رادیو زمانه > خارج از سیاست > کلاکت > ميل مبهم هوس | ||
ميل مبهم هوسپرويز جاهدjahed@radiozamaneh.comمن نمیرقصم اما در هوا نقاشی میکنم، من نقاشی نمیکنم اما روی کاغذ میرقصم.
«اين ـ آی» (In-I) يا «در درون من»، نام نمايشی مدرن و رقصگونه است که ژوليت بينوش بازيگر فرانسوی به همراه اکرمخان رقصنده و طراح رقص بنگلادشی تبار بريتانيايی به طور مشترک در نشنال تيتر لندن به روی صحنه آورده اند. بينوش برای اجرای اين رقص مدت دو سال زير نظر اکرمخان تعليم ديده است. اين نه تنها تجربه جديدی برای بينوش است بلکه برای اکرمخان نيز که تا کنون آواز نخوانده، نيز تجربه تازه ای است.
اکرمخان از مهم ترين رقصندگان و طراحان رقص امروز بريتانياست. سبک او به خاطر ترکيب فرمهای رقص غربی با فرمهای رقص کاتاک هندی منحصر به فرد است. وی هميشه رويکردی بينامتنی به رقص داشته است. رقص تنها برای او فرم های انتزاعی بی معنی نبوده بلکه او با رقص خود هميشه روايت کرده و مفاهيم مشخصی را انتقال داده است. او با بزرگ ترين هنرمندان صحنه و موسيقی امروز غرب مثل پيتربروک، حنيف قريشی، نيتين ساونی و آنتونی گورملی و کايلی مناگ کار کرده است. بينوش در باره همکاریاش با اکرمخان میگويد: اکرمخان نيز در باره همکاری خود با بينوش میگويد: بينوش در باره اينکه ايده اين رقص ـ نمايش از کجا شکل گرفت، گفته است: «زمانی که فيلم شکستن و وارد شدن را برای استيون فريرز در لندن کار میکردم يک ماساژور داشتم که از من پرسيد آيا دوست دارم برقصم. در واقع اين خانم ماساژور همسر تهيه کنندهبرنامههای اکرمخان بود. بعد او مرا به نمايش ـ رقص درجه صفر (Zero Degree) اکرمخان که آن موقع روی صحنه بود دعوت کرد و بعد نيز از من پرسيد که آيا میخواهم سه روز با اکرمخان در استوديويش کار کنم؟» و اين آغاز همکاری آنها برای به روی صحنه آوردن اين نمايش بود. اين- آی برش هايی کوتاه از يک زندگی است. سکانسهايی از يک رابطه ساده بين يک زن و مرد از دو نژاد و دو فرهنگ متفاوت يکی اروپايی، يکی آسيايی، يکی شرقی و ديگری غربی. رابطهای که با ميل و خواهشی شهوتناک شروع میشود و به سرعت به سمت يک زندگی زناشويی و مشترک پيش میرود. اين- آی نمايشی اروتيک در باره تمناست. در باره خواهش جسم و تن است. در باره ميلی است که به ناگهان در وجود کسی زبانه میکشد و میخواهد هر جور است آن را فروبنشاند. زن که تنهاست و از تنهايی به تنگ آمده، برای دين فيلم کازانوا فلينی به سينما میرود. در آنجا در تاريکی مردی با موهای سياه را میبيند و ناگهان هوس بودن با او و خوابيدن با او را میکند.
