رادیو زمانه > خارج از سیاست > ادبیات ایران > شهرزاد و ديگران | ||
شهرزاد و ديگرانشاهرخ تندرو صالحShahrokh.TondrowSaleh@gmail.comیکی از خوششانسیهای قرن بیستم برای ادبیات ایران، ظهور و شکوفایی نهال ادبیات زنان است. ادبیاتی که توانسته با عرضهی آثاری قابل قبول، اعتبار لذت مطالعه را به خوانندگان خود هدیه دهد و اندکی تلخی سرخوردگی ایشان از ویترین آثار ادبی ایرانی را بزداید. میتوان ویژگیهای این ادبیات را با مقایسهای گذرا و مروری در سطح برشمرد و به فاصلهی حیرتآور آن با آثاری که توامان توسط خواص تولید و مصرف میشوند نیز پی برد. جهان ادبیات چهار راه شگفتیهاست. زن و مرد نمیشناسد، کسی را بر دیگری ارجح نمیشمارد، چیزی را که نمیپسندد یا متوجه نمیشود کتمان و بایکوت نمیکند، وامدار شرافت و شهامت است، خانهی مُرشد و امپراتورهای زندانی در اتاقهای سه در چهارشان نیست، جایی برای حاتم بخشی خلعتهای رنگارنگ ندارد.
ادبیات زندان و زندانی نیست. ادبیات آزادی است. پشتوانهی چنین ادبیاتی زندگی و مجموعه ماجراهای آن است. زنان راویان بخشی از این جهاناند و ادبیات زنان ایران، در نگاهی کلی، تلاشی در جهت ارائهی تصاویری واقع نمایانه از زندگی، جامعه، تاریخ، عشق و مرگ است. رفتارهای جدید جمعیتی در ایران حاکی از این است که زنان ایرانی، علیرغم درگیر بودنشان با ابهامات و تنگناهای حقوق فردی و اجتماعی، توانستهاند منشا تاثیراتی شگرف بر دانش عمومی و آکادمیک کشور باشند. (برای مطالعهی بیشتر) بیشک این جهش اندیشهای، زمینهساز ارتقا حضور ایشان در عرصههای فرهنگی، اندیشهای و اجتماعی را به دنبال داشته و خواهد داشت. آنچه که امروز از آن به عنوان کارنامهی ادبیات زنان ایران نام برده میشود حاصل حداقل نیم قرن تلاش در حوزهی فرهنگ و اندیشه است که نتیجهی آن را میتوان در متون شعر و نثر دید. تفکیک ساختاری این متون نشان میدهد که داستان، نقد ادبی – اجتماعی، فیلمنامه (ادبیات سینمایی)، نمایشنامه (ادبیات نمایشی) و شعر به ترتیب بیشترین فراوانی این آثار را به خود اختصاص میدهند.
