رادیو زمانه > خارج از سیاست > نقد فيلم > جيمز باند غمگين سينما | ||
جيمز باند غمگين سينماپرویز جاهدjahed@radiozamaneh.com۵۶ سال از نوشته شدن نخستين رمان جيمزباند يعنی «کازينو رويال» به وسيله يان فلمينگ و ۴۶ سال از ساخته شدن نخستين فيلم جيمزباند يعنی «دکتر نو» به کارگردانی ترنس يانگ و با شرکت شون کانری درنقش جيمزباند میگذرد.
اينک «اندکی آرامش» (Quantum of Solace) به کارگردانی مارک فورستر، بيست و دومين قسمت از سری فيلمهای مامور oo۷ و دومين فيلمی است که دنيل کريگ، بازيگر جديد نقش جيمزباند پس از کازينو رويال در آن بازی کرده است. فيليپ فرنچ منتقد روزنامه آبزرور میگويد؛ يان فلمينگ هميشه آرزو داشت رمانهايش را هيچکاک با شرکت کری گرانت در نقش جيمز باند بسازد اما آرزوی او هرگز برآورده نشد.
جيمزباند از شون کانری تا دنيل کريگ بررسی تحول نقش جيمزباند در سينما از ابتدا تا امروز هدف اين نوشته کوتاه نيست، اما فلاش بکی سريع به جيمزباندهای قبلی سينما از شون کانری گرفته تا راجر مور، تيموتی دالتون، پير برازنان و اينک دنيل کريگ، نشان میدهد که اين نقش تا چه حد تغيير کرده و چگونه با زمان پيش رفته و متحول شده است. هر کدام از اين بازيگران ويژگیهای شخصيتی خود را نيز به کاراکتر باند افزودند و در واقع اين کاراکتر با «خود» آنها عجين شده است. مثلا جيمزباندی که شون کانری نقشاش را بازی میکرد، آدم رمانتيک عاشق پيشهای بود که در عين حال شم پليسی و ضد جاسوسی قویای هم داشت ويا راجر مور نيز مرد شوخ طبع، هوسباز و زنبارهای بود که کمتر از او خشونت سر میزد. هر چه زمان پيشتر رفت بر خشونت شخصيت جيمزباند افزوده شد و خصلتهای رمانتيک او کاهش يافت. از اين گذشته، فيلمهای جيمزباند نه تنها از نظر موضوع تابع شرايط سياسی اجتماعی عصر خود بودند و با تغيير زمان و تغيير اوضاع سياسی جهان (مثلا پايان جنگ سرد)، تغيير قابل ملاحظهای پيدا کردند، بلکه از نظر سبک و شيوه اجرايی نيز دستخوش تحول چشم گيری شدند. از طرز لباس پوشيدن جيمزباند و زنان فيلم بگيريد تا نمايش سکس و روابط جنسی جيمز باند با دختران لوند و سکسی دوروبرش تا اتومبيل ها، سلاح ها و ابزار تکنولوژيک فوق مدرن و بعضا تخيلی و تا نوع اکشن فيلم. حال بايد ديد که جيمزباند جديد کيست و چه تفاوتهايی با جيمزباندهای سابق دارد.
دو سال قبل وقتی که دنيل کريگ بازيگر انگليسی، برای نقش جيمزباند انتخاب شد، بسياری از منتقدان و علاقمندان فيلمهای جيمزباند، از اين انتخاب دلسرد شدند، چرا که فکر نمیکردند دنيل کريگ که از تئاتر به سينما آمده بود و جز چند فيلم هنری، هيچ فيلم اکشنی در کارنامه سينمايی خود نداشت، بتواند اينگونه توجه تماشاگران سينما را جذب کرده و خود را در قالب جيمزباند به آنها بقبولاند. شخصيتپردازی جيمزباند دنيل کريگ در اين فيلم شخصيتی کاملا متفاوت با جيمزباندهای قبلی دارد. او برخلاف جيمزباندهای قبلی، مردی بسيار خشن و بیرحم است که مثل آب خوردن آدم میکشد. جودی دنچ مافوق او در MI6 به او میگويد: او برخلاف جيمزباندهای ديگر فرصت چندانی برای عشق و عاشقی و همخوابگی ندارد. صحنه همخوابگی او با گما آترتون (مامور MI6) بسيار کوتاه است. او با اينکه علاقهاش را به کاميل (دختر بوليويايی) پنهان نمیکند، اما در بسياری موارد نشان میدهد که به زيبايی و اغواگری او بیاعتناست. در صحنهای از فيلم، او کاميل را، در حالی که بيهوش است، بعد از نجات دادن از دست تبهکاران، بغل کرده و وقتی به ساحل میرسد در آغوش يک مرد ديگر میاندازد.
