رادیو زمانه

تاریخ انتشار مطلب: ۱۹ مرداد ۱۳۸۸

کارنامه سینمایی آقای وزیر ارشاد

پرویز جاهد
jahed@radiozamaneh.com

Download it Here!

در خبرها آمده است که محمدحسین صفار هرندی، بعدازظهر روز یکشنبه ۱۱ مرداد در مراسم وداع خود با وزارت ارشاد از همکاران خود و مدیران وزارت ارشاد به خاطر «مجاهدت‌های چهار سال گذشته در مسیر اعتلای فرهنگ اسلامی و ایرانی» تقدیر کرد و به خاطر قصورهای خود از آنان حلالیت طلبید.

صفار هرندی در این مراسم، بدون اشاره به رخدادهایی که باعث استعفا یا برکناری او از وزارت ارشاد شد، تنها به دفاع از عملکرد چهار ساله وزارت ارشاد پرداخت. او در بخشی از سخنان خود در این مراسم گفت:

«مگر می‌شود دیدگاه‌های متفاوت در جامعه سرکوب شود!؟ هر کس یک نوع برداشت دارد؛ یک مراد دارد و یک نفر را دوست دارد و در آزمون‌هایی که پیش می‌آید، ممکن است با انتخاب شخصی به عنوان رییس، نماینده و معتمد و امین خویش به سراغ او برود و به او رأی بدهد.»

وی هم‌چنین گفت: «در جامعه‌ای که برای آرای مردم ارزش قائل است، پیش‌بینی شده همه افراد منطبق بر سلیقه، برداشت و فهم خود حق انتخاب کردن داشته باشند و باید از این امر استقبال کرد.»

حال باید دید که آیا عملکرد چهار ساله وزارت ارشاد در زمان صدارت آقای وزیر جای دفاع دارد یا خیر و آیا «قصورهایش» قابل بخشش است؟ و این‌که عملکرد آقای هرندی تا چه حد با آن‌چه که وی در مورد حق داشتن سلیقه متفاوت و انتخاب آزاد برای مردم می‌گوید، هم‌خوانی دارد؟

اگر بخواهم درباره عملکرد چهار سال گذشته وزارت ارشاد و کارنامه فرهنگی آقای وزیر حرف بزنم، باید بگویم که این عملکرد نه تنها مثبت نبوده، بلکه لطمه‌ها و آسیب‌های جدی بر پیکره سینما و فرهنگ ایران وارد کرده است.

قشری‌گرایی، تعصب مذهبی، داشتن نگاه امنیتی - پلیسی و نظامی در برخورد با هنرمندان و سینماگران، انحصارطلبی و تبعیض، و دسته‌بندی فیلم‌سازان و هنرمندان به خودی و غیر خودی، برخی ویژگی‌های دستگاه فرهنگی زیر نظر آقای هرندی در چهار سال گذشته بود.

سینمای ایران در دوران آقای هرندی نه تنها حتی نسبت به زمان مدیریت مثلاً آقای انوار و بهشتی یا مرحوم سیف‌الله داد در وزارت ارشاد پیشرفتی نداشته، بلکه در خوش‌بینانه‌ترین شکلش اگر نگوییم سیر قهقرایی داشته، باید گفت که درجا زده است.


محمدحسین صفار هرندی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت نهم

من از قول علیرضا رییسیان، رییس انجمن کارگردانان سینمای ایران می‌گویم که مدتی پیش گفته بود: «عدم شناخت نسبت به مدیریت سینما و نبود تعامل بین دست‌اندرکاران سینما و مدیران ارشاد باعث گسستگی در امور فرهنگی شده است. هر چند که در زمینه سخت‌افزاری و توسعه سالن‌های سینما پیشرفت کرده ایم، اما دولت در حوزه سیاست‌گزاری، نظارت و حمایت بسیار ناموفق بوده است. در سال‌های اخیر حتی با وجود دو برابر شدن بودجه سینما، خروجی وضعیت مناسبی ندارد.»

در چهار سال گذشته، نگاهی قشری، انحصارطلب، مطلق‌گرا و جزمی‌اندیش بر سینمای ایران حاکم شد که به سینما تنها از دریچه دین، آن هم قرائت خاصی از دین نگاه کرده و جنبه‌های دیگر سینما مثل هنر و سرگرمی را انکار کرد.

