رادیو زمانه > خارج از سیاست > برنامه رادیویی خاک > شعر تجربی یا شعر تخریبی؟ | ||
شعر تجربی یا شعر تخریبی؟حسین نوشآذرارنست یندل، شاعر اطریشی که ده سال پیش در چنین روزی درگذشت، مهمترین نمایندهی شعر تجربی در کشورهای آلمانیزبان است.
یندل اشعارش را تحت تأثیر دادائیسم و شعر تحلیلی پدید آورد. شعر او نمونهی کاملی از شعرهای شنیداری است. برای همین یندل اصرار داشت که اشعارش را خودش بخواند و به این ترتیب از او نه تنها مجموعهی عظیمی از ده دفتر شعر به جای مانده، بلکه شعرخوانیهای او هم که با هنر کاباره پهلو میزند، یک اثر هنری و نمایشی مستقل به شمار می آیند. برنامهی رادیویی این هفتهی خاک به مناسبت دهمین سالگرد درگذشت ارنست یندل به شعر ارنست یندل و تجربی اختصاص دارد.
مهمترین شعر ارنست یندل «Ottos Mops» نام دارد. این شعر را با صدای ارنست یندل میشنویم: ottos mops با صدای ارنست یندل شعر «Ottos Mops» را شنیدیم. این شعر مانند بسیاری از مهمترین اشعار یندل غیرقابل ترجمه است. از چهارده سطر تشکیل شده و شاعر روی کلماتی تأکید کرده است که در آنها حرف « O» به کار رفته. «موپس» نژادی از سگ است. این نوع سگها تنبل هستند و قیافهی اخمآلود، چروکیده و خندهداری دارند. در این شعر، اوتو یک سگ موپس دارد که بیادب است و برای همین او را از خود میراند، اما بعد پشیمان میشود، و وقتی که سگ دوباره به در خانهاش میآید، با گشادهرویی در را باز میکند. اما واکنش سگ که پیش پایش استفراغ میکند برای او غیرقابل پیشبینی است. ottos mops kommt (موپس ِ اوتو میآید/ موپس ِ اتو عق میزند/اوه اوه اوه)
سه سطر آخر شعر را یک بار دیگر با صدای ارنست یندل و واکنش اوتو از عق زدن سگش شنیدیم. نه ارنست یندل برای ما ایرانیها میتواند جذابیت خاصی داشته باشد و نه چنین اشعاری. شعر یندل فقط نمونهای از شعر تجربی غرب است که توانسته خود را از کلماتی که بیانگر مفاهیم سیاسی و اجتماعی هستند، برهاند. در شعر یندل اصولاً چیزی به نام مفهوم وجود ندارد. مفهوم از طریق آهنگ کلمات بیان میشود. شعر یندل از این نظر اهمیت دارد که از طریق بازی با کلمات و پدید آوردن آهنگ تازهای در مجموعهی کلمات به ظاهر نامفهوم، مفهومی را به شنونده و خواننده انتقال میدهد. ما در شعر فارسی توانستیم از وزن خودمان را رهایی بدهیم، اما هنوز در بند «مفهوم» هستیم. حتی در شورشیترین اشعارمان مفهوم یا ضدمفهومی که کلمه بیان میکند بسیار اهمیت دارد. در شعر یندل اما فقط آهنگ شعر در یک مجموعهی آوایی مهم است. این امر میتواند برای ما آموزنده باشد. بسیاری از اشعار ارنست یندل با جوک پهلو میزنند. برای همین هم دانشآموزان دبیرستانی به شعرهای او علاقهی زیادی دارند. شعر «اوتو موپس» را در دبیرستانهای آلمان و اطریش تدریس میکنند. هنر یندل این است که تجربه میکئد، اما تخریب نمیکند. شورشی است، اما ویران نمیکند. اخلاقگرا و متظاهر و رمانتیک نیست، اما بیادب و دشنامگو و متعرض هم نیست. یندل در جنگ جهانی دوم اسیر شد و پس از آزادی در ادبیات آلمانی دکتری گرفت و معلم دبیرستان بود. معلمهای دبیرستانهای آلمان بسیار منظم اند. او اما نتوانست به کارش ادامه دهد و شاعر شد. در شاعری او یک آنارشیست تمام عیار است. یندل از دو سویه برخوردار بود: از یک طرف یک معلم منظم و منزه بود و از طرف دیگر یک شاعر شورشی بود. او بداخلاق و عنق بود، اما وقتی شعر میخواند همه میخندیدند. شاید برای به دست آوردن تعادل در هنر، هنرمند میبایست از چند سویهی شخصیتی برخوردار باشد. اگر بخواهیم بر اخلاق مسلط شورش کنیم، شاید فقط بیاخلاقی کافی نباشد. اگر میخواهیم به پاکی نمایشی جامعهی آلوده فقاهتی اعتراض کنیم، شاید فقط نمایش آلودگی کافی نباشد. ما از ارنست یندل میتوانیم این تعادل را بیاموزیم. شعر ارنست یندل به ما میآموزد که چگونه میتوانیم خود را از کلمه رهایی بدهیم، بدون آن که شعرمان به ورطهی بیمفهومی بیفتد. |
نظرهای خوانندگان
جناب نوش آذر گرامی به نکتۀ کوچکی اشاره می کنم.
پس از خوانش ِشعر توسط شاعر نوشته اید
(نه ارنست یندل برای ما ایرانیها میتواند جذابیت خاصی داشته باشد و نه چنین اشعاری) و بلافاصله حکمی صادر می شود که به گمان من اما این حکم نارواست.
ما تعریف ِ بسته بندی شده ایی از شعر نداریم تا بر آن اساس سره را از ناسره جدا کرده ونام شعر بر آن بگذاریم.
المعجم ِ قیس رازی نیز بعد از نیما وبخصوص شاملو ودیگران از رونق افتاده است زیرا قدرت افاقه کردنش را از دست داده است.
در قطعه «Ottos Mops» اما اتفاقی افتاده است که مفهوم شعر به خود گرفته است.
بینشی که فهم و شعورش جانداری غیر خود مثلن سگی را نمی تواند بر تابد واحساس او را معادل صفر می پندارد با واکنش طبیعی او در وقت بازگشت به اوه اوه مبتلا می شود.
وشعر یعنی همین
مردود دانستن ِ پلشتی با همۀ سنگینی وزنش بی که بخواهد در این باب قلمفرسایی کند.
واژۀ استفراغ در این قطعه چه بجا نشسته است.
من به هیچوجه نمی توانم تصور کنم که سراینده به جای استفراغ باید در دهان ِ سگ رانده شده و دوباره باز خوانده شده شاخه گلی می نهاد.
ایجاز برای بیان ِواقعیتی که شاعر احساس می کند از جمله ابزارهای سرایش نوین است شاید.
بعد : با باقی این مقال از قلم شما می توان چنین نیز هم نتیجه گرفت که قسمت اول تناقض آشکاری با بخش ِ پایانی دارد که مستلزم دوباره نگریستن واندیشیدن است.
و تشکری ویژه : چه زیبا و لازم است نا اشنایی را شناساندن . اما به دور از کلیشه ایی که در ذهن ِ نویسنده چفت وبسط یافته است.
مهدی رودسری
-- بدون نام ، Aug 16, 2010 در ساعت 03:56 PM---------------------------
آقای رودسری گرامی
با سلام خدمت شما. سپاسگزارم. می آموزیم.
Tabrik be havadarane ishan :
-- سميرا ، Aug 18, 2010 در ساعت 03:56 PMToday is National Bad Poetry Day
:)))))))))))))))))))))))