با اين حال، شخصيت او نسبت به جيمزباندهای قبلی، عمق و پيچيدگی بيشتری دارد. جيمز باند را برای اولين بار می بينيم که به خاطر از دست دادن کسی غمگين است. همان معشوقش که در قسمت قبلی (کازينو رويال) از دست داده. از سوی ديگر او از سوی روسای مافوقش تحت فشار است و از اين بابت به شدت عصبانی است. او اگرچه مامور سرويس امنيتی و جاسوسی بريتانياست و بايد از مافوق حرفشنوی داشته باشد، اما الزاما اين طور رفتار نمیکند. باند، آدم مطيع و مامور چشم و گوش بستهای نيست و هر جا که لازم ببيند، دستور مافوق را زيرپا میگذارد. در اين فيلم او برای نخستين بار خود را با دستگاههای جاسوسی و امنيتی بريتانيا و آمريکا بيگانه احساس میکند. اينبار انجام يک ماموريت ديکته شده از طرف مقامات ام آی سيکس يا سی آی ای، تنها انگيزه حرکت او نيست، بلکه اين روح زخم خورده، حس انتقام جويی و خشم لبريز شده اوست که او را به جلو میراند. مارک فورستر کارگردان فيلم نيز در مصاحبههای خود بر اين جنبه انسانی و عاطفی شخصيت جيمزباند تاکيد کرده.
به عقيده فورستر، دنيل کريگ با خصوصيات فيزيکیاش، و با شيوه بازیاش، باند را از تک بعدی بودن درآورده و به او جنبهای رئاليستی بخشيده است. با اين حال عليرغم اين جنبههای واقعی و انسانی کاراکتر باند، برخی اعمال او هيچ توجيه منطقی ندارد؛ از جمله وقتی که او جنازه دوستش (جيان کارلو جيانينی) را بعد از کشته شدن در زبالهدانی میاندازد که باعث اعتراض کاميل هم میشود. او برخلاف شون کانری و راجرمور اصلا اهل شوخی و بگو و بخند نيست بلکه بسيار جدی، خشن، بیرحم و در عين حال مغموم و افسرده است. او هنوز از خاطره مرگ معشوقش وسپر(اوا گرين) در فيلم کازينو رويال، غمگين است و از خيال خيانت او در لحظه مرگ، پريشان و در رنج است تا اينکه جيان کارلو جيانينی او را از اين عذاب خلاص می کند وقتی به او می گويد که وسپر به تو خيانت نکرده و تا آخرين لحظه به تو وفادار بوده. شايد همين جنبه روانشناسانه شخصيت جيمزباند باشد که او را از همتايان قبلیاش متمايز میکند. با اينکه جيمزباند در پايان اين فيلم زنده میماند اما مجموعه ويژگیهای فيزيکی و رفتاریاش به او سيمای قهرمانان تراژيک را بخشيده است. نيروهای شر جنايتکاران اين فيلم نه تنها توانايی، مهارت و شجاعت لازم را در برابر جيمزباند ندارند، بلکه حتی قادر به ايجاد رعب و وحشت هم نيستند. آنها هر چه قدر بيشتر سعی میکنند خبيث باشند، مضحکتر به نظر میرسند. جيمزباند به سادگی به آنها نزديک میشود، از اسرارشان سردرمیآورد و به راحتی حساب تکتک شان را کف دستشان میگذارد. متيو آمالريک، بازيگر نقشهای روشنفکرانه سينمای فرانسه در نقش رئيس تبهکاران (دومينيک گرين) در اين فيلم چندان باورپذير نيست. بازرگان مکار و تبهکاری که میخواهد کنترل آبرسانی نه تنها کشور بوليوی، بلکه کل جهان را در اختيار داشته باشد و برای اين منظور با ژنرال مخلوع بوليویايی معامله میکند. او چهرهای کاريزماتيک دارد و فاقد خصوصيات شيطانی و تهديد کننده است.
