رادیو زمانه > خارج از سیاست > ادبیات جهان > «بهشت گمشده» | ||
«بهشت گمشده»ونداد زمانیv.zamaani@gmail.comمجموعه اشعار حماسی جان میلتون با عنوان «بهشت گمشده»1، در قرن ۱۷ میلادی و در اوج گسترش و شکوفایی عهد رنسانس سروده شد. این مجموعه، یکی از پرقدرتترین متون ادبیست که تلاش کرده داستانی از انجیل را در تفسیری اومانیستی بازنویسی کند. میلتون بر طبق سیاق عصر رنسانس که شیفته زیباییشناسی یونان باستان بودند، به اقدام بلندپروازانهای دست میزند؛ درواقع او نه تنها در فکر سرودن حماسهای به سبک هومر میافتد، بلکه میخواهد قهرمانان حماسهاش را از درون کتاب اصلی مسیحیت، انجیل، برگزیند. «بهشت گمشده»، ماجرای رانده شدن آدم و حوا از بهشت و تبعید بشر به روی زمین است. کشش دراماتیک «بهشت گمشده»، بیشتر از یک ماجرای ملودرام خانوادگی نیست، ولی با قلم توانای این شاعر کور به حماسهای تبدیل شد که در ماهیت، به نبرد بین اختیار و سرنوشت تبدیل گشت. نبردی که ازملزومات اصلی گذر از اعتقادات قرون وسطایی به اومانیزم دنیای مدرن محسوب میشود.
بخشهای اولیه این حماسهنامه، به فضاسازی برای شخصیتی نیرومند با انگیزههای کینهتوزانه سپری میشود. شیطان، فرشته تازه سقوط کرده در جهنم، با خشمی آتشین از انتقام و رویارویی مجدد با خدا حرف میزند. میلتون، تصویری پرابهت از او خلق میکند که در حال تحریک احساسات عدهای از ساکنین جهنم است. شیطان، شاهزاده ستاره صبحگاهی است که به نظر میرسد دلایل و کینهاش کاملا منطقی است. سرایش پرشکوه و خلق خطبههای پر از شور و انرژی شیطان و گرایش کمابیش دو پهلویی که میلتون در انگیزههای انسانگرایانه و تکگوییهای شیطان پروراند؛ بعدها در دوره روشنگری و بهخصوص در عصر رمانتیسیزم، دستمایهی نگرشی شد که ارزش شیطان را در حد پرومتهای که به جنگ خدایان رفته است بالا برد. شیطان برای ضربه زدن به دربار الهی، به دو موجودی که خدا در بهشت اولیه آفریده است نظر دارد. او میخواهد با القای افکار خود به دو ساکن ضعیف، خام و پستتر از فرشتگان؛ ضربهای هر چند کوچک، ولی حساب شدهای به دستگاه عرش الهی بزند. میلتون برای خلق یک ضد- قهرمان پرقدرت (شیطان)، بهطور گستاخانهای از داستان اصلی روایت شده در انجیل فاصله گرفت، اما برای معرفی آدم و حوا سعی کرد در همان فضای ستتی بماند. بهشت بدوی و بدون تضاد که دو معشوقه انسانی در آن میزیستند، عاری از هر نوع تغییر و تازگی بود و بیخردی در همه جای آن حضور داشت. آنها در یک موقعیت غیرواقعی، در محیطی «که مملو از گلهای رنگارنگ بدون خاراست» (کتاب ۴- شعر ۲۵۶) و «سرزمینی که در آن جهالت، شادیبخش است» (کتاب ۴- ۵۱۹) زندگی میکنند. در بهشت اولیه نه خبری از کار بود و نه پدیدهای به اسم مالکیت وجود داشت. تنها کاری که این دو معشوقه را مشغول میداشت، عشقبازی بود و بس: «سینه بزرگ و لخت حوا سینههای اولین پدر همه ما را زیر خورشید طلایی ملاقات میکرد» (کتاب ۴- ۴۹۵-۶). شیطان وقتی که زندگی بیغصهی آنها را نظارهگر میشود؛ قصد به هم زدن زندگی افسانهای پدر و مادر اولیه بشر را میکند، اما خیلی زود در مییابد که آدم و حوا، همهی نعمات بیدردسر را برای همیشه خواهند داشت مادامیکه میوه درخت ممنوعه را نخورند. او در مییابد که آدم و حوا زیاد هم ازاین نوع زندگی راضی نیستند، بهخصوص وقتی به یاد درخت ممنوعه میافتند: «چطور خوشحال باشیم وقتی میترسیم» (کتاب ۴- ۳۲۴). حوا با وجود سادگی تمام عیار خودش و معشوقهاش آدم، نشانههایی از شخصیت و هویت از خود بروز میدهد که زمینهساز انتخاب او برای شیطان و نقشههایش میگردد. حوا یک بار از دیدن انعکاس تصویرش بر روی سطح آب، خودخواهی را تجربهای دوست داشتنی مییابد (کتاب ۴-۶۲-۳).
حوا به کمک منطق شیطان میپذیرد که میوه درخت ممنوعه را تجربه کند. سقوط و تبعید از بهشت شوک بزرگی برای بشر بود. آنها از دنیای افسانهها بیرون رانده شدند و مرگ و مرض جزو زندگی انسانیشان شد. به نظر میرسد در تفسیر ادبی میلتون، زوج اولیه بشر، مزیت خردمند شدن را به اطمینان ابدی بهشت ترجیح میدهند: «حالا خرد قانون ما است». (کتاب ۹- ۶۵۳) نگاه مثبت در پایان این منظومه حماسی، وقتی که آدم و حوا در حال خروج از بهشت، دست در دست همدیگر و در حال زدودن سریع اشک از چهره هستند، بازگو کننده این دید میلتون اومانیست است که والدین اولیه بشر زیاد هم از مجازاتی که به آنها امر شده ناراحت نیستند. (کتاب ۱۲- ۶۴۵-۵۰) 1-Paradise Lost |
نظرهای خوانندگان
ممنون ونداد عزیز بله حالا در جنبش سبز ایران نیز ما می خواهیم و میدانیم که « خرد قانون ما است».
-- از خوانندگان نوشته های شما در سایت - دنباله- ، Dec 8, 2009 در ساعت 04:39 PMاین طور که شما نوشتید دارید می گویید که میلتون شیطان پرست بود!
-- کریم - و ، Dec 9, 2009 در ساعت 04:39 PMکریم - و