رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۸۷
نقد و بررسی «دستور زبان عشق» سروده قیصر امین‌پور در نشست هفتگی شهر کتاب

عشق خواهر من است، درد هم برادرم

شیما زارعی

قیصر امین‌پور، برای کسانی که شعر فارسی معاصر را دنبال می‌کنند، نامی به شدت آشنا و در خور اعتناست. او در میان شاعران امروزی به جایگاهی دست یافته که فراتر از هر منش عقیدتی، نمی‌توان از تعابیر و تفاسیر شاعرانه‌اش به آسانی گذر کرد. به تازگی انتشارات مروارید، آخرین دفتر شعر این شاعر را با نام «دستور زبان عشق» راهی بازار کرده است. جلسه هفتگی شهر کتاب نیز به بررسی این اثر در حضور سراینده مجموعه اختصاص داشت.


دکتر قیصر امین‌پور، شاعر «دستور زبان عشق»

شعری برای گریز از میان‌مایگی
دکتر قیصر امین‌پور: این نه اولین کار بنده است که نیازمند تشویق باشد که بخواهند با نظر عنایت بگذرند و نه احتمالاْ آخرین کار من خواهد بود که بگویند دیگر کاری نمی‌توان کرد. همین است که هست. اگر حمل بر خودستایی نشود، شاید هزار باده ناخورده در رگ تاک است هنوز. منتها این که بتوانم این‌ها را تبدیل به شراب کنم، بستگی به خیلی چیزها دارد. در عین حال که یکی از کارهای من است که چیز قابل ذکری نیست.

من در ابتدای جوانی بیش از حد کمال‌گرا بودم و می‌گفتم که هنرمند یا بایستی شاهکار بیافریند، یا هیچ کار. یعنی دیگر کار متوسط و خوب نباید به دست هنرمند خلق شود. این دید خیلی افراطی بود و باعث می‌شد که گاهی کار نکنم. بسیاری از دوستان صاحب استعداد ما که کار نمی‌کنند، برای این کمال‌گرایی ایده‌آلیستی است. کمال‌گرایی خوب است؛ اما کمال رئال نه کمال ایده‌آل.

گاهی هم می‌توان به این دید نگاه کرد که ما باید کار خودمان را بکنیم شاید عده‌ای شاهکار خلق کنند و گروهی آدم‌های میان‌مایه و یا کوچکی باشند. به نوعی تمام این نوشتن‌های من تلاشی است برای گریز از میان‌مایگی. بنابراین این اولین گناه و آخرین گناه من نیست.

تحقق آرزوهای نیما با «دستور زبان عشق
دکتر مریم حسینی: قیصر امین‌پور در شعر معاصر ایران، یکی از برترین جایگاه‌های شعری را به دست آورده است. این از به چاپ چندم رسیدن مجموعه‌های شعری‌اش هویدا است. شاید رمز این مخاطبان فراوان و این مجموعه‌های شعری که خوشبختانه از پی هم می‌رسند هم در دستورِ «دستور زبان عشق» باشد.

به نظر می‌آید که با «دستور زبان عشق» بخشی از آرزوهای نیما تحقق می‌یابد؛ نزدیک شدن زبان شعر به زبان مردم و به زبان معمول و استفاده کردن از اصطلاحاتی که مردم استفاده می‌کنند. اصطلاحاتی که عامیانه و غیرعامیانه در میان این مجموعه شعر پراکنده است؛ اما شعر را عامیانه نمی‌کنند. این حکایت از توانایی و استعداد فراوان امین‌پور دارد که توانسته است این چنین مفاهیم عالی را در زبانی چنین ساده بیان کند. اما این سادگی همراه با صحت و سلامت زبان و روشنی و رسایی آن است و چیزی از فصاحت شعری قیصر امین‌پور نکاسته است.

شعرها خیلی ساده‌اند. تکیه کلام‌ها و مثل‌ها به راحتی درون آن نشسته‌اند که اگر دنبال آن نگردید، آن‌ها را نمی‌بینید. مجموعه «دستور زبان عشق» حاوی شعرهای بلندی نیست و شاید بلندترین آن «اخوانیه» باشد. اما شعرهای هایکووار و تصویری بسیاری دارد.

