رادیو زمانه > خارج از سیاست > ادبیات جهان > ریچارد واگنر؛ از کافکا تا هرتا مولر | ||
ریچارد واگنر؛ از کافکا تا هرتا مولربرگردان: مجید روشن زادهریچارد واگنر، نویسنده آلمانی زبان اهل رومانی و همسر سابق هرتامولر، در مقالهای که در اشپیگل منتشرکرده به شرح زندگی ادبی هرتا مولر در دوران کمونیسم پرداخته و مینویسد: هرتامولر در نوشتههایش به دفاع از ارزشهای درونی خود پرداخت و برای گریز از محدویتهای استبداد حاکم راهی را در پیش گرفت که برای روشنفکران آن زمان رومانی، نه تنها نا آشنا بود بلکه چشم انداز آن برای همه ما و حتی خود وی ناشناخته بود. از هرتا مولر، برنده جایزه ادبی لوبل (۲۰۰۹) تاکنون ۱۸ کتاب به زبان آلمانی منتشر شده و تنها چهار کتاب آن به انگلیسی ترجمه شده است. یکی از کتابهای هرتا مولر به نام «سرزمین گوجههای سبز» توسط غلامحسین میرزا صالح به فارسی ترجمه شده است. در زیر ترجمه آزاد مقاله ریچارد واگنر را بخوانید:
در سال ۱۹۷۰ و در اوج کمونیسم با هرتا مولر آشنا شدم. در آن زمان هر دوی ما هنوز به مدرسه میرفتیم و در یک مسابقه مقالهنویسی به نام «المپیک آلمان» شرکت داشتیم. هردوی ما تازه شروع به نوشتن کرده بودیم و یک روزنامه محلی اشعار مارا منتشر میکرد. هر دوی ما در میان اقلیت آلمانیتبار روستاهای منطقه «بانتا» در رومانی بزرگ شدیم و با لهجهای خاص که در خود آلمان هم معمول نبود، اما تاحدودی شبیه لهجه مردم جنوب آلمان است، صحبت میکردیم. در آلمان ما رومانی به حساب میآمدیم و در چشم رومانیها آلمانی بودیم. زمانی که ما در شهر «هرمان اشتات» با هم آشنا شدیم با این لهجه با هم حرف نمیزدیم، بلکه به قول مردم «بانتا» به زبان آلمانی غیر محاوره گفت وگو میکردیم. بعدها، حتی در جمع دوستانمان در گروه نویسندگان جوان که به «آکسیون گروپه» معروف است، فقط با همین زبان غیرمحاوره حرف میزدیم و قرار گذاشتیم که به منظور تقویت زبان آلمانیمان از صحبت به زبان محاورهای پرهیز کنیم. این گروه در واقع از دل تجمع نسل ما سر برآورد و شکل گرفت و توانست ادبیات اقلیت آلمانیتبار رومانی را از اساس دگرگون کند. زبان آلمانی ما اما شبیه زبان رسمی و متداول آلمان نبود، بلکه زبانی خاص و ویژهای بود که در قرن بیستم موفق به خلق آثار مهم و برجستهای شد. این زبان، زبانیست که از کافکا تا پاول سلان و از ژوزف روث تا هرتامولر امتداد دارد. اقلیتها از روحیهای سیال و کوچنشین برخوردارند و همواره درترس از بیهویت شدن و معنا باختگی زندگی میکنند. اما این ترس در عین حال روزنهای به جهانی دیگر است؛ روزنهای که بر تنوع جهان تأکید دارد. در این تنگنا و نوسان میان دو جهان خویش و جهان دیگر، زبان گاهی در حکم وزنهای کاذب و اضافی که مانع تعادل است ظاهر میشود. هرتا مولر اما به خوبی قادر است تعادلی میان این دو جهان برقرار کند.
