رادیو زمانه > خارج از سیاست > کلاکت > جنزدگان | ||
جنزدگانپرويز جاهدjahed@radiozamaneh.comدر برنامه اين هفته کلاکت نگاهی دارم به فيلم «جنزدگی در کنتیکت» (The Haunting in Connecticut) ساخته پيتر کورن ول. مت، پسر جوانی است که سرطان دارد و تحت درمان ويژهای است. مادرش سارا برای اينکه به بيمارستان نزديکتر باشند، خانه بزرگ اما ارزانی را در ايالت کنتیکت اجاره میکند.
خانهای که روزگاری نه چندان دور، مردهشوی خانه و محل انجام امور کفن و دفن مردگان بوده است. آنها به خانه جديد نقل مکان میکنند و ورود آنها به خانه، آغاز گرفتاریهای تازهای است که با ارواح و مردگان ساکن در اين خانه جنزده پيدا میکنند. خانه جديد، نه تنها مردهشوی خانه بلکه محل احضار روح بوده و صاحب قبلی آن دکتر آيکمن با همکاری پسر جوانی به نام جونا که روح او اکنون در بدن مت حلول کرده، جلسات احضار روح را اداره میکرده است. احضار ارواح، رابطه با مردگان، خانهای که روزگاری مردهشوی خانه بوده و حالا پر از جنازههايی است که در ديوارها و سقف آن دفن شدهاند و ارواح مردگانی که در عذاب ابدیاند، مواد خام لازم برای شکلگيری يک درام ترسناک قوی را دارند اما متأسفانه پيتر کورن ول همه اين عناصر بالقوه درخشان را هدر داده است.
تماشاگران فيلمهای ژانر ترسناک عموماً دو دستهاند: يا کسانیاند که به ماورالطبيعه، روح، شيطان و نيروهای متافيزيکی باور دارند و ترس آنها عميق و با اعتقاد آميخته است يا افرادیاند که اعتقادی به وجود اين نيروها ندارند و تنها برای لذت و سرگرمی به تماشای اين فيلمها مینشينند چرا که ترس خود منشا نوعی لذت در ادبيات و سينماست. از سويی میتوان گفت يک فيلم موفق سينمای وحشت، فيلمی است که نه تنها در سالن سينما لرزه بر اندام تماشاگر (چه مومن و چه بیاعتقاد) افکنده بلکه بعد از خروج او از سينما نيز تا مدتها گريبان او را رها نکرده و از ذهن او بيرون نرود و باعث شود که او در عالم واقع نيز منتظر برخورد با ارواح، نيروهای فراطبيعی، مرموز و شيطانی باشد. اما «جن زدگی در کنتیکت» متأسفانه هيچ از يک از اين دو دسته تماشاگر را تحت تأثير قرار نمیدهد بلکه تنها با افکتهای صوتی بلند و شوکهای ناگهانی و سريع باعث آزار تماشاگر میشود. فيلم از کليشههای متعارف و معمول ژانر وحشت، مثل موسيقی ترسناک، شوکهای ناگهانی و سريع و ارواحی که به شکل سايهها در خانه حرکت میکنند، استفاده میکند و فيلمساز و نويسنده فيلمنامه هيچ هوشمندی و خلاقيتی در ايجاد ترس به کار نبردهاند.
