رادیو زمانه > خارج از سیاست > ادبیات ایران > طاهره صفارزاده؛ آوانگاردترین شاعر ایران در دههی ۵۰ | ||
طاهره صفارزاده؛ آوانگاردترین شاعر ایران در دههی ۵۰معصومه ناصریm.naseri@radiozamaneh.comروز شنبه، دنیای شعر و ادبیات ایران یکی از چهرههای خودش، طاهره صفارزاده، شاعر و مترجم را از دست داد. طاهره صفارزاده در سال ۱۳۱۵ در شهر سیرجان در استان کرمان، به دنیا آمد. در دانشگاه تهران در رشتهی زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرد. چندین سال بعد برای ادامهی تحصیل به آمریکا رفت و در رشتهی «نقد تئوری و عملی در ادبیات جهان» به تحصیل پرداخت. از آثار وی باید از «رهگذر مهتاب»، «حرکت و دیروز» و «بیعت با بیداری» نام برد. در رابطه با جنبههای گوناگون فعالیتها و آثار طاهره صفارزاده، با احمد میراحسان، شاعر و منتقد ادبی، گفت و گو کردهام.
آثار صفارزاده از منظرهای مختلف میتواند دیده شود: مانند اخوان ثالث، فروغ، رویایی، شاملو و… او در متن تجربهی نیمایی و مابعد نیما، به عنوان یک شاعر میان شاعران دیگر است. میتوانم بگویم آوانگاردترین شاعر ایران در دههی ۵۰ و شاعره زن یکهی آن دوره، طاهره صفارزاده بود. بعد از فروغ و اقبال وسیعی که شاعران زن به شعر او داشتند و تاثیری که او بر شاعران زن و مرد دههی ۴۰ گذاشته بود، با یک فضای راکدی روبهرو بودیم. صفارزاده که قبل از این، شاعری نه چندان مهم بود و مهمترین ویژگی شعرش داشتن یک نگاه اجتماعی، معترض و عدالتخواهانه محسوب میشد، با سفر به آمریکا، شعرش بسیار متحول شد. شعرهای انگلیسیاش مثل شعر «سد و بازوان» به زبان فارسی ترجمه میشد، کتاب شعر «طنین در دلتا» ی او یک اتفاق بزرگ در زبان فارسی بود. در حقیقت، با این شعرها، با یک ساختار بسیار مدرن و بینظیر در تجربهی شعر فارسی ـ جدا از جنسیت شعر زنانه یا مردانه ـ روبهرو شدیم. فکر میکنم شعر دههی ۷۰، به طور ناقصی از گرافیک شعر طاهره صفارزاده استفاده کرد. ولی بهسبب فاصلهی ایدئولوژیکی مجموعهی شعر مدرن نیمایی با شعر «سِفر پنجم» و فضای فکری این کتاب، غالباً این تاثیر و این ارتباط نادیده گرفته شده و بنا به نگاه انقلابی و شیعی صفارزاده به شعر، غالباً ذکری از او در فضای شعر مدرن نیست و دستآوردهای او دیده نمیشود. از طاهره صفارزاده به عنوان شاعری نام بردید که در دورهای بسیار آوانگارد بود. چرا این وجه آوانگارد چهرهی طاهره صفارزاده در ادامهی دوران شاعری او، دوام نیاورده است؟ طبیعتاً آدمها تغییر میکنند و ما حق نداریم جهتهای تغییر آنها را بر طبق میل خودمان تفسیر کنیم یا با اجبار به آنها بگوییم که زندگیشان در چه مسیری را شکل بدهند. آنچه مسلم است، طاهره صفارزاده با گرایشات مابعدالطبیعی که داشت و با گرایش به شدت اجتماعی و نگرش اجتماعی که در شعرش بود، به ویژه بعد از «طنین در دلتا»، دچار یک تحول آشکار در حوزهی شعرش شد. احساسِ در پرتو فیض الهی بودن و یک تجربهی اجتماعی ـ عرفانی سراپای او را فراگرفت و به این ترتیب، در مسیر دیگری راه رفت که با مدرنیسم متفاوت بود.
