رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۱۰ دی ۱۳۸۷
گزارشی از کنفرانس بین المللی رومی در دانشگاه مریلند - بخش دوم و پايانی

مولوی، در تب و تاب گسستن از این جهان

ماه‌منیر رحیمی

این گفتگو را از «اینجا» بشنوید.

کنفرانس بین‌المللی سه‌روزه «رومی» در دانشگاه مریلند آمریکا، هم‌زمان با هشت‌صدمین زادروز جلال‌الدین محمد بلخی مشهور به مولوی برگزار شد.

در این کنفرانس، داریوش آشوری استاد دانشگاه ییل و صاحب فرهنگ‌نامه‌ی فارسی علوم انسانی (که به مرد واژه‌ها نیز ملقبش کرده‌اند) از به وجود آمدن گفتمانی سخن گفت که حافظ و مولوی از آن برخاستند.

آشوری در گفت‌وگوی اختصاصی‌اش با رادیو زمانه چنين گفت:

در سنت ما این طور فهمیده می‌شود که همه‌ی جماعتی که به نام صوفی و عارف می‌شناسیم، به زبان‌های کنایه و سمبلیک، یک حرف زده‌اند و آن حرف نیز معنای زاهدانه‌ای دارد. حتی اگر به زبان مثلاً اروتیک هم زده شده باشد، باز همچنان معنای زاهدانه‌ای دارد.


داریوش آشوری (عکس:‌ماه‌منیر رحیمی، زمانه)

من در کتاب «عرفان و رندی در شعر حافظ» رابطه‌ی بین عرفان و رندی را نشان داده‌ام. بر اساس کاری که آن جا کرده‌ام، به این موضوع رسیدم که ما می‌توانیم در تحول گفتمان صوفیانه سه مرحله‌ی اساسی را تشخیص دهیم که در واقع گسست‌هایی هستند (به آن تعبیر میشل فوکویی) از قضیه.

مرحله اول، دوران گفتمان زاهدانه است که تا قرن پنجم هجری ادامه داشته است و کتاب‌هایی که صوفیان در این مرحله نوشته‌اند، همه در باب زهد بوده است و در باب دل کندن از این جهان و آماده شدن برای رفتن به بهشت.

ولی با کاری که آن‌ها در مرحله‌ی بعدی انجام داده‌اند، با تفسیر قرآن که متن بزرگ و اساسی‌اش «کشف‌الاسرار» میبدی است، به نحوی که آن‌ها نقش آدم را را در داستان آفرینش بازشناسی کرده‌اند و در مقابل آن، نقش فرشته‌ها را و بعد از آن رابطه پنهانی بین انسان و خدا را بررسی کرده‌اند. آن‌ها رابطه‌ی عابد و معبود را بین خدا و انسان، به رابطه عاشق و معشوق تبدیل کردند. و این داستان عاشقانه، ضرورتاً می‌طلبد که انسان، بهشت را رها کند و به عالم خاکی بیاید.

در مرحله دوم که پس از این هرمنوتیک یا تعبیر صوفیانه است (نمایندگان بزرگ این مرحله عطار و مولوی هستند) گفتمان بر این اساس است که ما نه بهشت را می‌خواهیم (مانند زاهدان اولیه) نه این دنیا و عالم خاکی را می‌خواهیم. بلکه می‌خواهیم به لقاء خدا برویم و به فنا در خدا برسیم. به همین دلیل شما این همه تب و تاب گسستن از این جهان را در آثار مولوی می‌بینید. روح بشری را به نی تشبیه می‌کنند که از نیستان جدا شده است و به خاطر جدایی از نیستان، در این عالم در سوز و گداز و اندوه است.

این گفتمان صوفیانه، مرحله دیگری را طی می‌کند که من اسم آن را مرحله‌ی «عرفان رندانه» می‌گذارم. نمایندگان اصلی این مرحله سعدی و حافظ هستند. این مرحله از گفتمان صوفیانه‌ای که می‌شود «گفتمان عرفانی» در واقع. زیرا حافظ و سعدی دوست نداشتند که به آن‌ها عنوان «صوفی» اطلاق شود و خود را عارف می‌دانستند. در حقیقت آن‌ها مرحله‌ی تکاملی بالاتری از فکر صوفیانه را در نگاه خود می‌دیدند.