از آن نوع ترس مرموز و پنهان که آرام و تدريجاً ظاهر میشود و رعشه بر اندام میاندازد، در اين فيلم خبری نيست. هر چه هست شوکهای ناگهانی است که به مدد افکتهای صوتی ديجيتال فراهم آمده است. علاوه بر صحنههای شوکآور مثل دری که با شدت بسته میشود يا روحی که از پشت يقه برادر مت را میگيرد، حضور ارواح که از نظر تصويری با رنگهای سوخته قهوهای (به رنگ عکسهای کهنه متعلق به مردگان و صاحبان قبلی خانه جنزده) از صحنههای رنگی دنيای واقعی متمايز شدهاند، عناصر ترسناک ديگر فيلم را تشکيل میدهند. با اينکه خانه جديد به خاطر پس زمينه تاريخیاش که محل نگهداری مردگان و امور کفن و دفن آنها بوده، به حد کافی قابليت لازم را برای شکلگيری يک درام ترسناک دارد اما فيلمساز نتوانسته از اين موقعيت بهره لازم را ببرد. برخلاف مثلاً کوبريک که در فيلم تلالو، بهترين استفاده را از فضای مرموز و وهمناک هتل زمستانی میبرد يا الخاندرو آمنه بار که در فيلم ديگران با استفاده از فضای گوتيک قصر اشرافی، موقعيتهای ترسناک درخشانی میسازد، پيتر کورن ول، همه امکاناتی را که برای خلق يک اثر جذاب و ديدنی ترسناک در اختيار داشته، از دست داده است. در ژانر وحشت، بايد بين واقعگرايی و تخيل متافيزيکی تعادلی باشد تا تماشاگر بتواند با ترسی که فيلم قصد انتقال آن را دارد، ارتباط برقرار کند. اما در فيلم «جنزدگی در کنتیکت»، برعکس، فضای تخيلی، آنقدر گنگ و دور از دسترس است که تماشاگر آن را باور نمیکند.
اين فيلم ظاهراً بر اساس ماجرای واقعی خانواده اسندکر ساخته شده که در دهه هشتاد به خانهای که در تسخير ارواح بود، اسبابکشی کردند و با چشمهای خود شاهد تحرک ارواح در خانهشان بودند. هيچ چيز مضحکتر و پيش پا افتادهتر از اين نيست که در تيتراژ و تبليغات تجاری فيلمی بنويسند که بر اساس يک داستان واقعی ساخته شده. فيلمساز هنوز نفهميده که عصر اينگونه تبليغات گذشته و ديگر حربه يک داستان واقعی در سينما کاربردی ندارد. بلکه مهم اين است که آن جهانی که فيلمساز در فيلمش ساخته تا چه حد واقعی و باورپذير است و اگر فيلمی نتواند تماشاگرش را در اين مورد متقاعد کند، آنگاه تمام زحمات سازندهاش به هدر رفته است. وقتی فيلمی نتواند به ارزشهای سينمايی و هنریاش متکی باشد، سعی میکند با تکيه بر عناصر خارج از جهان فيلم، برای آن ارزش و اعتبار بيافريند. در اين مورد ادعای ساخته شدن فيلم بر مبنای يک ماجرای واقعی، نمیتواند اعتباری برای اين فيلم ايجاد کرده و آن را از سقوط نجات دهد. فيلمساز آشکارا از فيلمهای شاخص ژانر وحشت مثل جنگير، طالع نحس، تلالو، وحشت در اميتی ويل، سه گانه پولترگايست و پرندگان هيچکاک وام گرفته است. «جنگير» و «طالع نحس» برای موجه ساختن ترس و حضور نيروهای شيطانی در فيلم به منابع انجيلی و لاتين رجوع کردند و تلاش کردند زمينههای تاريخی و مستند برای داستان فيلم فراهم کنند که در ژانر وحشت بیسابقه بود. «جنزدگی در کنتیکت» اگرچه از نظر طرح برخی مسایل انجيلی و لاتين و روانشناسی ماورا طبيعی مثل باور به جهان پس از مرگ، احضار ارواح، حلول روح، وهم زدگی و اکتوپلاسم، تا حدی تازگی دارد اما به سبب عدم تمرکز دقيق فيلمساز روی اين مباحث و پراکندگی آنها در فيلم، اين ايدهها به هدر میرود. صحنه اکتوپلاسم روح جونا که در خيال مت ظاهر میشود، بيشتر از آنکه ترسناک باشد، مشمئز کننده است. نخستين سوالی که با ديدن اين فيلم به ذهن میرسد اين است که چرا آنها بعد از پی بردن به گذشته ترسناک خانه و وجود ارواح سرگردان در آن، آنجا را ترک نمیکنند.
