رادیو زمانه > خارج از سیاست > ادبیات ایران > سفری درونی و بیرونی در آخرین کتاب خسرو دوامی | ||
سفری درونی و بیرونی در آخرین کتاب خسرو دوامیناصر غیاثیخسرو دوامی با سه مجموعه داستان ِ کوتاه «هتل مارکوپولو»، «پرسه» و «پنجره» برای خوانندگان ِ ادبیات ِ داستانی ِ معاصر ایران، به ویژه ادبیات مهاجرت، نامی آشناست. Angel Ladies آخرین اثر اوست. خلاصهی کتاب داستان ِ کتاب شرح ِ سفر دو زوج ِ ایرانی ِ ساکن آمریکاست، که در تعطیلات کریسمس به مناطق ِ خشک و بی آب و علف آمریکا میروند، از شهرهای نیمه متروک و گورستانهای متروک بازدید و در مراسم و مناسک ِ شمنهای سرخپوست شرکت میکنند. سرانجام در فصلهای پایانی ِ کتاب، در نيمه راه لاس وگاس به فاحشهخانهای میرسند به اسم Angel Ladies و شبی را در آنجا سرمیکنند. در طول این سفر دو اتفاق میافتد: یکم اتفاقی است که در لایهی بیرونی داستان آن را میخوانیم: در فصل آخر کتاب، اسماعیل تصمیماش را مبنی بر جدایی از همسر با دخترش درمیان میگذارد. به عبارت دیگر این سفر نقطهی پایانی بر زندگی ِ مشترک ِ یکی از دو زوج - اسماعیل و مرجان - نیز است. دو دیگر اتفاقی است که در لایهی درونی داستان با آن مواجه میشویم: تجلی حضور قوی ِ سنت در ناخودآگاه همسفران. چهار همسفر در طی گشت و گذارشان به شمنهای سرخپوست میپیوندند تا طی آیین و مناسکی خاص به سیر و سلوکی یا به نوعی مراقبهی درونی بپردازند. در طی مراسم ناخودآگاهشان به زبان درمیآید و سنتها فوران میزند و از زبانشان جاری میشود. این سنتها که در تاروپود جان ِ سهتاشان حضوری روشن دارد به شکل قرائت آیات ِ قرآنی یا دعای ماه رمضان و یا خواندن ِ ترانههای قدیمی جلوه مییابد. تو گویی با دیدن ِ مکانهای ویران و از بینرفته، گذشتهی اسماعیل در او جان میگیرد تا با تعریف کردن ِ آن و شنیدن ِ خاطرات ِ داریوش به مرور گذشتهی خودش بپردازد. به این ترتیب این سفر برای او، نه تنها سفری بیرونی، بلکه سفری درونی، سفری به گذشته است برای مرور ِ آنچه که بوده و حاصلاش آنچه که امروز هست یا شده. شخصیتهای محوری ِ داستان داستان از منظر اول شخص تعریف میشود. به عبارت ِ دیگر خواننده از چشم راوی است که با دیگر شخصیتهای داستان آشنا میشود. در این داستان نیز، مثل دیگر داستانهایی که از منظر اول شخص روایت میشود، خواننده ناچار است به اطلاعاتی که راوی میدهد، اکتفا کند. او متر و معیاری برای سنجش ِ راست یا دروغ ِ روایت و توصیف ِ آدمهای داستان، به جز آنکه راوی حکایت میکند، ندارد. اسماعیل و داریوش شخصیتهای محوری کتاب هستند، چراکه روایت ِ راوی بیشتر روی آن دو متمرکز و بیشترین صفحات کتاب به آنها اختصاص داده شده است. این دو به خوبی ساخته شدهاند، باورپذیرند و خواننده پس از تمام کردن ِ کتاب تصویر دقیقی از آنها دارد. اما از زنها، در تناسب با آنچه که از مردها میداند، چیز زیادی دستگیر خواننده نمیشود. زنهای داستان، نسبت به مردها، منفعلاند، در داستان حضوری کمرنگ دارند و جای آنها در کنشها یا در سطح میماند و یا حضوری کنشگر چون حضور مردهای داستان ندارند. این دو از همسرانشان و از خواننده دور هستند. راوی از همسرش مرجان خیلی کم میگوید مگر از حسادتهای او و تلاشاش برای نزدیک شدن به او. مرجان و اسماعیل که سالها پیش تنها به دلایل سیاسی - تشکیلاتی در ایران با هم ازدواج کردهاند و بعد به آمریکا رفتهاند، رابطهی امروزشان به بنبست رسیده است. این دو مدتهاست فقط به خاطر ِ فرزند ِ مشترکشان مارال زیر یک سقف زندگی میکنند. اسماعیل با زنی دیگر ارتباط جنسی برقرار میکند. مرجان میفهمد و این