادبیات هامبورگ برنامهی مشترکی با شاعر آلمانی شارلوته اوکرت (Charlotte Ueckert) خواهد داشت. در این برنامه فلکی جهت معرفی مجموعه شعر تازهاش (آوایی از دورها و صخرهها) که به زبان آلمانی منتشر شده شعرخوانی خواهد داشت.
تازه ترین رُمان فلکی "مرگ ِ دیگر ِ کارولا" که توسط سوزان باغستانی به آلمانی ترجمه و توسط انتشارات سوژه (Sujet Verlag) در آلمان منتشر شده است، دربارهی رابطهی عاشقانهی یک زن آلمانی با یک مرد ایرانی است که ناچار شده با خانوادهاش در آلمان پناهنده شود. این رابطه، بازتابی است از روند ِ سازگاری با محیط بیگانه (انتگراسیون). شخصیت ِ اصلی داستان خود را به گونهای بین دو فرهنگ ِ متفاوت معلق احساس میکند که کم کم خود را با خانواده و هممیهنانش در هامبورگ بیگانه مییابد. این شخصیت در جریان ِ داستان نگاهی میاندازد به کودکیاش، انقلاب در ایران، مشکلات فزاینده برای دگراندیشان، و همچنین فرارش از ایران به آلمان و تجربهاش در هایم ِ پناهندهگان. این رمان در سه فصل و با سه زاویه دید مختلف نوشته شده است. در فصل نخست، داستان از زاویه دید او- راوی به زندگی مهاجر ایرانی که ظاهرا نویسنده است میپردازد که دشواریهای رابطه با زنی با فرهنگ دیگر در آن بازتاب مییابد. در بخش دوم ماجرا از نگاه خود شخصیت اصلی داستان با زاویه دید من- راوی تعریف میشود تا تفاوت زاویههای دید آدمها از یک ماجرا نشان داده شود. در بخش سوم، زن داستان، ماجرا را از زاویه دید خود در حالت گفتوگو بیان میکند. بدینگونه به همهی شخصیتهای داستان فرصت داده میشود تا داستان مشترکی را با برداشتهای خودشان تعریف کنند. در این داستان بلند، مسئلهی درگیری انسان مهاجر با خود ، باگذشته، با هم میهنان مهاجر، و با فرهنگ بیگانه، تفاوت فرهنگ ها و سوء تفاهم های برآمده از آن، و نیز شرایطی که باعث جدایی او از میهن و فرهنگ خودی شده است، بازتاب می یابد. یورگ فیشر (Jürg Fischer)، منتقد آلمانی دربارهی این کتاب، از جمله مینویسد: «فلکی در رُمان مرگ ِ دیگر ِ کارولا جهان ِ احساس ِ دو انسان را با افقهای تجربی ِ کاملا متفاوت نشان میدهد. داستان، با آغاز ِ گیج کننده وجذابش، خواننده را بیشتر و بیشتر به خود جذب میکند، و سرانجام با گرهگشایی ِ غیرمنتظرهای پایان مییابد.» محمود فلکی در گفت و گویی با رادیو زمانه دربارهی چشمانداز موفقیت رمان تازهاش در آلمان گفت: «قرار بود فارسی این رُمان زودتر از ترجمهی آن به بازار بیاید که متأسفانه چند سالی است که نزد نشر باران گیر کرده. من راستش گاهی شعری یا متن کوتاهی و به ویژه پژوهشهای ادبی را که بیشتر کار دانشگاهی است به زبان آلمانی مینویسم. اما به این نتیجه رسیدهام که هیچگاه نمیشود به زبان آموخته شده چندان مسلط شد که مانند زبان مادری آن را بهکار گرفت.؛ بهویژه اگر آن متن، یک متن ِ ادبی- تخیلی باشد، کار به مراتب دشوارتر و گاهی ناممکن است. زبان فارسی تنها زبان مادری من نیست، زبان ادبی من هم هست. پس از سی و چند سال کار ادبی با این زبان، دیگر در موارد بسیاری میتوان بازیهای لازم را با آن انجام داد، چیزی که با زبان بیگانه نمیشود یا بسیار دشوار است. زبان تنها رویه یا پوششی برای بیان مقصود نیست، روح زبان در یک نوشتار ادبی- هنری تعیین کننده است.» از محمود فلکی پیش از این رمان «سایهها» نیز به زبان آلمانی منتشر شده است. وزارت ارشاد این رمان را ممنوعالانتشار اعلام کرده بود. محمود فلکی (متولد ۱۳۳۰) فعالیت ادبیاش را از سال ۱۳۵۱با انتشار شعر در مجلهی «فردوسی» و «نگین» آغاز کرد و از او تاکنون ۲۱ کتاب در شعر، داستان و نقد و پژوهش ادبی منتشر شده است. |
نظرهای خوانندگان
آقای فلکی می نویسد که "هیچگاه نمیشود به زبان آموخته شده چندان مسلط شد که مانند زبان مادری آن را بهکار گرفت.؛ بهویژه اگر آن متن، یک متن ِ ادبی- تخیلی باشد، کار به مراتب دشوارتر و گاهی ناممکن است.
