رادیو زمانه
>
خارج از سیاست
>
خاطرات تاج السلطنه
>
خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش دوازدهم
|
تاجالسلطنه، دختر ناصرالدینشاه قاجار
خاطرات تاجالسلطنه ـ بخش دوازدهم
در بخش گذشته، شنیدیم که تاجالسلطنه چون به هفتسالگی رسید، برایش معلمی گرفتند و به «مکتبخانه»اش فرستادند؛ درحالیکه هنوز مشغول بازیگوشی بود و بیش از آنکه بخواهد چیز یاد بگیرد، به آزار معلم میپرداخت.
در این بخش، تاجالسلطنه به ارزش «علم» و «معلم» میپردازد و بر وضعیت همجنسان خود، همان «نسوان» که باب علم بر روی ایشان بسته بوده، افسوس میخورد.
میگوید که متأسفانه بسیار کم تحصیل کرده است. فرصتی مییابد تا خواندهها و آگاهیهای تاریخی خود را مرور کند و از تأثیر «معلم» بگوید. او اما معتقد است که پیش و بیش از معلم، این «مادر» است که بر کودک و اخلاق او مؤثر واقع میشود.
آنگاه، منصفانه به انتقاد از خود میپردازد؛ از اخلاق بد، خودسری و بیاعتنائی خود یاد میکند و «معلم بیچارۀ گیلانی» خود را بیتقصیر میخواند.
وقتی به هشتسالگی میرسد، ددهجان و عمهجان و ننهجان و دیگران برایش خواب عروسی میبینند. این دخترک هشتساله نیز در خیال خود صحنههای عروسی و شوهرداری و البته «شوهرآزاری» را زنده و مرور میکند.
* * *
این بخش از خاطرات را [در اینجا بشنوید] بخش پیشین را هم در [اینجا]
|
نظرهای خوانندگان
where is the sound
-- بدون نام ، Nov 25, 2007 در ساعت 08:42 AM