رادیو زمانه

تاریخ انتشار: ۱ تیر ۱۳۸۶

انتشار خاطرات "شیرین عبادی": مذهب زنجیر زنان نیست

ناصر غیاثی

در ماه مه سال گذشته‌ی میلادی ترجمه‌ی آلمانی ِ کتاب شیرین عبادی که پیش از آن به انگلیسی و هم‌زمان در ۱۲ کشور منتشر شده بود، توسط انتشارات ِ پندو (Pendo) در کشورهای آلمانی زبان به بازار آمد.


عکس روی جلد کتاب خاطرات شیرین عبادی

«ایران من، زندگی بین انقلاب و امید» را می‌توان کتابی اتوبیوگرافیک، اما در پیوند تنگاتنگ با پیش‌آمدهای سیاسی در ایران ِ معاصر دانست. کتاب با خاطرات دوران کودکی خانم عبادی شروع و به زمان دريافت جايزه‌ی صلح نوبل ختم می‌شود. خانم عبادی از ادواج پدر و مادر می‌گوید و سپس به تربیت‌ در خانواده‌ای غیر سنتی می‌پردازد که در آن دختر و پسر برابر بوده‌اند: «زمانی که کمی بزرگ‌تر شدم، دریافتم که برابری دو جنس چیزی بود که من قبل از هرچیز در خانه‌مان شاهدش بودم».

نخستین خاطره‌ی سیاسی ِ او‌ مربوط است به رفتن به مدرسه که هم‌زمان با کودتای بیست و هشت مرداد سال سی و دو بود. سپس به شرح سال‌های تحصیل، تا فارغ‌التحصیل شدن از دانشگاه، می‌نشیند. از استخدام‌اش در دادگستری می‌گوید و این که او نخستین زن در تاریخ ایران بوده که به ریاست دادگاه نایل شده است. خانم عبادی سپس از انقلاب و شرکت‌اش در آن جنبش همگانی و شور و شوق خود و مردم ایران در روزهای انقلاب و پیروزی یاد می‌کند: «احساس می‌کردم نه تنها انقلاب بلکه خود من پیروز شده‌ام.» و سپس از یاسی یاد می‌کند که در روزهای نخستین ِ پیروزی انقلاب گریبان‌گیرش می‌شود: «هنوز یک ماه نشده، فهمیدم که من عملا از دل و جان و با شوق و ذوق ِ فراوان در خراب کردن کار خودم سهیم بودم.» و می‌نویسد: «کسی از ما انقلاب را نفهمید. چقدر نادان بودیم ما!»

در اشاره به از دست دادن ِ حق قضاوت‌اش بعد از انقلاب می‌گوید: «تنها به این دلیل که زن بودم، از قضاوت محروم شدم». وی با فروتنی و بدون شاخ و برگ اضافی به شرح فعالیت‌ها و مبارزات‌اش برای حقوق کودکان و زنان، وکالت زندانیانِ سیاسی و حقوق ِ بشر می‌پردازد و در کمال صداقت از درماندگی‌اش در برابر ساختار قدرت سخن می‌گوید. از چگونگی دستگیرشدن و خاطرات زندان می‌نویسد و از شوکی می‌گوید که در حین خواندن ِ پرونده‌ای به او دست داده بود: دستور قتل خودش را به دستور وزیر ِ اطلاعات می‌خواند که در آن آمده بود، انجام قتل به بعد از ماه رمضان موکول شود.

نویسنده ضمن توصیف ِ زندگی خودش، از شرح ِ سرنوشت‌ ِ غم‌انگیز خانواده، دوستان و هم‌کاران‌اش در بستر ِ اتفاقات تاریخی – سیاسی نیز غافل نیست. به این ترتیب کتاب به وصف زندگی ِ خصوصی ِ نویسنده محدود نمی‌ماند، بلکه خواننده‌ی غربی را که کم وبیش از سیر تاریخ ایران بی‌خبر است، در جریان اتفاقات ِ تاریخی ِ ایران ِ معاصر، مثل کودتای بیست و هشت مرداد، انقلاب، جنگ، و به قدرت رسیدن ِ خاتمی و دیگر جنبش‌های سیاسی قرارمی‌دهد. و این همه به کتاب رنگ و بوی سیاسی می‌دهد. از این رو نمی‌توان کتاب را یک اتوبیوگرافی صرف دانست. خانم عبادی در این کتاب دست به تحلیل‌ سیاسی نمی‌زند، اما به اتفاقاتی تاریخی - سیاسی تعیین کننده در جامعه‌ی معاصر ایران اشارات فراوان دارد، گو که این اشارت تنها در ربط با زندگی ِ خصوصی‌ اوست که طرح می‌شوند.

وی جای جای در کتاب تاکید دارد که حقوق بشر و اسلام در اساس هیچ تناقضی با هم ندارند. او معتقد است «اسلام هم مثل هر مذهب دیگری بسته به تفسیر است. تفاسیری که از اسلام می‌شود مسئول بی‌عدالتی‌ها است و نه خود اسلام.» وی ضمن این‌که می‌گوید «مذهب زنجیر زنان نیست»، به اپوزیسیون داخلی، بویژه جنبش زنان و نیز رشد سریع طبقه‌ی متوسط شهری جامعه‌ی مدنی دل ‌بسته است. به اعتقاد ِ او«هرگونه دگرگونی در ایران باید از درون کشور انجام بگیرد.»

