رادیو زمانه > خارج از سیاست > ادبیات ایران > «فرهنگ آثار ایرانی ـ اسلامی» | ||
«فرهنگ آثار ایرانی ـ اسلامی»شیما زارعی«فرهنگ آثار ایرانی ـ اسلامی» دانشنامه شش جلدی است که جلد اول آن به تازگی به همت انتشارات سروش منتشر شده است. این فرهنگ دربردارنده آثار مهمی است که در جغرافیای شرق و جهان اسلام نوشته شده و از قدیمترین دوران تا عصر حاضر را در بر میگیرد. نشست هفتگی شهرکتاب به نقد و بررسی این اثر ارزنده اختصاص داشت.
اهمیت چگونگی شکلگیری «فرهنگ آثار» مهدی فیروزان: فرهنگ آثار یکی از دایرهالمعارفهای نسبی است که برای همه محققان و غیرمحققان مجموعه ارزشمند و کارآمدی به شمار میرود و لازم است در مجموعه کتابهای اهل مطالعه قرار بگیرد. علیرغم یک یا دو جلسه تشریفاتی و رونمایی برای فرهنگ آثار، این کتاب به درستی در مجموعه نشر کشور در قیاس با کتابها و مراجع دیگر معرفی نشده است و برای همه ما که شاهد و دستاندرکار آن بودیم، مایه غبن است. این اثر افراد گوناگونی را در سطوح مختلف بینیاز میکند، اعم از علاقهمندان به مطالعه تا محققان و پژوهشگرانی که کار فرهنگی میکنند. بنابراین به عنوان یک درخواست جدی از رسانهها میخواهم که به معرفی این کتاب بیشتر بپردازند تا این گنجینه در اختیار مردم قرار بگیرد. مشکل ما در بازار نشر این است که در بسیاری از موارد و زمینهها چون اطلاعرسانی درستی صورت نمیگیرد جامعه از ظهور یک اثر بیخبر میماند. غیر از این در جامعه ما مسئله تقاضا مسئلهای جدی است یعنی اعلام و ایجاد نیاز و شاید قسمتی که دولت باید حمایت کند، قسمت ایجاد نیاز است. نه اینکه در یک کار انتشاراتی تسهیلاتی فراهم کند. اگر آن نیاز در جامعه برای خواندن ایجاد شود، طبیعتا سیستمهای اطلاعرسانی هم کار خود را میکنند. این کتاب در طبقهبندی دایرهالمعارفها، فرهنگها و مراجع قرار میگیرد و بنابراین از حیث نشر اگر بخواهیم در جامعه با کتابهای مشابه ارزیابی یا قیاس کنیم، طبیعی است از نظر ساختار مالی و اداری آن، ما یک قلمرو جدی برای بررسی داریم. فرهنگ آثار در یک مجموعه بسیار کوچک، با هزینهای بسیار اندک و با متخصصانی تراز اول آماده شده است. بنابراین از حیث مدیریتی یکی از آن الگوهایی است که برای نشر ایران به عنوان یک پدیده جدید قابل مطالعه است و من آن را به همکاران ناشر و حتا به همکارانی که در مراکز تحقیقاتی فعالیت دارند، پیشنهاد میکنم. همچنین از انتشارات سروش، متولیان و سکانداران این طرح میخواهم که نحوه شکلگیری، مدیریت، ساختار اداری، هزینهها و همکاران این طرح را به صورت مکتوب منتشر کنند. برای اینکه واقعا در مراکز تحقیقاتی مشابه و یا فرهنگنویسی و دایرهالمعارفنویسی این اثر، پدیده نادری است که قابل بررسی است. وقتی کار ترجمه پایان مییابد، دغدغه و احساس رسالت ما هم تمام میشود. از اولین روزهایی که فرهنگ آثار برای ترجمه طراحی شد، اولین مسئله این بود که محتوای این کتاب چگونه است. اما همان موقع این فکر مطرح شد که ما چنین منبعی را از زبان فرانسه ترجمه میکنیم آیا در دل چنین مجموعهای حداقل میشود از آثار ایرانی صرف نظر کرد و بسنده کرد به آثاری که از دیدگاه مولفان فرهنگ آثار فرانسوی در درجه سوم یا چهارم است اما از دیدگاه فرهنگی ما آن آثار درجه یک است و در این کتاب جایی ندارد. به نظرم این زاویه تحقیق باید در دیگر فرهنگها و دایرهالمعارفهایی که تا امروز طراحی شده و یا میشود رعایت شود. مترجمان و محققان این کارها بد نیست به موازات کار ترجمه، گروهی را همانند «فرهنگ آثار»، تعیین کنند و ببینند که آیا در فرهنگ ما موارد مشابهی هست که باید به این فرهنگ اضافه شود، اگر به موازات آن هست این کار تحقیقی فراهم شود تا هم مخاطب بینیاز شود و هم فرهنگ قوام بیشتری بیابد.
