رادیو زمانه > خارج از سیاست > کلاکت > عروسان الله | ||
عروسان اللهپرویز جاهدjahed@radiozamaneh.comفیلم مستند «شهیده یا عروسان الله» (Brides of Allah) ساخته فیلمساز اسرائیلی ناتالی اسولین (Natalie Assouline) که هفته گذشته در فستیوال فیلم زنان بردز آی ویو (Birds Eye View) لندن به نمایش درآمد، به قصد کشف انگیزههای واقعی زنان فلسطینی برای شرکت در عملیات استشهادی ساخته شده.
نوشتهای در آغاز فیلم به ما میگوید که تا سال ۲۰۰۰ تعداد ۱۵۵ عملیات انتحاری در اسرائیل صورت گرفته که منجر به کشته شدن ۵۲۶ نفر و زخمی شدن ۳۳۰۰ نفر اسرائیلی شده است. از طرفی ۱۲۰ زن فلسطینی به جرم شرکت در عملیات استشهادی یا همدستی با جهادگران اسلامی، دستگیر و در زندان شارون در جبالیه زندانی شدند. و حال ناتالی اسولین، فیلمساز اسرائیلی به زندان شارون رفته و دو سال را با این زنان گذرانده و با آنان به گفت و گو نشسته است. دوربین او این زنان را در حالتهای مختلف مثل نماز خواندن، دعا کردن، نقاشی کشیدن، کتاب خواندن یا غذا خوردن تصویر کرده است. او با اینکه یهودی و اسرائیلی است، ظاهراً توانسته به زنان مجاهد فلسطینی زندانی نزدیک شده، اعتماد آنها را جلب کرده و آنها را به سخن گفتن در برابر دوربین خود ترغیب کند اگرچه صحنههایی در فیلم وجود دارد که این فرضیه را ضعیف میسازد. صحنههایی که دوربین وی این زنان را با فاصله و از پشت میلهها تصویر کرده و صدایشان را که با میکروفونهای قوی ضبط شده میشنویم که در مورد نحوه ظاهر شدن در برابر دوربین این فیلمساز و چگونگی پاسخ دادن به سوالهای او با هم مجادله میکنند. فیلمساز در پی پاسخ به این پرسش است که چرا زنانی که خود مادرند یا فرزندی در شکم دارند میتوانند با خونسردی و بدون هراس یا نگرانی یا حتی احساس ترحم در عملیات انتحاری شرکت کنند و خود و زنان و کودکان بیگناه دیگر را از بین ببرند. شرایط داخل زندان برخلاف انتظار نه تنها بد نیست بلکه بسیار ایدهآل نشان داده میشود. نه تنها خبری از شکنجه و تحقیر و داغ و درفش نیست بلکه زندانیها از بیشتر حقوق انسانی خود برخوردارند از جمله، حق ملاقات با بستگان، حق مکاتبه، حق خواندن کتاب و روزنامه و به جا آوردن آداب دینی مثل نماز و دعا. حتی محکومیتهای برخی از آنان به نسبت جرایمی که مرتکب شدهاند، چندان سنگین نیست. فیلم با نمای بستهای از یک زن شروع میشود که پشت میلههای زندان ایستاده و دارد اذان میگوید. بعد یکی از زندانیان زن را میبینیم که نامههای رسیده زنان را بین آنها پخش میکند.