در این مرحله جهان خاکی و زندگی در آن اصالت می‌یابد و اساساً این موضوع مطرح می‌شود که جایگاه وجودی ما این عالم خاکی است. این عالم، جایی است که نور خدا بر آن می‌تابد. (در خرابات مغان، نور خدا می‌بینم) اینجا، جایی است که زیبایی ازلی تجلی می‌یابد و بهشت نقد، با زیبایی‌ها و لذت‌ها و نعمت‌های زمینی، همین جاست. به این ترتیب، این گفتمان در مرحله‌ی سوم به کلی با مرحله‌ی دوم متفاوت است و گفتمان در مرحله‌ی دوم نیز با مرحله‌ی نخست تمایز دارد.

این تحول چه اندازه مسیر منظم تاریخی را طی کرده است؟

البته مسیر منظم تاریخی به معنای این‌که قابل پیش‌بینی باشد، نیست. معمولاً تحولات گفتمانی تحت تأثیر شرایط و موقعیت‌های اجتماعی و تاریخی خاصی است و یا گاهی انسان‌هایی استثنایی هستند که نقش بزرگی ایفا می‌کنند.


داریوش آشوری (عکس:‌ماه‌منیر رحیمی، زمانه)

به عنوان مثال، به عقیده من ابوسعید ابولخیر نقش بزرگی در پیدایش مرحله دوم داشته؛ به وسیله قرائتی که از قرآن داشته است؛ با بریدنش از عالم زاهدانه، پذیرفتن زندگی عمومی‌ بشری در جامعه و نقشی که او به خانقاه در زندگی بشری می‌دهد، زمینه‌ساز آغاز این مرحله می‌شود. چه بسا که اگر او نبود، ما شاهد ظهور این مرحله نبودیم.

به هر صورت طی‌کردن این مراحل، با منطق درونی این گفتمان سازگار است. زیرا آن‌ها در این مرحله‌ که قرآن را تأویل می‌کنند، مثلاً در کشف الاسرار میبدی (که بزرگترین اثری است که در این زمینه در دست داریم) ما شاهد تقابل دو عنصر هستیم. یکی آدم است در ازل، که چون گناهکار است، مظهر رندی می‌شود و در مقابل فرشته‌ها هستند که مظهر زهدند. چون کارشان این است که شبانه‌روز تسبیح حق می‌گویند و به درگاه خدا نماز می‌برند و اساساً استعداد گناه کردن را هم ندارند.

این تقابل زهد و رندی، محور گفتمان حافظ است در شعرش. اینجا است که باید از مرحله دوم گذر کند و گفتمان رندی باید بتواند تمام آثار منطقی خود را به بار بیاورد. البته عطار و مولوی نیز از رندی صحبت کرده‌اند، اما این مرحله در آنان نیست که به این تکامل می‌رسد.

***

مرتبط:
مولوی، زاده چهارراه فرهنگ‌ها و تمدن‌ها
«نقطه‌ای که دیگر مرزها وجود ندارند»
«مولوی می‌تواند به نیاز امروزی ما پاسخ بدهد»
رومی، نماد عالی عرفان ایرانی

Share

نظرهای خوانندگان

Very interesting interview; I wonder if you can do a longer and more detailed interview with Mr. Ashuri; in general, I believe an audio file would be more useful, and it would reach more of your listerners.
Thanks again.

-- Ormazd ، Oct 5, 2007 در ساعت 03:53 AM

خواننده ی عزیز
من را ببخشید که نظرتان را دیر دیدم
و ممنون از استقبال شما
این هم یک مصاحبه دیگر با اقای اشوری
http://radiozamaaneh.com/analysis/
2008/03/post_565.html
چنان که خواستید، فایل صوتی هم همراه این برنامه ها هست
بخشی دیگری از کارهای اقای اشوری را نیز می توانید در وب-سایت خود ایشان ببینید
http://ashouri.malakut.org/

-- ماهمنیر رحیمی ، Mar 10, 2008 در ساعت 03:53 AM

ba dorood man khastam taghaza konam az dostan ke nzrat khod ra be farsi bnvisand ?!!in fakhr froshist azizan!!bedrood .

-- arash ، Dec 30, 2008 در ساعت 03:53 AM