رادیو زمانه > خارج از سیاست > نقد فيلم > وجدان معذب یک روشنفکر اسرائیلی | ||
وجدان معذب یک روشنفکر اسرائیلیپرویز جاهدjahed@radiozamaneh.com«والس با بشیر» با رویکرد مستندگونهاش نمونهای منحصر به فرد در سینمای انیمیشن است. فیلمی که تولید آن چهار سال طول کشیده و نامزد دریافت نخل طلای کن بوده است. تا کنون فیلم انیمیشنی با ویژگیهای «والس با بشیر» بر پرده سینماها به نمایش درنیامده است. حرف من در مورد انیمیشنهای کوتاه نیست که قطعاً نمونههای مستند بسیاری در میان آنها دیده میشود اما فیلم انیمیشن مستندگونهای که برای نمایش در سالن سینماها ساخته شده باشد با خصوصیات «والس با بشیر»، تا کنون وجود نداشته است. فیلمی که جنس، فرم و درونمایه آن هیچ شباهتی به محصولات انیمیشن کمپانیهای دریم وورکز و پیکسار، ندارد. اثری اتوبیوگرافیکال، خاطرهنگارانه و روانکاوانه که به شیوه مستند با شخصیتهایی واقعی به مرور خاطرات تلخ و تروماتیک اری فولمن، کارگردان فیلم و بازخوانی یک رویداد تاریخی تراژیک در تاریخ معاصر جهان میپردازد. راوی که همان فیلمساز است با تحقیق و پرسش از سربازان همدوره خود و شاهدان عینی یک جنایت عظیم و بیرحمانه، آن دوره تاریخی سیاه را مرور میکند. زخمی عمیق بر پیکر ملت فلسطین که هرگز درمان نشده است.
حفره سیاه خاطرات«والس با بشیر»، محصول یک وجدان معذب است. وجدان یک فیلمساز روشنفکر اسرائیلی که حالا به بازخوانی یک فاجعه تاریخی و یکی از بیرحمانهترین جنایتهای تاریخ بشر که خود شاهد آن بوده، پرداخته است. اری فولمن، سازنده فیلم، کسی است که در ۱۶ سپتامبر ۱۹۸۲ در زمانی که قتل عام اردوگاههای فلسطینی در صبرا و شتیلای لبنان اتفاق افتاده، به عنوان سرباز در آنجا حاضر بوده و همراه با دهها سرباز اسرائیلی دیگر از نزدیک شاهد این جنایتها بوده اما در تمام این سالها سکوت کرده و نه تنها حرفی به زبان نیاورده بلکه آن خاطرات سیاه را از ذهن خود پاک کرده است. قتل عامی که بعد از پیروزی بشیر جمیل، رهبر فالانژیستهای مسیحی لبنان و ترور او در ۱۴ سپتامبر ۱۹۸۲ به دست نیروهای مسیحی فالانژ به انگیزه انتقام و با حمایت ارتش اسرائیل صورت گرفت. اری فولمن یک عمر را با عذاب وجدان و کابوسهای جنگ گذرانده و حال بعد از ۲۵ سال که از نخستین جنگ لبنان میگذرد، سعی میکند خاطرات محو و رنگ پریده خود از این جنگ و فاجعهای را که از نزدیک شاهد آن بوده به یاد آورد. خاطراتی که گرد و غبار زمان بر آن نشسته و بخشی از آن نیز از حافظهاش پاک شده و یا به گوشه تاریک ذهن او رانده شدهاند. والس با بشیر یک تخلیه روحی و روانی است. درباره عذاب وجدان و احساس گناه و جرم که ما آن را در تک تک فریمها و روایت فیلم حس میکنیم.
کابوسهای جنگ«والس با بشیر» همانند فیلمهای دیوید لینچ با کابوس و رویا سر و کار دارد، اگرچه برخلاف فیلمهای لینچ، این کابوسها و رویاها، منشا کاملاً واقعی دارند و از تجربههای هولناک اری فولمن و همقطارانش در جنگ نشأت میگیرند. فولمن و دوستانش همگی در یک زمان و در یک جبهه بودهاند اما هیچکدام تصویر جمعی و مشترکی از این جنگ در ذهن ندارند و هر یک با کابوسهای فردی و خاطرات آزاردهنده خود درگیرند. فیلم با یک کابوس شروع میشود. کابوسی که دوست و همقطار فولمن در تمام این سالها آن را به خواب دیده و برای فولمن تعریف میکند. او به یاد میآورد که چگونه همراه با فولمن و گروهی از سربازان اسرائیلی به روستایی فلسطینی حمله برده و سگهای آنجا را قتل عام کردهاند و حالا هر شب ۲۶ سگ درنده در تاریکی شب او را دنبال میکنند و او از این کابوس خلاصی ندارد. پس از آن، کابوس سوررئالیستی فولمن نشان داده میشود که در آن او و دوستانش در نیمه شب در آبهای اطراف شهر بیروت سرگرم آبتنیاند و شهر در برابر چشمان آنها در آتش انفجارها میسوزد.
