حکایت بلاگری که رفته بود تا از سوق محله رییس الوزرا گوجه فرنگی ارزان ابتیاع کند

برای شنیدن فایل صوتی «اینجا» زا کلیک کنید.

جناب رییس الوزرا وقت تقدیم پروگرام مالی سنه آتی به مجلش شورا، در جواب یک عده ای از وکلا که اعتراضا گفته بودند گوجه فرنگی هر کیلو شده سه هزار تومان - که این کیلو ثلث مَن است - فرموده که بیایید از سوق محل ما ابتیاع کنید که هر کیلو یک هزار و دویست تومان بیشتر نیست. یکی از بلاگرهایی که مشترکا با رفقا وبلاگ گلیمچه را اداره می کنند و بابا لنگ دراز خود را می نامد، به قراری که در یک نامه اي که به قصد دخترکی به اسم جودی تحریر کرده و یک نسخه ی آن را خفیه نویس زمانه رویت کرد، به سودای یافتن گوجه فرنگی بقرار هر کیلو هزار و دویست تومان بعد مشقت زیاد به سوق محله جناب رییس الوزرا رفته در می یابد که نرخ این متاع آنجا دوهزار تومان کمتر نیست. گلایتا به کاسب مذکور متذکر می شود که جناب رییس الوزرا قیمت اینها در این محله را در مجلس شورا رسما هزار و دویست اعلام نموده که کاسب مشارالیه بعد تبسم ملیحی گفته که من اینها را به آن جناب ارزان تر می فروشم تا بجهت من تبلیغات نمایند و لاکن شما چنانچه گوجه فرنگی خوب قصد کرده اید همان بقرار هر کیلو سه هزار تومان مرحمت فرمایید.

دیگر آنکه از کورش خان علیانی که مدت مدیدی ناپیدا و عمارت وبلاگ وی هم ویران شده بود خبر رسید که یک وبلاگ سری تاسیس نموده، فقط به بعضی از رفقا نشانی و رمز دخول داده و اخیرا هم اعلان نموده که به بعضی دیگر هم که کتبا به جناب وی عریضه اشتیاقی بنویسند یحتمل نشانی و اسم رمز مخصوص بلاگ سری خود را بدهد. و این وبلاگ سری یک صنعت جدیده ای است که فعلا بعضی قمپانی های فرنگی مثل بلاگر آن را تامین می کنند به این نحو که اگر بلاگری به هر دلایلی میل داشته باشد که فقط رفقا و افراد مخصوصی بلاگ وی را یافته و مجوز ورود داشته باشند، یک بلاگ سری و تحت الارضی را گرفته و عین فرقه فراماسونری در کمال اختفا و سکرتّیت در آنجا با رفقا و همسلکان خود به هر کاری که میل کند مشغول می شود و احدالناسی بی اذن دخول قادر به سرکشی به آنجا نیست. از این بلاگ سری کوروش خان هم جز این خبری نیست و لاکن بقرار سابقه اعتقادی محکم و ایضا اسرائیلیاتی که مشارالیه سابقا در وبلاگ خود می گفت، هیچ بعید نیست به تحصل امورات انتحاری مشغول باشند.

دیگر آنکه آقا محمود فرجمکی که مجلس درس قبلی معظم الیه بواسطه کسالت ملغی شده بود، الحمدلله رفع کسالت، مجلس درس این شب چهارشنبه خود را منعقد، کلمات ذیقیمتی را صادر فرمود که مختصری راپورت می شود:

«... و یکی از اعمالی که انجامش خیلی در وبلاگستان موکد است، گذاشتن پیغام یا همان کامنت است.
زکات خواندن، گذاشتن است برادران. یعنی چه؟ یعنی ای شمایی که سال به دوازده ماه، هر هفته و هر روز به بلاگ هایی سر می زنی که برای تاسیس و روزآمدی هر کدام زحمات کشیده وعرقات ریخته و و فسافر سوزانده شده، حاجتت را که گرفتی، پیغامی بگذار تا آن صاحب بلاگ بیچاره یک مقداری قوت قلب بگیرد و بداند که این چیزهایی که صادر می کند باد هوا نیست... حالا اگر مقدور نیست هر بار این کار را بکنی حداقل به ازای هر ده باری که به آنجا داخل می شوی، پیغام بگذار... نمی توانی؟ دست کم هر بیست دفعه، سی دفعه... باز هم مقدورت نیست؟ اشکالی ندارد، بالاخره آب هندوانه هم لابد خواص و منفعهایی داشته که خلق شده - خلق گزاف و بیهوده نداریم - بالاخره بی خبر رفت و آمد نکن عزیز من. الان نمی خواهم اسم ببرم ولی کسان بسیاری را می شناسیم که از اول خلق وبلاگستان روزی نبوده که به آن رفت و آمد نداشته باشند، ولی ولله که تا به حال یک کامنت از آنها کسی دیده باشد... خداوند نیاورد که عجب و کبر دامن کسی را بگیرد که تا بزیر نکشد دست بردار نیست!...
حالا البته در این باب حرف زیاد است که چون حاج داریوش رجبیان اشاره می کنند که مراسمات دیگری هم هست و مثل همیشه وقت برای ما ضیق است، موکول می کنیم به بعد.»

تمت. سیم بهمن ماه 1385 جلالی مطابق بیست و سیم ژانویه 2007 سال مسیحی
میرزا محمود، خفیه نویس دارالصوت زمانه.