رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۲۸ بهمن ۱۳۸۸
نگاهی به شعرهای لیلا فرجامی

لیلا فرجامی و اعتراف‌نامه‌ی دختران بد

سهراب رحیمی
robinmail1@yahoo.com

یک عدد سوپروومن به فروش می‌رسد
تولیدی کارخانه‌جات «دفاع مذکر»

(اعترافنامه دختران بد، لیلا فرجامی، ص ۱۳)


اعتراف‌نامه‌ی دختران بد، لیلا فرجامی، نشر باران

شعر یا غیرشعر

در توضیح و تشریح شعرهای لیلا فرجامی نمی‌شود به سبک و سیاق معمولی نقد نوشت. برای بهتر دیدن شعرها باید از تعریف‌های معمول شعر فراتر رفت و متن را همان‌گونه که هست دید و دوباره کشف‌اش کرد. شعرهای او روایی اند و یا به تعریفی، به شکل نثر هستند. نثر را در فارسی معادل پروسا(Prosa) در زبان های اروپایی می‌دانند و نثر را در برابر شعر قرار می‌دهند. اما آیا به راستی پروسا و نثر از یک جنس اند و یک خاصیت دارند؟

ابوالحسن نجفی در ترجمه‌ی کتاب «ادبیات چیست» نوشته ی سارتر نثر را در برابر شعر قرار می‌دهد؛ غافل از اینکه نثر هم می‌تواند شعر باشد و اساساً آنچه شعر را از غیرشعر جدا می کند نوع استفاده‌ی آن در جمله است یعنی اهمیت بر خیالی بودن نوشتار است که شعر را از ناشعر جدا می‌کند. ماهیت شعر را در نوع نوشتن و در نوع نگاه باید دید. شعر، نوعی از نوشتن است که می‌تواند هم منظوم باشد هم منثور، می‌تواند هم افقی باشد هم عمودی و می‌تواند هم ببندد و هم باز کند.

نمونه‌ی موفق این نوع شعر که بیشتر به شکل منثور است را می‌شود در شعرهای فرجامی یافت. شعر نو، از آنجایی که نوهست هنوز مخاطبان کافی پیدانکرده، اما این وضعیت چیزی از اهمیت شعرهای این مجموعه کم نمی‌کند:

از شب هنوز هم صداهای غریبی می‌آید
فکر می کنم که کم کم خواب های مادری‌ام
به تیک تاک ساعت‌های اتم این دموکراسی
نزدیکتر خواهند شد (اعتراف‌نامه، ص ۱۱)

شاعر در تضادی دائمی با خود

انسان شعر فرجامی، انسانی‌ است که با خودش در تضاد دائمی‌ست. انسان شعر او؛ منتقد انسان درونی‌ اوست. شعر فرجامی، سیاسی هست و سیاسی نیست؛ اجتماعی هست و اجتماعی نیست، طنز و تراژدی هست اما طنز و تراژدی نیست. همه‌ی این انواع به یک جا در یک مجموعه جمع شده‌اند و در مجموع می‌شود گفت شاعر در اجرای زبانی‌ آنچه در ذهن او نقش بسته نسبتاً موفق بوده:

من حتمن دختر بدی بوده‌ام
چرا که دختران بد
پابرهنه روی خارها
دنبال اسبهای نقره‌ای‌ ماه می‌دوند و آخ نمی‌گویند
چرا که دختران بد به خاصیت آینه‌ها زود پی‌می‌برند
و آنقدر با نفس جیوه‌هایشان را پاک می‌کنند
تا به شیشه‌ها رسند
شیشه‌هایی که شکستنی اند
مثل آدم‌هایی که همه ترک می‌خورند
و به زمین می‌ریزند
وقتی که ثابت نگاهشان کنی:
جیرینگگگگگگ (همان، ص ۱۶)

تصویری که در ذهن فرجامی ساخته می‌شود خیلی راحت تبدیل به زبان می‌شود بی آنکه راوی بخواهد شعرش را به رخ مخاطب بکشد. گویی فرجامی دوربینی برداشته و جهان پیرامون را با زبان شعر به روایت برخاسته است:

چمدان‌هایی که می‌بریم
گم می‌شوند
مثل راهها که در آدم‌ها
و مثل آدم‌ها
که در خواب‌ها

چمدان‌هایی که می‌بریم
گم می‌شوند
چرا که خواب‌ها را در بسترها به جاگذاشته‌ایم (همان، ص ۴۰)


تقابل سنت و مدرنیسم

لیلا فرجامی با جهان پیرامونش درگیری شخصی دارد. او در این درگیری و با تحت تأثیرقرار دادن خود و برانگیختن احساس‌هایش به زبان و فرم خاصی دست یافته است. می‌شود گفت لیلا فرجامی درگیری دائمی دارد با محیط پیرامون و نمی‌خواهد به تعریف‌های معمول و سنت های دیرین تن دهد.