همزمان از یک گرایش مابعدالطبیعی در شعر خانم صفارزاده، صحبت میکنید. در عین حال میدانیم که ایشان، دورانی نماد شعر معترض بوده. چطور این حرکت اتفاق افتاده است؟ گرایش مابعدالطبیعی یا حتی گرایشهای دینی، هرگز مغایر با نگاه اجتماعی معترض یا انقلابی نیست. در حوزهی مسیحیت هم بسیاری از هنرمندان، شاعران و سینماگرانی را میبینید که ضمن داشتن دیدگاه حتی مذهبی، گرایشات اجتماعی هم در آنها دیده میشود. بهتر است از یک نوع نگاه سیاستزده و قالبی جدا شویم و آدمها را در موقعیت واقعیشان تماشا کنیم، ارزشهای آنها را هرچند با باورهای ناظر، مغایر باشد، با دقت پیگیری کنیم. در طاهره صفارزاده، پیوند بین خرد جاودان و تأملات دینی، به شدت با یک برداشت عدالتخواهانه و آزادیخواهانه درهم آمیخته و شدت این گرایش در او، بعد از انقلاب به وضوح دیده میشود. طبیعتاً هرگز به عنوان شاعری که مبلغ یک نوع نظام قدرت است، با او برخورد نمیکنیم. چرا که او همیشه با گرایش به الگویی از معصومان در حوزهی پیشوایان دینی که در کتابها و نوشتههایش هست (امام علی، حضرت زهرا)، با انواع و اقسام اتلافها و اصرافها، محدودیتها، تحجرها و روشهای غیرعادلانه مبارزه کرده و مرز خود را با سواستفاده از قدرت، بیان کرده و ترجیح داده است در این زمینه گوشهگیری کند و چهرهی معترض خود را حفظ کند. ضمن اینکه قیداندیشی و اعتراض در شعر صفارزاده با هم است و این محدود به حوزهی برخورد سیاسی در فضای داخلی نیست. طاهره صفارزاده به مناسبات ناعادلانه در سطح جهان معترض است. شعر معترض خانم صفارزاده در دههی ۵۰ که ما از او خواندهایم و شما هم به آن اشاره کردید، تداوم پیدا نکرد. آیا آن دنیای آرمانی که سرشار از عدالت بود و طاهره صفارزاده به عنوان یک شاعر، در شعرهایش از آن حرف میزد، بعداً با وقوع انقلاب به نظر او، محقق شد که آن رویهی شعری را ادامه نداد؟ نه، اتفاقاً فکر میکنم ادامه پیدا کرد. شما زیاد پیگیر شعرهای بعد از انقلاب ایشان نبودهاید. از نقطهنظر تجربهی زبان مدرن، طاهره صفارزاده، کمکم به تجربههای مدرنیستی شعر بیتوجه شد، منتها از نقطهنظر گوهر اعتراض، شعر او کماکان حالت خود را حفظ کرد. حتی شعرهایی که بعد از انقلاب سرود، مدام به وجود نابرابری در دنیا اشاره دارد و در برابر انواع نظامهای قدرت گردنکشی میکند. به نظر من، حتی در چند شعر، آشکارا با آن چیزی که در فضای داخلی، از نظر او، نوعی ترک آرمانهای عدالتجویانه و گرایش به قدرتپرستی بود، مرزبندی دارد. آخرین شعری هم که از او در روزنامهی اطلاعات، در ارتباط با «شبهای برره» چاپ شد، کاملاً یک شعر معترض و بدون مجامله است. مدرنیستهای ما که از نوعی تعهد اجتماعی در شعر گذشتهاند، به سبب اینکه طاهره صفارزاده خود را وقف این کرده بود که به یک صدای عدالتجویانه تبدیل شود، آن را شعری شعاری تلقی میکردند. البته در این شعر، شعار نقش مهمی داشت و خود او هم پنهان نمیکرد که گرایش دارد صدای شعور خودش را در غالب ساختارهای زبانی نظم ثبت کند. خانم طاهره صفارزاده، شاعر کتابها و شعرهای بسیاری، روز شنبه درگذشت. با درگذشت خانم صفارزاده، ادبیات فارسی چه چیزی را از دست داده است؟ خانم صفارزاده جایگاهی دارد که به نظر من، شناخته شده نیست. متاسفم که ایدئولوژی و سیاست باعث شده حتی به پژوهشهایی که در حوزهی شعر صورت میگیرد، با نوعی پیشداوری نگاه شود. اهمیت طاهره صفارزاده، صرفاً در ارتباط با شعر، نوعی تجربهی زبانی مبتنی بر ساختارهای زبان قرآن در شعر مذهبی اجتماعی و عدالتجویانه نیست، بلکه پژوهشهای بزرگ او در حوزهی علم تجربه و زبان علم، آموزش زبان علم و ترجمهی تخصصی در خدمت استقلال علمی، صنعتی و اقتصادی، بسیار مهم است. خود دکتر صفارزاده بسیار دلخون بود از اینکه فعالیتهای بزرگ و مهم او در ارتباط با زمانی که در کتابهای زبان صنعت در دوران مسوولیتش انجام داده بود، نادیده گرفته شده است. حتی نامهای به شورای انقلاب فرهنگی نوشت و تلاشهای مختلفی را در ارتباط با تدوین فرهنگهای تخصصی، به شورای فرهنگستان زبان و ادب فارسی ارائه داده بود. برنامهی پیشنهادی ادبیات به زبان انگلیسی، برای او حکم این را داشت که دریچهای به جهان علم امروز در زبان فارسی باز کند. اما این حوزه اساساً مورد توجه واقع نشد و تلاشهای مهم او در دانشگاه، ناتمام رها شد. او این را به سومدیریت و روابط ناسالم و حسادتآمیزی مربوط میدانست که بر حوزهی دانش حاکم است. در عین حال، طاهره صفارزداه در حوزهی پژوهش در قرآن و دین، با یک نوع ایمان خالصانهای که در او وجود داشت، کارهای زیادی کرد. بهویژه به خاطر رساندن گوهر تجربهی قرآنی به ملتهای دیگر، به زبان انگلیسی زحمت زیادی کشید. در عین حال، کماکان با شعر، همزیستی داشت و شاید از آخرین نسل شاعرانی بود که رابطهاش با شعر، یک رابطهی بسیار ویژه و دستنیافتنی بود. در همین رابطه: • طاهره صفارزاده مترجم و شاعر درگذشت |
نظرهای خوانندگان
طاهره صفار زاده را می توان یک"آوانگارد عافیت جو " دانست.
-- منصوره اشرافی ، Oct 26, 2008 در ساعت 03:15 PMدر آغاز انقلاب اسلامي، با همراهی همفکران خود به تأسيس مركزي به نام «كانون فرهنگي نهضت اسلامي» تاسیس کرد.
در مدت مسئوليت او حدود 300 هنرجو در رشتههاي سينما، عكاسي، تئاتر، نقاشي، گرافيك، شعر و داستان، در آن مركز پرورش يافتند كه بعداً از دستاندكاران و مسئولان فرهنگي و هنري انقلاب شد.
طاهره صفّارزاده پس از انقلاب در دانشگاه شهيد بهشتي به عنوان رئيس دانشگاه و نيز رئيس دانشكده ادبيات انتخاب شد. و همچنين با حكم آيتالله خميني به همكاري با ستاد انقلاب فرهنگي پرداخت.سال 1371 از سوي وزارت علوم و آموزش عالي، استاد نمونه شدو الی آخر...
عافیت جو یعنی چه؟مگر ایشان باید مثل ما به زندگی نظاره کند؟انسانهای بزرگ چون الماس هستند.دیگران به وجودشان افتخار می کنند حالا ما این دیگران را قبول داشته باشیم یا نداشته باشیم.از ایشان نباید انتظار داشته باشیدکارهای هنرپیشه های هالیوود را میکرد.واقعا بدبینی تا چه اندازه؟!
-- بدون نام ، Oct 27, 2008 در ساعت 03:15 PMطاهره صفارزاده ي شاعر در سال
-- بدون نام ، Oct 27, 2008 در ساعت 03:15 PM57 مرحوم شد .
صفار زاده ملک الشعرای اسلامی ایران بود البته از نوع مونثش . این نوشته نوشته ای تهی فقط در جهت تایید صفار زاده بود که سعی شده بود به هر نحوی اونو یک جوری توجیه کنه. صفار زاده یک زمانی شاعر بود . چندان شاعر بر جسته ای هم نبود. از سال 57 به بعد هم شاعری اش تبدیل شده به درجا زدن و عقب گرد کردن نسبت به آنچه که در قبل بود . صفار زاده هنوز داشت تازه شاعر میشد که متوقف شد و بعد هم رو به عقب رفت .
