رادیو زمانه > خارج از سیاست > ادبیات ایران > هراس از به پايان نرساندن کار | ||
هراس از به پايان نرساندن کاراستاد دکتر خالقی مطلق، استاد ايرانشناسی مقيم هامبورگ، عمری را بر سر ويرايش تازه ای از شاهنامه گذرانده است؛ نزديک به 50 سال. اکنون دوره شاهنامه فردوسی به تصحيح او به پايان رسيده است. اين اثر در طول سالهای گذشته جلد به جلد و در خارج از کشور منتشر می شد و اکنون در 8 مجلد در تهران و به همت مرکز دايره المعارف بزرگ اسلامی (مرکز پژوهشهای ايرانی و اسلامی) زير چاپ است. به همين مناسبت مجلسی در محل ساختمان معظم دايره المعارف در تهران برگزار شد و در آن بزرگانی چون ايرج افشار و نيز دکتر علی اشرف صادقی و همچنين سرويراستار دايره المعارف سيد کاظم بجنوردی سخن گفتند. دکتر خالقی مطلق نيز در سخنان کوتاهی به مهمترين مساله ذهنی خود در تصحيح شاهنامه اشاره کرد: آيا اگر اين کار بزرگ را شروع کنم برای اتمام آن عمر مجال خواهد داد؟ متن سخنان ايشان در پی می آيد. - زمانه
جلال خالقی مطلق تامل دهساله دفترخوانهای بخارا سوی تخت شاه جوان کرد روی حالا چرا کتابی که در طوس تالیف شده است، فردوسی میخواهد برود به بخارا و آنجا اجازهی نظم شاهنامه و ادامهی کار دقیقی را بگیرد؟ جوابش این است که یک نسخهی منثور این کتاب در کتابخانهی بخارا، در کتابخانهی شاهی بوده است. بیست سال بعد از گذشت تالیف این کتاب، نسخههایی از این کتاب در دست نبوده است. این یک کتاب کوچک ده صفحهای نبوده است که فردوسی خودش بتواند بنویسد. یک کتاب پرحجمی بوده و برای آن... فردوسی بایستی این کتاب را فراهم میکرده و یک کاتبی را میگرفته، پول... فرض بفرمایید مزد یکسال او را میپرداخته است تا بتوانند این را بنویسند. بنابراین یک چنین نسخهای در دستش نبوده است. توجه بفرمایید! یادآوری میکنم که در آنزمان، یعنی هزارسال پیش، دستگاه زیراکس وجود نداشت. ما این را امروز خیلی ساده تصور میکنیم، کتاب را میبریم در یک جایی، از اینور و آنور، هزار صفحه را بزودی در عرض نیمساعت زیراکس میگیریم. ولی آنزمان اینها نبود و چنین کتابی خرج داشت کاتباش، و در نتیجه فردوسی مجبور بود به بخارا برود برای دستیابی به این کتاب، به این نسخه و گذشته از این، کمک مالی پادشاه. امروز اگر کسی بخت داشته باشد، یک رمانی بنویسد و دو- سه چاپ بشود، خب البته بشرطی که ناشر پولش را بدهد!، بله، از کمک حاکم و پادشاه و این حرفها بینیاز است. ولی در آنزمان شاعر هم باید نانی میخورده و بالاخره از کجا؟ سالیان سال، آن هم کار بر سر یک چنین کتابی که میان ۳۰ تا ۳۵ سال وقت برد، نیاز به حمایت مالی داشت. مگر خود درنگ ام نباشد بسی حالا برگردم به آن مطلب اول. وقتی من به اینجا رسیدم متوجهی ترس و هراس خودم شدم که آغازیدن به کار تصحیح شاهنامه یک ترس ناخودآگاه در من وجود داشت که این کار را نتوانم به پایان برسانم. چون من در آنموقع بیش از ۴۰ سال داشتم. دهسال بر سر نسخهها گذرانده بودم، ولی تازه حالا کار شاهنامه را میخواستم شروع بکنم، با یک برنامهی بسیار سنگین. تصحیح کتابی براساس شانزده نسخه و ترجمهی عربی و یادداشتبرداری، واژهها را نوشتن، مقالاتی که باید در ضمناش نوشت و منتشرکردن، اینها همه واقعا زمان میبرد و در آنزمان، یعنی در سال ۱۳۸۰ درست مصادف بود با انقلاب درایران و من با هیچیک از همکارانم در اینجا رابطهی درستی نداشتم. اوضاع جور دیگری بود. در آن اوضاع این جور همکاریها اصولا امکان نداشت، وضعیت جور دیگری بود. و من ناچار بودم که کار را به تنهایی خودم شروع کنم. البته همیشه امیدوار بودم، چون میدانستم عمر ممکن است کفاف نکند و من یک زمانی مجبور شوم بین تصحیح شاهنامه و یادداشتهای شاهنامه یکی را انتخاب کنم و یکی را ناتمام بگذارم. ولی خوشبختانه بخت با من یاری کرد. با دو دوست دانشمند آشنا شدم: یکی آقای دکتر امیدسالار که در آمریکا زندگی میکنند، و دیگر با آقای دکتر خطیبی که اینجا هستند و اینها به یاری من آمدند و در دفترهای ششم و هفتم با من همکاری کردند و من صمیمانه در اینجا از هردوی ایشان سپاسگزاری میکنم و این اگر رونمایی هست، اگر بزرگداشتی هست، یا هرچه اسمش را میخواهید بگذارید، (در آن) سهم بزرگیست برای این دو دوست عزیز. |