از تاثیر گذارترین چهرههای شاخص این ادبیات در حوزههای ادبیات داستانی، نقد ادبی، ادبیات سینمایی (فیلمنامه)، ادبیات نمایشی و شعر میتوان به سیمین دانشور، حورا یاوری، رخشان بنیاعتماد، نغمه ثمینی و فروغ اشاره داشت. با این حال انگارههایی پیرامون این ادبیات نیز مطرح است. برخی آن را نتیجهی وقوع تکانههای اقتصادی و تبلور یافتن طبقهی متوسط جامعه میدانند، گاه در عصبیتی مهار گسیخته جزو قاذورات ادبی شمرده شده و در مقابل نهنگهای اقیانوس، ماهیانی خُرد شمرده شده و گاهی نیز با عوامپسند خواندن آن، سعی بر منفک ساختنش از جریان زندهی ادبیات امروز ایران دارند. طیفی از علاقهمندان به بررسی آماری ادبیات نیز با ثقل بخشیدن به مقایسهی جنسیتی - عددی جامعهی نویسندگان، سعی در پرداختن به مفاهیم آن دارند. (برای مطالعهی بیشتر) به راستی از چه زاویهای میتوان به معرفی و قضاوت آثار ادبی زنان نویسندهی ایران پرداخت؟ وقوع انقلاب سال 57 و جنگ تحمیلی سال 59 بهعنوان دو واقعهی بزرگ تاریخی، ضمن زیر و رو کردن جهان خمودهی افیون و خمیازه و عرفانزدهی ایرانی، زنان را نیز از مطبخنشینی و پرسه زدن در گورستانها به عرصهی فرصتهایی کشاند که در آن مجال توانستهاند گامی موثر در راه «خودباوری» و دگر شدن بردارند. جامعه ایران که تا قبل از آن، به صورتهای مختلف از پذیرفتن و مشروع شمردن حقوق فردی و اجتماعی زنان، یا ناتوان بود و یا از آن سر باز میزد، به مرور خود را نیازمند بینش و دانش آنان دید. به اقتضای همان فرصتها بود که جامعهی ایران توانست بر شایستگی زنان، هرچند مشروط و محدود، نظر اندازد و قابلیت تجربههای زیستهشان را به رسمیت بشناسد. قابلیتی که زیر ساخت اصلی هر نوع آفرینشی از جمله آفرینش ادبی است.
رخنمون تحولات فرهنگی – اجتماعی ایران (دههی 40 شمسی تا کنون) میتواند شاخص قابل اعتنایی در تامل بر این فرضیه باشد. بیشک اکنون میتوان ادبیات زنان ایران را آیینهی بازتاب دهندهی بخش عمدهای از مطالبات حقوقی آنان دانست. پوشیده نیست که در بازار ادبیات ایران نیز کشش مخاطبان نسبت به نویسندگان زن (تالیف و ترجمه) بیش از دیگر آثار است. اصلیترین انگیزه این رویکرد، بدون شک، شکست خوردن نویسندگان ایران در شناخت واقعیتهای جامعه و ارتباط یافتنشان با مردم است. پس از دو دهه تجربهی پیچیدهنویسی نویسندگان ایران، بالاخره سادهنویسی از سلسله ضعفهای اساسی نوشتار در ایران خارج شد و به جرگهی ویژگیهای یک متن خوب پیوست. ساختار، مضامین و درونمایههای آثار ادبی زنان نویسندهی ایران معطوف به بیان خاطرات، وقایعنگاری، عبور از باورهای نخنما شدهی جامعه و تحلیل واقعیتهای عمومی زندگی است. عشق، ازدواج، مشکلات زندگی روزمره، شرح درگیریهای روزمره آدمها با یکدیگر، بیان امیدها و سرخوردگیهای آرمانی، کنکاش در تابوها و خرافههای فرهنگ عمومی ایران و تحلیل عامنگر مسایل سیاسی – اجتماعی و فرهنگی، خاصه در میان جوانان از عمدهترین موضوعاتی هستند که زنان نویسندهی ایران در آثار خود به آنها میپردازند. در یک تقسیمبندی نامعتبر در بازار نشر ایران، بخشی از آثار، مهر عامهپسند را بر پیشانی خود دارند. شاید بتوان در همینجا به نقطهی افتراقی ارزشمند در ادبیات امروز ایران اشاره کرد؛ مرز ادبیات پرفروش و ادبیات کمفروش. از پشت این عینک، عموم آثاری که پرفروشاند عامهپسندند