ديگر برای رسيدن به اين آرزو و اين ميل مبهم هوس پروا ندارد. ديگر حواساش به فيلم نيست و تنها به مرد میانديشد. مرد از سينما خارج میشود و زن او را در خيابان دنبال میکند. مرد از او میگريزد اما زن دست بردار نيست. به مرد میآويزد. به او میگويد که هوس بودن با او و خوابيدن با او را کرده. او را به سمت خود می کشد و با ميل و رغبت کامل خود را به او تسليم می کند. سکانس بعدی، زندگی مشترک آنها زير يک سقف است. زن و مرد بدون اينکه همديگر را بشناسند و از روحيات، عادتها و آداب زندگی هم خبر داشته باشند، بر اساس خواهش تن جذب هم میشوند اما از فردای آغاز زندگی مشترک است که نخستين نشانههای اختلاف سليقه و عقيده بين آنها ظهور میکند. زن رو به تماشاگران میکند و نام مرد را از آنها میپرسد (ياد پايان آخرين تانگو در پاريس نمیافتيد؟) مرد در توالت سرپا میشاشد و زن احساس اشمئزاز میکند. مرد پنجره را باز میکند و زن آن را میبندد. بينوش برای تاکيد بر شدت آزاردهنده بودن عمل مرد و تاثير آن بر زن، از تمهيدات سينمايی استفاده میکند. زن و مرد عمل توالت رفتن يا باز و بسته کردن پنجره را چند بار تکرار میکنند. زن قهر میکند و از صحنه خارج میشود و مرد با رفتن او احساس تنهايی میکند. در اين قسمت اکرمخان تنهايی، عصبيت و آشفتگی مرد را با رقص به خوبی منتقل میکند. او مثل يک معتاد که در حال ترک اعتياد است، عرق میريزد و از درد به خود میپيچد. اين- آی نمايشی در باره عشق و نفرت و در باره خواستن و نخواستن است. مرد نه تنها با زن در تنش است بلکه با خود و هويت نژادی و مذهبیاش نيز در چالش است. او به مسجد میرود و از سوی واعظ مسجد به خاطر رابطهاش با يک زن سفيد غربی مواخذه میشود. زن غربی از نظر مرد واعظ (که نقشاش را اکرمخان خود بازی میکند) کافر و بی ايمان است و شايسته زندگی با او نيست. نمايش بينوش پرسشهايی را در باره برخی از مهمترين مسائل دنيای مدرن امروز مطرح میکند. پرسشهايی را در باره عشق، خيانت، هويت نژادی و مذهبی. و اساسیترين پرسش اين است که آيا عشق و همزيستی بين دو نفر از دو نژاد مختلف با دو پس زمينه فرهنگی متفاوت امکانپذير هست؟ جواب بينوش به اين پرسش مثبت است. او اين خوشبينی را در صحنهای که زن و مرد هر کدام در دو گوشه صحنه، احوال جداگانهای را به نمايش میگذارند اما بعد به هم میپيوندند، نشان میدهد. مرد در گوشهای ايستاده و سوره حمد را با ريتم موسيقی هندی میخواند و زن در گوشه راست صحنه رقص دشوار پرعذابی را آغاز میکند.
اما نمايش تماما رقص و حرکت نيست بلکه بازيگران ـ رقصندگان لحظاتی طولانی جلوی صحنه يا در مقابل پرده سينما مونولوگهای طولانی را ايستاده و در حالت سکون بيان میکنند. همه چيز روی صحنهای خالی که يک ضلع آن را پرده بزرگ سينما پوشانده و دو صندلی چوبی به صورت متقاطع در دو راس صحنه قرار دارند، اتفاق میافتد. کارگردان از تمهيدات بصری مثل افکتهای تصويری و نور به جای لوازم صحنه (اکسسوار) و برای فضاسازی استفاده میکند. پرده سينما به کمک نور گاهی به رختخواب آنها و گاه به پنجره اتاقشان بدل میشود. اکرمخان رقصنده توانايی است. با اينکه قد و اندامش چندان برای رقص مناسب به نظر نمیرسد. اما مهارتهای تکنيکی او و ابداعات فرمی چشمگير او اين نقص فيزيکی او را تا حد زيادی میپوشاند. حرکات او بسيار فرز و سريع و پيچ و تابهای بدن او بسيار زيباست. او راحت روی صحنه جست و خيز میکند و بينوش را مثل يک پرکاه از زمين بلند کرده و در هوا میچرخاند. بينوش نيز عليرغم اينکه نخستين بار است که به عنوان رقاص روی صحنه میآيد، با اين حال خوب میرقصد و روی حرکاتش کاملا کنترل دارد. اکرمخان رقصنده خوبی است اما قطعا بيان خوبی برای اجرای روی صحنه و ديالوگ گفتن ندارد. بهخصوص وقتی مونولوگ میگويد صدايش به زحمت شنيده میشود و تنها هنگامی که فرياد میزند قابل فهم است. اين مشکل را بينوش هم کم و بيش دارد. با اينکه او اصلا بازيگری را از تئاتر آغاز کرد و قبل از اين نيز در دو نمايش عريان (Naked) لوئيجی پيراندللو در لندن و خيانت اثر هارولد پينتر در برودوی نيويورک بازی کرده است. صدای او نيز در آغاز نمايش وقتی با بلندگو حرف میزند شفاف و برجسته است اما در موارد ديگر، قدرت و رسايی يک بازيگر صحنه را ندارد. بينوش گفته است که او و اکرمخان تمريناتشان را به صورت بداههپردازی و بر اساس حسگيری شروع کردند. اينکه احساس شما با بدن شما چه میکند و چگونه شما را به حرکت وامیدارد.
