رادیو زمانه > خارج از سیاست > ادبیات جهان > شب ادبیات سوئیس | ||
شب ادبیات سوئیسبرای شنیدن فایل صوتی «اینجا» را کلیک کنید. در آخرین نشست ادبی مجلهی بخارا در سال ۸۵، عصر روز یکشنبه بیستم اسفندماه، شبی با عنوان «شب ادبیات سوئیس» با حضور چند تن از نویسندگان و مهمانان سوئیسی در تالار بتهوون خانهی هنرمندان ایران برگزار شد.
در این مراسم که با پخش پیام تصویری خوشامدگویی سفیر فیلیپ ولتی، سفیر سوئیس در تهران آغاز شد، مارتین زینک، روت شوایکرت، آنتونیا برتشینگر، مهشید میرمعزی، سعید فیروزآبادی و علی دهباشی سخنرانی کردند. در ابتدای مراسم، علی دهباشی متن ترجمهی پیام سفیر سوئیس را چنین خواند؛ «صمیمانه به شما که در این جلسهی خاص شرکت کردهاید خوشامد میگویم. از علاقه و توجهی که به ادبیات سوئیس دارید نیز سپاسگزارم. همچنین بسیار خوشحالم که میتوانم از قلمروی ادبیات سوئیس به خانم روت شوایکرت و آقای مارتین زینک نیز خوشامد بگویم. روت شوایکرت نویسندهای جوان و اهل سوئیس است که با موضوعها و از دیدگاه من بهخصوص با زبان ادبی خاص خود موفقیت فراوانی را بهدست آورده است. مارتین زینک هم سردبیر نشریهای ادبی بهنام «دره پونکت» و از جمله افرادی است که آگاهی فراوانی دربارهی ادبیات امروز و معاصر سوئیس دارند. امیدوارم که از وجود این دو نفر بهره ببرید، یعنی فقط به سخنان آنان گوش فرا ندهید، بلکه پرسشهایی را مطرح کنید که اگر من نیز میتوانستم در جمع شما حضور یابم، آنها را مطرح میکردم. بعد من گزارش این مراسم را دریافت خواهم کرد و از پرسشهای شما و پاسخهایی که دریافت میکنید، آگاه و خوشحال خواهم شد. امیدوارم گفت و گوی جذاب و موفقیتآمیزی باشد.»
سخنران بعدی این مراسم، آنتونیا برتشینگر، دبیر دوم سفارت سوئیس در تهران به زبان فارسی به سخنرانی پرداخت. وی در ارتباط با تصوری که از ادبیات سوئیس میشود گفت: «سوئیس، بر خلاف تصور عامهی مردم فقط شهر «شکلات، ساعت و بانک» نیست، بلکه این کشور بعد از جنگ جهانی دوم پناهگاه بسیاری از نویسندگان و شاعران شد». برتشینگر سپس به دلایل ناشناخته ماندن ادبیات سوئیس در ایران پرداخت و افزود کشور سوئیس به دلیل چهار زبانه بودن، از گستردگی و تنوع ادبی در میان کشورهای اروپایی برخوردار است. پس از سخنان آنتونیا برتشینگر، خانم روت شوایکرت به سخنرانی پرداخت که مهشید میرمعزی سخنان وی را به زبان فارسی ترجمه کرد. شوایکرت سخنان خود را اینگونه آغاز کرد؛ «ابتدا تشکر میکنم از اینکه به ایران دعوت شدم تا در مورد ادبیات معاصر سوئیس صحبت کنم. در اولین جمع بندی کوتاه خود، میل دارم به ادبیات آلمانی زبان و پنج نویسنده ی بسیار متفاوت اشاره کنم. یکی از آنها پتر بیشزل است که شنیده ام در ایران با او آشنایی دارند. در حالی که دیگران ناشناس هستند و تا جایی که میدانم، اثری از هیچ یک ترجمه نشده است. این افراد را به ترتیب و براساس سال تولدشان نام میبرم: پتر بیشزل، روبرت والسر، کریستینا ویراگ، ماتیاس شوکه و فریدریکه کرتسن».