کمبودهای «فرهنگ آثار» در زمینه ایران و اسلام رضا سیدحسینی: در دورهای که مهندس فیروزان در راس انتشارات سروش بودند، یک شورای کتاب داشتند که من در آن نبودم. پیشنهاد ترجمه فرهنگ آثار را احمد سمیعی دادند و مهندس فیروزان هم قبول کردند. اعضای شورای کتاب، مسئولیت کار را به من واگذار کردند. من به عنوان کار اداری آنجا نشستم و میدانستم که امکانات استادان بسیار بیشتر از من است و در عین حال خیلی دلم میخواست دخالت زیادی در این باره نداشته باشم و برای همین بیست یا سی نفر از بهترین مترجمان فرانسه را دعوت به کار کردم. من بدون آنکه دخالتی کنم ترجمه آنها را برای بررسی به اعضای شورا میدادم. با بعضی از مترجمان کار نکردند و بعضی را قبول کردند و کارهای آنها را ویرایش میکردند. من هم در کار ویرایش همکاری کردم. ما چهار نفر ـ سمیعی، نجفی، سعادت و سیدحسینی ـ ویرایش میکردیم. کار اولیه بسیار دشوار بود. سادهترین کار تبدیل فهرست الفبای فرنگی به فارسی بود. آن زمان با کامپیوتر کار نمیکردیم، تمام اینها کپی میشد تا ترجمه فارسی کنیم و جدیتمان هم بر این بود که صورت اسامی فارسی را اگر غلط نیستند به همان شکل حفظ کنیم. به این ترتیب فقط کارهای اولیه حدود هشت سال طول کشید. بعد آنها را برای ترجمه میدادیم تا ویرایش شود و دستهبندی شود. گرفتاریهای اولیهای هم برای حروفچینی این مقالات در بیرون از مجموعه داشتیم و در نهایت کار را در یک سیستم بسیار کوچک متمرکز کردیم. دو حروفچین برای حروفچینی گذاشتیم و ویراستاران باتجربهای را دعوت به ویرایش فنی کردیم. فرهنگ آثار البته آثار موسیقی را هم داشت و تلاش هم کردیم که این آثار هم ترجمه بشوند اما متاسفانه آن زمان مترجم برای آثار موسیقی نداشتیم. گذشته از آن کار ما کار کتاب بود. این فرهنگ آثاری که الان ما داریم تفاوتهایی با فرهنگ آثار اصلی دارد. بخش موسیقی کنار گذاشته شده است. اما آنجا که به جهان سوم زیاد نپرداخته بود، با استفاده از یک فرهنگ آلمانی مقالات مربوط به جهان سوم را با کمک مترجمان آلمانی ترجمه کردیم. مسئله جهان سوم اینطور حل شد. اما اشکال بزرگتر این بود که از میان پانزدههزار مطلبی که نوشته شده، فقط دویست مطلب مربوط به ایران و اسلام بود. اگر آنها را میگذاشتیم بماند، توهینآمیز هم بود. بعد در این باره جلساتی تشکیل دادیم با افرادی چون آقایان آلداود و فانی و در این باره اول تصمیم گرفتیم یک فهرست اولیه تهیه کنیم. فهرست اولیه را به پرویز اذکایی در همدان سفارش دادیم که ایشان اول یک فهرست 7000تایی درآوردند و بعد آن را به 3000تا تقلیل دادند و بحث بر این بود که این را به فرهنگ آثار هم اضافه کنیم. در جلسات متعدد به این نتیجه رسیدیم که اگر قرار باشد این به مطالب فرهنگ آثار اضافه شود، خیلی کار عقب میافتد و بعد تصمیم گرفتیم که آن را جداگانه تهیه کنیم. اول به کامرا فانی مراجعه کردیم که به خاطر کار زیاد نتوانستند ادامه دهد و مسئولیت این کار بر عهده احمد سمیعی و سیدعلی آلداود افتاد. من هم به خاطر کمک به این آقایان حضور داشتم. بیشترین مطالب در «فرهنگ آثار» مال اسماعیل سعادت و مهشید نونهالی است.