عملکرد این نگاه جزمی و فنتیک (واپس‌گرایانه) تنها در حوزه سینما آسیب‌زننده نبود؛ بلکه کل گستره فرهنگ را هدف قرار داد.

در حوزه ادبیات نیز شاهد بودیم که چگونه بسیاری از رمان‌ها و کتاب‌ها اجازه انتشار پیدا نکرد یا با سانسورهای وحشتناک مواجه شد. سانسور کتاب تا حدی پیش رفت که به جرأت می‌توان گفت در طول این چند سال، نه تنها هیچ رمان یا مجموعه داستان مهمی منتشر نشد، بلکه همان‌هایی مثل داستان بلند حسین آبکنار یعنی «عقرب روی پله‌های راه‌آهن اندیمشک» یا مثلاً داستان «خروس» ابراهیم گلستان هم که در دوره دولت‌های قبلی منتشر شده بودند، اجازه انتشار پیدا نکردند.

در سینما هم ما شاهد یک سیاست دوگانه در زمینه نظارت و ممیزی و برخورد با تولیدات سینمایی بودیم. از یک سو دیدیم که چگونه برخی از فیلم‌های توقیف‌شده در دوره قبل، هر چند محدود و با جار و جنجال اجازه نمایش پیدا کردند؛ مثل طبل زیر پای چپ که یک فیلم جنگی بود و به خاطر انتقادهایی که به جنگ داشت، چند سال توقیف بود تا این‌که اجازه نمایش آن در دوره وزارت آقای هرندی صادر شد.

اما از طرف دیگر دیدیم که چگونه فیلم‌های بسیاری از سینماگران ایرانی یا از شرکت در جشنواره‌های فیلم فجر که در این چهار سال در ایران برگزار شد، محروم شدند یا بعد از نمایش در فجر اجازه اکران برای آن‌ها صادر نشد. فیلم‌هایی مثل آتش‌کار، چند روز بعد، نیوه مانگ، ترانه تنهایی تهران و سنتوری که در مورد فیلم «سنتوری» برای نخستین بار دیدیم که با دخالت مستقیم آقای وزیر و دستور او این فیلم علی‌رغم نمایش آن در جشنواره فجر، و علی‌رغم انتخاب آن به عنوان بهترین فیلم تماشاگران جشنواره و علی‌رغم داشتن پروانه نمایش، توقیف شد و بعد دی‌وی‌دی قاچاق آن به بازار آمد و باعث شد که خسارت‌های مادی و معنوی جدی به فیلم‌ساز و تهیه‌کننده آن وارد شود.


محمدحسین صفار هرندی و محمود احمدی‌نژاد

برخوردهایی که در ظرف چهار سال گذشته در جشنواره فجر با فیلم‌های ایرانی صورت گرفت، در طول سال‌های بعد از انقلاب هرگز تا این حد سابقه نداشته است.

در این زمینه من از آقای ابوالفضل جلیلی نقل می‌کنم که بیشتر فیلم‌های او در ایران اجازه نمایش ندارند. جلیلی می‌گوید: «در دولت نهم اصلاً سینما تمام شد و صفر شد و دارد پاک می‌شود و می‌رود پی کارش. دلیلش هم به نظر من این است که این دولت اصلاً با جنس سینما مخالف است.

دولت نهم به آن‌چه از سینما می‌خواست رسید؛ یعنی متوقفش کرد؛ در آن را قفل کرد. به جز چهار تا فیلم‌ساز که مال خودشان است، دیگر همه خانه‌نشین شده‌اند وهمه منتظرند که چه اتفاقی قرار است بیفتد. هم‌اکنون فقط چهار فیلم‌ساز فیلم می‌سازند. بقیه فیلم‌سازان می‌سوزند و می‌سازند. به نظر من این عملکرد دولت در سینماست.»

از طرفی سیاست‌های فرهنگی آقای وزیر ارشاد، باعث انزوای سینمای ایران در عرصه بین‌المللی شد؛ به طوری که ما در این چند سال دیدیم که فستیوال‌هایی که برای دریافت فیلم‌های سینماگران شناخته شده و تجربه‌گرای ایرانی سر و دست می‌شکستند، دیگر تمایلی برای پذیرش این فیلم‌ها نشان ندادند.

