صلح دیرهنگام کردها با حکومت مرکزی ترکیهعرفان قانعی فردErphan.qa@gmail.comبر اساس پیشنهاد اوجالان - که در میان پیرواناش به نام سَروک آپو (Serok Apo) مشهور است – روز دوشنبه (۱۹ اکتبر) هشت تن از افراد مسلح وابسته به پکک و ۲۶ پناهجوی جوان کرد ترکیه از اردوگاه مخمور، واقع در کردستان عراق، تحت عنوان سفرای صلح و نشانهی اعلام آمادگی این حزب در جهت حل سیاسی مسئلهی کردها و مصالحه مسالمتآمیز با حکومت مرکزی، خود را تحویل مقامات قضایی ترکیه دادند. اما خبرهای رسانهها حاکی از آن بود که کاروان سفیران صلح هنگام عبور از شهرها و استانهای کردستان ترکیه با استقبال هزار نفری مردمان روبرو شد. اما آیا در چشمان امانگرفتههای بازگشته به دامن وطن، پیروزی دیده میشود؟ این پرسش در ذهن افراد نهچندان خوشبین به قضیهی صلح-باوریِ پکک نمایان میشود. هنوز حکومت بر تروریسیتبودن این حزب و رهبر زندانیاش تاکید و ابرام دارد و شورای امنیت ملی ترکیه در بیانیهی نشست پایانی این شورا - (چهارشنبه - ۲۱ اکتبر) به ریاست عبدالله گل، رییس جمهوری - بار دیگر بر تداوم عملیات برونمرزی این کشور، حتی فراتر از مرز و در خاک اقلیم کردستان عراق تاکید کرده است امری که طالبانی در دیدار چندماه گذشتهاش این اقدامات را مانع استقرار صلح و امنیت در منطقه دانست. در حین بازگشت این افراد نظریات متفاوتی در فضای سیاسی ترکیه شنیده میشود. در کنار شادی و یا ابهام و بهت افرادی، گروهی نیز ناراضیاند و همچنان بر جنگ و نداشتن هر نوع رابطهای اصرار دارند و یا از ثمرهی خونهای ریختهشده میپرسند. اما کارشناسان امنیتی، نوع لباس آنان در بازگشت، رفتار آنان و ... را به دقت مورد بررسی قرار دادهاند که چه پیامی در آن میتواند مستتر باشد. و یا بهانهای برای مطرحشدن دوباره در فضای سیاسی ترکیه نیست؟ آیا تسلیمشدن این افراد یک اقدام نمادینِ حسابشده بود تا رویکرد آشتیجویانهی وعدهدادهشده توسط دولت اردوغان را مورد آزمایش قرار دهند؟ آیا سازمان امنیت ترکیه از دور تسلط بر اوضاع دارد و به صورت هماهنگشده در مسیر معین و جهت مشخص این افراد حرکت میکنند یا خیر میتوان آن را خودجوش نامید؟ آیا قانون مجازات کشور، تعلیق میشود و با این افراد هیچ برخوردی نخواهد شد؟ گرچه حزب کردی جامعهی دموکراتیک (DTP)، مردم را برای استقبال از گروه صلح، آماده میکند اما آیا این امر موجب تحریک ارتش نمیشود یا خیر منظور پیام حکومت به یک بخش از جامعه است که بازگشت به موطن اصلی، شرط اساسی است؟ رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه در ماههای گذشته اعلام نمود که بهمنظور حل صلحآمیز مسئلهی کردها در این کشور تلاش مینماید تا بنیادهای دمکراسی در این کشور نهادینه شود و راهکاری را که منجر به گشایش دموکراتیک - گشودن فضای باز سیاسی و اشاعهی دمکراسی - در پی گرفته شود و حتی این دوران را روزهای تاریخی نامید و خواستار مسئولیتپذیری و حسننیت همگان در این زمینه شد تا برای ترکیه آیندهای درخشان، ساخته شود. که کولین پاول، وزیر سابق امور خارجهی آمریکا نیز با اظهار امیدواری، پیشنهاد طرح صلحآمیز را گشایش دری به سوی آشتی برای خاورمیانه توصیف کرد تا شاید مورد الگوبرداری قرار گیرد. و از این کشور حمایت کرد. اما این در حالی است که در همین چند روز، هیات دیپلماتیک ترکیه راهی اقلیم کوردستان شدند تا با مقامات این منطقه دیدار کنند. آِیا این صلح دیرهنگام کُردها با حکومت مرکزی ترکیه نتیجهبخش است؟ و دیگر به جای تحریک احساسات و عصیان آرمانخواهی و پناهبردن به اسلحه – که در تاریخ گاه دوقلوی کردهای معترض خوانده شده است – راه سیاستورزی و تعامل با حکومت مرکزی پیموده خواهد شد؟ آیا دوران پر نشیب و فراز کردها در ترکیه پس از ۷۶ سال، پایان یافته است؟ آیا حکومت دیگر به هویت کردها رسمیت داده است؟ از دوران پایان امپراتوری عثمانی شاید کردهای ترکیه در رابطهی خود با سیاست حکومت مرکزی این کشور دوران پر نشیب و فرازی را پشت سر گذاشتند که گاه حکومت به قتلِ عام پرداخت و گاه نرمش نشان داد اما شاید امروزه روز – پس از ۲۹ اکتبر ۱۹۲۳ - درست پس از ۷۶ سال که جمهوری ترکیه توسط آتاترک اعلام شد «پارلمان تركيه كه «مجلس كبير» عنوان داشت راي به جمهوريشدن اين كشور داد و به اتفاق آرا مصطفي كمال پاشا (آتاترك) را به رياست جمهوري برگزيد.» روز ۲۹ اکتبر روزی است که برای ایرانیان – بهخاطر روز جهانی کوروش و اعلامیهی تاریخی حقوق بشر او - شاید غرورانگیز باشد اما در تاریخ معاصر هم این روز، روز خونریزی و پرماجرایی است: قلع و قمع هواداران كلنل پسيان در خراسان، سوءقصد به سيدحسن مدرس نمايندهی مجلس در تهران، مخالفت دكتر مصدق با دادن هرگونه امتياز به بيگانه، امضاء قرارداد نفت با كنسرسيوم توسط شاه و ... اما این روز برای کردهای ترکیه ، شاید هرگز از یاد نمیرود. پدر ترکها که به صدارت رسید قیامهای کردها را در پی داشت: ئاگری داغ (۱۹۲۶ - ۱۹۳۴)، شیخ سعید پیران (۱۹۲۵)، آرارات (۱۹۳۰) ، درسیم (۱۹۳۷) و دیاربکر (۱۹۳۴) و ... . قیامهایی که با خون شسته شدند و با منتهای خشونت، مهار. گرچه بررسی سبب و علت آنان هم در حوصلهی این مقال نمیگنجد. اما مورخان معتقدند که در دکترین جمهوریخواهی، نوعی ناسیونالیسم شدید افراطی نهفته بود و این تناقضات در دولتمردان ترک تا ۷۶ سال بعد همچنان ادامه یافته است و کمکم در راه تمرین دمکراسی سعی در باور هویت قومهای دیگر ترکیه دارد که قدرت واقعی جامعهاش، گوناگونی زبان و نژاد و موسیقی و قوم و هویت جداگانه آنان است و نمیشود که با قدرت سیاسی و شورای امنیت ملی و فرماندهان نظامی ۷۶ سال از پروندههای محرمانه نگهداری و پاسداری کرد تا مبادا به هویت غیرترک، کسی لب بگشاید. اما آن روش امروزهروز عقیم ماند و برای پیوستن به اروپا و جهان، امروزه دولتمردان ترکیه نیازمند باور به هویت قومی است و زیستنی آرام با پذیرش مشارکت سیاسی. راهی را که پس از ۱۹۴۵ حکومت مرکزی ایران پیمود. گرچه ترکیه با ایران و سوریه، قرارداد امنیتی امضا شده دارد اما آیا ترکیه هم این راه را خواهد پیمود؟ تعصب شدید و افراطی سیاست حکومت و شاید عدم مدارای کردها، مانع آرامش و زیستنی مسالمتآمیز کردهای ترکیه با دیگر بخشهای این کشور شد و البته مورخان هرگز از خطاهای سیاسی حکومتهای ترک – و حتی نسلکشی آنان هم - چشم به غفلت نخواهند بست. چند گزینه را میتوان در این راستا اشاره کرد: در ژانویهی ۱۹۶۷ حکومت سلیمان دمیرل، زبان کردی را ممنوع و انتشار حتی یک برگ نظم و نثر به این زبان را جرم تلقی کرد و حتی بعضی از روزنامههای وابسته به حکومت هر انتشار اثر هنری را توسط کردها، «زوزههای کردهای سرخ» توصیف کرد [و آن هنگامی بود که کردهای ایران رادیو کردی و روزنامهی کردستان انتشار میدادند و ارکستر رادیو کردی با هنرمندان مختلف برنامه اجرا میکرد]. زبان کردی را - نه به کذا، لهجه بداند – یک زبان بدوی و زبان وحشیان بیتمدن خواند. [اما کردهای ایران و عراق، به زبان خود مجموعهی نظم و نثر را منتشر میکردند و یا با این زبان با حکومت مرکزی خود مکاتبه داشتند] و ... . مقالاتی تحریکآمیز را اقدامی ضدتمامیت ارضی کشور و یا علیه امنیت ملی خواند و ۳ اوت ۱۹۶۷ تظاهرات عظیم مردم کردستان در سلیوان – ۱۰ هزار نفر – و دیاربکر – ۲۵ هزار نفر- برای دفاع از هویت فرهنگی خود، شکل گرفت. اما حکومت، جرات ابراز اعتراض مسالمت آمیز این بخش از کشور خود را به فال نیک نگرفت که شاید تمرین دمکراسی مردمان جامعه باشد و جزو الفبای جمهوریت است و بهتر است به اصلاح و رویکردی نو بپردازد، بلکه با مشت آهنین و زندان و گلوله و ترور به این بخش از مردمان ترکیه، پاسخ گفت و نسل جوان آن روز کردستان ترکیه، امروز شاید از میانسالی گذشتهاند اما از یادها نزدودهاند. هر حرکتی – حتی اجرای یک شب شعر ساده – رنگ و بوی امنیتی داشت. در کردستان عراق، ناآرامی رخ میداد به این بهانه صدها کرد روشنفکر و فعال فرهنگی و اجتماعی را محاکمه و متهم به جاسوسی برای بیگانه و ... میشد و سیاست حکومت مرکزی جز خشونت، ذرهای تعدیل نشد. توهم جداییطلبی باقی ماند، توهمی که ۱۰۰ سال است حکومتهای دارای مناطق و جمعیت کردنشین را میآزارد اما سند مکتوبی برای اثبات ندارد که اکثریت مردمان جامعه خواهان چنین امری باشند. گرچه در بین بعضی از حزبها شاید چنین رویکرد رویایی وجود داشته و دارد، اما آیا نسل جوان و تفکر غالب بر جامعه چنین است؟
در بررسی اسناد تاریخی، شاید گاهی تعدادی از فعالین فرهنگی و اجتماعی دستخوش احساسات میشدند و طرح رویایی کردستان بزرگ را در سر میپروراندند اما حکومت بهجای گفتگو و رفع نقصیهی فرهنگی، آنان را جداییطلب و ... میخواندند که امروزهروز در اسناد مشخص میشود زمینهی عملی نداشتند. و آن حزبهایی که به بهانهی آزادیبخشی، رویکرد مسلحانه در پی گرفتند در میان جامعه چندان قوام نگرفتند و مردمان جامعه پیشرفتهتر از احزاب بودند. در کردستان ترکیه، بحران ادامه یافت و روزبهروز فضای خفقان و رکود، شدت گرفت. و «اوج سرکوب طبعا مبارزهی مسلحانه را برای گروهی تنها راه گزینشی میشود» پاسخی بود که کردها در دادگاههای ترک به حکومت میدادند. در سال ۱۹۷۴ - یعنی ۵۰ سال بعد - در آنکارا، پکک تاسیس شد. باز هم طبق معمول اندیشهی چپ حکمفرما شد. و هنگامهی ظهور جوانی بینامونشان به اسم عبدالله اوجالان که زبان کردی را هم نمیدانست و کریس کوچرا در کتاباش با صراحت میگوید: «سازمانهای چپ از اوجالان، به عنوان فردی خوددار و دورو یاد میکنند که در تظاهرات شرکت نمیکرد و میگفت که نمیخواهم با یک گلولهی کور کشته شوم و میخواهم برای کردستان زنده بمانم و میخواست از پناهگاه خود در