گزارشی از حضور محمود دولتآبادی در دانشگاه پس از ۳۰ سال:
۱۵ سال گرسنگی کشیدم
سیامک فرهی
محمود دولتآبادی به تازگی در نشستی در دانشگاه شریف تهران درباره موج تازه علاقه جوانان به ادبیات شرکت کرد. دولت آبادی در این نشست اشاره کرد که حدود ۳۰ سال به او اجازه حضور در دانشگاهها داده نشده است.
خوشبختانه در دوره جدید میبینم که علاقه به ادبیات، بار دیگر زنده شده و این دو علت روشن دارد. یکی اینکه جوانان ما با پویایی ذهنی که دارند، دریافتهاند که آنچه در جامعه ما پدید آمده، یا پدید میآید و یا در گذشته پدید آمده؛ اینها همه به نحوی با ادبیات مربوط میشوند. شما اگر زندگی در ایران قبل از مشروطیت را بخواهید بشناسید، حتماً باید به چند کتابی که قبل از مشروطیت نوشته شده مراجعه کنید تا بفهمید اجداد ما چه کسانی بودند. آدم همینطوری نمیآید که روی این صندلیها بنشیند.
شما میدانید که در دورهای در تبریز نخستین مجموعه جدیدی که ساخته شد در آن ایام، مرتجعین که امروز و پس از انقلاب به آنها میگویند روحانینما؛ ریختند میز و نیمکتها را از زیر سقف بیرون بردند و در کوچه و خیابان اینها را آتش زدند. که به طریقی که ما الان دهها دانشگاه داریم، از آنجا میآید و این در کجا میتواند ثبت شده باشد؟ با فرمول ریاضی حتماً ثبت نشده، این در ادبیات ما ثبت شده است. این به وسیله دهخدا ثبت شده یا دیگران، یا دولتآبادیهای آن زمان. بنابراین شناخت ما از خودمان، مسیرهای متعددی دارد. پس یک علت بسیار درست و سنجیده که جوانان ما رسیدند به ادبیات، شناخت ادبیات خودشان اقلاً در این صد و بیست سال گذشته است. بنابراین وجه مثبت ادبیات، شناختن و رسیدن به شناختی از خود است.
محمود دولتآبادی- عکس از حسن سربخشیان
وی در ادامه درباره درک نادرست از آثار ادبیات بزرگ ایران گفت:
شاهنامه یک اثر بشری است. اگر فرصتی میبود و اگر در جامعه ما یک سطحی از آزادی معقول و با حمایت قانون وجود میداشت، من میتوانستم طی چند جلسه به شما بگویم که درک شوونیستی از شاهنامه، یک درک ارتجاعی است. درک نژادی از شاهنامه، درکی ارتجاعی است. حتی درک ناسیونالیستی به آن معنای بدش، درک ارتجاعی است. آثار بزرگ ادبی، بشری هستند و برای همین است که اهمیت دارند، برای همین است که ماندهاند. و اگر «هرکسی از ظن خود شد یار من» را ملاک قرار ندهیم و موضوعات را به شناخت بگذاریم، همه اینها روشن میشود. در شاهنامه، خوی و خصلتهای بشری است که بیان میشود، یا ستوده میشود و یا نکوهیده میشود.
وی همچنین در پاسخ به سوالی در رابطه با رابطه دین و ادبیات ایران گفت:
درمورد حضور دین در این آثار که گفتید، اتفاقاً من چون دارم کلیدر را بازخوانی میکنم دارم متوجه میشوم که دین به عنوان پایهایترین و ریشهایترین فرهنگی است که در ما ایرانیان وجود داشته و دارد. در زمینه اثر، کاملاً موج میزند و یک پرسوناژی در آنجا هست که اتفاقاّ همیشه دغدغه او داستان و جستجوی خدا است. من این کتاب را که بازخوانی میکردم (برای اینکه من کلیدر را هیچ وقت از اول تا آخر نخواندم)؛ بعد دیدم عجب انسانهای فرومایهای وجود دارند. این آقایان کتاب را خواندند، این کتابی که در بستر فرهنگ دینی حرکت میکند، طبیعی است، این کتاب را خواندند و گزارشی که به آقای خامنهای در زمان ریاست جمهوری ایشان دادند این بود که این نویسنده سه هزار صفحه کتاب نوشته و یک بار اسم خدا را نیاورده است. این موجودات که زرتشت ما به آنها میگوید خرفستر. زرتشت میگوید هیچ حیوانی به من نخروشید مگر خرفستران. من میگویم اگر این شخصی که این گزارش را داده خرفستر هست، بگذارید خودش بگوید. من میگویم یک بشر چگونه ممکن است یک کتاب را بخواند، همین چیزهایی را که من به شما گفتم که گفتم دارم میخوانم متوجه میشوم، ببیند و بعد بتواند به مقام اول مملکت یک گزارش جعلی بدهد که اگر آن مقام مملکت براساس آن گزارش بخواهد تصمیم بگیرد، به نویسنده مملکت اینطوری نگاه بکند.
