رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۲ شهریور ۱۳۸۹
برنامه‌رادیویی خاک به مناسبت سال‌روز درگذشت جلال آل‌احمد

مشروعیت‌باختگی حکومت مذهبی در نون‌القلم

حسین نوش‌آذر

جلال آل‌احمد از تأثیرگذارترین نویسندگان سال‌های دهه‌ی چهل، در «در خدمت و خیانت روشنفکران» که پس از «غربزدگی» از مهم‌ترین آثار اوست می‌نویسد: «ما همه‌ی گفت و شنیدهامان و هر حرکت‌مان نشانه‌ی آن تجربه‌ی تلخ را دارد. حدیث ما حدیث شکست‌خوردگان است»

Download it Here!

منظور آل‌احمد از آن تجربه‌ی تلخ، کودتای ۲۸مرداد و شکست نهضت ملی است. پس از این واقعه‌ی تاریخی بود که آل‌احمد از نهضت چپ بُرید و او که آخوندزاده بود به سنت‌ها پناه آورد و تا آنجا پیش رفت که شیخ فضل الله نوری و یارانش را در جرگه‌ی روشنفکران درآورد و ناخواسته او هم زمینه‌های به قدرت رسیدن روحانیان را فراهم آورد. با این حال آل‌احمد مسلماً و قطعاً نه مسلمان بود و نه چپ.

به اعتبار «نون‌القلم» که یکی از مهم‌ترین رمان‌های تمثیلی اوست، می‌گوییم آل‌احمد یک آنارشیست به‌تمام معنا بود و اگر زنده می‌ماند و به قدرت رسیدن روحانیان را می‌دید، ممکن بود بر آنان نیز شورش کند و بعید نبود که امروز حتی از گور او نشانی باقی نگذاشته باشند.

هجدهم شهریور ماه سال‌روز درگذشت جلال آل‌احمد است. به این مناسبت برنامه‌ی رادیویی این هفته‌ی خاک به آل‌احمد و رمان «نون‌القلم»‌اش اختصاص دارد.


جلال آل‌احمد

نون‌القلم، تمثیلی از افتضاح حکومت مذهبی - ایدئولوژیک

آل‌احمد بیش از آنکه یک داستان‌نویس باشد، یک نظریه‌پرداز است و طبعاً بیش از آنکه دربند مفاهیم زیباشناختی باشد، خود را نسبت به مفاهیمی که می‌خواهد به مردم انتقال دهد ملزم می‌بیند. «نون‌القلم» یک داستان تمثیلی ناموفق است و با این‌حال برای شناخت آل‌احمد به عنوان شاخص‌ترین چهره‌ی روشنفکری در سال‌های دهه‌ی چهل اثر مهمی به‌شمار می‌آید.

اهمیت نون‌القلم ذاتی و درونی‌شده نیست، بلکه بیشتر منوط به شخصیت و جایگاه نویسنده‌اش است. آل احمد به بازنگری ِ گذشته که اتفاقاً از گفتمان‌های امروز روشنفکری ایران است، اعتقاد داشت. او می‌نویسد: «شکست جبهه ملی و برد کمپانی‌ها سکوت اجباری مجددی پیش آورد که فرصتی بود برای به جد در خویشتن نگریستن و به جستجوی علت آن شکست ها به پیرامون خویش دقیق شدن.»

از طرف دیگر آل‌احمد تحت تأثیر سارتر آزادی را در توانایی درگیر شدن با عمل برای ساختن آینده می‌دید و ازین لحاظ با بنیانگذاران نهضت چریکی همسو بود. نون‌القلم دربردارنده‌ی هر دو این اندیشه‌هاست. از یک طرف قصد بازبینی گذشته و بررسی علت شکست را دارد و از طرف دیگر می‌خواهد راهی برای عمل انقلابی پیش پای خواننده‌اش بگذارد.