سوریه رهبری یک جنبش را بر عهده بگیرد». هرچند قدیمیهای بهجامانده و انسانهای فرهیخته مانند احسان نوری پاشا همواره مبارزهی مسلحانه را موثر نمیدانستند و دیالوگ و تعامل با حکومت مرکزی را راه علاج حل مسالهی کردها میدانست اما گروه دستخوش احساسات کردی، گفتگو با حکومت را خودفروشی میدانستند و حکومت را فاشیست مینامیدند. و در این حالت هم طبعا درهای گفتگو بسته میماند و متعصبهای حکومت هم بر طبل جنگ مینوازند. حکومت مرکزی ترکیه به بهانههای مختلف، کردها را در ۱۹۸۰ و ... شکنجه و اعدام و سرکوب کرد و دادگاههای آن هم به اوج خشونت در میان مردمان هراسیدهی بیپناه شهرت یافت و انگار حکومت هم هیچ نرمشی را نمیخواست قایل باشد. همزمان با ناآرامی کردستان ایرانِ پس از انقلاب هم به هراس امنیت ملی ترکیه و ارتش این کشور میافزود و حتی از زندانیانی خوشنام هم یاد میشود که تاب شکنجه را نداشتند و خود را حلقآویز کردند و تلفاتی تراژیک به جای ماند. انگار همیشه پوشهی حفظ امنیت کردستان باید مهر محرمانه و امنیتی داشته باشد و هرگز رنگ و بوی امنیت از روی آن زدوده نشود. در کردستان ترکیه، روشنفکران مخالف جنبش مسلحانه بودند و مقاومت مردمی را شکلگرفتنِ نوعی حمام خون میدانستند اما رهبران تازهنفس مرحلهی نو و تاکتیک متضاد و توسل به زور را در پیش گرفتند و شاید اشتباه استراتژیک کردهای ایران را در پس از انقلاب، مورد بررسی و مداقه قرار ندادند تا الگویی آموزنده باشد و سرکوبی بیرحمانهی حکومت را برای خود به ارمغان آوردند. پس از جنگ ایران و عراق، دمشق هم به منظور فشار بر روی آنکارا، از برگ پکک استفاده کرد تا بازی خود را پیچیدهتر کند. همان شیوهای که شاه علیه عراق به کار بست و کردها تصور میکردند که بارزانی خود پیش قراول جنبش ملی کرد است اما در اصل از جنبش نبود و ساواک ساخته و پرداخته کرد. حمید درویش رهبر دمکرات کردهای ترکیه، اوجالان را به این قضیه متهم میکند که «یک نسل جوان کرد را گوشت دم توپ کرد»، شاید همان نظریهی کارشناسان را تکرار میکند که با همکاری سازمان امنیت سوریه، هم کردستان سوریه را آرام کرد و هم جوانان جذبشده به یک آرمان موهوم و تخیل غیرواقعی را برای جنگ مسلحانه به داخل ترکیه کشانید. به این صورت مشکل کردهای سوریه – به زعم حکومت - هم حل شود. از ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹، دهها مدرسه به وسیلهی پکک در کردستان منهدم شد. حکومت هم در مقابله، سیاست تحلیل را در پی گرفت و هر خانواده متهم به همکاری به پکک را اعدام کرد. مدتی اوجالان سیاست تخریب خود را متوقف کرد اما حکومت همچنان وی را تروریسیت نامید که «صدها روستا و منطقه را به آتش کشیده و جز ویرانی و بربریت، ارمغانی برای ترکیه نداشته است»؛ اما سیاست آبادانی حکومت هم هیچ استراتژی معینی نداشت و کردها باوری به نرمش حکومت و تعدیل سیاست سرکوب آن نداشتند. و در ۱۱ استان کردنشین حکومت نظامی برقرار بود و انگار که آنکارا اطمینان داشت که ترور را باید با ترور پاسخ دهد. و این درست مصادف با ایامی است که در ایران، حکومت سیاست پذیرش اماننامههای معارضین کرد مسلح را در پیش گرفته است و کردهای مسلحی که از ۱۹۷۹ به احزاب کردی