نمايش اين- آی در واقع واکنش بدن رقصندگان نسبت به حسی است که در درون آنها جاری است. رقص، بازتاب درونی ترين احساسات آنها به يکديگر است. احساساتی آميخته با شهوت، تمنای جسم، عشق، خشم، انزجار و نفرت. با تغيير حس آنها به يکديگر، فرم رقص نيز تغيير میکند. بينوش در مصاحبهای گفته است هرگز در زندگیاش نرقصيده و تمرين رقص برای او پروسهای سخت و دردناک بود. شنيدن اين حرف از يک زن اروپايی و يک بازيگر طراز اول سينمای مدرن، شايد عجيب باشد. چه کسی میتواند تصور کند که بينوش هرگز در زندگیاش نرقصيده باشد. من البته به ياد ندارم که او در هيچ فيلمی رقصيده باشد، جز صحنهای از فيلم پاريس که در برابر محبوباش يک رقص استريپ تيز نصفهنيمه میکند. با اين حال او هيچ دليلی ندارد که به ما دروغ بگويد. گفته از طريق ماساژورش در لندن به اکرمخان معرفی شده و مدت دو سال زير نظر او تعليم رقص ديده و در تمرينها بارها افتاده و بدنش کبود شده است. هنگام اجرای اين نمايش نيز او يکی دوبار تعادلش را از دست داده، کلهپا میشود و روی صحنه میافتد اما خود را نمیبازد و فورا تعادل خود را به دست میآورد. طراحی صحنه اين نمايش رقصگونه را انيش کاپور طراح و مجسمهساز برجسته هندیتبار بريتانيا و برنده جايزه ترنر سال 1991 به عهده دارد. موسيقی اين نمايش نيز کار فيليپ شپرد آهنگساز بريتانيايی است که در طی چند سال گذشته با اکرمخان کار کرده و تنظيم موسيقی رقصهای او را به عهده داشته است.. موسيقی شپرد برای اين نمايش بر اساس تمهای و ملودیهای هندی و بسيار دراماتيک است و با حس جاری در صحنه وحرکات موزون رقصندگان کاملا همخوانی دارد. موسيقی با تغيير حس صحنه و فضای روحی و روانی آن تغيير میکند و لحن شاد يا غمناک و ريتم تند يا کندی به خود میگيرد. بينوش از نور نيز به همين شکل استفاده کرده است. زمانی که رابطه بين زن و مرد، گرم و پر از شور و شهوت است، نور صحنه قرمز و نارنجی است و در لحظات تنهايی يا سردی رابطه آنها، نور صحنه به سمت رنگهای سرد مثل آبی و بنفش میرود. بينوش هنرمند ريسکپذيری است و مهارتها، خلاقيتها و استعدادهای خود را در زمينههای مختلف از بازيگری در سينما گرفته تا تئاتر، نقاشی، شعر و اينک رقص آزموده است. حالا ديگر نمیتوان ژوليت بينوش را تنها يک بازيگر سينما دانست. بلکه او علاوه بر بازيگر سينما بودن، يک نقاش، يک بازيگر تئاتر و رقصنده نيز هست. با اينکه حضور او بر روی صحنه تئاتر و مهارت او در طراحی و نقاشی بر روی بوم، تاثير و قدرت بازی او بر پرده سينما را ندارد اما بيانگر ذات ناآرام اين شمايل جذاب سينمای هنری و روح کمال گرای اوست. |
نظرهای خوانندگان
آقا جان ممکن است کلمه "رقصنده" زیباتر از کلمه "رقاص" یا "رقاصه" باشد ولی رقصنده به معنای "در حال رقص" است و نمیتواند جانشین رقاص یا رقاصه شود چون اساسا" رقصنده اسم فاعل نیست.
-- علی ، Sep 20, 2008 در ساعت 12:07 PMدورود /
مثل همیشه گزارش کامل و خواندنی بود .
-- امید صیادی ، Sep 20, 2008 در ساعت 12:07 PMممنون .
ایکاش درباره تیتر مطلب " میل مبهم هوس "
اشاره ای می کردید .
ابتدا فکر کردم حتمن موضوع نمایش خط و ربطی
با اثر بونوئل داره .
راستی حالا که حرفش پیش اومد اگر ممکنه
می خواستم درخواست کنم مروری بر کارنامه
بونوئل یا در زمانه و یا در سایت خودتون داشته
باشید . فکر میکنم علاقمندان زیادی منتظر
چنین مطلبی باشند .