از شاهکارهای «دستور زبان عشق» یکی جابه‌جایی هنرمندانه حروف، نهادها و گزاره‌هاست که تنها با یک جابه‌جایی ساده، دنیایی از معنا را به خواننده خود القا می‌کند. لحن مجموعه شعر دستور زبان عشق پرسشی است. به نظر می‌آید که فضای پرسشی بر کل این مجموعه حاکم است. پرسش‌های فلسفی که شاعر در جان خودش پرسش‌های مکرری که از پی هم می‌آیند.


دکتر مریم حسینی

دل، قهرمان قهرمانان
قوی‌ترین و پربسامدترین تصاویر شاعرانه این مجموعه، استعارات و تشخیص‌هایی است که در زیر سایه جان‌دارانگاری اشیاء یا امور انتزاعی خودش را هویدا می‌کند. شاید تعداد تشبیهات و استعارات خیلی نباشد؛ اما عادت‌زدایی و آشنایی‌زدایی که شاعر در شعر با جابه‌جایی‌های هنرمندانه و شاعرانه خودش انجام می‌دهد، بسیار چشمگیر است.

تشبیهات بسیاری در این مجموعه هست که در بسیاری قهرمان، دل است. شاید دل، قهرمان قهرمانان این مجموعه شعری باشد. از انواع حس‌آمیزی‌ها استفاده شاعرانه شده است و رنگ آبی، رنگین‌ترین رنگ این مجموعه است. از انواع صور خیال دیگر این مجموعه می‌توان از ایهام‌های زیبای شاعر یاد کرد.

شاعر معلم است و مهم‌ترین فضای حاکم بر شعر، واژه‌های میدانی معلمی است مثل کتابخانه، ورق خوردن، ورق زدن، خط، سطر... او از این عناصر به عنوان صور خیال مجموعه‌ی خود استفاده کرده است. موسیقی در این مجموعه به طرز والایی خوش افتاده است. همراهی موسیقی و عاطفه، در بسیاری از شعرها خواننده را بهت‌زده می‌کند.

شاعر بسیار خوب از تکرار واژه‌ها و واک‌ها در شعرش استفاده می‌کند. در مجموعه «دستور زبان عشق»، مثل اکثر دیوان شاعران، غالب‌ترین مضمون، مضمون عشق است و شاعر با شاعران جهان که عشق را سروده‌اند، همگام شده است.

تشریح جنازه شعر در آزمایشگاه
دکتر مرتضی کاخی: شیوه نقد ادبی به صورت تشریحی با همه ارزشی که دارد، لااقل یک قرن است که در جاهایی که شیوه‌ نقد ادبی را به وجود آوردند، تعطیل شده است. کاری که دکتر یوسفی درباره شعر شاعران کرد و بررسی اعضا و جوارح شعری، کار جالبی است؛ اما امروز دیگر تئوری ادبی جای آن را گرفته است.

پایه‌گذاران نظریه‌ی تئوری ادبی اعتقاد دارند که جدا کردن مضمون و زبان از هم امری مصنوعی و همچون تشریح جنازه‌ای در آزمایشگاه است. حال آن که در لحظه خلقت شعر، مضمون و زبان شعر به طور توامان در یک آن متولد می‌شوند. یعنی مضمون و زبان در هم ادغام شده‌اند به طرزی جدایی‌ناپذیر.

شاعرانی که این کار را می‌کنند؛ مثلاْ در یک مصراع شعر یا بند شعری کلماتی را انتخاب می‌کنند تا این کلمات را به صورتی وارد شعر کنند، در حقیقت می‌خواهند از غیر شعر یک شبه شعر بسازند. این‌ها شعر نیست. شعر خوب یا بد دارد؛ اما همه یکسان است. شعر، زبان، فرم، موسیقی درونی و میانی و بیرونی حتی مکث‌ها و حرکت‌های ناگهانی تند و تیزش را در لحظه تولد با خود می‌آورد.

