قتلهای ناموسی در گفت و گو با شیرین عبادی و نسرین ستوده:
قتلهای ناموسی، خشونتی که قانون آن را ترویج میکند
رضا جمالی
قتلهای ناموسی، قتلهایی هستند که با انگیزهی حفظ ناموس توسط خویشاوندان نزدیک زنی که به دلیل سر باز زدن از پذیرش ازدواج اجباری، برقراری رابطه با مردی خارج از خواست خانواده یا حتی مورد تجاوز قرار گرفتن از سوی مردی دیگر، انجام میشود. قربانیان این قتلهای از قبل برنامه ریزی شده، زنان و دختران هستند و یا مردانی که با آنها رابطه داشته و یا به آنها تجاوز کردهاند.
قتلهای ناموسی با واژههایی مانند زنا، فساد، رابطه و سوء ظن همراه است و در حمایت از آبرو و شرف و غیرت اتفاق میافتد. عوامل بیشماری در رخ دادن این قتلها سهیم هستند. فرهنگ مهمترین نقش را در بروز قتلهای ناموسی، ایفا میکند. بطور مثال در جوامعی که فرهنگ مردسالاری در آن نقش دارد، اعتقاد بر این است که تاریخ را مردان بوجود آوردند و در این حاکمیت، مردان فرمانده و زنان فرمانبر هستند. این تاریخ مردانه حتی با تکامل بشر و پیدایش تمدن و صنعت و رشد عقلانی انسانها، همچنین پایداری خود را حفظ کرده و حتی در سایهی قوانین وضع شده در طی دورههای تاریخی، در اینگونه جوامع، صورتی نهادینه به خود گرفته است. اما در این راستا، قوانین حقوقی و قضایی میتوانند نقش حامیان قربانیان خشونت قرار بگیرند.
مجموعهای از دلایل فرهنگی و اجتماعی، زمینه و بستر را برای رخ دادن قتلهای ناموسی فراهم میکند. اما موادی از قانون نیز معمولا به کمک میآیند تا کسانی که این قتلها را انجام دادند، هیچگاه به مجازات نرسند و یا با حذف جنبهی بازدارندگی از قوانین مربوط به این جرائم، زمینه برای وقوع اینگونه قتلها در جامعه فراهم بشود. در این میان تناقضات حقوقی در سیستم قضایی جمهوری اسلامی ایران، راه را جهت گریز قاتلان و قانون شکنان همواره باز گذاشته است. جهت بررسی جنبههای حقوقی و عوامل دخیل در اینگونه قتلها، با دو حقوقدان و وکیل مدافع؛ خانمها شیرین عبادی و نسرین ستوده، گفتگوهایی انجام دادم که ابتدا با خانم شیرین عبادی شروع میکنم.
شیرین عبادی
خانم عبادی، یکی از مشکلات جامعهی امروز ایران، معضلی است به اسم قتلهای ناموسی که ریشه در ناهنجاریهای فرهنگی و اجتماعی جامعهی امروز ایران دارد. متاسفانه قوانین حقوقی هم به این شرایط، پنهان و آشکار کمک میکنند که اینگونه اعمال در جامعهی ایران بروز پیدا کند. بطور مثال میشود به ماده ۶۳۰قانون مجازات اسلامی اشاره کرد که در آن اشاره شده؛ مردی اگر همسر خود را هنگام زنا مشاهده کند، میتواند همسر خود را بکشد. آیا به نظر شما، اعمال اینگونه تنبیهات در خارج از حوزهی قانون و دادگاه که به مردان بطور اختصاصی داده میشود، ترویج خشونت در حوزهی اجتماع نیست؟
چنین موادی تجویز قانونی خشونت است و بارها و بارها مورد اعتراض حقوقدانان و فعالین حقوق زن در ایران قرار گرفته است. متاسفانه کسی به حرف آنها گوش نمیدهد. در عین حال علاوه بر این، مواد دیگری است که مورد سوء استفاده قرار میگیرد. از جمله اینکه طبق قانون، اگر پدر یا جد پدری اولاد خودش را در هر سنی که باشد، اگر عمدا به قتل برسانند حداکثر به ده سال حبس محکوم میشوند. یعنی دادگاه میتواند اینها را حتی به سه ماه حبس هم محکوم بکند. حداکثر حبس ده سال است. بنابراین وقتی در چنین شرایطی پدری به صرف سوء ظن، دختر خود را به قتل میرساند، دادگاه با استفاده از این ماده میتواند پدر را مجازات بسیار کمی برای او تعیین بکند.