انگليسیها و آمريکايیها میخواهند با او کنار بيايند و او را در کنار خود داشته باشند. به همين دليل وقتی جيمز باند به حرف آنها گردن نمینهد و از ماموريتاش دست نمیکشد، آنها به جودی دنچ میگويند که او را از سر راه برخواهند داشت. به نظر من جيانکارلو جيانينی، بازيگر برجسته ايتاليايی در نقش دوست جيمزباند، که خيلی زود هم از داستان خارج میشود، تنها کاراکتر بینقص فيلم است. اما جودی دنچ بازيگر قدرتمند تئاتر و سينمای انگلستان، جز تکرار شخصيت خود در فيلمهای قبلی جيمزباند، چيزی ندارد به اين نقش اضافه کند. هيچ راز و رمزی در شخصيت او نيست و تماشاگر به همه واکنشهای او آگاه است. زنان جيمزباند علاوه بر جودی دنچ، دو زن ديگر نيز در اين فيلم وجود دارند. زن اول، بازيگر تيپيکال نقشهای سکسی يعنی (گما آرترتون) است که در نقش مامور ام ۱۶ ظاهر شده. و ديگری (کاميل با بازی اولگا کوريلنکو)، شخصيتی جذابتر، جدیتر و خشنتر است که البته اغواگرتر است. کاميل نيز همانند باند دارای انگيزه انتقام است و به قصد گرفتن انتقام خون خانوادهاش از ژنرال بوليويايی، وارد اين ماجرا شده است. و هم اوست که از همان اول از مامور oo۷ دل میبرد و جيمزباند برای نجات او دست به هر کاری میزند. آيکونوگرافی جيمزباند آيکونوگرافی (شمايلنگاری) فيلم جديد جيمز باند نشان میدهد که اين فيلم با اينکه آيکونها (شمايلها) و استانداردهای اصلی فيلمهای سری جيمزباند (مثل نوع لباس و ظاهر جيمزباند و جنايتکاران و مجرمان، اسلحهها، ابزار تکنولوژيک پيشرفته، اتومبيلهای عجيب، دختران سکسی و زيباروی) را حفظ کرده اما از همين نظرها تفاوتهای اساسی با جيمزباندهای ديگر دارد. فيلمهای جيمزباند هميشه پر از ابداعات تکنولوژيک بوده، از دستگاههای الکترونيکی جاسوسی و استراق سمع گرفته تا دوربينها و موبايلهای پيچيده و اتومبيلهای نامرئی. از اين نظر فيلمهای جيمزباند همانند داستانهای ژول ورن و آرتورسی کلارک کيفيتی پيشگويانه داشته و از سطح دانش فنی زمان خود بسی جلوتر بودهاند. در فيلم تازه جيمزباند از اين به اصلاح گجتهای عجيب و غريب جيمز باند، خبری نيست. بنابراين از اين نظر، فيلم جديد جيمزباند چيزی ندارد که بتواند به آن بنازد.
سبک فيلم همانطور که گفته شد، سبک و ساختار فيلمهای جيمز باند، نيز در طول زمان متحول شده؛ از تيتراژ آن گرفته تا موسيقی، فيلمبرداری، بازیگری و تدوين. حرکات دوربين و برشها در اين فيلم ديوانهوار و سرگيجه آورند. همه چيز قربانی سرعت شده. فيلمساز عليرغم خواستهاش به جيمزباند فرصت نمیدهد تا اندوه خود را به ما بشناساند. همه چيز مسلم و مسجل فرض شده و به پيش آگاهی تماشاگر واگذار شده. اگر کسی قسمت اول جيمزباند را نديده باشد، نمیفهمد علت ناراحتی جيمزباند و انگيزه او از انتقام چيست. جيمزباند جديد از نظر سبک سينمايی تا حد زيادی متاثر از سری فيلمهای بورن است. خصوصا در صحنههای تعقيب و گريز پياده و با موتورسيکلت. اگرچه صحنه تعقيب و گريز روی پشت بامها در مقايسه با صحنه مشابه در فيلم اولتيماتوم بورن، کم میآورد. صحنه تعقيب و گريز اول فيلم دقيقا از جايی شروع می شود که فيلم کازينو رويال تمام میشود. صحنهای که مثل همه صحنههای تعقيب و گريز با اتومبيل جيمزباند، بسيار تند، هيجانانگيز و نفسگير است. بقيه صحنههای اکشن فيلم اما چنگی به دل نمیزند حتی صحنه تعقيب و گريز با قايق در آب که تنها به مدد برشهای سريع از کار درآمده و از نظر اجرايی منطقی پشتاش نيست. همينطور صحنه تعقيب با هواپيما و جنگ و گريز باند با هواپيمايی که آتش گرفته و در حال سقوط است و نمونه آن را بارها در سينما ديدهايم. فيلم در مکانهای مختلف مثل هائيتی، بوليوی، اتريش، ايتاليا و لندن فيلمبرداری شده. سکانس صحرا که جيمزباند در کنار دخترک در ميان شنها پياده راه میروند، جز زيبايی ظاهری و توريستی، هيچ ارزش روايی و بار دراماتيکی ندارد. با اين حال «اندکی آرامش»، تنها به خاطر شخصيتپردازی متفاوت کاراکتر جيمزباند و بازی خوب دنيل کريگ و يکی دو بازيگر ديگر، در ميان فيلمهای سری جيمز باند، فيلم قابل توجهی است. |
نظرهای خوانندگان
اولين فيلم جيمزباند با شرکت شون کانری همان دکتر نو است که شما هم نام برده اید ولی اولین فیلم جیمزباند بطور مطلق، فیلم "کازینو رویال" ساخته شده در سال 1954 میلادی است که Barry Nelson در آن بازی کرد.