کار شاعر ثبت لحظه تولد شعر است. این‌گونه شعرها با شعرهای سقط‌ شده و تصنع‌های ناساز و بی‌اندام شاعرانی که سعی می‌کنند اثری مصنوعی را به صورت طبیعی درآورند، بسیار متفاوت است. این تئوری دیگر تئوری امروزی است و هیچ کتاب ادبی مدرن را نمی‌یابیم که درباره نقد شعر به این صورت صحبت کند.


دکتر مرتضی کاخی در کنار دکتر قیصر امین‌پور

شعر، محصول اختناق
اگر بخواهم یک چهره شفاف و درخشان و یک شیوه از شعر زلال نیمایی را بعد از انقلاب معرفی کنم، تردیدی ندارم که این چهره قیصر امین‌پور است. کسانی با او شروع کردند که بعدها یا از میان رفتند یا از راه خود به در شدند. قیصر قد و قواره شعری بزرگان نسل ما را یافته؛ چه از لحاظ تئوریک و جست‌وجوهای ادبی‌اش و چه از لحاظ هنری و فرآورده‌های شعری آن. اما او میوه درختی است که اشاره به پا گرفتن آن درخت لازم است. زیرا این اتفاق، یک اتفاق ساده و تصادفی نبود.

نیما سه دوره را گذراند که در دوره اول و دوم کاملاْ در اختیار خودش نبود. دوره اول، کسب تجربه می‌کرد و سبکش را می‌یافت. دوره دوم، از شهریور ۲۰ تا کودتای مرداد ۳۲ به چنگ سیاست افتاد. در آن دوران، هر کس شعر سیاسی نمی‌گفت، به هر صورت از جامعه ادبی طرد می‌شد و نیما دوست نداشت مکتب تازه‌ای را که آورده، همان اول با بزرگ‌ترین دشمن‌ها روبه‌رو شود. در دوره سوم بود که مجدداْ اختناق آمد.

متأسفانه وقتی به تاریخ شعر نگاه کنیم، در می‌یابیم که شعر محصول اختناق است. بدون اختناق، شعر هرگز از مسیر تنگ، تاریک، سخت و جانانه عبور نمی‌کند. بعد از ۲۸ مرداد است که شعرهای اساسی نیما جلوه‌گر می‌شود و زبان به سمت استعاری و تمثیلی شدن پیش می‌رود. در این مرحله، نیما از هم‌زبانان خود جدا شد و پیشوای شعر نو لقب گرفت.

نیما که رفت، دو پیرو راستین او، احمد شاملو و مهدی اخوان‌ثالث آمدند. شاملو و اخوان، اندیشه نیما را گرفتند؛ ولی به راه خود رفتند. شاملو به نثر فارسی کلاسیک بیشتر توجه کرد و از آن مسیر، سفیر شعر فارسی در جهان شد. اخوان نیز شاعر اینجا و اکنونی شد و صداقت شاعرانه‌اش را به همین ترتیب نشان داد و در کنار بزرگان شعر فارسی نشست.

در این نسل دو شاعر دیگر به زبان شعری خود دست یافتند. یکی فروغ با «تولدی دیگر» و شعری محتواگرا بود که به خاطر مرگ زود هنگامش، تجربه‌ زبانی او زیاد طول نکشید. دیگری سهراب سپهری با شعری فرم‌گرا و سرشار از تصاویر و نقاشی بود که البته با شعرهایی آبروی «حجم سبز» و «صدای پای آب» را حفظ کرد. وگرنه شعرهای «ما هیچ، ما نگاه» دیگر به شعر جدولی نزدیک می‌شد و موجب وضعی شد که بعدها گرفتاری‌هایی برای شعر معاصر ما ایجاد کرد.