و آنها که مخاطب را از مطالعه و متن میرانند ادبیات ناب. ادبیات امروز ایران خاصه در حوزههای شعر و داستان بر این نقطه ایستاده است. در حوزهی ادبیات داستانی تجربههای زیستهی زنان همراه با رویکردهای آنان به تحلیل واقعیتهای زندگی مدرن، توانست عقبگرد پیشکسوتان داستان ایران را در جذب مخاطب جبران کند. رشد فزایندهی داستاننویسان زن طی دهههای 70 و 80 گواه این فرض است. (برای مطالعهی بیشتر) تحول چشمگیر نقد ادبی به عنوان مهجورترین محرک نواندیشیهای ادبی مرهون تلاشهای منتقدانی است که با تکیه بر دانش انتقادی جهان، نقدهای جانانهای را به ادبیات انتقادی ایران هدیه دادند. حورا یاوری و آذر نفیسی چهرههای درخشان این عرصه هستند که توانستهاند با معیارهای علمی – روانشناختی خود، متن ادبی را به قلمرو ی خوانشی دیگر هدایت کنند. سینمای امروز ایران که با پشت سر گذاشتن دورهی طلایی خود اسیر مضامین و قصههای بیرمق و کم جان شده و در چرخهی روایتهایی تجریدی از انسان چند شخصیتی ایرانی افتاده، با تاملات سینماگر مولف به نقطهای قابل اعتنا رسیده است. ایران بعد از جنگ، فقر و فلاکت، اعتیاد، خیانت و عموم معضلاتی که دختران و پسران جوان ما در چنبرهی آن اسیرند از موضوعاتی است که رخشان بنیاعتماد بر نقطهی طلایی فرزانگی روایت داستانی و مستند – داستانی آنها ایستاده است.
تاملات نغمه ثمینی بر افسانهها و اسطورهها، پیدا و پنهان زندگی در عهد قاجار و مسایل انسان معاصر، نمایشنامههای او را در زمرهی مقبولترین آثار نمایشی ایران امروز قرار میدهد. بازگشت طیفی از زنان شاعر به شعرهای پروین اعتصامی و فروغ فرخزاد و توجه به نوجوییهای سیمین بهبهانی در فرم غزل و پردازشهای زبانی نشان میدهد که فرض عنوان شده دربارهی شعر زنان میتواند با تاملی تحلیلی – آماری به مصداق برسد. اکنون به وضوح میتوان ویترینهای نشر ایران را در قبضهی ادبیات زنان ایران دید. برخی آمارها حکایت از فعالیت بیش از 400 نویسنده زن ایرانی (داخل و خارج از ایران) در حوزهی ادبیات دارند. (برای مطالعهی بیشتر) مشخصههای عمومی این ادبیات را میتوان در عناوین زیر بر شمرد: این چشمانداز، نویدبخش آیندهای پر مخاطب برای ادبیات ما است. زنان نویسندهی ایرانی توانستهاند با غلبه بر تصورات نخنما شدهی جامعه از زن و زندگی، توفیق ایجاد ارتباط مردم کوچه و بازار با ادبیات را از آن خود سازند. از سوی دیگر، این ادبیات در حوزههای متنوع خود توانسته گامی بزرگ در تربیت مخاطبان خود برداشته و ایستگاه نخست ارتقای مطالعه در جامعه را به خود اختصاص دهد. اگر یکی از تعهدات ادبیات در برابر خود و مخاطبانش، گشودن راهی از میان سرخوردگیها، تحقیر شدگیها به سوی امید و آینده، هرچند واهی باشد، میتوان ادبیات زنان ایران را از جمله دستاندرکاران آن دانست. اکنون جامعهی زنان نویسنده ایران از زوایای مختلف مسایل فردی و معضلات اجتماعی را مرور میکنند. آیا قابلیتهای آسیبشناختی این ادبیات میتواند نقشی، هرچند کوچک در عبور از گذر پیچاپیچ بحران هویت انسان امروز ایران داشته باشد؟ |
نظرهای خوانندگان
از سرتاپای این مطلب تفرعن مردانه می بارد. از همان ابتدا که ادبیات زنان را ناشی از " شانس " و اقبال ادبیات فارسی می داند یعنی که جامعه شناسی ادبیات کشک است . حضور زنان حاصل شانس است نه یک ضرورت اجتماعی و تاریخی!
