رادیو زمانه > خارج از سیاست > راوی حکایت باقی > با «فروغ» در پختگی سفر | ||
با «فروغ» در پختگی سفرعلیرضا افزودیاز قدیم شنیدهایم و گفتهاند: «بسیار سفر باید تا پخته شود خامی». اما بهراستی در جوهر سفر چیست که خام را پخته میکند؟ شاید دیدن گزینههای دیگر، یا تچربۀ نوع دیگر زندگی و برخورد با آدمها و محیط تازه. و شاید هم اینها همه نه، و بلکه آن فرصتی که آدمی در طی و طول سفر بهدست میآورد تا ساعت یا ساعاتی را بهناچار و تا زمانی که به مقصد میرسد با اندیشهها و احساسات خود خلوت کند. فرصتی که تا بهمقصد برسیم وقت داریم تا بهگذشتهامان فکر کنیم به گذشت آنچه که رفته و بر ما گذشته و در بارهشان بهقضاوت بنشینم. «. . . همانطور که روی صندلی نشسته بودم و بیرون را مینگریستم، در اندیشههای خودم غوطهور بودم. اندیشههایی که به گذشتهام پیوند خورده بودند. چهرهها از مقابل چشمانم گذر میکردند. آنچه که در گذشته وجود داشت، فریبی بود. حبابی بود. حرفهایی که شنیده بودم، دستهایی را که با محبت و خالی از ریا فشرده بودم، راههایی که با امید پیموده بودم و با ناامیدی بازگشته بودم، آنچه را که داده بودم و آنچه را که در مقابل بهدست آورده بودم یا بهمن بخشیده بودند بهیاد آوردم. هیچ چیز جز «هیچ» در آنجا وجود نداشت. یک «هیچ» که در همان هیچ بودنش انسان تلخی و اندوه عمیقی را احساس میکند. یک «هیچ» که در عین حال دردآور و کشنده است و من فکر کردم که برای رسیدن به همه چیز و نباختن همه چیز باید تغییر فرم و تغییر روحیه بدهم. باید مثل دیگران بشوم. . .» برنامۀ دهم را از «اینجا» بشنوید! |