هیچ شکایت یا گلهای از وضع زندان در میان نیست. حتی برعکس برخی از آنها ماندن در زندان را به بیرون ترجیح میدهند. از طرفی میبینیم که هیچ کدام از این زنان نه تنها از کردهشان پشیمان نیستند بلکه با شهامت از کارشان دفاع میکنند و باکی ندارند از اینکه در برابر دوربین یک فیلمساز یهودی اسرائیلی قرار گرفته و از حرکت انتحاریشان دفاع کنند یا برای نابودی سربازان یهودی دعا کنند. هیچ تلاشی هم نمیبینیم که از سوی مأموران زندان برای تغییر عقیده زندانیان یا سرکوب اعتقادات آنها صورت گیرد. وجود زندانی با این فضای نسبتاً ایدهآل و دمکراتیک برای زندانیان متهم به تروریسم در خاک اسرائیل کمی سوالبرانگیز است. اما چند تن از این زنان جرایم سنگینتری مرتکب شده و به حبسهای طولانیتری محکوم شدهاند. یکی از آنها کاهیره سعدی است که از سال ۲۰۰۲ در زندان است و به تحمل سه بار حبس ابد و ۳۳ سال زندان محکوم شده است. جرم او مشارکت در یک عملیات استشهادی است که طی آن جوانی فلسطینی به نام محمد خود را در یکی از خیابانهای اورشلیم منفجر کرده و باعث مرگ سه نفر و زخمی شدن ۸۰ نفر از شهروندان اسرائیلی شده است. و کاهیره کسی بود که محمد را برای اجرای عملیات با اتومبیل به اورشلیم رساند. او به فیلمساز، (ناتالی) میگوید که تنها از محمد خواسته است او را دعا کند و محمد نیز قبل از انفجار به او نگاه کرده و لبخند زده است. وقتی فیلمساز میپرسد که با وجود داشتن چهار بچه، چطور توانسته این کار را بکند پاسخ میدهد: «من میتوانستم به شکلهای مختلف بمیرم مثلاً در خانهام با گلوله سربازان اسرائیلی که فرقی بین مبارزان و غیر نظامیها نمیگذارند اما زندگی من به اینجا ختم نمیشود.» او از ناتالی میخواهد به او به چشم یک هیولا نگاه نکند. میگوید: «من نیز یک مادرم و احساس و قلب دارم.» زن دیگر مانال سباناست. دختری ۲۲ ساله و زیبا که به جرم همدستی با سازمان جهاد اسلامی و استخدام زنان برای عملیات استشهادی به هفت سال زندان محکوم شده است. او از اینکه در زندان است، احساس ندامت نمیکند و معتقد است که زندان برای او بسیار سازنده بوده است. میگوید: «ما بیرون سرگرم زندگی روزمرهمان بودیم و جاهل بودیم اما اینجا در این زندان آزادیم و از وقتمان آنطور که دلمان میخواهد استفاده میکنیم.» مانال در زندان کلاس آموزش اسلامی دارد و با زنان درباره حقوق و جایگاه زن در اسلام بحث میکند. به اعتقاد او زن در اسلام جواهری است که باید از او محافظت شود و تنها در اسلام است که زن سعادتمند میشود. سمار ابراهیم ۲۳ ساله، مهندس تلههای انفجاری و عضو ارتش عزالدین قسام بود که به جرم آموزش نظامی به جنگجویان فلسطینی و ساختن بمبهای انتحاری زمانی که سه ماهه حامله بوده، دستگیر شده و به دو سال و چهار ماه حبس محکوم شده است. او نیز جهاد را حق خود میداند و از اینکه او را تروریست خطاب میکنند، ناراحت است و میگوید: «ما باید بدن خود را مسلح کنیم. چون ما تانک، تفنگ یا خمپاره نداریم و تنها میتوانیم از بدن خود برای مبارزه استفاده کنیم.» سمار حامله است و انتظار تولد فرزندش را میکشد و هنگامی که پسرش البراء به دنیا میآید، در گوش او ترانهای در ستایش از جهاد و شهادت را زمزمه میکند. آیا کودک او هم وقتی بزرگ شود همانند مادرش به صف مبارزان فلسطینی خواهد پیوست و یک بمبگذار استشهادی خواهد شد؟ حرف مانال سبانا که به فیلمساز میگوید جهاد اسلامی تا زمانی که حتی یک مسلمان در گوشهای از دنیا از ظلم و بیعدالتی در رنج باشد، ادامه خواهد یافت، تردیدی در این مورد به جا نمیگذارد.