-- منتقد ، Oct 27, 2008 در ساعت 03:15 PMخانم طاهره صفار زاده که شاعریست عدالت خواه (حداقل پیش از انقلاب) وقتی بعد از انقلاب میتواند مورد اعتماد خمینی باشد و با شورای انقلاب فرهنگی همکاری کند و آن همه بی عدالتی ها را ناشنیده و نادیده باشد و حتی یک بار از حقوق دگراندیشان و ستمی که در این سه دهه بر آنان رفته است سخنی نگوید و با سکوت سنگین خود به مرگ پیوسته باشد ...
-- مهرداد ، Oct 28, 2008 در ساعت 03:15 PM"بهویژه به خاطر رساندن گوهر تجربهی قرآنی به ملتهای دیگر، به زبان انگلیسی زحمت زیادی کشید."
من كه هر وقت اسم ايشان را مي شنوم ياد همين موضوع مي افتم. همين براي درخشان بودن پرونده كاري ايشان كافي است. خدايش بيامرزد(چون اين خدمت را براي خدا كرده، نه براي مردم).
-- ماني جاويد ، Oct 28, 2008 در ساعت 03:15 PM"بدون نام"!
-- کسی که می داند کیست! ، Oct 28, 2008 در ساعت 03:15 PMاگر کسی طاهره صفارزاده نباشد، پس هنر پیشه ی هالیوود است؟ (تازه مگر هنرپیشه ی هالیوود بودن چه اشکالی دارد؟)
فکر می کنم نادیده ماندن نقش و تاثیر خانوم صفارزاده در شعر مدرن فارسی، علتی بس آشکار و ساده داشته باشد: آرمان خانوم صفارزاده فاجعه ای از آب درآمد به نام "انقلاب اسلامی"، که تاکنون بهایش برای جامعه ی ایرانی صدها هزار کشته، هزاران خانواده ی از هم پاشیده، میلیون ها مهاجر و تبعیدی از وطن، گسستی کم سابقه در پیوستگی فرهنگی این سرزمین، نابودی تدریجی و گاه برنامه ریزی شده ی منابع مادی و فرهنگی و انسانی ایران، تاراج شگفت انگیز اموال این سرزمین، از میان بردن امکان سرمایه گذاری در این کشور و فراری دادن و خارج کردن میلیاردها میلیارد دلار سرمایه های ایران به کشورهای دیگر، فرسوده و غیرقابل استفاده کردن صنایع بزرگ و مادر، فروکاستن شخصیت و شان ایرانیان به چیزی همچون نماد خشونت و تروریسم، و خاطره هایی ننگین و نکبت بار برای نسل های آینده مثل گورهای دسته جمعی و شکنجه هایی قرون وسطایی که شاید تاریخ نیز برای بیانشان به کفایت، کلمه نیابد.
پس شاید الان وقت خوبی نباشد برای حرف های شما آقای میراحسان و خانوم یا آقای بدون نام، ببخشید این نادیده گرفتن بی انصافانه را!
آقای احمد میر احسان. صفار زاده هر چقدر هم که خدمت به اسلام و جهان اسلام و مسلمانان کرد در جای خودش محفوظ ... اما برای مردم خودش و برای جامعه ای که داشت برای آن زندگی می کرد چه کرد؟ حتا به فرض هم که در دوره ای آوانگارد بود . بعد چه شد؟آیا تبدیل به آونگاردی نشد که به مردم . جامعه خودش چشم بست و در برج هپرورت خودش با دنیای خودش خوش بود و راحت؟ صفار زاده پیشتاز چه بود؟ به نظر من خیلی مناسب و به جا بوده است که از او نه به عنوان شاعر بلکه به عنوان مترجم نام برده شده . حداقل می توان گفت شخصی بوده که در گذشته شاعر بوده و بعد نه تنها به تکرار اندیشه های و هنر خود پرداخته بلکه همان حرفهایی را هم که می زده بوسیده و گذاشته لب تاقچه و خدا عالم است شاید هم بهشون پشت هم کرده و منافع دنیوی را به اضافه اجر اخروی برای خود یک جا خریده.
-- منتقد ، Oct 28, 2008 در ساعت 03:15 PM