عجیب است که آل‌احمد نه تنها در جهان متناقضی که بر گرته‌ی دنیای ایرانی پیرامونش می‌سازد به انفعال سیاسی می‌رسد، بلکه حتی می‌توانیم ادعا کنیم که پیامدهای ویرانگر درآمیختن مذهب با قدرت سیاسی را هم پیشگویی می‌کند. چنین است که نون‌القلم، حتی اگر بر اساس تجربه های سیاسی نویسنده در نهضت چپ نوشته شده باشد، در نهایت تمثیلی از افتضاح حکومت مذهبی و ایدئولوژیک است.

کار آدم‌های بی‌کله

نون‌القلم داستان دو میرزابنویس به نام‌های میرزا اسدالله و میرزا عبدالزکی است و از یک «پیش درآمد»، «هفت مجلس» و «پس دستک» یا مؤخره تشکیل شده است. در مجلس اول خواننده با میرزابنویس‌ها آشنا می‌شود و به شخصیت آنها پی‌می‌برد. میرزا اسدالله منزه است و مراقب است که قلمش به ناحق نگردد. میرزا عبدالزکی اهل زد و بند و زیرک و خوشگذران است. از طرف دیگر قلندرها که فرقه‌ای از درویشان صفویه‌اند از غیبت شاه استفاده می‌کنند و پایتخت را تسخیر می‌کنند.

آنها برای اداره‌ی امور مردم به این دو میرزابنویس نیاز دارند. میرزا اسدالله در بدو امر از مشارکت در قدرت سیاسی خودداری می‌کند، اما بعد از مدتی میرزا عبدالزکی او را قانع می‌کند و این دو وارد بازی‌های قدرت می‌شوند. در آن میان شاه هم که برای گریز از حادثه‌ی نحسی که خیال می‌کرده در راه است و شهر را ترک کرده بوده، به پایتخت بازمی‌گردد. قلندرها به تکاپو می‌افتند و برای دفاع از شهر شروع می‌کنند به توپ ریختن و توپ ساختن و چون برای اینکار به هاون‌های برنجی مردم نیاز دارند، حکم به غصب هاون‌ها می‌دهند.

این سرآغازی است برای دست بردن در مال مردم، ظلم و تعدی؛ و دو میرزابنویس داستان هم چاره‌ای ندارد، جز آن‌که با قلندرها همکاری کنند. در این داستان میرزا اسدالله به طرز کاملاً آشکاری نویسنده را نمایندگی می‌کند. یعنی عقاید نویسنده از طریق میرزا اسدالله و در کنش‌های داستانی او بیان می‌شود. میرزا اسدالله در جایی می‌گوید:

«در اصل با هر حکومتی مخالفم. چون لازمه‌ی هر حکومتی شدت عمل است و بعد قساوت و بعد مصادره و جلاد و حبس و تبعید. حکومت از روز اول کار آدم‌های بی‌کله بوده. در حالی‌که کار اصلی دنیا در غیاب حکومت‌ها می‌گذرد. هر مشکلی از مشکلات بشری اگر به کدخدامنشی حل نشد و به پادرمیانی حکومت کشید زمینه‌ی کینه می‌شود برای نسل‌های بعدی.»


جلال آل‌احمد

مبادا که قلندر شاه شود

میرزا اسدالله آدمی معلق است. او نه می‌تواند مانند شاه عمل کند و نه مثل قلندرها ایمان محکمی دارد. او فقط یک چیز را می‌داند: اگر می‌خواهی در زندگی منزه باشیو قلم تو به ناحق نگردد، باید از قدرت کناره‌گیری کنی. در عمل می‌بینیم که میرزا اسدالله و میرزا عبدالزکی و همه‌ی آن قلندرهای آرمان‌خواه در پایان داستان همه‌ی مشروعیت خود را از دست می‌دهند. نه تنها به مال مردم تعدی می‌کنند، بلکه در پایان در اثر بی‌برنامگی به طرز مفتضحانه‌ای شکست می‌خورند و می‌گریزند. فقط میرزا اسدالله می‌ماند که «حق را در خاطره‌ی شهدا حفظ کند.»