و از طرف دیگر مشکل عمده در ایران این است که قتل، یک امر خصوصی شناخته شده و با رضایت میشود قاتل را از آن مجازات نجات داد و حال آنکه قتل در یک سیستم حقوقی مناسب، یک جرم عمومی بایستی تلقی بشود. و رضایت خانوادهی مقتول فقط باید بتواند موثر در کاهش مجازات باشد. نه اینکه اگر خانوادهی مقتول رضایت بدهند، دادگاه بتواند بدون قید و شرط قاتل را آزاد کند. اینها تمام، نقص قوانین است و از نواقص قانون متاسفانه افرادی که باید سوء استفاده بکنند، سوء استفاده میکنند و به همین دلیل است که ما هنوز در قرن بیست و یکم شاهد قتلهای ناموسی در ایران هستیم.
پس به این ترتیب به نظر شما، ضعف در قوانین حقوقی ایران است و سوال حالا اینجا است که منابع حقوقی ایران، نشات گرفته از چه منابعی هستند؟ آیا تاکید بر صیانت و ارزشهای انسانی داشتند یا اینکه دغدغههای فقهی و مذهبی وشرعی را خواستند پر کنند؟
من بارها و بارها تکرار کردم و باز هم تکرار میکنم که اسلام مانند هر دین دیگری تفسیرهای گوناگون دارد. در هلند شما، یک کلیسا همجنسگرایان را برای هم عقد میکند و یک کلیسا این کار را تکفیر میکند. و حال آنکه هر دو تا پیرو دین مسیح هستند. اسلام هم به همین صورت است. یعنی تفسیرهای مختلفی دارد. ما هر امر نامطلوبی در ایران را به گردن اسلام، نیندازیم. اینها تفسیرات نادرست مردسالارانه از اسلام است که توسط مجلس شورای اسلامی در ایران بصورت قانون درآمده است. ما میتوانیم با تفسیر درستی از اسلام،شاهد قوانین مناسبتری باشیم که با ضوابط حقوق بشر و مقتضیات زمان فعلی ایران و فرهنگ فعلی ایران هم، هماهنگی داشته باشد.
ولی خانم عبادی، گفته میشود که خیلی از این مواد حقوق اسلامی، قبل از انقلاب هم در ایران بوده و در سیستم قضایی ایران اجرا میشده است. با اینکه سیتم قضایی حکومت پیشین ایران مذهبی نبود ولی متاسفانه این مواد قانونی بودند. فکر میکنید این موضوع ناشی از شرایط فرهنگی و اجتماعی ایران است که این فضا را مهیا کرده که قوانین حقوقی ما، اینگونه تدوین شود؟
همانطوری که گفتید، کشتن همسر به علت زنا در قانون زمان رژیم گذشته هم بود و این ناشی از فرهنگ پدرسالار حاکم بر مشرق زمین و ایران است.
جنایت ناموسی معمولاً از آن دسته اتفاقاتی هستند که موجب میشوند انسان به فکر ذاتی بودن برخی زمینههای وقوع جرم بیفتد؛ یعنی روانشناسی جنایی. بیشتر قتلهای ناموسی معمولاً در قالب ارزشهای اخلاقی در جامعه تعریف شدند و در مقام یک عکسالعمل تحت عنوان غیرت برای حراست از ناموس خانواده که صرفا توسط زنان حفظ میشوند، شناخته شده است. و اما بشنویم نظر خانم نسرین ستوده، حقوقدان و وکیل مدافع را راجع به حد و حدود غیرت در سیتم قضایی ایران.
در هیچ یک از مواد قانونی ایران، تعریفی برای غیرت ارائه نشده است. اما موادی وجود دارند که استناد آنها به غیرت است. مثل مادهی ۶۳۰ قانون مجازات اسلامی که بیان میکند اگر مردی، همسر خود را با مرد اجنبی مشاهده کند که عمل خلاف انجام میدهند؛ در این صورت میتواند هر دو نفر آنها را به قتل برساند. سوالات متعددی پیرامون این ماده وجود دارد. اول اینکه اساسا در یک جامعهی سازمان یافته، چرا اعمال مجازاتها به اشخاص واگذار میشود. مرگ و زندگی دیگران به دست احساسات شخصی افراد واگذار میشود. دوم اینکه آیا زنان به کلی از چنین احساساتی که ما عنوان غیرت به آنها میدهیم، محروم هستند. پس چرا به زنان چنین حقی داده نمیشود.