«فرهنگ آثار»، طلیعهای برای «فرهنگ ایرانی ـ اسلامی» احمد سمیعی: من با فرهنگآثار اولین بار در موسسه انتشاراتی فرانکلین آشنا شدم. در آنجا به کار ویراستاری مشغول بودم. یکی از وظایف ویراستاران این بود که وقتی کار ویراستاری متن تمام میشد، میبایست درباره آن اثر شرحی بنویسند که معرف اثر باشد و احیانا در پشت جلد منعکس شود و یا نوعی راهنما برای طراح کتاب باشد. این وظیفه سختی بود. برای اینکه بعد از تمام کردن کار ویرایش، هنوز خستگی از تنمان درنرفته، باید چنین شرحی را تهیه میکردیم. کار فرانکلین این بود که بیشتر ادبیات داستانی غرب را منتشر میکرد. من گفتم که معرفی این کتابها به بهترین صورت در فرهنگ آثار هست. من این را ترجمه میکنم و یا مطالبش را خلاصه میکنم و شرحی از آن استخراج میکنم و همین کار را هم کردم. بر اثر تورق این کتاب پی بردم که اثری است که باید در جامعه فرهنگی ما منتشر شود. این همیشه در ذهنم بود تا وقتی که در زمان ریاست مهندس فیروزان در انتشارات سروش مشغول به کار شدم و پیشنهاد ترجمه این اثر را دادم که پذیرفتند. به همت ستودنی رضا سیدحسینی این کار انجام شد و بین دانشنامهها شاید یگانه دانشنامه معتبری باشد که تمام آن منتشر شده است. نقص عمده این کار کمبود آثار ایرانی و اسلامی بود که اول قرار بود در آن ترجمه مندرج شود. اما من از اول مخالف این پیشنهاد بودم چون مخاطبان این دو اثر یکی نبودند. من مطمئن بودم که این کار خیلی طول میکشد و چاپ فرهنگ را هم عقب میاندازد بنابراین پیشنهاد کردم که در کتاب جداگانهای این اثر بیاید که پذیرفته شد. معرفی اثر بسیار بسیار مهمتر از معرفی اثرآفرین است. برای اینکه اعتبار اثرآفرین برای دیگران به آثار است. معرفی مستقل آثار، برای ارتقا سطح فرهنگی جامعه مفیدتر خواهد بود تا معرفی اثرآفرین. این حادثه بسیار خجستهای بود که فرهنگ آثار شش جلدی پدید آمد و طلیعهای شد برای فرهنگ آثار ایرانی ـ اسلامی. این کتاب به اندازه کافی معرفی شده و زیادی هم معرفی شده است. بنابراین این اثر بیش از آنکه حقش بود شناخته شده است و امیدوارم به اقبال و انتظار جامعه فرهنگی ما تا حدی جواب داده باشد. تعویض مدیران، آفت فرهنگی جامعه ایرانی مشکلات زیادی سر راه ما وجود داشت. یکی از بزرگترین مشکلات این بود که مدیریت مراکز فرهنگی زود به زود عوض میشود. مرکز فرهنگی باید سنت و سابقه پیوستهای داشته باشد و اقتضای چنین امری این است که مدیریت آن ثابت باشد. در کشورهای دیگر کسی که در یک مرکز فرهنگی هست، فکر نمیکند که این مرکز در حکم نردبان ترقی اوست. بلکه فکر میکند که مرکز فرهنگی را توسعه دهد و اعتبارش را بیشتر کند. یعنی مقام او با توسعه مرکز فرهنگی بالا میرود. در کشور ما این طور نیست. در همین انتشارات سروش از وقتی کار «فرهنگ آثار» را شروع کردیم، تا به حال چند مدیر عوض شد و هر مدیری که تغییر میکرد باید مدت زیادی تفهیم میکردیم که این کار باید ادامه یابد. حتا بعضیها مقاومت هم میکردند و در بعضی از مدیریتها حس میکردیم که میخواهند سنگ بیندازند که کار پیش نرود. آنچه مربوط به علوم گذشته است تمام رشتههای علوم و معارف انسانی را شامل میشود ولی در مورد آثار معاصر بیشتر به علوم انسانی و ادبیات