منطقه پیوسته بودند و پس از مدتی به ایران باز میگشتند با دریافت اماننامه و به-زمین-گذاشتن اسلحه، به سیر زندگی عادی خود باز میگشتند و آگاهان سیاسی آن را سیاست توابسازی ننامیدند بلکه آن را سیاستی در جهت حفظ آرامش منطقه توصیف کردند. گرچه مابقی هم راه پناهندگی به کشورهای دیگر را در پی گرفتند و کمکم رو به اضمحلال نهادند و سرانجام حزب دمکرات با سپاه پاسداران قرارداد عدم استفاده از سلاح را امضا کرد که هرگز در داخل خاک ایران اقدام نظامی نکند و امروزه چندصدنفری خانوار بهطور سمبلیک در نزدیکی مرز ایران باقی ماندهاند. در ۱۷ اوت ۱۹۸۹ تورگوت اوزال هنوز پوشهی ختم جلسه هیات کابینه خود را نبسته بود که رییس ستاد ارتش، نجیب تورستوی، با تعصب اعلام میکند که: «موجودیت ترک و تمامیت ارضی ترکیه را این کردها به مخاطره انداختهاند و تروریسم و تجزیهطلبی را رواج میدهند و باید جز گلوله راهی دیگر را در پی نگرفت». اعلام جنگ شد و صدها روستا اجبارا تخلیه شدند. و منطقهی امنیتی ایجاد شد. آنکارا، پکک را پدیدهی تروریسم و هدایتشده از سوریه نامید که با قطع راه پایگاه بقاع در لبنان، میتواند آن را ریشهکن کند. گرچه سوریه برای اوجالان تسهیلات فراهم کرده بود و اوجالان آن را استراتژی مینامید اما این پیمان تاکتیکی جز ویرانی و خونریزی برای کردها در آن ایام ثمرهای نداشت و شمار تلفات مردم از اوت ۱۹۸۴ تا پاییز ۱۹۹۰ را ۲۰۰۰ نفر میدانند. سازمان امنیت ترکیه و ارتش این کشور نمیخواست که به هیچ وجه راه مسالمتآمیزی را برگزیند و اوجالان هم قایل به هیچ نرمشی نبود و مردم هم در این میان بازیچهی سیاست خشونت. و از دورانی که اقلیم نیمهخودمختار کردستان در عراق نخستین دوران تمرین سیاسی و تجربهی حکومت محلی خود را آغاز کرد، جلال طالبانی واسطهی آشتی اوجالان و اوزال شد اما اوجالان رابطهاش را با بارزانی و طالبانی به هم زد و علیه آنها هم دست به اسلحه شد و کردستان عراق را عشیره و حکومت محلی کردستان را فاقد مشروعیت نامید. کسی که مدعی ۴ بخش کردستان بود اما روزگاری با ایران همکاری کرد و هرگز یک گلوله علیه نیروهای صدام شلیک نکرد و کردستان سوریه را پس از ناآرامی رها کرد اما آیا کسی از طرفداراناش این تناقض را جستجو کرد؟ پایگاههای پکک را به شمال کردستان عراق کشانید و هر دم ترکیه به بهانهای این منطقه را به آتش میکشید و کردها را در ایام دشمنی با عراق از پشت سر گرفتار گلولههای ترک کرد. و کسی نمیدانست که از این محاصره چه سودی نصیب کردستان میشود. در زمانی که صدام حسین با جلال طالبانی بر سر حل موضوع کرکوک به توافق میرسیدند این ترکیه بود که مزاحم اجرای آن قرار داد شد و صدام هم از امضاکردن امتناع ورزید. اوجالان بار دیگر با کردهای عراق در ۲۷ اکتبر ۱۹۹۲ به صلح مینشیند اما ارتش ترکیه در ۱۲ کیلومتری خاک کردستان نفوذ کرد و کردهای عراق او را با ناآگاهی از واقعیتهای کردستان متهم کردند. حتی محمود عثمان وی را شخصی دیوانه و مجنون نامید. در ۱۷ فوریهی ۱۹۹۳ طالبانی با وی به گفتگو نشست تا با ترکها در حکومت اوزال، آتشبس کند و راه دیپلماتیک را در پی بگیرد که به نفع کردهای ترکیه است. اما اوجالان دوباره حکومت را تحریک میکند و