او همچون یک آنارشیست انقلابی، جبهه می‌گیرد در برابر فرهنگ سنتی و سنت فرهنگی‌ای که باعث یکپارچگی نسلی می‌شود، اما در همان حال از تعریف جامعه‌ی مدرن و بیان درد انسان امروز ناتوان است:

اگر به خاطرت نبود
لیلای هیچ صحرایی نمی‌شدم که در آن
نان ذغال شده‌ی گرسنگی‌هایم را
روی دامن خشک سراب‌ها بچینم
و صبر کنم
هاجروار
برای آب‌های خسیس زمزمی که در پاشنه‌ی اسماعیل هم
دیگر نمی‌رویند (همان، ص ۴۸)

در جستجوی معنا

لیلا فرجامی در نوشته‌هایش به دنبال حرفی برای گفتن است و به این خاطر می‌شود گفت او شاعری معناگراست و حتی‌الامکان از بازی‌های زبانی پرهیز می‌کند. او در مصاحبه‌اش با علی مسعودی نیا، خبرنگار وازنا چنین گفته است:

«شعر تنها به کارگیری زبان نیست، همانطور که فیلم تنها از چند سکانس نامربوط ساخته نمی‌شود و داستان و اندیشه‌ای در پشت دارد. من از اینگونه توجیهاتی که برخی‌ها در مورد آثارشان می‌کنند و مانیفست می‌نویسند خنده‌ام می‌گیرد.

ادبیات جهان به مراتب ساده‌تر از این بازی‌های تمام‌شدنی‌ست. راحت‌ترین کار این است که شعری از یک شاعر خوب غیرایرانی بخوانید، مثلاً از بِی دائوی چینی، تنها چیزی که در آن پیدا نخواهید کرد وسواس افراطی با زبان و دکوراسیون‌های بی‌مورد شعری‌ست.»

لیلا فرجامی در ادامه‌ی این مصاحبه می‌گوید:

«معناگرایی حرف اول را می‌زند.»

اما به نظر من فنِ شاعری پیچیده‌تر از اینهاست و زبان شاعرانه نمی‌تواند صرفاً معنا را هدف و منظور خود قرار دهد و باید به دنبال ظرفیت‌های تازه‌ی زبان هم بگردد و تکنیک، فرم، لهجه، آوا و ایماها را هم مدنظر قرار دهد.

اما همانطور که خوانده‌ایم و می‌خوانیم فرجامی انتخاب کرده است که نیرویش را در خدمت برجسته کردن معنا به کار بگیرد؛ و البته این انتخاب ژانر، تاکتیک خاصی ست که فرجامی را از بسیاری دیگر متمایز می‌کند.

ماندانا زندیان در نقدی که در سایت کتاب شعر بر شعرهای فرجامی نوشته، گفته است که شعرهای لیلا فرجامی را باید به خاطر شعر خواند و نه صرفاً به خاطر دل شاعر. حقیقت است که این نوع شعر، شعر اجتماعی را در فارسی کم داریم. لیلا فرجامی در مورد استفاده از طنز در کارهایش اینگونه می‌گوید:

«کاربرد طنز برای من از سر خود- درمانی ست و تسلای خاطر. چرا که بینش و دریافت‌هایِ آدمی محدود است و همین کاستی موجب رنجش و حتی فروپاشی روانی‌اش می‌شود. با کسب آگاهی‌های فراتر و بصیرت در مورد طبیعت هستی و وابستگی‌های درونی و برونی‌مان، متوجه می‌شویم که «زندگی خاکی» آنقدر هم جدی نیست. (مصاحبه با کوشیار پارسی در سایت کتاب شعر)

تناسب زبان با شعر

شعر در وجود زبان است که متولد می‌شود و موجودیت خود را در جاری شدن در زبان است که به ثبت می‌رساند . بدون وجود زبان ، شعر، شکلی تخیلی در ذهن است. کاربرد زبان در شعر، متناسب با ذهنیت شاعرانه‌ی شاعر است:

در لس آنجلس
وحی جبرییل بوق ماشینی‌ست که از چراغ قرمز می‌گذرد
و پیامبری که در غار به انتظار نزول نشسته است
همان راننده‌ای خواهد بود
که به اعتراض
انگشت میانه‌اش را بالا برده و می‌گوید:
Fuck you
( همان، ص ۸۰)

آن چه مسلم است این است که شاعر- راوی ذهنیتی تراژیک ندارد بلکه ترجیح می‌دهد وقایع پیرامون را با زبان طنز تشریح کند که البته این کار به یکدستی مجموعه کمک می ‌کند و همزمان باعث به هم پیوستن صحنه‌های مختلف این مجموعه می‌شود:

توجه
توجه
قطعه‌ای فضای آزادی در مکعبی به اضلاع
یک در یک در یک میلی متر
دیروز جنب میدان خفقان
از شش‌های اینجانب فروافتاده و گم شده است
در صورت یافت فضای آزادی مفقوده
لطفا با بخش خفگی بیمارستان هوا
تماس بگیرند
متشکرم
بی‌نفس (همان، ص ۹۳)

لیلا فرجامی راحت و ساده شعر می‌گوید. فکر درشعرهای فرجامی از اهمیت زیادی برخوردار است. به همین خاطر شاعر احساساتی نمی‌شود، بلکه با شیطنتی شادان به نقد جهان پیرامون می‌نشیند:

آیا به راستی چه می‌تواند از آن ما باشد
از آنِ ما که فکر می‌کنیم سفر
در کنج هنجارهای یک اتاق به پایان رسیده است
که خواب
در نقطه‌ی مماس دو پلک
همیشه قفل خواهد ماند
که عشق
در بهترین شکلش
همان حروف شرطی الکل واریست
که تا از قلب به زبان می‌رسد
مثل پرنده‌ای عجیب الخلقه به دوردست می پرد
و دیگر باز نمی‌گردد (همان، ص ۹۴)

اهمیت طنز در شعرهای فرجامی

شعر «کابوس»، داستان طنزآلودی ست از زندگی مهاجران. شاعر به طرز زیبایی، شیفتگی مهاجران ایرانی را به جامعه‌ی مصرفی ی امریکا شرح می‌دهد. بر خلاف دیگر شاعران مهاجر که از غم غربت می نالند، این جا راوی حتی غربت اینان را زاده‌ی توهماتشان می‌داند چرا که حرف‌هایشان کلیشه ای ست و زندگی‌هاشان مصرفی ست و خالی از محتوا، خالی از کشف، خالی از شعر و خالی از خودآگاهی:

به نام نامی تو
ای پاپیون‌ها و پوشت‌ها و ادکلن‌ها و جوراب‌های ابریشمی بیژن
ای تابلوهای جاودانه‌ی امیر در میان پنگوئن‌های قطبی توجه
توجه
توجه
آیا کمی مسخره نیستیم؟ (همان، ص ۹۸)

شاعر از این ریاکاری خسته است:

به راستی
چه وقت باطل خواهیم شد (همان، ص ۹۹)

به کاربردن کلمه ی باطل شدن به جای مردن، از دانش راوی و شوخ طبعی طنزگونه‌ی او خبر می‌دهد که هرچند اینجا کمی تلخ است اما با این حال حقیقی‌ست چرا که وقتی انسان به لوازم سرمایه‌داری تبدیل می‌شود، پیری و مرگ او را چون ابزاری کهنه باطل می‌کند:

دوشنبه صبح
من شاعری کارمندم
که از ارتفاع ریسمان طلایی بوروکراسی
ماهرانه حلق آویز می‌گردد
در دخمه ی کوچک تسلیم
شاعری که شعرهایش را
چون گدازه‌های سرخ آهن
مُهر می‌زند
بر پوست برهنه‌ی سکوت (همان، ص ۱۰۱ )

شاعر هشدار می دهد که مرگ، آن سوی زندگی به انتظار ماست و با طنز و زیرکی ای که خاص خود اوست ما را دعوت به شنیدن می کند:

این ساعتی ست که در آن
زنگ‌ها به صدا درمی‌آیند
زنگ‌ها
زنگ‌ها
زنگ‌ها را می‌شنوی؟
روزی که از ارتفاع بند بریده‌ی مادرانمان سقوط می‌کردیم
چه طور ندانستیم
تا فرود چند فریاد است؟ (همان، ص ۱۱۵)

و شاعر درگیر است با مسئله‌ی تنهایی، مسئله‌ای که بحران عمیق روحی انسان امروز است:

آه
ون گوک مظلوم
ای نقاش مرده‌ی کافه‌های پرستاره‌ی جنون
می‌شنوی!؟
باز هم دیر بیدار شدم و تنهام ( همان، ص ۱۲۷)

فرجامی با مرگ دائماً درگیر است چرا که زندگی در این زمین را عذاب‌آور می‌بیند. شاعر می‌خواهد خودش را از بند سخت زمین رها کند به قصد پرواز:

ده
نه
هشت
هفت
شش
پنج
چهار
سه
دو
یک
صفر
انگار در خودم منفجرشدم (همان، ص ۱۱۷)

مشخصات کتاب:
اعترافنامه ی دختران بد، لیلا فرجامی، نشر باران/ سوئد

Share/Save/Bookmark

در همین زمینه
وبلاگ لیلا فرجامی

نظرهای خوانندگان

گزارش خوبی بود. به وبلاگ این خانم شاعر هم سرکی کشیدم. حتما از او بیشتر خواهم خواند.

-- و-ز ، Feb 17, 2010 در ساعت 07:33 PM

اعترافنامه ی دختران بد سروده ی لیلا فرجامی را می شود از اینجا دانلود کرد:
http://iranianmuse.wordpress.com/کتاب-اعترافنامه-ی-دختران-بد/

-- شیوا ، Feb 17, 2010 در ساعت 07:33 PM

چه می شود کرد پس از خوانش ِنقد وارِۀ آقای رحیمی که موجز است وتحریک کننده ؟پس به آدرسی که شیوا نشانی داده می روم واز لیلا فرجامی بیشتر می خوانم که نه ، همه را می خوانم .چرا؟ شاید می خواهم تکلیفم را با شکلی از ادبیات که اصطلاحن نام شعر بر تارکش می درخشد شفافتر کنم.چرا؟ زیرا هنوز هم شعر در ادبیات با کیمیا در علوم مقایسه می شود که هر دو نایابند و سخت به دست می آیند.
خوشبختانه در این عرصه بسیاری از فراورده های لیلا فرجامی چنان ساده و آسان حاصل شده است که با یک بار مز مزه کردن دیگر رغبتی نمی ماند تا بار دیگر با احساسی دیگر به سراغشان بروی و چشمی در جوانبشان بچرخانی.
انگار تقدیر ِبسا- بسیاران از شیفتگان به این هنر کهن چنین بوده که در دام ِتک مفهومی این جذاب چنان اسیر شوند که از رسیدن به درون دیگرش که شعر نامیده اند غافل بمانند.
یک سوال ساده: چرا خصوصن در این سالهای اخیر بسیاری از شاعران تفاوت بین بعضی از واژه ها مثلن ( تن ها) و (فقط ) را نمی دانند؟
من فکر میکنم بعضی از قطعات کوتاه دختران ..شعرند زیرا درونی دارند که خارج از حکایت ِشاعر جریان طبیعی خود را ادامه می دهند و لاجرم زنده اند.
اما در باب ِگفتارهای طولانی در این مجموعه: گاه ناخودآگاهی ی هایی یافت می شود که خود به شکل ِ مجردش به تمامی شعرند .
نمونه نمی آورم.
شجاعت ِ بیان ناگفته ها و وا شناسی سوژه های در دسترس در این مجموعه قابل ِ تحسین است .
اما معجزۀ شعر هنوز هم در فشردگی مفهوم هاست به نظر من نه در دراز گویی وکمیتش.
مهدی رودسری

-- بدون نام ، Feb 17, 2010 در ساعت 07:33 PM

ادبیات تبعید به وجود چنین نقدهایی احتیاج مبرم دارد. نقد هوشمندانه, راه را برای کشف نکته های پنهان پدیده, باز می کند.شعرهای خانم فرجامی را از نوع شعر اعتراض می دانم و معتقدم به این نوع شعر نیاز هست و به درک بالای خانم فرجامی آفرین می گویم. همچنین درود فراوان بر رادیوزمانه که معرف شاعران تبعید است.