«ایران من، زندگی میان انقلاب و امید» به زبانی ساده نوشته شده و دگرگونی‌های جامعه‌ی ایران را به خوبی نشان می‌دهد. با خواننده وارد گفتگویی انتقادی می‌شود و او را از بار مسئولیت‌اش نمی‌رهاند، تا آن‌جه را که اتفاقِ افتاده به خوبی حس کند. کتاب تصویری واقعی و روشن از زنان و کودکان و جمهوری اسلامی پیش روی خواننده‌ی غربی قرارمی‌دهد تا ایران و اسلام را با چشمی دیگر، غیر از آن‌چه رسانه‌های غربی به او عرضه می‌کنند، ببیند و توصیفی بی‌طرفانه از فرهنگ اسلامی، جامعه و اخلاق اسلامی دارد. سنت‌ها و آداب و رسوم اسلامی - ایرانی، گاهی، مثلن بدحجابی، به زبان اصلی توضیح داده می‌شود.

خواننده دایم با کمک خانم عبادی به دیگران، به آن‌هایی که مورد بی‌عدالتی واقع شد‌ه‌اند، مواجه می‌شود و شجاعت، توان و میزان فعالیت‌هایش را به‌تر می‌شناسد. او این امکان را می‌یابد تا با یک چشم گریان و یک چشم خندان همه‌ی آن‌چه را که خانم عبادی وصف می‌کند، تجربه کند. خانم عبادی در این کتاب با جسارت و هوشیاری زندگی و کارش را در ایران پیش و پس از انقلاب توصیف می‌کند. «ایران من، زندگی میان انقلاب و امید» کتابی در ۳۲۰ صفحه که با کودکی و جوانی ِ بی‌غل و غش شیرین عبادی در تهران آغاز می‌شود و با گرفتن جایزه‌ی نوبل به پایان می‌رسد، تصویری روشن، تازه و نیز غم‌انگیز از ایران ارایه می‌دهد.

این کتاب با هم‌کاری (Ghostwriter) آزاده معاونی، روزنامه‌نگار ایرانی مقیم بیروت، خبرنگار لس‌آنجلس‌تایمز و مجله‌ی تایمز نوشته شده است.

نظرهای خوانندگان

با سلام درود به شهلا شفیق (به تمام زنان آزادی خواه)
این نامه از طرف یاران آقا سید حسین کاظمینی بروجردی که در شب واقعه در کوی سرو حضور داشته و هر کدام حوادث وحشتناکی را از نزدیک مشاهده کرده که چگونه به این آقا و خانواده و یارانش هجوم آورده و همه را تارو مار و مورد ضرب و شتم قرار دادند ما تا کنون بارها و بارها مطالبی را درباره ی آقای بروجردی و یارانش برای سازمانهای بین اللملی و مدافع حقوق بشر و دوستان عزیزمان در خارج از کشور ارسال کرده ایم ولی تاکنون هیچ کمکی در جهت یاری به این پیشوای مستقل مذهبی و یارانش صورت نگرفته است و هم اکنون در عینن بی عدالتی و در فضایی بسته حکم صادر می کنند بدون این که حتی به ایشان اجازه ی دفاع از خود را بدهند ما از سازمانهای زیربط می خواهیم به ایشان اجازه ی دفاع از خود را از طریق تلویزیون و رسانه ی عمومی بدهند تا دنیا در مورد ایشان قضاوت کند مکا می پرسم حقوق بشر یعنی چه ؟ و آیه دیگران در قبال هم نوعان خود مسئول نیستند ؟ .
ما همه بشریم و آفریده ی یک خدا و بنی آدم اعضای یکدیگرند و وقتی که عضوی بدرد آید دگر عضوهارا نباشد قرار ولی در اثر حاضر عضوهایی از خلقت به درد می آیند که هر کدام برای یاد آوری آمده اند که ما همه آفریده ی یک خدا هستیم و فریاد می زنند .
و هر کس که درد جامعه بشری را بیشتر می فهمد بلند تر فریاد می زند گرچه درد ما درد یک ملت نیست بلکه درد یک جامعه بشری بزرگ می باشد که دنیا نام دارد لذا از سازمانهای بین المللی و مدافع حقوق بشر و دیگر سازمانها ی انسان دوست و تمام وجدانهای بیدار و آگاه خواهشمندیم به دادمان برسید و یاریمان کنید که دیگر فرصتی نمانده ما محتاج قطع نامه های بین المللی هستیم تا برای این پیشوای مستقل مذهبی و یارانش مصونیت جانی و اعتقادی به وجود آید . با تشکر و سپاس فروان ( از طرف یاران آقا سید حسین کاظمینی بروجردی )
در صورت امکان به سازمانهای جهانی ایمیل کنید تا پیگیری شود

-- اکبر محمدی ، Jun 22, 2007 در ساعت 02:52 PM