شوایکرت در ارتباط با مارتین والسر نویسنده مطرح معاصر افزود: «هنگامی که مارتین والسر در دسامبر ۱۹۵۶در سن ۷۸ سالگی از دنیا رفت، هیچکس گمان نمیکرد که این نویسنده زمانی یکی از مشهورترین و مهمترین نویسندنگان قرن بیستم شود. او بیست سال آخر عمر خود را در یک آسایشگاه روانی به سر برد و از بیماران آرام و منزوی آنجا به شمار میرفت. دیگر نمینوشت و بسیار کم میخواند. البته در جوانی و پس از نوشتن رمانهای اول خود «خواهران تانر»، «یاکوب فون گونتر» و «دستیار»، مورد تحسین منتقدان و همکارانش قرار گرفت – برای مثال فرانس کافکا هم از طرفداران او بود – اما بعدها و پس از بازگشت به سوئیس در سال ۱۹۱۳، زندگی خود را در انزوا سپری میکرد. بیش از هر چیز، قطعات نثر کوتاه یا مقاله برای روزنامهها مینوشت. در این مقالات در مورد تمام موضوعات ممکن قلم میزد. از شاعران گرفته تا جنگل و سفر با بالن، اما در واقع چندان هم مهم نیست که او در مورد چه مینویسد. جملات او دائم خود را به هوا میاندازند و موهای خود را میگیرند و از باتلاق بیرون میآورند. در مورد شیوهی غیرقابل تقلید نگارش او چیزهای زیادی گفته شده است؛ شاید بتوان این موضوع را با کمک یک فعل بیشتر توضیح داد. فعل «والسرن» که شاید در فرهنگ لغات پیدا نشود، اما بسیار مورد استفاده قرار میگیرد. معنای این فعل چیست؟ والسرن یعنی با ملاحت و شجاعت شروع به وراجی کردن، ضمن اینکه ترس و وحشت، دلیل وراجی است. اورس ویدمار، نویسندهی سوئیسی به جا چنین گفته است که: تمام نویسندگان در جادهای نشسته اند که به پرتگاه منتهی میشود. نویسندگان بزرگی چون توماس مان، که همه چیز را تحت کنترل دارند، دورترین فاصله را با پرتگاه دارند. فرانس کافکا که ترس در آثارش حضوری فراگیر دارد، در فاصله کمی با پرتگاه نشسته است، اما روبرت والسر در پرتگاه است و با لجاجت و سرسختی به سمت دیگر، به زیبایی و خوبی و عشق محض مینگرد. به عبارت دیگر: والسر این اجازه را به خود میدهد که نامی از چیزی نیاورد. اما ادبیات او در نداشتن هیچ هدفی و منظوری، از حوزه مفید بودن خارج میشود. این ادبیات به طرز منحصر به فردی در مقابل هرگونه تسخیر ایدئولوژیکی مقاومت میکند. و به این ترتیب والسر محبوبیت زیادی حتی بین نویسندگان دارد و تقریباً کسی نیست که از او خوشش نیاید.