این بار عصمت سزگین، وزیر کشور، تسلیم بدون قید و شرط را میخواهد اما اوجالان «قطع عملیات نظامی، عفو عمومی، آزادی زبان و فرهنگ و ...» اما سلیمان دمیرل همچنان بر زیادهروی و افراط اوجالان تاکید دارد و وی را تروریسیت میخواند. و کردها بار دیگر دوران بلاتکلیفی را آغازیدند و حیات زندگی آرامشان در گرو فرونشاندن خواستههای سیاسی تحریکآمیز این رهبر شد. سرانجام اوجالان در ۲۶ اسفند ۱۳۷۷ پس از عملیات دهروزه سازمان اطلاعات ارتش ترکیه و سازمان اطلاعات ترکیه (میت) دستگیر شد. خبری دستگیری وی را بُلند اجویت نخست وزیر وقت ترکیه اعلام کرد. گرچه گاهی با اغراق به همکاری آمریکا و اسرائیل در جریان بازداشت اوجالان توسط برخی مقامات اطلاعاتی آن کشور اشاره میکنند. [که ظاهرا سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا ( سیا) و سازمان اطلاعات ملی آمریکا (اناسای) شاخهی وزارت دفاع آن کشور که متخصص در استراق سمع الکترونیکی است، از سه ماه قبل که اوجالان سوریه را ترک کرده بود، همواره وی را زیر نظر داشتهاست]. اما طبعا در مناطق کردنشین اغراق در قهرمانسازی، رویکردی آشناست. اما در واقع امر بسیاری از رهبران کشورهای اروپایی از دولت ترکیه خواستند که وی را عادلانه محاکمه کرده و از اعدام او خودداری کند. وی نیز به محض بازگشت خود را ترک دانست و امروزه هم گاه از زندان پیامهایی را میدهد که آخریناش برای کردهای عراق غیر قابل درک بود «اقلیم کردستان برای ترکیه و تمامیت ارضی و امنیت این کشور، مضر است»! حال در کنار این پرسشها و تناقضها، امروز این گروه از کوهستان به ترکیه بازگشتهاند و شاید در ظاهر امری بسیاب مقبول و قابل احترام است و کمک در جهت گشودن درهای مصالحه و تعامل با حکومت مرکزی. اما آیا دوباره دوران اوزال تکرار نمیشود؟ آیا شتابزدگی رخ نمیدهد و دوران نوینی برای رشد و ترقی کردستان رقم خواهد خورد؟ هر چند کمکم حکومت ترکیه از ۱۹۹۱ به بعد زبان کردی را آزاد کرد و شاید پس از ۱۶ سال کردهای ترکیه هنوز – پس از تاسیس جمهوری ترکیه - راهی بس دشوار در پیش دارند که در شهرهای بزرگ این کشور کنسرت چند هزار نفری به زبان خود اجرا کنند یا در مرکز نمایشهای استانبول و آنکارا به زبان خود و از ادبیات قومی خود نمایشی را به روی صحنه ببرند و شاید فیلمی را در سینماهای آن کشور به نمایش بگذارند. در کردستان ایران هم این موضوع هم مطرح است که گروه ایرانی پژاک – حزب نه چندان جدی سالهای اخیر - چه سیاستی را با تقلید از پکک دنبال خواهد کرد؟ آیا رویای آرمانی و تخیلی قندیل فروریخته است؟ آیا کردها برای ساختن هویت و تاریخ خود راهی جز سیاستورزی و تعامل و کار فرهنگی دارند؟ از زبان گلوله باید پرهیز داشت؟ اما معتقدم که هنوز هم باید باور داشت که مردم جامعه و نسل جوان کردستان از نظر عقلانیت سیاسی و بینش و فهم درست تاریخی، بسیار پیشرفتهتر از احزابند و خود راه ترقی و رشد هویت و اعتلای فرهنگی خود را خواهند پیمود و همچنان در مشارکت سیاسی با حکومت مرکزی هم حائز اهمیت خواهند بود. |
نظرهای خوانندگان
مقاله و نوشته ای آموزنده بود
اما کردها همیشه با احساسات و بدون منطق گاهی از این چهره مجهول الهویه ، دفاع می کنند.