داستانی پرداخته شده است. این اثر نقصهای زیادی دارد که ما خودمان واقفایم برای مثال کتابهایی هستند که خیلی اعتبار دارند اما نیامده است یا مثلا آثاری که خاورشناسان پدید آوردند در این جلد خیلی کم است چون ما کسی را نداشتیم که خیلی بر این آثار مطالعه کرده باشد و دسترسی به این آثار داشته باشد. همچنین بایستی گفت که ما حتا از ابتدا شیوهنامهای نداشتیم که به ما در ایجاد این بنا کند. البته چه بهتر که شیوهنامه نداشتیم چون اگر داشتیم واقعا خودمان را محدود میکردیم. ما ضمن سیر این راه به خیلی چیزها رسیدیم. پرویز اذکایی فهرستی از مداخل تهیه کردند. خیلی از عناوین این مداخل، کتابهایی بودند که وجود نداشتند اما از آنها در کتاب دیگری ذکر شده بود. بنابراین خود این فهرست هم باید بازبینی میشد. در ضمن کار فهمیدیم این فهرست نقص هم دارد تا جایی که مطالعات ما اجازه میداد، این نقصها را رفع کردیم اما همه دانشنامهها این نقص را دارند و این نقص ذاتی دانشنامه است. خیلی از آثار هست که در گنجینههای کتابخانهها نهفته، اما منتشر نشده است. بنابراین نباید انتظار داشت که این فرهنگ کامل باشد اما باید توقع داشت که درباره آنچه در آن است، اطلاعات درست بدهد. یعنی از یک دانشنامه این توقع میرود که اطلاعاتش موثق باشد. در هر دانشنامهای غث و سمین هست. البته ما دغدغه داشتیم و دربند بودیم که از یک سطح مشخصی مقالات پایینتر نباشند. هشتاد درصد مقالات جلد دوم آماده است که باید ویرایش شود. کار ویرایش دانشنامه هم شاق و جانکاه است. بیشتر از نوشتن مقاله ویرایش مقاله رنج دارد چون باید از نظر زبان، ساختار، یکدست بودن، تکرار نشدن اصلاح شود. ویرایش مقالات کار آسانی نبوده و ما نمیتوانستیم آن را به نویسندگان تحمیل کنیم. نویسندگان ما ضابطهپذیر نیستند و اگر به آنها شیوهنامه بدهیم آن را اصلا نمیخوانند تا رعایت کنند.
آسیبِ زمان به یکدستی اثر سیدعلی آلداود: ما بعد از تهیه فهرستی برای نگارش مقالات به این نتیجه رسیدیم که این فهرست چیز کاملی نیست بنابراین با توجه به اینکه هیچ امکاناتی نداشتیم، از خود نویسندگانی که مورد قبول ما بودند دعوت میکردیم که در رشتههایی که تخصص دارند، مداخل بیشتری را به ما معرفی کنند. مداخل در شورا رسیدگی و تصویب میشدند. بنابراین فهرست مداخلی که برای فرهنگ آثار ایرانی ـ اسلامی تصویب شده شاید سه یا چهار برابر چیزی است که در ابتدا پرویز اذکایی نوشتند. مهمترین بحث ما انتخاب مولفان بود. در ایران به هر صورت تعداد مولفانی که دایرهالمعارفنویس باشند، خیلی اندک است و به این خاطر انتقاداتی به این اثر وارد است. نویسنده دایرهالمعارف باید ویژگیهایی داشته باشد که از عهده هرکسی برنمیآید: باید به موضوع کاملا تسلط داشته باشد، آخرین اطلاعات را در آن زمینه داشته باشد و مهمتر از همه موجزنویس باشد. باید مراقب باشد که چارچوب مقالات دایرهالمعارفی کاملا حفظ شود و از این لحاظ ما با فقر روبهروییم. تا حد مقدورات کشور و رشتههایی که با آنها سر و کار داشتیم سعی کردیم بهترین نویسندگان را پیدا کنیم، نویسندگانی که در ایران وجود دارند، با آن کتابها آشنا هستند و میتوانند مقالاتی درباره آن کتاب بنویسند. به همین خاطر طبعا همه نویسندگان