از اواخر دههی نود میلادی و نه فقط در سوئیس، این را چه در امر تولید و یا مصرف، "سیاست زدایی در ادبیات" میخوانند. نمیدانم که اتفاقی است یا نه که فریدیش دورنمات که نمایش نامههای او از جمله "ملاقات با پیرزن" شهرتی جهانی یافت و ماکس فریش که نام او نماد نویسندگان سیاسی شد، هر دو در همین زمان از دنیا رفتند. دورنمات اواخر ۱۹۹۹ و فریش چند ماه بعد از او». وی در ادامه به معرفی دیگر سخنرانان معاصر سوئیس پرداخت. سخنران بعدی این مراسم، دکتر سعید فیروزآبادی بود که با موضوع «نگاهی به ترجمههای ادبی از ادبیات آلمانی زبان سوئیس» به سخنرانی پرداخت. آقای فیروزآبادی با اشاره به اثر معروف «هایدی» گفت: «بیتردید معروفترین داستان از قلمروی ادبیات سوئیس در سراسر جهان «هایدی» است. تردیدی ندارم که همگان در ایران هایدی را به خوبی می شناسند، زیرا این اثر تاکنون بیست بار به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است. با این همه شاید به ندرت کسی باشد که نام نویسندهی این اثر جهانی را به یاد آورد: یوهانا اشپیری نویسنده ی این اثر اهل کشور سوئیس است. البته بدیهی است که اشپیری تنها نویسندهی سوئیسی نیست که در ایران آثاری از او به فارسی ترجمه شده است». وی افزود: مهمترین نویسندهی سوئیسی که در ایران بیش از چهل و چهار سال پیش نخستین اثرش به فارسی ترجمه شد، فریدریش دورنمات (۱۹۲۱-۱۹۹۰) است. دورنمات را برای اولینبار حمید سمندریان به جامعهی ایرانی معرفی کرد. سمندریان با ترجمهی «ازدواج آقای میسیسیپی» در سال ۱۳۴۱، اولین گام را در این زمینه برداشت و یک سال بعد «غروب روزهای آخر پاییزی» و «پنچری» را به فارسی ترجمه کرد». فیروزآبادی در ادامه گفت: «نباید از یاد برد که تنها نمایشنامههای فریدریش دورنمات برای ایرانیان جذاب نبوده است. حتی دو رمان پلیسی او «قاضی و جلاد» و «سوء ظن» نیز در این میان به فارسی ترجمه شده است. مترجم هر دو اثر محمود حسینی زاد، مترجم و استاد زبان آلمانی، است که در گذشته نیز آثار بسیاری از برشت و دیگر نویسندگان به فارسی ترجمه کرده است. به تازگی «قاضی و جلاد» برای دومین بار تجدید چاپ و رمان «سوء ظن» نیز منتشر شد. داستانهای کوتاه دورنمات همچون «تصویر سیزیف» نیز در مجموعههای داستانهای آلمانی ترجمه شده است. با نگاهی به فهرست اسامی مترجمان آثار دورنمات در می یابیم که او از خوش اقبالترین نویسندگان است، زیرا آثارش همگی به استثناء «قول» از زبان آلمانی به فارسی ترجمه شده است و این مورد بسیار نادر است». بعد از سخنان فیروزآبادی، مارتین زینک، سردبیر نشریه ادبی «دره پونکت» به سخنرانی پرداخت. زینک سخنان خود را اینگونه آغاز کرد: «خوشحالم که به من نیز فرصت داده شد تا در جمع شما شرکت کنم. از دعوت مهربانانهی شما هم سپاسگزارم و می خواهم چند کلمهای در بارهی ادبیات تبعید در سوئیس صحبت بگویم». وی با مقایسهی کشور سوئیس و ایران ادامه داد: «سوئیس کشوری کوچک است. ایران در مقایسه با سوئیس ۴۰ برابر بزرگتر است. سوئیس حدود هفت ونیم میلیون نفر جمعیت دارد و ایران شصت میلیون نفر بیشتر. از ویژگی های کشور سوئیس آن است که دراین کشور چهار زبان رسمی، یعنی آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی و رومانش وجود دارد و سه زبان از این چهار زبان، زبان کشورهای همجوار با سوئیس، یعنی فرانسه، آلمان، ایتالیا، اتریش