رویکرد ضدجنگتهاجم نیروهای اسرائیلی به لبنان در سال ۱۹۸۲، به بهانه اجرای عملیات صلح و برچیدن سایتهای موشکی فلسطینیها در بیروت صورت گرفت اما در واقع اقدامی تجاوزکارانه بود. به علاوه نقش اسرائیل در قتل عام اردوگاههای فلسطینی صبرا و شتیلا با حمایت مستقیم از نیروهای فالانژ یعنی عاملان اصلی قتل عام، بر کسی پوشیده نیست اگرچه هیچگاه به صورت رسمی مورد تایید قرار نگرفت. جنایتی که در محدوده تحت کنترل و اشغال نیروهای اسرائیلی در لبنان روی داد و تعداد کشتههای آن بین ۷۰۰ تا ۳۰۰۰ نفر اعلام شده است. دوست روانشناس اری فولمن در این فیلم، این جنایت را با فاجعه هولوکاست مقایسه میکند. در واقع سربازان یهودی که روزگاری پدران و مادران آنها قربانی جنایتهای فاشیسم بودهاند حال خود به همدستان فاشیستهای لبنانی در سرکوب فلسطینیهای بیگناه بدل شدهاند. نگاه ضدجنگ اری فولمن و تصویر او از افسران اسرائیلی مافوق خود، تصویری ویرانگرانه است. یک افسر عالیرتبه اسرائیلی را میبینیم در حالی که در یک قصر لبنانی نشسته و سرگرم تماشای فیلمهای پورنوست، امر و نهی میکند. رون بن یشاعی، خبرنگار جنگی مشهور اسرائیلی نیز از شخصیتهای این فیلم است. او نخستین خبرنگاری بود که خبر جنایت صبرا و شتیلا را به جهان مخابره کرد. در صحنه ای از این فیلم او را میبینیم که به اریل شارون، وزیر دفاع اسرائیل زنگ میزند و او را از این قتل عام باخبر میسازد اما شارون هیچ همدردی نشان نمیدهد و کاملاً بیتفاوت است. با این حال، فولمن تنها روی تأثیر روانی و مخرب این جنگ بر روی نسل خود یعنی سربازان اسرائیلی شرکت کننده در این جنگ متمرکز شده است. با اینکه فولمن به طور غیر مستقیم نشان میدهد که شارون، از این قتل عام خبر داشته و اقدامی برای جلوگیری از آن نکرده، اما با این حال از پرداختن به ریشههای واقعی این فاجعه و افشای عوامل اصلی و پشت پرده این جنایت، میپرهیزد و از این نظر رویکرد سیاسی او تا حد زیادی محافظهکارانه است.
سبک فیلموالس با بشیر از نظر سبک بصری، متأثر از سبک رمانهای گرافیکی نوآرگونه مثل کارهای فرانک میلر «سینسیتی» (Sin City) و دیوید مازوچلی (طراح شهر شیشهای پل استر) است. تصاویر (هایکنتراست) و رنگهای مرده، با فضای کابوسگونه و هولناک فیلم همخوانی دقیقی دارد. برخی از منتقدان نوشتهاند این فیلم به شیوه روتسکوپ (Rotoscope) ساخته شده. یعنی تکنیکی که فیلم اول به صورت زنده فیلمبرداری میشود و بعد نماها عیناً از روی آن، فریم به فریم نقاشی میشود. در حالی که اری فولمن، خود در گفت و گویی با صراحت اعلام کرده که تکنیک این فیلم روتوسکوپ نیست و آنها این فیلم را از اول زیر نظر طراح هنری، دیوید پولانسکی طراحی کردهاند. اگرچه قبول دارد که ابتدا یک نسخه ویدیویی زنده بر اساس یک فیلمنامه ۹۰ صفحهای ساخت که بر مبنای آن طرحهای فیلم زده شد اما نسخه فعلی بازسازی دقیق و فریم به فریم آن ویدیو نیست بلکه ترکیبی از فلش انیمیشن، انیمیشن کلاسیک و انیمیشن سه بعدی (3D) است که به کمک انیماتوری به نام یونی گودمن انجام گرفته است. در پایان، فیلم از حالت انیمیشن درمیآید و با نمایش صحنههای خبری مستند از قربانیان صبرا و شتیلا و بازماندگان این جنایت که شیون و زاری میکنند، به پایان میرسد. بدینگونه کابوس فولمن و همقطاران او به واقعیت تبدیل میشود. والس با بشیر، قابلیتهای بیانی تازهای را در سینمای انیمیشن به نمایش میگذارد. |
نظرهای خوانندگان
دورود /
امیدوارم این فیلم در ایران هم به دست ما برسه .
اخیرن دریافت فیلم هایی که مخاطب خاص دارند تا حدی ساده تر شده و بیشتر در دسترس هستند .
آقای جاهد درباره موضوعی براتون ایمیل فرستادم . امیدوارم دریافت کرده باشید .
ممنون .
وقت خوش ./././././././././././././.
-- امید صیادی ، Dec 25, 2008 در ساعت 04:33 PMخیلی اثر خوبیه. روایتیه با لایه های متعددی از معنا. با تمام تفاوت ها شباهتی غریب داشت به "پرسپولیس" فراتر از انیمیشن بوده گی هر دو. و به لحاظی کاملن متفاوت تجانس عمیقی داشت با "Grave of the Fireflies".
-- Oli ، Dec 25, 2008 در ساعت 04:33 PMمقاله ی خاندنی ای بود. ممنون.
آقای صيادی عزيز
ممنون از شما اما من ای ميلتان را دريافت نکردم.
-- پرويز جاهد ، Jan 2, 2009 در ساعت 04:33 PMعلاقمند شدم این فیلم دردناک رو ببینم.
-- شهرزاد ، Jan 5, 2009 در ساعت 04:33 PM