رادیو زمانه > خارج از سیاست > کلاکت > تنها مردی که میتواند | ||
تنها مردی که میتواندپرويز جاهدjahed@radiozamaneh.com
مدتها بود فيلمی در باره ايران از تلويزيون های انگليس پخش نشده بود. نيک فريزر مدير بخش استوری ويل بیبیسی چهار چندی پيش میگفت: «بهزودی پخش محموعهای مستند در باره ايران را از اين شبکه آغاز خواهند کرد و فعلا سرگرم جستجو و ديدن فيلمهای مستندی است که مستندسازان غربی و ايرانی در باره ايران ساختهاند.» اگر چه معتقد بود که نتوانسته در ميان کارهايی که تا آن زمان به او ارائه شده، فيلم مناسبی پیدا کند که با استانداردهای بیبیسی چهار و برنامه استوری ويل (Storyville) بخواند. این کانال يکی از بهترين نمایشدهندههای فیلمهای مستند در تلويزيونهای دنياست. اما کانال مور فور (More 4) که جزئی از شبکه چهار تلويزيون بريتانياست، اخيرا پخش مجموعه مستندی را تحت عنوان «داستانهای واقعی» شروع کرده که در واقع مستندهايیست در باره زندگی واقعی مردم در نقاط مختلف جهان.
شب سه شنبه گذشته فيلمی در باره ايران از اين برنامه پخش شد با نام مردی با چهار همسر (4 Wives, One Man). سازندگان آن، دو فیلمساز ايرانی تبار مقيم سوئد «ناهيد» و دخترش «ستاره پرسون» هستند؛ که به نقطهای در مرکز يا جنوب ايران (احتمالا شيراز) سفر میکنند تا با دوربينشان زندگی مردی روستايی به نام «هدايت» را که با چهار همسر و بيست فرزندش زندگی می کند، ثبت کنند. فيلمساز با آوردن آيهای از قرآن در آغاز فيلم که به مردان مسلمان اجازه میدهد چهار همسر برای خود انتخاب کنند، بیننده را به زمينه شرعی چند همسری ارجاع میدهد اما ديگر تا آخر فيلم وارد اين بحث نمی شود و بر روی زندگی چهار زن اصلی فيلم همسران هدايت يعنی: فرنگی، گلی، شهپر و زيبا تمرکز میکند و سعی دارد تاثير چندهمسری را بر زندگی آنان نشان دهد. زندگی زير يک سقف با مردی هوسباز، که هميشه به داشتن زن جوان ديگری فکر می کند، آنها را به زنانی حسود، نااميد و پر ازحسرت بدل کرده که از وضعيت موجود خود احساس بيزاری میکنند و نسبت به آينده خود سخت بيمناکاند. با اينحال در پايان فيلم میبينيم که او دختر جوان ديگری را از روستای همجوار انتخاب کرده و به عنوان همسر پنجم وارد زندگیاش میکند. فيلم نشان نمیدهد که او چگونه اين مساله را از نظر شرعی توجيه کرده است.
