هفت بند و هفت کلید

حسین نوش‌آذر
فرهنگ کسرایی

حسین نوش‌آذر: ماجرای عدد هفت در فرهنگ ما، داستان درازدامنی دارد. هفت سین و هفت شهر عشق و هفت آسمان و هفت خوان رستم و هفت روز هفته نشان می‌دهد که «هفت» از آن بن‌مایه‌های جان‌سخت فرهنگی ماست. می‌گویند حصار شهر باستانی اکباتان هفت دیوار داشت و می‌گویند آرامگاه کورش هفت پله دارد.

برنامه‌ی رادیویی این هفته‌ی خاک به هفت و هفت کلید فرهنگ کسرائی اختصاص دارد. تک‌گویی نمایشی او را می‌شنویم.

فرهنگ کسرایی

هفت کلید
(تک گوئی نمایشی)

نویسنده، پرداخت و گوینده: فرهنگ کسرائی
آواهای ویژه و آهنگ: م. دریا

گنج توی هفتا صندوق بود، هفتا صندوق ِ تودرتو، وَ کلید هفتم...
هفت طبقه‌ی آسمان
هفت سیاره‌ی سرگردان
تیر، ناهید، زمین، مریخ، هرمز، کیوان، نپتون،
هفت رنگ است زیر هفت اورنگ
نیست بالاتر از سیاهی رنگ.
وعده، وعید، وعظ،، واعظ، شهید، شاهد، شهادت

هفت موضوع قرآن،
توحید، نبوت، امامت، عبادت، زَکات، جهاد، جهاد، جهاآآآآآآآآآآ....
هفت گناه انسان،
دروغ، آز، خشم، تنبلی، شهوت ، رشک، پرخوری
هفت چشمه‌ی بهشت
اژدهای هفت‌سر، هفت در هفت، چارمژه، هر دو ابرو، موی سر،
خط خدا، هفت خط خدا،
پس خدا آدم را بصورت خود آفرید
بخوان، گفتم بخوان
هفتمین خط از خدای دادگر، دادگرررر
هفت پیکر، مجنون، لیلی، فرهاد، شیرین، خسرو، زولیخا، یوسف
هفت دختر، هفت شاه، هفت‌خوان،
رستم، زیگفرید، هرکولس، رافائیل، جبرئیل، مکائیل،
جهنم، سَقر، دیو، جن، پری، هفت در دوزخ، سبعه‌ی ابواب، هفت سٌبع
هفت آتش، هفت آب، هفت فلز، هفت دریا، هفت آتشگاه، هفت موبد، هفت یار داریوش، هفت امشاسپند، هفت خط جام مهره‌ی هفتم، هفته،
هفت هفتاد هفته ، هفت، هفت، هفت هف هف هاف هاف هاف....
سگ، سگ
سگ اصحاب کهف پی مردم گرفت و ....
هفت سخن مسیح برفراز صلیب، هفت فرشته‌ی دین یهود، هفت خدای هندوان، هفت طلسم شهر نمرود، هفت ایزد مانوی، هفت خدایگان مصری، هفت فرشته‌ی زرتشت
بهمن، اردیبهشت، شهریور، خرداد، امرداد، تیر، سِپندارمَذ

هفت اقلیم و هفت کوه باستان
کوه قاف، کوه سراندیب، کوه گلستان، کوه وَرِن، کوه چین، کوه دماومند
و مرکز آن (خنده)
هفت طواف کعبه، ای قوم به حج رفته
هفته‌ی سوگ، هفته‌ی جشن، هفته‌ی عروسی
عنبیه، شبکیه، هفت حجله‌ی نور
هفت سفر سندباد بحری، بری، بادی، ناری
هفت سین، هفت دال، هفت نون، هفت برگ، هفت بیجار، هفت خزینه، هفت تیر، هفت جوش
هفت عجیب، هفت غریب
هفت سوراخ جمجمه، هفت سیخ، هفت شاخ، مغز، قلب، معده، ریه، کبد، کلیه، طحال
هفت ایوان، هفت بام، هفت بنیان، هفت پرگار، هفت پوست، هفت طارَم، هفت طبق
شعائر، مشاعر، مظاهر، موانع، هفت گام در پی تابوت
یک، دو، سه، چهار، پنج، شیش، هفت کلید
هفت وادی، هفت شهر، هفت شهر عشق
طلب، عشق، معرفت، استغنا، توحید، حیرت حیرت حیرت حیرت
سفید، سیاه، حجم، خط، سطح، هفت، هفته، هفتاد، هفت هفت هفت هف هف هاف هاف... هفت، هفته، هفتاد، هفت هفت هفت
هفت گنچ توی هفتا صندوق بود، هفتا صندوق تودرتو، که هر صندوقی یه کلید جواهرنشون داش. کلید صندوق هفتم که توی شیش تا صندوق تودرتو بود، از الماس تراشیده شده ساخته بودنش. گنج اصل کاری تو همین صندق هفتمی بود که تازه این صندوق هفتا در کلفت به کلفتی فولاد داشت.
ما... ما.. ما جلوی در واسادیم کلید میخوایم
نـــــــــــــــــــــــــــــــه، دروغه، دروغه، دروغه، دروغه، دروغه، دروغه...
ما فقط میخوایم فرار کنیم، فقط فرار. فقط دلهره، ما دلهره میخوایم. ما اگه بیرون بمونیم داغون میشیم. ما شجاعت یه زندگی باز و نداریم. ما با دلهره‌ی یه زندگی‌ی ِ بسته زنده موندیم، میتونیم ادامه بدیم. اونخ تو اون وضع و حال، کم کم، همه چی رو بسته حس میکنیم
زنمون بسته‌س، دوستمون بسته، بچه مون بسته‌س، فکرمون بسته‌س، ارادمون بسته‌س، خودمون بسته‌ایم، بسته، بسته بسته بسه بسه بسه
کلید و هفت کلید و هفت طبقه‌ی آسمان و هفت در دوزخ و هفت فلز و هفت دریا و هفت آتش و هفت امشاسپند و هفت آتشگاه و هفت موبد و هفت شاهین و مهره‌ی هفتم و هفته و هفت و هفتاو هفت کلید... اینا فقط بازیه... بازیه...
آنی مانی پرتقالی چینی مینی در... اینا فقط بازیه... فقط بازیه... بازیه....

بازنویسی ۲۳ سپتامبر ۲۰۰۶