علی عزیز! رقصنده بر پایه دستور زبان فارسی اسم فاعل است و می تواند به معنی دارنده شغل هم بکار رود، مثل فروشنده، نوازنده و از این دست.
-- رضا ، Sep 20, 2008 در ساعت 12:07 PMچقدر هنر مدعای مدرن تمایل به سکس دارد.
-- هادی ، Sep 20, 2008 در ساعت 12:07 PMاین روزها از بس که خبرهای به ظاهر مدرن ولی به واقع سکسی خواندم شهوتم بالا گرفته.
کجا میروند این ابنای بشر؟
چرا فایل صوتی را نگذاشتید ؟
-- وحید ، Sep 21, 2008 در ساعت 12:07 PMآقا رضای عزیز فروختن و نواختن مصدر فارسی است و اگر بنا به منطق شما باشد باید مصدر آنها فروشیدن و نوازیدن باشدتا فروشنده و نوازنده درست درآید ولی مصدر رقص عربی است و شامل این قاعده نمیشود هرچند زیباتر خواهد شد.
-- علی ، Sep 21, 2008 در ساعت 12:07 PMهادی عزیز همه هنرهای جدید برای پرفروش شدن و با بهانه های واهی به همین سمت میروند. خدا را شکر من هنرمند نیستم.
تن زبان مشترك آدميزاد است وقتي كنشهايش در حوزهي معمول رخ ميدهد (سكس) و البته ميتواند گشايشي باشد به درون وقتي كنشهايي خلاقه در پيش ميگيرد (رقص و بازي). تا وقتي كنش از پسزمينهي معمول برخوردار است بين دو پرسناژ اختلافي رخ نميدهد چراكه انگار با زباني مشترك ارتباط يافتهاند. اما به محض حضور كنش فردي براي طرفين ناآشنا ميشوند. حالا رقص و بازي در نمايش، افزايش پذيرش و ظرفيت درك كنشهاي فرديست و به همين خاطر نشانهاي از متعالي شدن معمول در خودش دارد. ايدهي هوشمندانهاي انتخاب كردهاند. اين نمايش بر اساس نوشتهي چه كسي اجرا شده؟
-- آشنا ، Sep 21, 2008 در ساعت 12:07 PMبه نظر من خانم بینوش مسلمون بشه و خیال خودش و همه رو راحت کنه!
-- بدون نام ، Sep 21, 2008 در ساعت 12:07 PMاینکه زاده آسیائی رو میگن جبر جغرافیائی / اینکه(واقعا) لنگ در هوائی صبحونت چی شده ؟ ما که دوست تر میداریمت
-- بدون نام ، Sep 21, 2008 در ساعت 12:07 PMآشنا جان من کنش منش و پرسناژ بلد نیستم... کمی، فقط کمی فارسی تر صحبت کن تا من بی سواد منظورت را بفهمم...
-- هادی ، Sep 21, 2008 در ساعت 12:07 PMنکند میخواهی بگویی که ایده ی رقص و بازی سوژه سکسی ماجرا را متفاوت تر کرده است؟
خب راحت تر بگو دوست من.
ولی من حرف علی را بیشتر پسندیدم.
آقای علی، فارسی زبانان واژه ی در اصل عربی رقص را وارد زبان خود کرده، با قاعده های دستوری آن هماهنگ کرده و با افزودن پسوند مصدرساز "- یدن" به آن، مصدر "رقصیدن" ساخته اند. سپس بر پایه ی قاعده های دستور زبانی که فارسی نامیده می شود از این مصدر فعل و اسم و صفت ساخته اند. پس "رقصیدن" واژه ای ست "فارسی"، و از این به بعد "رقص" ریشه ی فعل است از این مصدر. پس "رقصنده" اسم فاعل است، "رقصان" صفت فاعلی، "رقصیده" اسم مفعول، "برقص" فعل امر و...
-- حامد ، Sep 21, 2008 در ساعت 12:07 PMالبته علاوه بر فیلم پاریس، خانم بینوش در فیلم dan in real life نیز به صورت تفننی رقصیده است.