یکی از دانشجویان از وی پرسید شما به شغل نویسندگی اشاره کردید. به هرحال شغل یک سری فاکتورهایی دارد. یکی از فاکتورهای مهمش این است که شغل به هر حال چیزی است که درآمدزایی داشته باشد.
من دارم.
خب برای اینکه کسانی بخواهند وارد شغل نویسندگی بشوند، آیا چنین تامینی مالی وجود دارد؟
چرا. ۱۵ سال گرسنگی بکشید مثل من بوجود میآید. من ۱۵ سال گرسنگی کشیدم.
اما من شنیدم شما از خانهای دولت آباد بودید؟
اشتباه میکنید. دولتآباد اصلاً خان ندارد. متوجه شدید؟ ۱۵ سال. ۱۵ سال تمام در خانههایی که اگر خوانده باشید در تنگنا آمده، ۱۵ سالی که نویسندگی میکردم در چنین خانههایی بودم و من جای کار نداشتم. شما میدانید من کنار خیابان گرگان خوابیدم؟
|
نظرهای خوانندگان
خواهش می کنم آقای خامنه ای باور کنید که کلیدر کتابی دین محور است و ترتیبی اتخاذ کنید که حضرت نویسنده دیگر در حاشیه خیابان گرگان نخوابد
-- شاعر ، Mar 11, 2008 در ساعت 04:21 PMهیچ خسرانی برای ملتی که صاحب فردوسی است بیش از آن نیست که نویسنده ای در جایگاه دولت آبادی نتواند حرفش را بزند.او در تمام این سال ها مایه امید ادبیات ایران در زیر ستم سانسور بوده است. او به قناعت خو کرده است و گرنه او شایسته ارجگذاری بیش از این است.
-- علی اصغر رمضاتپور ، Mar 11, 2008 در ساعت 04:21 PMمن فيلم كامل اين مراسم را دارم . مي خواهيدش ؟ ضمنا چرا به ديگر انتقادات يكي از سؤال كنندگان كه به شدت از نثر ايشان كه به كفته ي او يكنواخت است انتقاد كرده بود نپرداختيد؟
-- ss ، Mar 11, 2008 در ساعت 04:21 PM. . . . . . . . . .
زمانه ـ پیشنهاد مربوط به فیلم را با مدیریت رادیو از طریق یکی از آدرسهای اعلام شده در میان بگذارید.
http://radiozamaneh.org/about/1654.html
دورود خدا بر دولت آبادي ها!
-- بدون نام ، Mar 12, 2008 در ساعت 04:21 PMyani Ferdosi yek fashiste nejhad parast nabood? pas anvagt hatman shahname male ferdosi naboode ast!
-- oktay babayi ، Mar 13, 2008 در ساعت 04:21 PMبرای مردم این سرزمین متاسفام که هیچ نقطه ای در دنیا به این اندازه جای کوچک و بزرگ عوض نشده است.وا مصیبتا که امثال حسنی محافظ شخصی دارند و از "علما" محسوب میشوند و امثال دولت آبادی در خیابان میخوابند
-- ناشناس ، Aug 10, 2008 در ساعت 04:21 PMبه حال ین مردم باید گریست!!!
در ضمن جواب آقای بابایی را با شعری از خود فردوسی که ایشان شاید به دلیل نخواندن شاهنامه او را با هیتلر و عیدی امین و صدام و ... مقایسه کرده اند میدهم:
بزرگش ندانند اهل خرد
که نام بزرگان به زشتی برد