مانال رانم نیز زنی است که با بچه دو سالهاش در زندان به سر میبرد. دادگاه این حق را به او داده که پسرش را تا دو سالگی نزد خود در زندان نگهدارد. اما موضوع دردناک این است که بچه مانال با اینکه مثل فرزندان کاهیره، رنج بیمادری را در بیرون از زندان تحمل نمیکند اما او همانند مادرش از هوای تازه و دیدن آفتاب و ماه، کوه و جنگل و رودخانه محروم شده است. این کودکان در واقع قربانیان شرایط سیاسی ستم باریاند که بر آنها تحمیل شده است. کاهیره میگوید خداوند از آنها که بچههایمان را از ما جدا کردهاند، انتقام خواهد گرفت. ظاهراً همه این زنان به خاطر اعتقادات تند اسلامی و ایدئولوژی ستیزه جویانهشان در زندان شارون به سر میبرند اما فیلمساز با استناد به حرف یکی از دختران زندانی، سعی دارد فرضیه جدیدی را در مورد علت دیگری جدا از انگیزههای مذهبی و ایدئولوژیک برای شرکت این زنان در بمبگذاریهای انتحاری مطرح کند اما موفق نمیشود. حرفهای ضد و نقیض زنان زندانی نه تنها در این مورد راهگشا نیست بلکه ابهام بیشتری میآفریند. در زندان دختری هست به نام رانیا که به فیلمساز میگوید بیشتر این زنان به خاطر فشارها و شرایط بد خانوادگی دست به خودکشی میزنند. او خود برای فرار از شر آزار و کتکهای مادر و برادرش تصمیم گرفت با چاقو به ایست بازرسی سربازان اسرائیلی حمله کند و به خاطر آن به سه سال زندان محکوم شده است. وقتی هم بعد از پایان محکومیتش آزاد میشود، بعد از مدت کوتاهی دوباره به زندان برمیگردد و میگوید زندان برایش امنتر از بیرون است اگرچه در آنجا به دلیل عدم وابستگیاش به حماس یا سازمانهای فلسطینی با زنان دیگر مشکل دارد. کاهیرا نیز در صحنهای از فیلم میگوید که وقتی ۱۴ ساله بوده، ازدواج کرده و در ۱۵ سالگی بچهدار شده است. او میگوید در محیط زندگیاش، تنها زن مسلمانی بوده که شلوار میپوشیده و روسری سر نمیکرده و به این خاطر زنان همسایه همیشه پشت سر او غیبت میکردند. اما در صحنهای دیگر میگوید که این انگیزه واقعی او برای شرکت در عملیات انتحاری نبوده است. وفا نیز دختری است که علیرغم رفتار تین ایجر مآبانهاش در مقابل دوربین ناتالی، به شهادت ایمان دارد و از بچگی میخواسته شهید شود و معتقد است که زنان بعد از شهادت در نظر خداوند زیباتر و عزیزتر میشوند. وفا در خلوت زندان ترانههای غمگینی برای آزادی از زندان و نجات از شر یهودیها میخواند. اما یکی از تلخترین و متأثر کنندهترین صحنههای فیلم، لحظهای است که فرزندان کاهیره به ملاقات او میآیند. کودکانی که مادرشان را یک قهرمان میدانند. کاهیره که تنها ۱۰ دقیقه وقت ملاقات دارد، بچهها را در آغوش میکشد و اشک میریزد و به آنها می گوید که به زودی نزد آنها باز خواهد گشت و بعد از پایان وقت ملاقات نیز با حسرت و درد به دور شدن آنها مینگرد. کاهیرا در جایی از فیلم به فیلمساز میگوید که از ازدواج شوهرش با زنی دیگر ناراحت نیست چرا که اسلام این حق را برای مردان قائل شده که تا چهار زن اختیار کنند اما در صحنه ملاقات با فرزندانش به آنها میگوید که به پدرشان بگویند از کاری که کرده است راضی نیست و از دستش خشمگین است. یقیناً فیلمساز زمان زیادی را برای ساختن این فیلم صرف کرده و نماهای زیادی از زندان و گفت و گو با زنان زندانی گرفته که خود به خود کار فیلمساز و تدوینگر را برای ساختن فیلمی هفتاد دقیقهای، دشوار میسازد.