نون‌القلم فقط یک داستان تمثیلی درباره‌ی یک نهضت بی‌هدف نیست. نون‌القلم هشداری است به روحانیت که اگر می‌خواهد حرمتش در نزد مردم محفوظ بماند، از قدرت سیاسی خود را برکنار نگه دارد. آل‌احمد آخوندزاده و آقازاده بود و خانواده‌های سنتی و گرفتاری‌های روحانیون و وسوسه‌های آنان را به‌خوبی می‌شناخت. او با سودای روحانیت در به دست آوردن قدرت سیاسی از مشروطه تا آن روز خوب آشنا بود.

میرزا اسدالله روحانی نیست، اما از همه‌ی مشخصات یک روحانی انقلابی برخوردار است. آل‌احمد نخستین نویسنده‌ای بود که روحانیت را به جرگه‌ی روشنفکری درآورد. او با این‌کار زمینه‌های انحرافی را فراآورد که در دنیای نون‌القلم به خوبی به بحث گذاشته می‌شود. خاطره‌ی شکست نهضت ملی آن‌قدر سهمگین بود که آل‌احمد حتی به خودش اجازه نمی‌داد به پیروزی فکر کند.

قلندرها در نون‌القلم شکست می‌خورند. اما اگر مثل روحانیون می‌توانستند قدرت را قبضه کنند، باز فرقی در اصل ماجرا نداشت:

قلمی به ظلم و تعدی گشته بود، خون‌هایی ریخته شده بود، شاهی، قلندر و قلندری، شاه شده بود. این هشدار آل‌احمد است که از ورای تاریخ، پس از نیم‌قرن نه به نجوا، بلکه همانطور که شیوه‌ی آل‌احمد بود، به فریاد و با هیاهوی بسیار خطاب به روحانیت شنیده می‌شود: مبادا که قلندر شاه شود.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

دوستان عزیز

لطفا بی سوادی خود را ثابت تکنید. عنوان کتاب و آیه قران نون والقلم است.
باسپاس
-------------------------------------
بر پیشانی داستان نون القلم آیه مورد نظر شما آمده، لذا آگاهی ازین امر به دانش چندانی نیاز ندارد:

ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ
نکته اینجاست که آل احمد به رغم دلبستگی‌های مذهبی‌اش که در کودکی او ریشه داشت، به دلیل خوانده‌هایش در جوانی اصولاً یک نویسنده‌ی آنارشیست بود. در نون‌القلم او هر چند که می‌خواهد جنبش چپ را نقد کند، اما تمثیلی از خشونت‌بار بودن ذات قدرت به‌دست می‌دهد.
نوش آذر

-- بدون نام ، Sep 13, 2010 در ساعت 02:56 PM

پونزده سالم که بود انقلاب شد. کتابهای آل احمد رو با جلد سفید جلو دانشگاه می فروختن. این کتابی که معرفی کردی رو من همان سال از جلو دانشگاه خریدم و خوندم. نه یه بار. شاید ده بار بیشتر من این کتاب رو خونده باشم. تا امروز به این شکلی که تو گفتی داستان رو نفهمیده بودم. تعجب می‌کنم که چرا اون زمان که وقتش بود ما و هم‌نسلای ما متوجه نشدن که کار میرزا اسدالله ها آخر سر به اینجا می‌کشه که حرمسرای شاه رو با خودشون ببرند هند. وقتی عکسهای احمدی نژاد و مشایی رو که چیفه به گردن سرباز هخامنشی می ندازن و از تمدن بزرگ صحبت می کنن می بینم برای من دنیای نون القلم تکرار می شه. این بار توی سیاست روز ایران

-- محمد ، Sep 13, 2010 در ساعت 02:56 PM

عالی بود. ممنون

-- مهشید ، Sep 14, 2010 در ساعت 02:56 PM

زیبا بود و دلنشین (برای من). خوشحالم که پس از یک دوران طولانی تهاجم کینه ورزانه و پوپولیستی به آل احمد و شریعتی حالا تلاش هایی برای دیدن درست آنها شروع شده. اول رضا براهنی در نوشته کوتاهش در باره "روشنفکر بومی" و اینهم شما.