این برخوردها را امسال در فستیوال کن هم شاهد بودیم و دیدیم که چگونه این فستیوال دست رد به تمام سی و چند فیلمی زد که از طرف بنیاد فارابی و وزارت ارشاد رسما به جشنواره ارسال شد و تنها فیلم بهمن قبادی را که به صورت زیرزمینی و بدون مجوز رسمی در ایران تولید شد، در بخش نوعی نگاه پذیرفت.


بهرام رادان و گلشیفته فراهانی در نمایی از فیلم «سنتوری» ساخته داریوش مهرجویی

اتفاق‌هایی که در طول این چند سال حاکمیت دولت نهم در عرصه فرهنگ و سینما افتاد، به نظر من از قبل قابل پیش‌بینی بود. از همان ابتدای پیروزی آقای احمدی‌نژاد و سپردن وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به یکی از فرماندهان سابق سپاه و سردبیر سابق روزنامه‌ی کیهان، مشخص بود که سینما، ادبیات و هنر در ایران چه وضعیتی خواهند داشت.

چرا که روزنامه کیهان به عنوان ارگان تفکر راست سنتی و محافظه‌کار در ایران همیشه منتقد سیاست‌های لیبرال و آزادمنشانه دولت خاتمی و وزیر فرهنگ‌دوست او آقای مهاجرانی در حوزه ادبیات، هنر و سینما بود و بر اساس درک ایدئولوژیک، محدود و انحصارطلبانه و مطلق‌گرای خودخواهان بسته شدن فضای فرهنگی کشور و کنترل همه‌جانبه آن توسط دولت بود.

خواست اصلی روزنامه کیهان، نظارتی همه‌جانبه بر تمام فعالیت‌های فرهنگی از سوی دولت احمدی‌نژاد بود که به وسیله وزیر فرهنگ او به تحقق پیوست.

شاید آقای هرندی در مقایسه با برخی از دوستان افراطی دیگرش در دولت آقای احمدی‌نژاد یا روزنامه کیهان، فردی ملایم‌تر و دموکرات به نظر برسد. شاید علت برکناری یا استعفای او در همین باشد که با طرز فکر جزمی‌تری مواجه شده که جزمیت او در برابر آن رنگ می‌بازد.

شاید به همین دلیل بود که مشاور هنری آقای احمدی نژاد یعنی آقای شمقدری که خود فیلم‌ساز است و همه سینماگران دگراندیش را دشمن خود و نظام می‌داند، رویکرد نرم‌خویانه و آسان‌گیرانه آقای هرندی را در برابر برخی هنرمندان و فیلم‌ها تحمل نکرده و در یک اظهار نظر بسیار معروف و تاریخی گفت که «بود و نبود سینما اصلاً مهم نیست.»

شمقدری هم‌چنین گفته بود که وضعیت سینمای ایران آن قدر خراب است که حتی با تغییر قطار نیز نمی‌توان آن را درست کرد و باید ریل‌ها را جابه‌جا کرد.

یا فیلم‌ساز دیگری (جمال شورجه) که او هم متعلق به گروه سینماگران مسلمان متعصب و قشری است، در واکنش به نامه گروهی از سینماگران ایرانی در حمایت از سینمای مستقل و در اعتراض به عملکرد وزارت ارشاد و بیناد فارابی در مورد رد تعداد زیادی از فیلم‌ها در جشنواره فجر، در نامه ای بسیار تند و خشن، آن‌ها را تهدید کرد و گفت که نظام باید با آن‌ها برخورد کند. آقای شورجه تمام دستاوردهای سینمای ایران را در نامه‌اش انکار کرد و آن‌ها را محصول توطئه دشمن دانست.


نمایی از فیلم «نیوه مانگ»

آقای شورجه و هم‌فکران او در دولت آقای احمدی‌نژاد، سینما را برای اهداف ایدئولوژیک خود می‌خواهند و حاصل زحمات و تلاش‌های ده‌ها سینماگر خلاق و آزاداندیش و موفقیت‌های بین‌المللی آن‌ها برایشان اهمیتی ندارد. آن‌ها سکان‌دار دستگاه فرهنگی عظیم و پرافتخاری شده اند که هیچ نقشی در ساختن آن نداشته‌اند.