-- مریم ، May 18, 2008 در ساعت 07:35 PMبعد هم که می فرماید جامعه به تدریج خود را نیاز مند دانش آنها دیده است. از این زبون تر نمی شود نوشت. آقا جان! جامعه هنوز هم ضرورت عرضه دانش زنان را در نیافته . این زنان بوده اند که خودشان این ضرورت را نشان داده اند نه اینکه جامعه لطف کند. جامعه هنوز هم هیچ لطفی نکرده است.
خسته نمی شوید از بس مطلب بی مایه از مقاله سازان نه پدید آورندگان واقعی منتشر می کنید؟!
خانم محترم يا آقاي گرامي
-- مانيا ، May 18, 2008 در ساعت 07:35 PMواللا ما آمديم با شما همصدا بشويم ديديم شما دچار اشتباه شده ايد . شايد اين اشتباه به خاطر عنوان اين مقاله باشد كه معلوم نيست يعني چي . اما مطلب مقاله اي علمي به نظر مي آيد .حالا اگر ما به اين آقا و نوشته اش اعتراض داريم بهتر است دقيق حرف بزنيم تا او هم بپذيرد . مثلا بد نيست تفرعن مردانه اي را كه مي فرماييد با ذكر شواهد انتخابي تان در متني كه روبروي شماست ارائه بفرماييد .اما زماني كه از بحثي كاملا جدي به چيزي به نام كشك مي رسيد كمي معلوم است كه احتمالا اوقات شريفتان در مطبخ بيش از حد سپري مي شود .پيشنهاد مي دهم اگر حوصله تان و دانشتان بهتان اجازه مي دهد يكبار ديگر مطلب
با مریم موافق. عمیقا"
-- لقمانی ، May 18, 2008 در ساعت 07:35 PMمطلب قشنگ و مستدلي بود . كاش اين خانم محترم مطلب را بدون ناراحتي مي خواندند .
-- مهناز طبايي ، May 18, 2008 در ساعت 07:35 PMموفق باشيد .
آقای جامی لطفاً از درج این انشاهای کودکانه بدون پژوهش و استدلال خودداری فرمایید چون سطح سایت خیلی نازل شده است.
-- همایون ، May 18, 2008 در ساعت 07:35 PMدر ضمن مقاله ای که در آن جز خانم دانشور از هیچ زن رمان نویس و قصه نویس و شاعری نامی نیامده و یک دفعه رخشان بنی اعتماد که به اعتبار فیلمسازی اش نامی و نشانی کسب کرده است تا ادبیاتش، نشانه ی نشاندن نهال ادبیات فرمایشی است.
بایست به آقای تندروصالح گفت که از اقبال زنان نبوده است که ادبیات زنان در قرن بیست و یکم رشد کرده است بلکه بیشتر آقای تندرو صالح و امثال ایشان هستند که بسیار خوش شانس بوده اند که در دوره ... به نام و نانی رسیدند و خود را به عنوان نویسنده جا زدند.
با حفظ احترامات و تعارفات لازمه
مریم خانوم، چطوره خودتون بفرمایید توی گود و لنگش کنید؟
-- بدون نام ، May 18, 2008 در ساعت 07:35 PMمنتظر
مریم
من دانشجوی جامعه شناسی در مقطع ارشد هستم . اتفاقا پایان نامه ام نیز در باره جامغه شناسی زنان است . بخشی در باره ادبیات است . واقعا نزدیک به دو سال می شود که دارم کار می کنم مطلبی با دقت این مطلب کمتر دیدم . کاش ما عادت کنیم به مطالبی که ارزشمندند و برایمان مفیدند و برخورد انسانی داشته باشیم . من معمولا کامنت های آخر مطالب شما را می خوانم . چون رادیو زمانه یک جور رادیو با تعهدی است و سانسور نمی کند و برای خواننده های خودش احترام زیادی قایل است . کامنت خانم مریم را خواندم . هر دو کامنت . به نظرم این نوع کامنت ها چیزی به خواننده گان نمی دهند و بدتر یک جور توهین به مطلب است . اگر ما بدنبال دموکراسی هستیم باید این نوع نوشتار را دور از شان و حرمت دموکراسی بدانیم .انی نوشته به هیچ وجه مرد سالارانه و متفرعنانه نیست . به نظرم خانم مریم ( که نام فامیل ندارند ) سطر اول مطلب را متوجه نشده اند . و تا آخر با اشتباه و پیش داوری و قضاوت پیش رفته اند و نتیجه گیری خودشان را کرده اند .