-- علی جولا ، Sep 22, 2008 در ساعت 12:07 PM1-سالهاست که تئوری نسبیت انشتین، لحن زبان و نوشته را هم نرم کرده است. نرم به معنای عدم بیان قاطع . لحن بیان نظرِ علی، اگر نگویم خصمانه، اعتراضی نامودب، قاطع، و صددرصدی است. رضا با زبانی دوستانه با با او وارد گفت و شنود شده است.علی می نویسد: نمیتواند جانشین رقاص یا رقاصه شود. قاطعیت در نوشته اش را می بینید؟ جمله اخباری است.فکر نمی کنم متخصصینی مثل داریوش آشوری هم چنین لحن قاطعی در بیان نظرهای شان داشته باشند. رضا می نویسد: می تواند به معنی دارنده شغل هم بکار رود. می بینید نسبی بودن را؟ جمله شرطی است.
-- علی صیامی ، Sep 22, 2008 در ساعت 12:07 PM2- فکرمی کنم در زبان فارسی از چسباندن نشانه ی مصدر(ایدن) به انتهای بسیاری از اسم های عربی می توان فعل ساخت. فکر می کنم این ترفند و یا تدبیرِ زبانی به غنی شدن زبان فارسی برای داشتن افعال بیشتر و بعد صرف و نحو آنها منجر می شود. رقص، در زبان فارسی هم اسم است و هم فعل امر یا ریشه ی فعل. مثال: رقص قاسم آبادی برای اسم و برقص برای شکل امری فعل یا ریشه ی فعل. پس همانطور که رضا گفته است رقصنده را می توان از آن ساخت. مثل فروش و فروشنده و فروختن.رقصیدن و رقص، رقصنده.
3- فکر می کنم هیچ عیبی نداشته باشد که هم رقاص و رقاصه داشته باشیم و هم رقصنده. به نظر من این در غنای زبان موثر است. شاید دوست مان علی از زبان های دیگر مثل ترکی و آلمانی اطلاع زیادی نداشته باشد. مثلا در زبان آلمانی از اسمی که از خارج وارد شده باشد مصدر می سازند و آن را صرف و نحو می کنند. "فاکس" و "تلفن" دو واژه ی خارجی در زبان آلمانی است. فاکس با پسوند"اِن" و تلفن با " ایرن" فعل شده اند.
Fax; faxen: ich faxe es dir.
Telefon; telefonieren: wir haben telefoniert.
فکرمی کنم زبان یکی از پهنه های بازتاب نگاه اجتماعی در نوع اندیشه ی فرد است. اگر لحن علی و رضا را مقایسه کنم، شاید بتوانم به این نتیجه برسم که علی فردی دینخو است و رضا فردی لیبرال. این فقط حدس عمومی است و از علی خواهشمندم که آن را بخود نگیرد و از من نرنجد. یک اظهارنظر شخصی است با حدس و گمان، نه قاطع.
علی صیامی/هامبورگ/22 سپتامبر 2008
رقص کلمه ایست عربی، پسوند "نده" را که فارسی است به آن چسباندن زیباترش می کند از رقاص که تمامش عربی است.
-- Roya ، Sep 22, 2008 در ساعت 12:07 PMدر جواب و تکمیل حرف دوست عزیز "هادی" : چون بشر افراطی / تفریطی بیش از هزار سال تحت نفوذ مذهب زندگی کرد و خود را تا مقطع رنسانس از لذات دنیوی محروم نگاه داشت (البته به ظاهر!) حالا برای بازگشت به دوران پاگان، متاسفانه همچنان در اشتباه است و از آن فقط ظاهر آن یعنی برهنگی و سکس بی حساب و کتاب را می بیند!
وقتی تفاوت آزادی با هرج و مرج معلوم نباشد، آنوقت "آزادی جنسی" نیز دچار تفسیر غلط شده و تبدیل به "بی بند و باری جنسی" میشود. بعد هم که بر اثر افراط در روابط جنسی، نیروی جنسی به هرز رفت و به قول معروف "دیگر حالی باقی نماند" باید به اینجور تمهیدات متوسل شد چون درست است که حال از بین رفته اما "میل" هنوز باقی است!
این که ما به کدام سمت میرویم هم فکر کنم با این برداشت غلط از آزادی و نئو پاگانیزم، آنطور که بویش می آید داریم به سمت بازگشت به مذهب و پوشاندن دوباره ی بدن در بیشتر جوامع میرویم.
حیف که عمر آزادی و دمکراسی نوین از قرن هجدهم به این طرف در جهان اینقدر کوتاه بود!