-- کامران جمشیدنیا ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:33 PM

کتاب ادبیات چیست را نجفی و زنده یاد مصطفی رحیمی مشترکا ترجمه کرده اند.
بسیاری از علایم سجاوندی در متن نقد آقای رحیمی اشتباه به کار رفته است.
آقای رحیمی رای مفعولی را بعد از فعل به کار برده اند واین یک غلط مسلم در زبان فارسی است.
شعرهای خانم فرجامی شعرهای به نثر است
وبه لحاظ زیبایی شناسی شعر مدرن فارسی آن قدر عمده یا مهم نیست که آقای رحیمی گمان برده اند.
توهم شعر مدرن با خود شعر مدرن خیلی فرق داردوگرنه ده ها شاعر مدرن جوان در این سال ها در ایران بهتر ازاین خانم گرامی به مضمون های اعتراضی رو آورده اند و آب از آب تکان نخورده است.
کجاست جان شاعرانه وزیبایی مدرن فروغ فرخزاد که هنوز پس از نیم قرن شعرش می درخشد؟

-- بدون نام ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:33 PM

آقای رحیمی شاعر خوبی را برای نقد و معرفی انتخاب کرده اند و امیدواریم که دوستان بیشتری هم معرفی شوند و شعردوستان از حضورشان آگاه. عجیب است که آقای مهدی رودسری را به عنوان نوازنده ی تار می شناختیم و حالا ایشان نه تنها شاعر که ناقد ادبی هم گشته اند. این هم از روزگار چند حرفه ای. آخرین نظر را هم توسط نویسنده ی ناشناس خواندم و بار دیگر با تأسف دریافتم که هیچ چیز پس از فروغ در صحنه ی ادبیات معاصر برای جایگاه زنان ما تغییر نیافته ست. این آقای عزیز بدانند که آقایانی چون ایشان بودند که به فروغ و فروغها سرکوفت می زدند و آنان را در زمان حیاتشان به هزاران لقب ناجور می خواندند. دوست دارم بدانم این ده شاعری که خیلی بهتر از خانمی که اینجا معرفی شده اند چه کسانی هستند؟ مبرهن است که شاعران زن خوب دیگری هم هستند و خانم فرجامی به تنها در این عرصه نیستند. در ضمن چگونه می توانیم آثار کسی را بدون خواندن نقد کنیم؟ آقای رودسری فرموده اند که با طرفه العینی تمامی اشعار خانم فرجامی را خوانده اند! عجب سرعتی به خرج داده اند ایشان. در شعر فرجامی همانطوری که آقای رحیمی به خوبی گوشزد نمودند ظرایف و لایه های متعددی ست که کشفشان به خواننده لذب بسیاری می دهد. شعرها تنها اعتراضی یا اجتماعی نیستند، گاه بسیار شخصی اند و انعکاس دهنده ی صدای نسلی که ما زحمت خواندن آثارشان را به خود نمی دهیم و تنها بدون داشتن پشتوانه و سواد لازم ادبی حکم صادر می کنیم. آقای نویسنده که از فروغ گفتند باید بدانند که تشخیص ادبی و شعری خیلی هاست که متأسفانه به هیچ وجهی پس از تمامی دهه ها متحول نگشته ست.
با احترام
شهین

-- شهین رحمتی ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:33 PM

آقی رحیمی فقط درونمایه وموضوع در شعر مهم نیست بلکه مجموعه زبان وآوا وچگونگی بر تلاش شاعر در استحضار این دو عنصر نیز بسیار مهم است وحتی بسیاری از فرمالیست ها عقیده دارند که این دومی بسیار مهمتر از موضوعات است.به هرحال از چرخشها ی زبانی وآوایی در شعرخانم فرجامی خبری نیست وجز عده ای که مانند شما وچند شاعر دیگر کم وبیش به همین سبک شعر میگویند دیگران از این نوع شعر نمی توانند لذت ببرند یا لذت چندانی نمی برند.غرض بیان یک نکته ادبی از منظر واقعگرایی بود وگرنه عده ای می توانند تا پایان عمر در حال وهوای شعر مدرن با یک دو سه چهار بسر ببرند وبه قول نویسنده ناشناس بدبین وخرده گیر آب از آب تکان نخورد.
نکته آخرهم اینکه وجود این همه شاعر نو ومدرن وحتی سنتی وغیره در زبان فارسی احتمالا نشانه هایی از نابسامانی های سیاسی واجتماعی تاریخی ماست تا نظر دوستان دیگر چه باشد.

-- امید رضا احمدی فر ، Feb 18, 2010 در ساعت 07:33 PM

چاه باید چاه باشه، چاه که توش آب بیریزن چاه نیمیشه.
شعر باید شعر باشه. نه نقدنویس گرامی هی تعریف کنه! حدیث نفس رو که پلکانی بنویسن شعر نمیشه.

-- اورینب ، Feb 26, 2010 در ساعت 07:33 PM