-- فرزانه بهادری ، May 18, 2008 در ساعت 07:35 PMکاش از این نوع مقاله ها منتشرشوند . من با تشکر از نویسنده و رادیو خوب زمانه از این مطلب در نوشته هایم استفاده می کنم .
موفق باشید
واللا این انگار سیاست رادیو زمانه است که تیترهایش درست خلاف روح متن باشد، یا در بهترین حالت، سور رآلیستی باشد. انتقاد در درجه ی اول به تیترهای بازاری است، نه به نویسنده ای که گمان کنم روحش از آن تیتر خبر ندارد.
-- مش رمضون ، May 19, 2008 در ساعت 07:35 PMتوضیح برای رفع سوء تفاهم احتمالی
-- بدون نام ، May 19, 2008 در ساعت 07:35 PMخانم بهادری عزیز، با نظرات شما موافقم. راست این است که به باور من شخصی اجازه ارزیابی یک جریان را دارد که خود ابتدا سهمی عملی در آن داشته باشد. از این رو در جواب پیام گذار اول بنام مریم با روش بنظر خودم گویا هشدار دادم. شاید که این شخص (هر که هست) متوجه شود که تخریب کار توخالیان است.
مریم ( پیام گذار دومی)
مدير محترم راديو زمانه
-- يوسف رحمانيان ، May 19, 2008 در ساعت 07:35 PMسلام و خسته نباشيد
به نظر چنين مي آيد كه شما مايليد عرصه اي براي گفتگو باز كنيد و چقدر خوب . يعني وقتي مقاله اي منشر مي كنيد جايي براي نقد و نظر خوانندگان نيز باز مي گذاريد . اما من يك سوال دارم : آيا فايل هاي فحاشي و بي احترامي و بي ادبي نسبت به هر كس و هر چيزي نيز براي شما محترم است و قابل انتقال دادن ؟
خيلي طبيعي و روشن است . نويسنده اي كه مقاله دارد در پايين مقاله اش آدرس خودش را گذاشته است . مثلا شخصي كه نه خودش را معرفي مي كند و نه نشانيي دارد چگونه مي تواند در مقام انتقاد محترم شناخته شود و نظر ش منعكس شود ؟آيا اينجا يعني نظر خوانندگان محكمه اي براي نويسنده است ؟يا اتاق هواخوري لومپنانه براي خوانندگان .؟ آن آقا يا آن خانم اگر خيلي دلسوزند و خيلي دانش دارند و مي توانند با آوردن اسم همه نويسندگان زن مقاله شان را زينت ببخشند خب بيايند و مثلا ضد اين مقاله كودكانه مقاله اي فاضلانه بنويسند .من اميدوارم افرادي كه نيازمند فحش دادن و توهين كردن به ديگري براي اثبات خودشان هستنددر اين قرن و با بهره گرفتن از فضاي مجازي اينترنت هر چقدر دلشان مي خواهد فحش بدهند تا به آرامشي برسند و آن وقت بتوانند چند كلام حرف درست و حسابي بزنند يا متوجه بشوند .
ديگر اينكه به نظر مي رسد آقاي همايون با نويسنده مقاله خرده حساب دارند . بايد گفت اينجا جاي تسويه حساب نيست . اين چه منطقي است كه من يك مقاله را بخوانم و به جاي سوال كردن نويسنده را به فحش ببندم ؟!