با تشکر،
-- دُرّه دُورِکی ، Sep 22, 2008 در ساعت 12:07 PMعلی آقا
-- سیروس به آیین آژنده ، Sep 22, 2008 در ساعت 12:07 PMفروش و نواز بنِ مضارع از مصادر فروختن و نواختن میباشندکه با پسوند "انده" ترکیب شده است. این پسوند در فارسی میانه هم به صورت andag سابقه داشته است. این پسوند هم با اسم هم با صفت و هم با بن مضارع که به آن ستاک حال فعل هم میگویند ترکیب میشود ومعنی فاعلی مثل: خواننده، شنونده، گوینده، راننده، بیننده، و معنی دارندگی مثل:شرمنده، ومعنی نسبت مثل: شاهنده، دارد. در فارسی هم مصدر رقصیدن به سیاق فهمیدن که از فهم عربی گرفته شده وجود دارد که بن مضارع آن میشود رقص، وهم رقص در کاربرد اسم.
خيلي بند تمبوني بود.(قصه نمايش رو ميگم نه نوشته آقاي جاهد) اين نمايش بي سر وته نشون ميده كه وقتي جامعه اي شكمش سير شد به چرند گفتن ميفته.
-- بدون نام ، Sep 22, 2008 در ساعت 12:07 PMنمایش را دیدم. متاسفانه نه از نمایش( یا رقص مدرن) اکرم خان خبری بود نه از بازی بی نظیر بینوش که از فیلم های بی نظیرش مثل آبی در خاطرم مانده بود هر دو مثل ماهی ای که از آب بیرون افتاده باشد بالا پایین می پریدند.
-- محمد ، Sep 22, 2008 در ساعت 12:07 PMکاش هر کدام به همان حوزه ای که در ان خوبند اکتفا کنند یا لااقل هزینه تجربه خام خود را از مردم نگیرند.
کاش اکرم خان در طول این همه سال کار بر روی بدن خود توجه ای هم به صدایش می کرد.
هرچند پرسش اینکه چرا هوس (که مایه عشق است) و رقص (که نشان شور است) میوههای ممنوعهاند سوالی است درخور تامل؛ لیکن تعمیم افکار وعقاید شخصی بر جهان هستی، امری است مذموم که واعظ نمایش فوق نیز گرفتار آن است. به کدام دلیل هوس و رقص معادل بیبند و باری جنسیاند؟ آیا به جرم افزایش میزان شهوت یک فرد میتوان حکم به تحریم هنر داد؟ آیا عشق حد و مرز و فرهنگ و نژاد و سایر قواعد ساخته و ناساخته بشری میشناسد؟ اگر در عقیده و عقدهای رقص ناپسند است آیا میتوان بدان چوب نازیبا سایر فرهنگها را متنبه نمود؟
-- علی جولا ، Sep 23, 2008 در ساعت 12:07 PM...
روی بنما و مرا گو که ز جان دل برگیر
پیش شمع آتش پروانه به جان گو درگیر
چنگ بنواز و بساز ار نبود عود چه باک
آتشم عشق و دلم عود و تنم مجمر گیر
در سماع آی و ز سر خرقه برانداز و برقص
ور نه با گوشه رو و خرقه ما در سر گیر
صوف برکش ز سر و باده صافی در کش
سیم درباز و به زر سیمبری در برگیر
حافظ آراسته کن بزم و بگو واعظ را
که ببین مجلسم و ترک سر منبر گیر
آقای جاهد به طور اتفاقی در یکی از شبکه های ماهوره ای فیلمی دیدم که در آن شما با داریوش مهرجویی و آیدین آغداشلو گفتگو میکردید. موضوع گفتگو گویا اقتباس در سینما بود. این مصاحبه کی صورت گرفته و برای کجا ؟
-- m.z ، Sep 24, 2008 در ساعت 12:07 PMنحوه دسترسی به این برنامه به چه صورت است؟
دوست عزيز ام زد
من اين گفتگوها را چند سال قبل در ايران در باره پيوند ادبيات و سينما با فيلمسازان و نويسندگان ايرانی انجام دادم. من اطلاعی از پخش اين گفتگوها در شبکه های ماهواره ای ندارم و با هيچ جا تا کنون قراردادی را برای پخش اين گفتگوها امضا نکرده ام. لطفا اگر مشخصات اين شبکه ماهواره ای و تاريخ پخش اين برنامه ها را به من اطلاع دهيد کمک بزرگی به من کرده ايد. اين کار به صورت غيرقانونی انجام گرفته و عليه قانون کپی رايت است و رسانه ای که اين کار را مرتکب شده بايد تحت پی گرد قانونی قرار گيرد.
-- پرويز جاهد ، Sep 26, 2008 در ساعت 12:07 PMبا تشکر