رادیو زمانه > خارج از سیاست > ادبیات جهان > ... روز اتفاق فرا رسیده است | ||
... روز اتفاق فرا رسیده استسید مصطفی رضیئیدستهی دلقکها. لویی فردینال سلین. ترجمهی مهدی سحابی. تهران: نشر مرکز. چاپ اول:۱۳۸۶. ۲۰۰۰ نسخه. ۳۹۴ صفحه. ۶۵۰۰ تومان. گالینگور. «هر کی را میخواهید از طرف من ببوسید! اگر هنوز فرصتی باشد! به سلامت! اگر هنوز عمری براتان باقی مانده باشد! بقیهاش دیگر خودش میآید! خوشبختی، سلامتی، عمر باعزت! خیلی در بند ِ من یکی نباشید! قلب کوچکتان را به کار بیندازید!» (صفحهی ۱۴ کتاب. از مقدمهی نویسنده) با آتش ِ زبان ِ آقای دِتوش سیلاب فرو میریزد خواندن یک رمان سلین مثل این است که سیل از رویت رد بشود، یا زیر آوار حبس بشوی، یا بهمن رویت فرو بریزد. سهمگین مینویسد؛ ابایی از استفاده از کلمات ندارد. نگران چیزی هم نیست. اولین رمان و دومین رماناش نشان دادهاند که کتابهایش (بعد از گذشت زمان کافی) در تیراژهایی چند صد هزارتایی میفروشند. از دست منتقدها عصبانی میشود (که چیز تازهای در ادبیات نیست) و آن را در مقدمهی کوتاه و آتشین اول کتاب، (در بعضی چاپهای غربی، مقدمه را در آخر کتاب آوردهاند تا از گزندهگی زبان کشندهی آن بکاهند،) نظرا را در مورد آنها میگوید و حرف دلاش را میزند:رمان نوشته که مردم عادی بخوانند و آنها هم میخوانند. بقیهاش (ظاهراً) به درک!
سلین فقط در مقابل منتقدها نیست که اهمیتی قائل نمیشود. وقتی رمان کار میکند، اصلا اهمیتی به روشهای کلاسیک نگاش (یا اصول اولیهی نگارش) نمیگذارد. «دستهی دلقکها» صرفا زبان و تصویر و صدا است؛ و البته لبریز از حرکت. اما داستان روایت ِ منسجمی که فصلها و تصویرهای کتاب را به هم متصل بکنند، وجود خارجی ندارند. فصل اول کتاب یک سرگیجهی محض است (و البته یکی از قویترین فصلهای آغازین رمان که در ادبیات نوشته شده است.) صرف ترکیب صدا، کلمات بریده بریده (سلین دستورزبان دوست ندارد. جملههایش نصفه است و اغلب به سه نقطه ختم میشود،) فحش و تصویرسازی است: آدمهایی در خیابانهای آشفته، در حال فرار از جنگ هستند و مضحکهای راه افتاده است. بعدتر میفهمیم از پاریس به سمت ِ لندن میگریزند. و فصل بعد سکون محض، در لندن هستیم، راوی کتاب، فردینال، با دوستهایش (دزدها، ولگردها، آدمکشها، فاحشهها، پااندازها و...) در لندن است، و صرفا روایت میکند که روزها چه جوری میگذرند. اوج جنگ جهانی اول است. راوی در جبههها جنگیده و حالا، بعد از جراحتهای جنگی، در لندن ولو است:تا زمان بگذرد. جنگ تمام بشود. و بتوان به خانه برگشت. ولی اینکه کتاب روایت داستانی منسجم، یا فرم خاصی ندارد و پر از پراکندهگویی است؛ بر خلاف ِ ظاهراش، به کتاب زیبایی خیرهکنندهیی را بخشیده است. کتاب با تصویرهایش، صداهایش و زبان جالباش، دوست داشتنی است. رمان نمیخواهد کار خاصی بکند. مثل فیلمهای کیارستمی است: دوربین را روشن گذاشته که با راوی پیش برود و تصویر بگیرد. همین. آتش جنگ، ویرانی، فقر و گریز و تنفر از جامعه، پایههای اصلی ادبیات ِ سلین را میسازند. این مرد مغرور، که تحمل هیچ چیزی جز خودش و کارهایش را ندارد، و نوشتههایش جامعه را در هر نقطهاش، به تندباد ِ شدیدترین نوع انتقادها میگیرد. او جامعهاش را دوست دارد، اما در شکلی سالم، نوعی ایدهآلگرایی؛ نه این لایههای پیدرپی سیاهی که میبیند همه جا را گرفته، نفسها را در خود حبس کرده، نمیگذارد آزاد باشی. قصه در قصه آدمهای قصه هم مثل خود قصهاند: داستانی. راوی داستان، صرفا یک قصهپرداز ماهر است که یک ماسک برای نویسنده میشود، که خود شاهد بیشتر این اتفاقات، در زندهگی واقعیاش بوده است. میتوان گفت که سلین جز بازگویی زندهگی خود کاری نمیکند. هر بار به گوشهای مینگرد و مینویسد و هر بار جلوههایی تزه از زندهگی را به روی ما میگشاید. کتاب لبریز از هر نوع آدمی است. و در میان آدمهایش یک نفر شاخص است: یک آدم وراج کلاهبردار که بدجوری چربزبان است و اعتماد راوی را به خود جلب کرده و آخر سر باعث بدبختیاش میشود. آدم کلاهبردار توی هر سه تا رمان به فارسی منتشر شدهی سلین هست. نقش پررنگی دارد؛ انگار تمام جامعه، تمام بدیها و سیاهیهایش، در او جمع شدهاند تا راوی، این نماد معصومیت را شکنجه بدهند. ترجمه تابلو تیتر اشاره به خطوط اول مارسییز، سرود ملی فرانسه: به پیش فرزندان وطن/ روز افتخار فرا رسیده است |
نظرهای خوانندگان
من مرگ قسطی رو خوندم و زيبا بود.البته جالب تر از اون،ترجمه قوی و زيبای آقای سحابی است.
-- ایرانی ، Mar 14, 2008 در ساعت 03:52 PMاز اطلاع رسانيتون تشکر می کنم.