یکدست نبودند. در درجه اول سعی کردیم از استادانی که در رشتههای مختلف تبحر دارند، استفاده کنیم اما طبعا همیشه همکاری نمیکردند و آنها هم گرفتاریهای متعددی داشتند. دسته دیگر نویسندگان، جوانانی بودند که در جاهای دیگر امتحان پس دادند. ما این کار را نکردیم که از یک نوقلم مقاله بگیریم چون فرصت این را نداشتیم مگر اینکه نوقلمانی که با شیوه دایرهالمعارفی آشنا بودند. نکته دیگر در انتخاب مولفان این بود که سعی کردیم از نویسندگانی استفاده کنیم که در یک سازمان علمی اشتغال به کار داشته باشند. اشکال اساسی مولفان این است که در ایران به کتابخانهها دسترسی ندارند. گاهی هم مجبور شدیم مقالات را به کسی بدهیم که خوب اشکالاتی هم داشته است. بعد از اتمام مرحله تدوین، بحث ارزیابی ماخذ بود که خودم انجام میدادم. گاهی نویسندهای از مرجع خیلی مهمی استفاده نکرده بود، که پیش از آنکه برای ویرایش در اختیار استاد سمیعی قرار بگیرد، به او برگشت داده میشد تا تکمیل کند و اگر نویسندهای نمیتوانست آن کارها را انجام دهد مقاله رد میشد. بعد از پذیرش مقالات، استاد سمیعی بر آنها نظر میدادند که در این مرحله هم ممکن بود مقالات رد یا ویرایش شوند و بعد برای چاپ از آن استفاده میشد. بنابراین در این اثر کار مثل بقیه دایرهالمعارفها بوده است و ویرایش علمی و فنی در همه مراحل انجام شده است. تعداد نویسندگان ما همیشه زیاد بود، چون گاهی بعضی نویسندگان فقط یک مقاله برای ما نوشتهاند. بنابراین در جلد اول با اینکه تعداد مقالات بالغ بر هفتصد است، نود نویسنده داریم. تعداد شاخهها و رشتههای علمی که درباره آنها مقاله نوشتیم هم زیاد است. ما تعدادی نویسنده داریم که به کتابهای چاپشده در عصر فعلی در کشورهای عربی هم دسترسی دارند و ما نوشتن مقالاتی که مربوط به متون ادبی است، به آنها واگذار کردیم که آن اطلاعات جدید را به ما برسانند. چون تالیف فرهنگ آثار از سال 73 تا امسال طول کشیده، بر اثر اشتباهات دو نفر یک مقاله را نوشتند و چون هر کدام با یک دید نوشتهاند ما گزیده هر دو مقاله را گذاشتیم. این کار هرچند با اسلوب دایرهالمعارفنویسی چندان جور نیست اما به نظرم مفید است. این کتاب در طول چهاردهسال نوشته شده و طبعا ما با نویسندگان مختلف و مسائل گوناگون روبهرو بودیم بنابراین یکدستی در خیلی از جاها نیست. ما در خیلی جاها مقالاتمان درباره یک کتاب مهم ممکن است در یکی یا دو ستون باشد و یک کتاب کم اهمیت در چند ستون توضیح داده شود. ما در وهله آخری که تصمیم به چاپ گرفتیم امکان تصحیح نداشتیم. یک سری کتابها از قلم افتاده و نیامده است. امکانات محدودی داشتیم و کسی را نداشتیم که تمام کتابهای نسخههای خطی را بررسی کند و آنها را دربیاورد. بیتوجهی به علوم انسانی جدید علی اصغر محمدخانی: هیچ فرهنگی در چاپ اول کار کاملی نیست. من از میان مداخل این فرهنگ به آثار داستانی نگاه کردم که 25 اثر داستانی آمده است و بیشتر میرصادقی و فصیح معرفی شدهاند. تناسب ستونها با اثر یکسان نیست. اینها در چاپهای بعدی میتواند مد نظر قرار بگیرد. بعضی کتابهایی که ربطی با آثار ایرانی و اسلامی ندارد به این اثر راه یافته است برای نمونه، کتابهایی که بیشتر به ادبیات معاصر عرب تعلق دارند. بعضی