شعر امین‌پور غافلگیرکننده است
بعد انقلاب شد و طبیعت انقلاب هم روشن است. اول تغییرات سیاسی و اقتصادی است و فرهنگ خیلی دیر تغییر می‌کند؛ اما خیلی متین و دقیق عمل می‌کند. ۱۰ یا ۲۰ سال می‌گذرد؛ تازه فرهنگ از خواب بیدار می‌شود. چون عادات و سنت‌ها را به سادگی نمی‌توان با بخش‌نامه تغییر داد. آشنایی من با شعر دکتر امین‌پور به این طریق بود که گاه به گاه در اوایل انقلاب، چشمم به شعرهایی از او که چاپ می‌شد، می‌افتاد و می‌خواندم. در آن زمان خصوصیتی در شعر او یافتم که هنوز هم این ویژگی در شعر او حضور نمایان و ممتدی دارد. آن، این است که وقتی شعر تمام می‌شود، حس می‌کنی که تو را غافلگیر کرده است.

منظور این است شعر را که می‌خوانی و با جریان طبیعی و زبان روان و بدون گره‌های کور مصنوعی و نمایشی و در محیطی زلال و بستری متین جریان دارد. ناگهان اتفاقی می‌افتد که توقع آن را نداری و شعر تمام می‌شود و چشم‌هایت را می‌بندی و می‌فهمی که از راهی ساده به مضمونی غافلگیرانه و در واقع ترمزکننده ذهنی رسیده‌ای. او از ابتدای کارش تا به حال در شاخه اصلی شعر نو که شعر نیمایی است، مانده و در کنارش غزل‌هایش هم هست.

بعد از انقلاب شعرها یا نیمایی ماندند؛ یا شعرهای فردایی شدند که ما هنوز آن فردا را ندیده‌ایم و یا شعرهای دیروزی و حتی پریروزی شدند. یعنی بعضی به غزل و قصیده برگشتند. دکتر امین‌پور هیچ تغییری در این قسمت‌ها نکرد و گویی راه خود را از اول پیدا کرده بود. این پیدا کردن راه به هیچ وجه به این معنا نیست که نمی‌خواهد ریسک کند؛ بلکه به این معناست که می‌داند دارد چه می‌کند.

امین‌پور شاعر ماندگار معاصر
زبان امین‌پور در خدمت مضمون است و این دو هنگام تولد چنان با هم سازگار هستند که نمی‌توانید چانه‌ای بر سر این زبان بزنید. نه زبان آرکائیک است و نه زبان محاوره و نه زبان ادیبانه؛ بلکه زبان شعریِ دکتر قیصر امین‌پور است.

اگر در قبل از انقلاب دو پایه بعد از نیما داشتیم که اخوان و شاملو بودند و دو پایه بعدی هم به وجود آمدند که پیروانی داشتند، در شعر معتبر و باحیثیت امروز حسین منزوی و الان به نظر من تا به حال قیصر امین‌پور است که مانده است.


اسماعیل امینی

عصر غلبه ابزار
اسماعیل امینی: روزگار ما روزگاری است که ابزار در دسترس همگان است و شاید بتوان گفت که روزگار سلطه ابزار بر انسان است. برای همین، انسان امروز خیلی برخوردار است و همه چیز در دسترسش هست. اما بسیاری از کسانی که به ابزار دسترسی دارند، هدفی برای استفاده از این امکانات و ابزارهای فراوانی که در دسترس هست، ندارند. جوان امروز، تمام تجهیزات را برای نقاشی و عکاسی دارد؛ اما از همه این‌ها استفاده‌ای جز برای بازی نمی‌کند.

در عالم شعر هم این اتفاق افتاده است و بسیاری هستند که به جلسات ادبی رفت‌وآمد می‌کنند و خیال می‌کنند که شاعرند و نظریه‌پردازی می‌کنند و نظریه‌پردازی می‌آموزند و به تمام ابزار و تجهیزات شعر واردند. به همین دلیل در هر عرصه هنری تعداد کسانی که توهم هنرمندی دارند، خیلی زیاد است. اما معدودند کسانی که حرفی برای گفتن دارند.