-- م. زرینی ، May 18, 2010 در ساعت 03:05 PMزبان فارسی تنها زبان مادری من نیست، زبان ادبی من هم هست. پس از سی و چند سال کار ادبی با این زبان، دیگر در موارد بسیاری میتوان بازیهای لازم را با آن انجام داد، چیزی که با زبان بیگانه نمیشود یا بسیار دشوار است."
از نظر من قضاوت ناعادلانه ای است. من نویسندگانی وطنی را می شناسم (در داخل و خارج) که از فقر کلمات رنج می برند(به عنوان نمونه خود آقای فلکی در کتاب "سایه ها"). بر عکس نویسندگانی را داریم که به زبان بیگانه می نویسند ولی با سطح وسیع کلمات.
بی انصافی در باره فلکی ....برادر عزیز واقعا فلکی فقر کلمه دارد؟عجیب است.کمی انصاف به خرج دهید.
-- بدون نام ، May 19, 2010 در ساعت 03:05 PMزرينی محترم، قادر عبدالله نويسنده ايرانی مقيم هلند بعد از کمتر از دو دهه که در هلند زندگی کرد چند رمان به زبان هلندی نوشت که مورد توجه هم قرار گرفت. شايد آقای فلکی با آنکه به گفته خودشان سی سال است که در آلمان زندگی می کنند و ظاهراً حتی معلم زبان آلمانی در مدرسه شبانه هستند ناخودآگاه با اين سخنان ناتوانی خودشان از نوشتن به زبان آلمانی را ابراز کردند. بايد به شجاعت ايشان آفرين گفت. در مورد فقر زبان زبان فارسی هم هيچ ايرادی به آقای فلکی وارد نيست چون معلوم است که بعد از اين همه سال زندگی در خارج زبان فارسی افت می کند. فقط به جناب فلکی هم محدود نمی شود. کم نيستند ايرانی هايی که در خارج از کشور زندگی می کنند و هم يک زبان خارجی را درست ياد نگرفته اند و هم زبان مادريشان افت داشته است.
-- مصطفی قائميان ، May 19, 2010 در ساعت 03:05 PMبا آرزوی موفقيت برای هموطنان عزيز.
مصطفی قائميان
موافقم , کمی انصاف بد نمیتواند باشد.
-- skh ، May 19, 2010 در ساعت 03:05 PMقدیر عبدالله خوش شانس بود. با کلمات محدود و جمله های کوتاه نوشت و به گفته خودش میداد همانها را هم به بچه هایش که کوچک بودند و دبستان میرفتند تصحیح کنند. در نتیجه یک سبک جدید برای خواننده هلندی شد. یک قصه دراماتیک و جدی با جمله های بی نهایت ساده. قدیر عبدالله هلندی را هنوز به طور شفاهی درست صحبت نمی کند و خودش هم اعتراف میکند .
-- سارا ، May 19, 2010 در ساعت 03:05 PM