لینک زیر را در این رابطه ببینید:
http://www.amazon.com/Casino-Royale-Collectors-Peter-Lorre/dp/6304867514%3FSubscriptionId%3D0XYJJ825QSB9Q7F2XN02%26tag%3Dflockcom-20%26linkCode%3Dxm2%26camp%3D2025%26creative%3D165953%26creativeASIN%3D6304867514
جالب آنکه در این فیلم جاسوسان شوروی جیمزباند را در حمام شکنجه کرده، انگشتان پایش را قطع میکنند و اگر اشتباه نکنم در آخر کار هم کشته میشود و به واقع داستان جیمزباند با این داستان شروع و با همین داستان هم تمام میشود.
یک جیمزباند دیگر نیز اگر اشتباه نکنم مابین آخرین جیمزباند شون کانری و اولین جیمزباند راجر مور ساخته شد که نام هنرپیشه آن را اکنون به یاد ندارم. این فیلم نیز مانند جیمزباندهای شون کانری بیشتر حالتی جدی دارد ولی ظاهراً موفقیت تجاری چندانی در زمان خود بدست نمی آورد و مدتی بعد سری جیمزباندهای راجر مور و با تمی نسبتاً طنزآلود در اواسط دهه هفتاد میلادی شروع شد. در آخر این فیلم، جیمزباند با زن مورد علاقه خود ازدواج می کند ولی درست در هنگامی که سفر ماه عسل خود را شروع می کنند شخصیت منفی فیلم که جیمزباند به دنبالش بوده و بساط وی را به هم ریخته اما توانسته از چنگ جیمزباند بگریزد، در جاده به طرف اتومبیل جیمزباند شلیک می کند تا او را بکشد در حالیکه اشتباها نو عروس وی کشته می شود و فیلم در همانجا با حالتی غم انگیز تمام می شود.
-- ناشناس ، Nov 22, 2008 در ساعت 09:03 PMM۱۶ درست نسیت. صحیح آن MI6 است.
-- آرش ، Nov 22, 2008 در ساعت 09:03 PMMI6 not M16!!!!!!for God sake, how do you write about a Jame Bond while you don't even know the MI6!!!!!!!
-- Farnaz ، Nov 23, 2008 در ساعت 09:03 PM.................................
Can you tell me the difference between MI6 and Mi6?
parviz jahed
ام آی سیکس یا MI6 نام سازمان جاسوسی انگلستان است حرف دوم آن آی یعنی حرف نهم زبان انگلیسی است و تنها عددی که در آن بکار رفته عدد 6 است. این نام مخفف
Military Intelligent section 6 است که از اولین واحدهای ضدجاسوسی ارتش بریناتیا بوده است.
آنچه شما نوشته اید ام شانزده است که بوضوح نادرست است و بدرستی توسط فرناز تذکر داده شده است
-- وریا ، Nov 23, 2008 در ساعت 09:03 PM--------------------------------
وريا عزيز
حرفت کاملا درست است. تصحيح می شود. اگر دقت کرده باشی من عنوان « ام آی سيکس» را در متن به کار بردم.اما در جای ديگر اشتباه در خواندن حرف آی پيش آمده.
از تذکرت سپاسگذارم.
پرويز جاهد