اما ناتالی و تدوینگرش به خوبی از پس این مهم برآمدهاند. مونتاژ فیلم و ریتم آن آنقدر خوب است که بیننده را تا آخر نگه میدارد و باعث خستگی او نمیشود ضمن اینکه همجواری نماها کاملاً هوشمندانه و در خدمت اندیشه فیلمساز و سوالهای جهتدار اوست و در نهایت این پیام را منتقل میکند که این زنان شستشوی مغزی شدهاند و این شستشوی مغزی را به کودکان خود نیز انتقال میدهند. نمایی از سبانا که درباره تداوم جهاد اسلامی و عملیات انتحاری در جهان حرف میزند برش میخورد به نمایی از بچه سمار ابراهیم که در زندان بزرگ شده و فیلمساز او را پشت میلهها نشان میدهد که گفتن الله اکبر را تمرین میکند و بلافاصله قطع میشود به صحنهای که وفا دختر جوان فلسطینی (که از رفتار پزشکان اسرائیلی در درمانگاه زندان خشمگین است)، به بچه سمار میگوید: «اونا را لعنت کن. بگو وقتی که بزرگ شدی، یک بمبگذار خواهی شد.» از سوی دیگر فیلمساز نماهایی را به صورت مخفی از پشت میلهها از زنان زندانی گرفته و مانال سبانا را در حال مواخذه آنها نشان میدهد و این ایده را القا میکند که این زنان در مقابل دوربین او راحت نبوده و با صداقت حرف نزدهاند. در صحنه زیبایی از فیلم، زنان زندانی را میبینیم که برای گرفتن عکسهای پرتره و عکس دسته جمعی در مقابل دوربین عکاس زندان آماده میشوند. در این صحنه است که میبینیم میل زنانه در آنها بیدار میشود و خود را در برابر آینه میآرایند، لباسهای زیبا در بر میکنند و به خود زیورآلات میآویزند و در برابر دوربین ژست گرفته و خودنمایی میکنند. حرف فیلمساز کاملاً روشن است. او برخلاف نظر کاهیره، به او و همفکران او به چشم هیولا نگاه نمیکند بلکه به عنوان ابزاری در دست یک سیستم ایدئولوژیک و خشن و قربانیان نظام شستشوی فکر نگاه میکند که آنها را از نقش و هویت زنانه و مادرانهشان جدا ساخته و هویت دیگری برایشان میسازد که با شرکت در عملیات انتحاری و شهادت به کمال میرسد. اما به گمان من فیلمساز در کالبدشکافی گرایش دامنگیر زنان فلسطینی به شهادت و ریشهیابی تغییر هویت آنان، همه ابعاد موضوع را در نظر نمیگیرد و به ریشههای تاریخی عمیق این دگردیسی توجه نمیکند و نقش طولانی و جنونآور سرکوب، تجاوز و ستم دولت اسرائیل را نادیده میگیرد. مطمئناً این تنها آموزههای ایدئولوژی اسلامی و تبلیغات مبلغان فرهنگ شهادت نیست که این زنان را وا میدارد که خانه و زندگی و کودکان معصوم خود را رها کرده و کمربندهای سنگین انفجاری را به کمر بسته و خود را در خیابانهای اورشلیم یا تل آویو در اتوبوسها و مکانهای عمومی و در میان شهروندان اسرائیلی منفجر کنند. برای این کار قطعاً انگیزههای محکمتری وجود دارد که این فیلم درباره آنها چیزی به ما نمیگوید. |
نظرهای خوانندگان
همیشه از خواندن متن هایتان لذت می برم ولو اینکه متنی باشد در نقد فیلمی که ندیده ام
-- حجت ، Mar 28, 2009 در ساعت 01:40 PMپیروز باشید
"هیچ تلاشی هم نمیبینیم که از سوی مأموران زندان برای تغییر عقیده زندانیان یا سرکوب اعتقادات آنها صورت گیرد. وجود زندانی با این فضای نسبتاً ایدهآل و دمکراتیک برای زندانیان متهم به تروریسم در خاک اسرائیل کمی سوالبرانگیز است."
شما که پاک زحمت فیلمساز پروپاگاندیست را به هدر دادی!
-- میم ، Mar 29, 2009 در ساعت 01:40 PMهمه زحمت برای این بوده که همین نکته فوق بدون تصریح و ناخودآگاه به بیننده تلقین شود.