به ويژه اينکه می دانيم اين خانه اجارهای است و سارا و خانواده او دليل محکمی برای ماندن در آن ندارند. به محض ورود آنها به اين خانه، مت شاهد رويدادهايی غيرطبيعی و نشانههای شيطانی میشود: آبی که مادرش کف زمين را میشويد ناگهان تبديل به خون میشود، دستش وارد ديواری میشود که پر از کرم و لجن است و سايههايی در گوشههای تاريک خانه حرکت میکنند. از طرفی دری شيشهای و سياه و مرموز در زيرزمين خانه است که به اتاقی راه دارد که انگار مهر و موم شده است و هيچ کس جز مت نمیخواهد بداند که چرا. منطق فيلم به ما میگويد که تنها کسانی میتوانند با ارواح ارتباط برقرار کنند که مثل مت يا مرد روحانی جنگير ( نيکلاس) در آستانه مرگ باشند اما وقتی بقيه اعضای خانه مثل سارا يا برادر کوچک مت يا دختر عمويش، مستقيماً و به طور فيزيکی با ارواح مواجه شده يا مورد حمله آنها واقع میشوند، اين منطق خدشهدار میشود. مت به طرز عصبی کنندهای درباره چيزهايی که میبيند سکوت میکند و چيزی در مورد آن به پدر و مادرش نمیگويد چرا که ظاهراً هيچ کس حرف او را باور نمیکند اما وقتی هم که همه داستان رويارويی او با ارواح و مردگان را باور میکنند، سعی نمیکنند آنجا را ترک کنند. شخصيتپردازی فيلم بسيار سست و ضعيف است. پيتر پدر خانواده، که معمولاً در فيلمهای اين ژانر، وظيفه حمايت از افراد خانواده را در مقابل نيروهای شر به عهده دارد، در اين فيلم نه تنها هيچ نقش موثری ندارد بلکه در بخشهای مهمی از فيلم غايب است. او مثل مهمانی است که گاه و بيگاه در خانه ديده میشود و نسبت به آنچه در پيرامون او اتفاق میافتد، بیتفاوت است. در صحنهای از فيلم، سارا همسرش از او به عنوان يک شوهر فداکار قدردانی میکند اما دقايقی بعد وقتی میبيند که مست و پاتيل به خانه میآيد و از خشم تمام لامپهای چراغهايی را که سارا و بچههايش از ترس روشن گذاشتهاند، میشکند، او را با خفت از خانه بيرون میراند.
شخصيتپردازی مت نيز پر از ايراد است. او که از بيماری سرطان پيشرفته رنج میبرد و در آستانه مرگ است، نشانههای اندکی از اين بيماری را بروز میدهد. به جای آن در صحنهای از فيلم او را میبينيم که مسير نسبتاً طولانی بيمارستان تا خانه را بدون ناراحتی میدود. در بخش ميانی فيلم، بيماری مت تقريباً فراموش میشود و ترس از ارواح و نيروهای شيطانی که در خانه آنها لانه کردهاند، چنان بر فضای فيلم مستولی میشود که کارگردان يادش میرود که مت سرطان دارد و از اين بابت بايد رنج بکشد اما برعکس آنچه او را ناراحت میکند و آزار میدهد، تصاويری از گذشته و ارواح مردگان خانه است. بازی الياس کوتيس در نقش مرد جنگير شايد تنها نقطه قوت فيلم باشد. شخصيت او با اينکه يادآور شخصيت کشيشهای فيلمهای «جنگير» يا «طالع نحس» است اما بازی خوب و راحت کوتيس آن را بسيار دلچسب و باورپذير ساخته است. او تنها شخصيتی است که ترس واقعی را با خود و حرفهايش به درون دنيای فيلم میآورد. صحنه رانندگی او در جاده و ديدن روح جونای مرده در صندلی عقب اتومبيل، بیترديد ترسناکترين صحنه فيلم است. با اين حال «جن زدگی در کنتیکت» از آن نوع فيلمهايی است که به سرعت فراموش میشوند چرا که ويژگیهای لازم يک اثر به ياد ماندنی را ندارد. برای ساخته شدن يک فیلم ترسناک خوب به چيزهايی بيشتر از موسيقی ترسناک، يک مشت روح سرگردان و زخمی و خانهای که در و دیوار آن پر از جنازه است، احتیاج است. |