بسیاری از پرسش‌هایی که حاصل کار نکردن و نداشتن غایت و هدف است، دائماْ بر هم انبار می‌شود و ذهنیت‌ها را پیچیده می‌کند. در این پیچیدگی و سرگردانی و حیرانی است که صفحات ادبی مجلات و نشریه‌های شعری و یا جلسات ادبی به همین جنگ و جدال‌های بی‌پایان می‌گذرد.

اما یک شعر خوب می‌تواند به تمام پرسش‌ها پاسخ دهد. کتاب «دستور زبان عشق» و «گل‌ها همه آفتابگردانند» به نظرم پاسخ بسیاری از پرسش‌ها را به افرادی که با عالم ادبیات سر و کار دارند، داده است. امین‌پور به جای این که با بحث تئوریک جواب دهد، با شعر پاسخ داده است.

بحران مخاطب در روزگار ماشعر روزگار ما خیلی شعر تجربی‌ای نیست. با این که قرار بود ما با رها شدن از سنت‌های شعری و تکرار نکردن آن فضاها و حال و هواها، شعر را به زندگی نزدیک کنیم. اما اتفاقی در این میان افتاد که شعر ما در همه وجوه مختلفش، شعری ذهنی شد. حتی در مفاهیم حسی، ملموس و عینی. آن قدر یک موضوع تکرار شد که کم‌کم در اثر تکرار قدرت تصویرآفرینی‌اش را از دست داد.

هنر مدرن، دعوت به ناشناخته‌ها و عالم غافلگیری می‌کند و این سوءبرداشت ایجاد شده است که این ناشناختگی فقط باید در قالب و صورت و زبان باشد، نه در مفاهیم و اندیشه‌ها. به همین دلیل شعر امروز گرفتار این است که زبانش برای اهل زبانی ناشناخته است. دنیایی که از آن حرف می‌زند و نوع کلمات و نحو کلماتش ناشناخته است. به همین علت مخاطب شعر نمی‌تواند وارد شعر شود و مثل رودخانه‌ای است که هیچ پایابی ندارد. در حالی که همه هنرهای خوب و هر شعر برجسته چیزی میان آشنایی و ناآشنایی‌اند.

گروهی معتقدند که هر کسی که حرفی برای گفتن دارد، دغدغه آن را دارد که به سادگی آن حرف را بیان کند؛ چون حرفش مهم است و می‌خواهد حتماْ مخاطبش آن را دریابد. اما آن که حرفی برای گفتن ندارد و فقط درد حرف زدن دارد، صورت کلامش را پیچیده می‌کند. این هم مصیبتی است که شعر امروز با آن درگیر است و مخاطب هم از آن فاصله گرفته است؛ چون کسی حوصله گوش کردن به حرف‌های پیچیده و خالی از مغز نیست.

مجامع شعری باعث می‌شوند که مخاطبان مفروض شاعر، محدود بشوند. یعنی شاعر به هر حال وقتی شعری می‌گوید، خواه یا ناخواه سلیقه جمعی را که با آن‌ها ارتباط دارد، در نظر می‌گیرد. رعایت این پسند مخاطبان محدود، شعر را از دسترس مخاطبان دیگر دور می‌دارد. در شعر دکتر امین‌پور این ویژگی نیست. گویی که مخاطب مفروض ایشان هیچ کس نیست و همگان هستند.

موضوعی که برای جوانان مطرح است این است که می‌گویند شعر باید اجرای زبانی یک کشف باشد. خیلی از جوانان شاعر به خاطر این حرف سرگردان شده‌اند. یعنی شعر می‌گویند؛ اما شعرشان اصلاْ دلنشین نیست. چون در فکر اجرای زبانی هستند. نمونه‌های اجرای زبانی که در عین حال شعر است، در این کتاب خیلی زیاد است.

Share

نظرهای خوانندگان

جای یک نمونه از شعرهای این دفتر خالی است

-- هما ، Sep 5, 2007 در ساعت 07:01 PM

salam baraii shoma azizan e ke sheer menavesed . khahesh mekonam azshoma agar chand ta sheer darmoreed khahar befrested mamnonam az shoma azizan

-- jawad ، Feb 9, 2009 در ساعت 07:01 PM