جهان ادبی هرتا مولر متأثر از کلمات است. کلمات خود او و کلمات دیگران. اما این به معنای وجود دوگانگی و حضور هم زمان دو زبان در ادبیات او نیست، چیزی که همواره در آلمان از آن یاد میشود. زبان، ابزار ادبیات نیست بلکه خمیرمایه ادبیات است. یک نویسنده در بهترین حالت و درصورتی که بخت با او یاری کند، میتواند به یک زبان مسلط شود؛ و این زبان هویت او هم هست. از این رو، نوشتههای هرتا مولر را از میان انبوه نوشتهها بیدرنگ میتوان شناخت. ما در دوران کمونیسم زندگی میکردیم. کمونیسم دارای زبانی منحصر به خود بود. زبان کمونیسم، زبان گروه حاکم کادرهاست. نوشتن در کمونیسم همانا نوشتن به زبان این گروه بود. این زبان در آن زمان بر مضمون روزنامهها مسلط بود. از این رو، برای ترسیم اهمیت واقعی جهان باید راهی برای گریز از این زبان حاکم میجستیم. مناسبترین زبان برای این هدف، زبان شعر بود. زیرا ساحت شعر، عرصهای فراخ و بیحد و حصر است. به همین خاطر هرتا مولر هم کار خود را با شعر آغاز کرد؛ اما او به سرعت به نثر روی آورد. ولی در جامعهای که تحت کنترل کامل بود و سانسور و خودسانسوری برآن حاکم بود، این کار وی، کار بسیار سخت و طاقت فرسایی بود. از این رو، هرتامولر درنوشته های خود درجستجوی فضایی آزاد برای بیان افکار خود بود؛ و این فضا، فضای دوران کودکی ست. فضای روستای دوران کودکی است که در آن گویی همه چیز ایستا، ابدی و بیپایان مینمود. و همین ایستایی به آن اهمیت و وزنی مبهم میبخشید. در آن زمان قدرت انتخاب ما محدود بود و میبایست یا به همان نقش مضحک اقلیت بودن تمکین میکردیم و یا به شعارهای رژیم تن میدادیم و یا اینکه مانند اکثر روشنفکران رومانی در عزلت فرو میرفتیم و نقبی به روحیات درون خویش میزدیم. اما ما همه راههایی را که استبداد پیش پای ما گذاشته بود رد کردیم و راه دیگری را رفتیم که نه تنها در آن زمان ناشناخته بود بلکه چشمانداز آن برای همه ما نامعلوم و غیرقابل پیشبینی بود. این راه نزد هرتا مولر در قالب دفاع از موجودیت خویش و ارزشهای درونی نمود یافت.
در سال ۱۹۸۱ و به هنگام دریافت جایزه «آدام مولر گوتنبرون» هرتا مولر گفت: «من نمیگذارم که این اشیاء و محیط پیرامون مرا درخود فرو بلعد و حل کند.» در رومانی که بودیم، هرتا مولر با ماشین تایپی نوشتههایش را تایپ میکرد که در سال ۱۹۷۷ یکی از نزدیکانش به او هدیه کرده بود. برای اینکه این ماشین را نزد خود نگه دارد، باید موافقت پلیس محل را جلب میکرد. از این رو، تقاضا نامهای نوشت و در آن ، چنان که آن روزها معمول بود، چنین استدلال کرد: «من برای تنظیم و نوشتن متنهای ادبیام احتیاج به این ماشین تایپ دارم.» رومانیها امروز به خود میبالند و میگویند که در هر صورت در آن زمان اجازه داشتن این ماشین تایپ به او داده شد. یک شاعره معروف رومانی که تا همین چندی پیش ما را به خاطر به قول خود انتقاد مبالغهآمیز از کمونیسم سرزنش و به خیال خود به راه راست هدایت میکرد گفت: «حاضرم حتی نیمه شب هم مرا بیدار کنید، تا همه چیز را درباره هرتا مولر برایتان تعریف کنم.» باید در این جا بگویم که این سخن بسیار مبالغهآمیز است. زیرا حتی «سکریتات»، سازمان امنیت رومانی که شب و روز خانه ما را کنترل میکرد، هم ادعا ندارد که همه چیز را میدانست. دو تن از همین مأموران سابق سازمان امنیت رومانی امروز تجاری موفق هستند. یکی از همین عوامل، شهردار افتخاری شهر است و یکی دیگر مدال دولتی و فرهنگی را دریافت کرده است. تا اینجا تلاش کردم که از میهن پدری هرتا مولر تصویری نسبی ارائه دهم. در مورد مردم محل و عادی منطقه «بانتا» که هرتا مولر را [حرام زاده و] «نمک نشناس» خطاب میکردند، در اینجا چیزی نمیگویم. زیرا چیزی برای گفتن نیست. |