مدخلها مجموعه مقالات نویسندگان معاصر است، مانند کتابهای دکتر زرینکوب، دکتر پورجوادی. اما بعضی از کتابهای مهمی که مجموعه مقاله است در حوزه فرهنگ ایرانی و اسلامی نیامده است مثل «برگهایی در آغوش باد» از دکتر یوسفی. به علوم جدید کمتر پرداخته شده است مانند جامعهشناسی فارسی. کمرنگی مطبوعات در فرهنگ آثار سیدفرید قاسمی: مطبوعات در فرهنگ آثار سهم اندکی دارد. هفده نشریه در قالب شانزده مقاله، سهم مطبوعات در مجلد نخست فرهنگ آثار است. اگر اینچنین کار به پیش برود تا پایان کمتر از یک درصد کل مجلهها و روزنامههای منتشر شده در ایران در فرهنگ آثار خواهد آمد. ده مقاله از شانزده مقاله مطبوعات را یک تن و شش مقاله را پنج نفر نوشتهاند. چاپکردههای فرهنگ آثار در زمینه مطبوعات خالی از اشکال نیست و از شانزده مقاله، پنج مقاله باید دوبارهنویسی شوند. چه بخواهیم چه نخواهیم کشف دهها نشریه در سده نخست روزنامهنگاری در ایران، متعلق به قرن اخیر است و بسیاری از آثار محققان متقدم و پژوهشگران سلف در سالهای اخیر تصحیح شدهاند. نادیده گرفتن کوششهای دو دهه اخیر در زمینه مطبوعات از ویژگیهای مقالات یادشده است، بیتوجهی به نویافتهها، نشریههای تازهیاب و آثاری که حاصل سه دهه کوشش مداوم است، ثمرهای جز تکثیر غلط ندارد که به نظر میرسد باید در مجلدهای بعدی فرهنگ آثار مد نظر قرار گیرد. فرهنگ آثار کتابشناسی توصیفی نیست سمیعی: نقد یک اثر به دو شیوه ممکن است: اینکه وارد جزئیات بشویم و دیگر اینکه کلا آن اثر را یک اثر یکپارچه در نظر بگیریم و درباره آن ارزشسنجی کنیم. به نظر من به جای آنکه بگوییم چرا فلان مدخل نیست بهتر آن است که بگوییم چرا فلان مدخل هست؟ چون ما بنا نداشتیم همه روزنامهها و نشریات و همه آثار را در اینجا بیاوریم. البته ممکن است که اثری بسیار اهمیت داشته باشد و نیامده و این تذکرات خیلی مفید است که ما در چاپهای بعدی وارد کنیم. اما این اثر کتابشناسی توصیفی نیست چراکه در کتابشناسی توصیفی درباره هر اثر چند سطر بیشتر نمیآورد و فرو کاستن فرهنگ آثار به کتابشناسی توصیفی بیانصافی در حق این اثر است. --------------------------------------------- |
نظرهای خوانندگان
چند تا نكته هست كه ناگفته مانده است، چون گفتني نيستند! يكي از اينها مبلغ بودجه اي است كه صرف اين شش جلد شده است. ظاهرآ مبلغ اوليه هشتاد ميليون تومان بوده است. آنهم حدود بيست سال پيش!
-- د. ح ، Jul 22, 2007 در ساعت 01:58 PMموضوع ديگر خود فرهنگ آثار است، كه در واقع سمبل كاري شده است. قسمت زيادي از فرهنگ آثار اصلي ترجمه نشده است! خود آقايان هم كه دانش كافي در اين زمينه ندارند، بنابراين فرهنگ آثار فارسي يك چيز سليقه اي و من درآوردي شده است! و نتيجه اينكه بسياري از آثار مهم دنيا، كه در فرهنگ اصلي هست در فرهنگ فارسي نيست!
گذشته از اين، كيفيت ترجمه ها هم خوب نيست و فوق العاده مغلوط است. مخصوصآ كه نصف آن را خانم مهشيد نونهالي ترجمه كرده است كه مترجم ضعيفي است. و بالاخص كه با سرعت و عدم دقت هم كار كرده است تا بيشتر ترجمه كند و حقوق بيشتري بگيرد! من نمي دانم چرا در اين جور جلسات، كه اسمش را هم جلسات نقد مي گذارند، كسي به اين جور چيزها هيچ اشاره اي نميكند!