سرآغازی میشود برای عیان شدن ِ اختلافات و در پی ِ آن کشمکشها. راوی، سوسن و داریوش، زوج ِ دیگر را، که در آمریکا با هم آشنا شده و ازدواج کردهاند، از پیش از آشنایی با مرجان، از روزهای اقامتاش در آمریکا و قبل از بازگشت به ایران برای فعالیت سیاسی، میشناسد. سوسن که از پدری ایرانی و مادری مجاری به دنیا آمده، از پنج سالگی در آمریکا زندگی کرده، دچار بحران هویت است و از این فرقه به آن مذهب در حال رفت و برگشت است. شاید بتوان علاقهی او به موسیقی ِ سنتی ِ ایرانی و یا دف و نیزدناش را توجیه کرد، اما با مشخصاتی که راوی برایمان میگوید، بعید است بتواند – آنطور که راوی حکایت میکند - مثنوی بخواند و یا به فارسی ِ سلیس حرف بزند. داریوش، وقتی با اسماعیل تنها میشود، دایم از خاطراتاش که مملو از رویدادهای جنسی است، حرف میزند. او بیشتر آدمی اهل ِ عیش و نوش است تا درگیرشدن با مسایلی جدی و به همین خاطر است که از حضور در مناسک ِ شمنها تن میزند و آن را به سخره میگیرد. خسرو دوامی ساختار اگر یکی از شاخصهای ِ رمان را تعدد شخصیتها یا وقایع بدانیم، در این صورت Angel Ladies نه رمان بلکه داستان بلند است. نکتهای که از دید ِ خسرو دوامی، نویسندهی کتاب دور مانده، این است که همسر و دختر اسماعیل چگونه او را که به شهری درندشت مثل ِ نیویورک گریخته است تا خودکشی کند، پیدامیکنند؟ پرسش دیگری که مطرح میشود، این است که وقتی ترجمهی اسامی مکانها و آدمها و حتا اعداد آورده میشود، چرا ترجمهی فارسی ِ گفتگوهایی که به انگلیسی انجام میگیرد، نمیآید؟ یک دلیل ِ ممکن میتواند این باشد که فهم یا عدم فهم این گفتگوها تغییری در درک و برداشت خواننده از داستان نمیدهد، گرچه فهمیدن ِ آن لذت ِ خواندن ِ داستان را دو برابر میکند. حال آن که اگر خواننده به خاطر ندانستن انگلیسی، از فهم گفتگوهای بلندی که به انگلیسی در داستان میآید، محروم بماند، شکاف بزرگی در فهم او از داستان ایجاد میشود. دلیل ِ ممکن ِ دیگر میتواند این باشد که امروزه همه انگلیسی بلدند. این نیز به دلایلی روشن پذیرفتنی نیست. در هر دو حال اما این پرسش همچنان به قوت خود باقی است که اگر اینطور هم باشد، پس چرا اسامی ِ مکانها یا حتا اعداد ترجمه میشوند؟ توضیح و توصیف ِ مفصل ِ تاریخی – جغرافیایی ِ مکانها، که با سند و مدرک و زبانی خشک و گزارشی انجام میگیرد و البته با زبان بقیهی کتاب تفاوت چندانی ندارد. این توصیفات اساسن وجودشان زاید است و کمکی به خواننده برای نزدیک شدن به اثر یا فهم بهتر آن نمیکند. یک توجیه ِ احتمالی میتواند این باشد که وجود چنین فصلهایی در کتاب، در جهت فضاسازی و برای آماده کردن ِ خواننده برای ورود به فضای فصل بعدی بوده است. این توجیه پذیرفتنی نیست، چرا که توصیف مکان، جهت فضاسازی، با تردستی در متن روایت آمده و بسیار خوب نشسته است. آنچه که نویسنده و نه راوی، در شرح ِ تاریخی و جغرافیایی مکانها آورده ماحصلی غیر از خسته کردن خواننده ندارد. میتوان به راحتی آن صفحات را نخوانده ورق زد و گذشت، بی آنکه نگران ِ از دست دادن ِ لذت ِ خواندن ِ داستان بود. خسرو دوامی با زبانی که برای این کتاب انتخاب کرده، نشان میدهد از نقش و اهمیت زبان در داستان غافل نیست. زبان ِ او در این کتاب زبانی است ساده و بیپیرایه و فارغ از نثر مغلق و بازیهای زبانی. نویسنده به اهمیت ِ گفتگوها کاملا واقف است و به خوبی میداند درازگویی، یعنی عدم رعایت اقتصاد کلمه، حاصلی جز خسته کردن ِ خواننده و در نتیجه رهاکردن ِ کتاب توسط او ندارد. مشخصات کتاب: این داستان پیش از چاپ در سایت دوات منتشر شده است. |