در ضمن تا آنجا كه ما مي دانيم نويسنده ها در ايران در بدترين وضع معيشتي زندگي مي كنند . آيا آقاي همايون مشكل شان نام داشتن آقاي تندرو صالح و يا نان خوردن شان است ؟ فراموش نكنيد كه ايران سرزمين ثروتمندي است و نويسندگانش با سيلي صورت خود را سرخ نگهميدارند .
به سهم خودم از نظرات حرمت شكنانه اي كه شان رسانه ها را آلوده مي كنند متاسفم . منجمله نظر آقاي همايون .
آقای جامی
-- همایون ، May 19, 2008 در ساعت 07:35 PMلطفاً از آقای فرزانه بهادری صالح بپرسید دلایلش برای این مستدل بودن مطلب چیست و اگر ایشان دانشجو هستند و به نظر می رسد که تاکنون مطلب درستی نخوانده اند و ادبیات را نمی شناسند و این طور که می بینم از جامعه شناسی و شیوه تحقیق آن نیز بی خبر اند، چطوری می شود که ناگهان یک دانشجو یا ایشان به خودش حق بدهد که بیاید وسط و به عنوان کارشناس برای مقاله ای که در آن به جز سیمین دانشور از هیچیک از زن رمان نویس نامی نیامده دفاع کند و آن مقاله را مستدل و دانشگاهی بخواند!
پیش از چیز بایست گفت که یک جای کار می لگند.
من شیوه ی مریم خانم را تایید نمی کنم ولی خشم و عصبانیت اش را درک می کنم و خود را در همدردی با احساسات ایشان شریک می دانم.
آمدن به وسط و لنگش کردن، نیز شیوه ای ادبی برای مقابله با کم سوادی افراد نیست، رفتار آن آقای بی نام و قلدر نیز قابل تایید در حوزه ی ادبی نیست.
آرزوی ما خواندن مطالب مفید و آموزنده است و متاسفانه در سالهای اخیر در ایران پرحرفی بسیار و تحریف مطالب در خدمت حاکمیت جای همه ی مطالب مفید و آموزنده را گرفته است.
لطفاً آن خانم نغمه ثمینی را معرفی بفرمایید، آیا ایشان با آقای تندروصالح نسبتی دارند و یا ... چگونه می توان این مقاله را مستدل و علمی قلمداد کرد چون در این مقاله فقط اسم این خانم سناریست آمده ولی نام هیچ رمان نویس و داستان نویس و یا شاعری زنی نیامده!!!!
می بینید که نویسنده مقاله حتا حوزه و زمینه ی کار خود را نمی داند و یا به کل نادیده می گیرد و برایش تعریفی ندارد بلکه حوزه و زمینه اش بیشتر روابط است و بس!
با احترامات و تعارفات لازم
زمانه اینطوریه که باید هی تو سر زمانه زد تا حال و روزش بهتر بشه. مام که هی تو سرش می زنیم خب دوسشم داریم. چون با غیرتن با همه ی معایبش خوب چیزیه. حتا سلطان بایزید سیصد و هفتاد و نوه د سه سال پیش از تولدش براش جشن تولد میگرفته.
-- شبدرکار ، May 19, 2008 در ساعت 07:35 PMکسی آمده. تحلیلی کرده. درست هم نگاه کرده. حالا این دموکراسی نیم بند تریبون رو بکنیم چماق و لابلای متن چیزی پیدا کنیم و بزنیم سر نویسنده شوربخت ایرانی و...بابا بسه خداییش. تا کی؟ نقد از یک متن هم قواعد دارد. باور کنید. دست مریزاد نویسنده محترم.