و سوم اینکه اساساً وقتی که قانون یک چنین حقی را به مردان میدهد، چرا در بسیاری از مناطق ایرانی، بویژه در مناطق جنوبی ایران، آقا، بستگان خانم، هم میتواند شوهرش باشد، میتواند این بستگان پدر، برادر یا حتی پسر عموهای دختر خانمی باشند که احیاناً در شهر، زمزمهای دربارهی روابط نامشروع آن خانم شنیده شده؛ میروند به راحتی و بدون هیچگونه دغدغهی خاطری زنی را به قتل میرسانند. توجه داشته باشید این قتل به استناد مشاهدهی هیچ صحنهای نیست. آنقدر به استناد زمزمهها و شایعاتی است که در شهر پراکنده شده است. و پس از اینکه برادر یا پسر عموها دختر را به قتل میرسانند؛ پدر بدون هیچگونه دغدغهی خاطری، همچنان که قانون این حق را به او داده، میآید و رضایت میدهد و قضیه خاتمه یافته تلقی میشود. اینها همه مشکلاتی است که این قانون ایجاد میکند برای روابط اجتماعی.
منظور شما از این قانون، قوانینی است که در غالب قانون مجازات اسلامی در ایران اعمال میشود، هست؟
قانونی که فعلاً دارد اجرا میشود به نام قانون مجازات اسلامی؛ البته خیلی جدید نیست. میدانید که سالها است، یک چیزی حدود سی سال پس از انقلاب، این قانون به تصویب مجلس شورای اسلامی رسید و سپس قدرت اجرایی پیدا کرد. بنابراین قانون جدیدی نیست اما قانونی است که همواره ایرانیان و بویژه جامعهی زنان ایرانی به آن اعتراض داشتند.
خانم ستوده، بطور کلی شما به موارد قانونی اشاره کردید. چند مورد قانونی از جمله مادهی ۶۳۰ که شما هم اشاره کردید به مرد این اجازه را میدهد که زن خود را در حال عمل زنا با مرد اجنبی، تنبیه کند و حتی به قتل برساند. یا حتی ضعفهایی که در قانون ۲۱۹که به آن اشاره کردید. بطور کلی این ضعفهایی که در منابع قانونی ما وجود دارند، به نظر شما این ضعف در کجاست؟
ما بحثی را در مجموعهی بحث حقوقی داریم و آن این است که بخشی از خشونتهایی که در جامعه اعمال میشود، از آنها به عنوان خشونت قانونی یاد میکنیم. یعنی چه؟ یعنی خشونتی که قانون آن را ترویج میکند. قانون میگوید اگر پدری فرزند خود را کشت، قصاص نمیشود. مادهی ۲۲۰ میگوید. مادهی ۲۱۹ میگوید که اگر اولیای دم آمدند و به قتلی رضایت دادند، قاتل قصاص نمیشود. مادهی ۶۳۰ میگوید اگر مردی زن خود را در حال عمل خلاف دید، میتواند او را بکشد. مواد متعدد دیگری میگویند که اگر مردی زنی را کشت، برای قصاص او، زن باید نصف دیه مرد را که در حال حاضر معادل تقریبا ۲۳ میلیون تومان است، بدهد تا بتواند آن آقا را قصاص بکند. مادهی دیگری میگوید که دیه زن نصف مرد است.
مادهی دیگری میگوید که اگر مردی آمد و زنی را مورد ضرب و شتم قرار داد، تا یک سوم دیه، همانقدر پرداخت میکند؛ از یک سوم به بالا باز هم مقدار دیه کمتر از آن دیهای میشود که ما در قانون گفتیم. ببینید شما اگر تمام این مواد را کنار هم بگذارید، نوعی خشونت نسبت به زنان را القا میکند، ترویج میکند و صحبتی هست در علم حقوق که گفته میشود یکی از نقشهای قانون، فرهنگسازی است. یعنی قانون به فرض میگوید استعمال مواد مخدر از این تاریخ به بعد ممنوع است. قانون میخواهد اعلام کند که از نظر من مصرف مواد مخدر، کار زشتی است. کار مضری است و به همین دلیل من نه تنها آن را ممنوع اعلام میکنم بلکه برای آن مجازات تعیین میکنم. از آن تاریخ به بعد شما میبینید که یک فرهنگی ترویج داده میشود که نباید مواد مخدر استفاده بشود.
اما قانون میگوید که حیات مردان، محترم است. اگر کسی مردی را به قتل رساند، باید قصاص شود. اما حیات زنان، اهمیتش نصف حیات مردان است. این فرهنگ سازی باعث میشود که خشونت علیه زنان، چه در داخل خانواده و چه خارج از آن، گسترش پیدا بکند. و این چنین است که شما شاهد گسترش فرزند کشی میتوانید باشید، همسر کشی میتوانید باشید و یا موارد دیگری از این قبیل.
|