-- بدون نام ، Sep 14, 2010 در ساعت 02:56 PM

نخست اینکه عنوان کتاب نون و القلم است نه نون القلم. دو، نتایجی که شما در آغاز و پایان نوشته کوتاه تان گرفته اید هیچ ربطی به این داستان ندارد. اگر قرار است آل احمد را از زاویه نگاه سیاسی اش بررسی کنید باید دو کتاب غربزدگی و در خدمت و خیانت روشنفکران را مطالعه کنید. و اما اگر این دو را به بررسی بگذارید خواهید دید که برچسب آنارشیم اصلا به آل احمد نمیچسبد، مگر آن را در معنی مخالفت با نظام حاکم و نفوذ امریکا در آن زمان بدانید. آل احمد متاثر از فانون و تئوری پسااستعماری بر این باور بود که غرب دشمن مشترک روشنفکران دینی و غیردینی بود و بر این اساس اتحاد این دو را لازمه پیروزی و پیشرفت میدانست. این نظریه تنها از طرف او مطرح نشده است، و پیش و بعد از او هم کسانی بوده اند که بر این مسئله تاکید کرده اند. تفاوت عمده اما بی پروایی آل احمد بود در بیان این نظریه. باید با دقت سخن گفت.

-- آذر ، Sep 15, 2010 در ساعت 02:56 PM

با نظر آذر کاملن موافقم.
این درست است که ما گذشته را به ناچار از منظر حال درک می کنیم، اما دلیل نمی شود که هر پدیده و هر کسی را هر جور که دلمان خواست تفسیر کنیم. به هر حال چیزی هم به نام درک جمعی از یک پدیده یا یک شخص باید مد نظر قرار بگیرد.
بر این اساس من نیز معتقدم که آل احمد پس از سرخوردگی ی ناشی از حوادث مرداد 32 و واخوردگی از جریان چپ ایران رو به سوی دینکاران گذاشت و این شد که شیخ فضل الله را به عرش برد و خودش شد خسی در میقات.
این را هم اضافه کنم که اگر منظور آذر از آنارشیسم همان نحله ی فکری باشد که به جامعه ی بی سر معتقد است، جلال آل احمد آنارشیست نبود. اما اگر منظور از آنارشیسم همان هرج و مرج گرایی باشد، من آل احمد را یک آنارشیست می دانم. شما را ارجاع می دهم به کتاب مدیر مدرسه و شخصیت اصلی آن که چگونه سیگار را در زیرسیگاری مدیر خاموش می کند. همچنین کتاب سنگی بر گوری که نشان می دهد او هیچ گاه نمی توانست کاری را منظم تا به آخر پیش ببرد. در واقع آل احمد شخصیتی آنارشیست داشت اما به نحله ای به نام آنارشیسم مرتبط نبود.

-- مهرداد ، Sep 15, 2010 در ساعت 02:56 PM

کسانی که سالهای پیش از انقلاب را تجربه نکرده اند برداشت شان از بسیاری چیزها با تجربه کنندگان آن سالها متفاوت است. ما آن سالها هر چیزی را سیاسی می دیدیم و هر رفتاری را از این دیدگاه معنا می کردیم. خاموش کردن سیگار در زیر سیگاری مدیر مدرسه برای ما اعتراض به رژیم بود و سکوت در برابر علم کردن نوری هم در همین راستا مفهوم پیدا می کرد. اینکه گلسرخی از علی می گفت و قهرمانان بسیاری از فیلم ها و کارهای هنری معترض نشانه های اسلامی داشتند و این نشانه ها را در شعر اغلب شاعرها از شاملو تا فروغ هم آشکارا می توان دید همه در فضای آن سالها معنا پیدا می کنند. دین گرایی از ویژگی های هر جامعه ی در بحران است. لطفن بیاییم این رفتار طبیعی جامعه و روشنفکرانش را در آن سالها درک کنیم و آنها را به جنایات جمهوری اسلامی پیوند نزنیم و نتیجه های دور از واقعیت نگیریم.

-- بدون نام ، Sep 15, 2010 در ساعت 02:56 PM