-- رستمی ، May 19, 2008 در ساعت 07:35 PMبا سلام خدمت خوانندگان فهيم و محترم راديو زمانه
وظيفه خود مي دانم كه چند كلمه اي در باره كامنت هايي كه ذيل متن گذاشته مي شود – با در نظر داشتن اينكه فضاي اينترنت فضايي مجازي است - حضور تان عرض كنم :
اگر نقد متن با توجه به متن انجام شود بي شك فايده بسياري خواهد داشت . تمرين دموكراسي و آزاده منشي و آزاده انديشي از همين جور جاها شروع مي شود . دانش خواننده ء متن همراه با جستجوي خلاقه اش در مسير ناشناخته هاي متن است كه مي تواند منجر به آفرينش متن هايي ديگر شود . فرصت ِ كامنت به نظرم چنين فرصتي است .
خواننده محترمي كه وقت ارزشمندش را مي گذارد و يك متن را زير و رو مي كند بدون شك خيلي زحمت مي كشد . خوشحال مي شوم از راهنمايي هاي فهيمانه ، صراحت دانش ، فرزانگي بينش ِ روشنگرانه تحقيقي و منزلت ناشناس مانده ء چنين عزيزاني كه با فروتني و شكسته نفسي ، بي نام و نشان ، حضور سازنده خود را اعلام مي فرمايند ، در حد و اندازه يك شاگرد بهره ببرم و خوشحال مي شوم كه شاخص هاي مورد نظر مباركشان را نيز به من معرفي كنند . ممكن است متني يا نويسنده اي از نظر من دور مانده باشد . ديگر اينكه خوب خواندن يك متن هم مثل خوب نوشتن يك متن بسيار سخت است و فوت و فن دارد و البته ،ياد گرفتن عار نيست . و ديگر اينكه ، براي من متنِ يك نويسنده مسلمان با متن يك نويسنده معتقد به ساير اديان الهي هيچ تفاوتي ندارد . ضمن اينكه عميقا معتقدم در ميان انديشمندان جهان انديشمندان مسلمان و شيعه با عظمتي نيز هستند كه من نيز افتخار شاگردي دور و نزديك ايشان را داشته و دارم . توضيح واضحات دادم كه عرض كنم مهم برايم متن نويسنده است كه مي خوانمش نه خود نويسنده . نقد ، عرصه انتخاب است . اين جور خط كشي ها هيچ ربطي به ادبيات ندارد و يك جور هايي به شاكلهء شخصيتي آد م ها بر مي گردد .
نشاني ايميل من در پايين نامم يك جورهايي كار را براي آن هايي كه دوست دارند با صراحت نظر مباركشان را بگويند ساده ساخته است . پس نيازي نيست زير سايه نام هايي كه وجود خارجي ندارند پنهان ماند و با لحني كه حتي شايسته موجودات عزيز بي نام و نشان نيز نيست ، دُمل از عقده گشود .
با احترام
-- شاهرخ تندروصالح ، May 20, 2008 در ساعت 07:35 PMشاهرخ تندرو صالح
اقای صالح عزیز
ممنون از همت شما برای نوشتن مطلبی در مورد ادبیات زنانه. به نظر من چند اشکال در مطلب شما هست:
1. کارنامه ادبیات زنان ایران 50 سال قدمت ندارد بلکه قدمتی تاریخی دارد.
2.متاسفانه ادبیات همیشه به دور از تبعیض نیست ونمیتوان ان را خود ازادی خواند. جین استین مجبور شد چهار جلد از کتاب هایش را نه به اسم خود بلکه به اسمی مردانه چاپ کند
3. عنوان مقاله بسیار کلی است در حالی در مقاله بسیار مختصر گویی شده است
به نظر من مقاله شما جالب و در عین حال اطلاعاتی مهم به مخاطب میدهد. ما به افرادی که برای نوشتن و مطالعه وبحث وقت مال و جان خودشون رو میگذارند احتیاج داریم. به قول اقای بالایی دست مریزاد.
-- فرزانه ، May 21, 2008 در ساعت 07:35 PMدست مریزاد آقای صالح
-- محمود ، Feb 18, 2009 در ساعت 07:35 PMخوب، مختصر، مفید.