انشالله مردم ایران با سلامتی و ارامش زندگی مسالمت امیز کنند
-- آرزو ، Nov 3, 2009 در ساعت 05:30 PMسخن زیبایی است :
مردم جامعه و نسل جوان کردستان از نظر عقلانیت سیاسی و بینش و فهم درست تاریخی، بسیار پیشرفتهتر از احزابند و خود راه ترقی و رشد هویت و اعتلای فرهنگی خود را خواهند پیمود
-- f ، Nov 3, 2009 در ساعت 05:30 PMالبته از آقای قانعی فرد انتظاری جز دفاع از پرزیدنت طالبانی نیست، ولی ایشون بدونند که اگه آقای طالبانی توان حال مسالهٔ کرکوک را داشتند الان که رئیس جمهور عراق هستند حل میکردند! در ضمن به نظر من اگر دولت ترکیه از خودش داره نرمی نشون میده و به فکر باز کردن فضای بستهٔ کردستان هست فقط و فقط به خاطر پ ک ک است نه فشار کشورهای اروپأیی چون فشار اونا سالهاست که داره به ترکیه وارد میشه و تاثیری نداشته.
-- Zanko-Texas ، Nov 3, 2009 در ساعت 05:30 PMاولا کتاب " پس از 60 سال " آقای قانعی فرد را بنده خوانده ام و طبق معرفی بی بی سی و منتقدان دیگر هم وی در کتاب ، طالبانی را به چالش کشیده است . ایشان روشنفکر است و انقضای سرشت کاری اش نقد است
مساله کرکوک هم امریکایی ها باید حل کنند و طالبانی هم چنین خطایی نخواهد کرد
پ ک ک هم یک سازمان تروریسیتی است و به جایی هم نخواهد رسید
زنده باد اهل فرهنگ و ادب ایران زمین
-- پاسخ به Zanko-Texas ، Nov 11, 2009 در ساعت 05:30 PMmasaleye kurd yek masaleye tarikhi hast, agar kesani ke bedunand khasteye ahzabi chon pkk va pezhak chist motmaenam ke shifteye in hezb mishavad, kesani ke mikhahand bedanand ideoligy in hezb chi mitavanand dar morede Konfedralism Demokrarik motalee konand. Kurd ha khodeshun daran migan jang basse, vali turk haye fashiste turkiye migan na,, bayad edame peyda kone
-- Pouya ، Nov 19, 2009 در ساعت 05:30 PMاگه شما این کتابو خوندین نظر خودتونو بگین نه نظر بیبیسی (که من هیچ وقت از نقد بیبیسی در این مورد چیزی ندیده و نشنیده ام)یا منتقدان
کتاب" پس از 60 سال " کتاب خاطرت و زندگینامهٔ آقای طالبانی است نه کتاب نقد ایشون
بنده نگفتم که آقای طالبانی مسالهٔ کرکوک رو باید حل کنن گفتم که توانائی حلشو ندارند
تازه آیا حل مسالهٔ کرکوک بوسیلهٔ رئیس جمهور عراق کار خطائی است؟
در جواب آقائ دایی جان ناپلئون
-- Zanko ، Dec 7, 2009 در ساعت 05:30 PM