آن‌ها نه تنها هیچ حمایتی ازسینماگران برجسته و شاخص این سرزمین نکردند، بلکه با رفتارها و بیانیه‌های تند و زهرآگین خود کام آن‌ها را نیز تلخ کردند. در این چهار سال عباس کیارستمی، داریوش مهرجویی، جعفر پناهی، رخشان بنی‌اعتماد، بهمن قبادی، کیانوش عیاری، ناصر تقوایی، بهمن فرمان‌آرا، نیکی کریمی، ابوالفضل جلیلی، محسن مخملباف، بهرام بیضایی، مسعود کیمیایی و بسیاری دیگر از فیلم‌سازان صاحب‌نام ایرانی نه تنها از این آقایان قدر ندیدند، بلکه به شکل‌های مختلف آزرده شدند و لطمه خوردند.

برخی از این افراد آن قدر زاویه نگاهشان به سینما و هنر تنگ است که آدم را یاد نگاه برخی از علمای دینی عصر مشروطه مثل شیخ فضل‌الله نوری می‌اندازد. علمایی که سینما را پدیده‌ای حرام و کفرآمیز تلقی کرده و آن را تکفیر کردند و حتی دستور دادند که سالن‌های سینمای روسی‌خان را به آتش بکشند.

من حتی معتقدم اگر آیت‌الله خمینی فتوای آزادی سینما را در ایران نداده بود، وضعیت سینما در ایران الان شبیه کشوری مثل عربستان یا افغانستان در زمان طالبان بود. یعنی الان باید بر سر بود و نبود سینما در ایران و این‌که اصلا حرام است یا حلال، بحث می‌کردیم.

خوب کاملا روشن است که وقتی یکی از ایدئولوگ‌های اصلی جناح راست افراطی، به مقام وزارت فرهنگ می‌رسد چه اتفاقی برای فرهنگ می‌افتد.

به نظر من آن‌چه که در این چند سال در حوزه سینما و فرهنگ اتفاق افتاد، حاصل و نتیجه همین نگاه ایدئولوژیک، فناتیک و غیر دموکراتیک به سینما و هنر و به طور کلی فرهنگ است. نگاهی که بر اساس تفسیری خاص از دین، همه چیز یعنی سینما، رمان، موسیقی و نقاشی را در یک قالب و چهارچوب خاص و محدود می‌خواهد و هر گونه تفکر و بیان غیر ایدئولوژیک در زمینه هنر را نه تنها تحمل نمی‌کند، بلکه به شدت سرکوب می‌کند.

Share/Save/Bookmark

نظرهای خوانندگان

http://mishoodoonamesh.blogspot.com/
بدرقه ای برای وزیر

-- ای داد ، Aug 8, 2009 در ساعت 04:45 PM

((در حوزه ادبیات نیز شاهد بودیم که چگونه بسیاری از رمان‌ها و کتاب‌ها اجازه انتشار پیدا نکرد یا با سانسورهای وحشتناک مواجه شد. سانسور کتاب تا حدی پیش رفت که به جرأت می‌توان گفت در طول این چند سال، نه تنها هیچ رمان یا مجموعه داستان مهمی منتشر نشد، بلکه همان‌هایی مثل داستان بلند حسین آبکنار یعنی «عقرب روی پله‌های راه‌آهن اندیمشک» یا مثلاً داستان «خروس» ابراهیم گلستان هم که در دوره دولت‌های قبلی منتشر شده بودند، اجازه انتشار پیدا نکردند.))

میزان آگاهی آقای جاهد از وضعیت ایران از همین یک بند مشخص است .
لازم است به اطلاع آقای جاهد برسانم کافه پیانو رکورد فروش (از لحاظ تعداد فروش در یک سال ) را شکست در حالی در دوران خاتمی کسی خواب این طور استقبال عمومی از یک کتاب را نمی دید .
در ادبیات مقاومت هم کتاب دا که خاطرات یکی از اهالی خرمشهر از مقاومت 35 روزه را نقل می کند به چاپ 70 رسید که این هم بزگترین موفقیت حوزه ادبیات مقاومت بوده است .

با این میزان آگاهی نویسنده قضاوت در مورد سایر موارد مطروحه به عهده ی خواننده منصف...

-- احسان ، Aug 10, 2009 در ساعت 04:45 PM