و لیختن اشتاین است. رومانش زبانی نادر است که در هیچ کشور دیگری جز سوئیس مردم به آن زبان سخن نمیگویند. این نکته را به این دلیل توضیح دادم که در سوئیس همراه با این زبانهای گوناگون فرهنگهای مختلفی هم در کنار هم به حیات خود ادامه میدهند. یعنی در سوئیس ادبیات مختلفی وجود دارد. بدیهی است که بنگاههای انتشاراتی هم در سوئیس وجود دارد که تنها کتابهای آلمانی زبان را منتشر میکنند و انتشاراتهای دیگری هم هست که فقط کتاب به زبان فرانسوی انتشار میدهند و باز هم نمونههای دیگری میتوان یافت». آقای زینک در ادامه گفت: «در یکصد سال اخیر پیوسته کسانی و از آن جمله نویسندگان بسیاری به سوئیس مهاجرت کردهاند. این نویسندگان به دلایل مختلفی به سوئیس آمدهاند. برای مثال عدهای از آنها در کشور خود، از جنبهی سیاسی تحت تعقیب هستند و گروهی دیگر هم اجازه ندارند که آثار خود را در آنجا منتشر کنند. در قرن بیستم دو جنگ جهانی رخ داد و هر دو بار سوئیس از خطر جنگ در امان ماند، زیرا به هیچ یک از کشورهای درگیر جنگ نپیوست و بیطرف باقی ماند. در سالهای جنگ نویسندگان بسیاری به سوئیس گریختند، البته همه در سوئیس نماندند. گروهی میخواستند اروپا را ترک کنند و در سوئیس امکانات ادامهی سفر خود را تدارک میدیدند. مقصد این سفرها اغلب آمریکا یا شوروی سابق بود. گروهی هم موفق شدند که در سوئیس بمانند و برای بعضیها هم اقامت در سوئیس کاری دشوار یا اصلا ناممکن بود. بنابراین دلایل مختلفی برای سفر نویسندگان به سوئیس وجود داشت. در هر حال هرکس که دست به قلم میبرد، اغلب زندگی پرمخاطرهای دارد و بسیاری هم در سوئیس به دنبال آرامش برای نگارش آثار خود میگردند. از بین نویسندگانی که به سوئیس گریختهاند، برای مثال چند نفری اهل روسیه بودند. مشهورترین فرد از این گروه داستایفسکی است که در مکانهای مختلفی زندگی کرده و آثاری نگاشته است. گروه دیگر بیشتر نویسندگان آلمانی بودهاند، زیرا در آلمان آثار آنان سانسور میشده است و مسحور مردم سالاری حاکم بر سوئیس بودند. نباید از یاد برد که در گذشتههای نه چندان دور قدرت در تمام اروپا در دست حکومتهای سلطنتی بود، در حالی که در سوئیس حکومت به گونهی دیگری بود. در میانههای قرن نوزدهم به همین دلیل در سوئیس چندین نویسندهی آلمانی و استاد دانشگاه زندگی و کار میکردند. در آن دوره اصلا نمیشد دانشگاههای سوئیس را بدون استادان آلمانی در نظر آورد. حین جنگ جهانی اول، یعنی بین سال های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ سوئیس، سرپناهی امن برای نویسندگان بسیاری بود. از بین نویسندگان آلمانی به خصوص میتوانیم به ارنست بلوخ و والتر بنیامین اشاره کنیم. در سالهای جنگ گروهی از مهاجران گریخته از جنگ، در زوریخ جریانی ادبی به نام دادا را پدید آورند که با طنزی زبانی، گونهای خاص از طنز را مطرح کردند. در این گروه نویسندگان فرانسوی، آلمانی، رومانیایی شرکت داشتند. هوگو بال، تریستان تسارا، والتر زرنر، ژان آرپ و دیگران. در زوریخ این گروه حتی نشریهای ادبی را هم منتشر کرد. در واقع دادائیسم نخستین جریان ادبی در اروپا است که در نشریههای ادبی مطرح شد». در پایان مراسم، هدایایی به رسم یادبود به مهمانان سوئیسی اهدا شد. گفتنیست مشابه این مراسم در بیست و یکم و بیست و دوم اسفندماه، به ترتیب در شیراز و اصفهان برگزار میشود. |