فيلم فاقد نريشن است و فيلمساز سعی کرده با استفاده از حرفهای تکتک زنان فيلم و حرفهای هدايت و مادر پيرش که در کنتراست با حرفهای آنهاست، روايت اصلی فيلم را پيش ببرد. هيچيک از زنان از هدايت و زندگی خود با او رضايت ندارند و در برابر دوربين خانم پرسون، از خصلتهای بد او و ظلمی که در اين سالها بر آنان رفته سخن میگويند. نماهايی از هدايت که با فرزندانش برخورد خشونتآميز دارد لابلای حرفهای اين زنان گذاشته شده تا تاييدی بر صحت گفتار آنان باشد. در اين ميان فيلمساز به زن جوان هدايت، يعنی «زيبا» بيشتر از بقيه توجه کرده و همواره او را در مرکز قاب خود قرار میدهد. زيبا، در ميان چهار زن هدايت، تنها کسی است که بچه ندارد و در حالیکه بچههای زنهای ديگر از سر و کول او بالا میروند در حسرت داشتن يک بچه میسوزد. او اعتراف میکند که قبل از هدايت عاشق پسر جوانی بوده و هنوز چشمش به دنبال اوست. اما هنگامی که هدايت به او میگويد که در صدد گرفتن يک زن ديگر است؛ او را تهديد به خوراندن سم میکند. در ميان زنان هدايت، او تنها کسی است که به نسبت به ازدواج بعدی هدايت حساس است و با او مخالفت میکند. زنان ديگر ظاهرا برايشان اهميتی ندارد. هدايت اما در حرفهای خود میگويد که انتظار او از زنانش چيست. ظاهرا او در مورد هر چيز مثل غذا، سکس و کار، توقع خاص و جداگانهای از آنان دارد. او صبحانهاش را پيش شهپر میخورد و ناهارش را پيش زيبا. هر شب هم که میخواهد با يکی از آنها بخوابد، از قبل به آنها خبرمیدهد که در اتاقشان را برای او باز بگذارند. او ظاهرا بايد عدالت را بين همسرانش رعايت کند اما فيلمساز با گنجاندن صحنهای که هدايت گوشت گوسفند را ميان همسرانش تقسيم میکند و شهپر ناراضی، سهماش را به سمت او پرت میکند، نشان میدهد که او قادر به انجام اينکار نيست. زنان از زندگی خود با هدايت مینالند و در گوش هم در باره بدیها و ستمهای او نجوا میکنند، يا در خلوت زير لب آوازهای غمناک میخوانند. هيچيک از آنان به ما نمیگويند چرا همسر مرد زنداری مثل هدايت شدهاند. قطعا دلايل اقتصادی يا خويشاوندی يا قومی بسياری پشت اين تصميم آنها بوده اما فيلمساز چيزی در اين باره به ما نمیگويد. هدايت در اين فيلم، مرد زنبارهای است که تنها بهخود و به ارضای شهوت خود میانديشد (اينرا در آغاز فيلم از زبان مادر پيرش نيز میشنويم که رو به دوربين میگويد: «بچه من فقط به کس فکر میکند») و سرنوشت همسرانش برايش اهميتی ندارند. او در صدد است خانه شهپر را بفروشد و با آن برای خود تراکتور بخرد. اگر تمام داستان فيلم را باور کنيم و فرض کنيم هيچيک از صحنههای آن بازسازی يا دراماتيزه شده نيست، آنگاه به اين نتيجه میرسيم که هدايت میتواند عليرغم ميل همسران خود با دختر جوان و باکره ديگری رابطه برقرار کند و او را بهعنوان همسر پنجم خود برگزيند. فيلم با صحنهای تمام میشود که او دخترک را که پشت موتورسيکلت خود نشانده به خانه میآورد. زيبا که در گوشه ای کز کرده و نگاهشان میکند، کليد اتاقش را برای آنها پرت می کند. يکی از ويژگیهای خوب فيلم اين است که خانم پرسون سعی کرده، بين دوربين خود و سوژه صميميت ايجاد کند. آنها در مقابل دوربين او احساس راحتی میکنند و با صراحت و بدون واهمه يا خجالت حرف خود را میزنند. حضور فيلمساز، مخل اين رابطه صميمانه بين دوربين و سوژه نيست. شيوه او شيوه مستندسازی بیواسطه است. فیلمساز، تنها مشاهدهگری است که به ثبت مشاهدات خود با دوربين پرداخته و قضاوت را به بيننده واگذار میکند. موسيقی فيلم نيز که بر اساس تمها و ملودیهای ايرانی ساخته شده، کار «کريستر ليندر» آهنگساز سوئدی است و بسيار زيبا و تاثيرگذار است. |
نظرهای خوانندگان
رحمت به روح ایرج میرزا.
-- بدون نام ، Sep 5, 2008 در ساعت 04:03 PMبدون هیچ پیش داوری باید بعرض برسانم که اولین باریست که در رسانه فارسی زبان می بینم که نام آلت تناسلی(زن یا مرد) بدون سانسور آمده است(پاراگراف زیر عکس سوم). امیدوارم آنرا سانسور نکنید که آبروی شریعت بدین قدر نرود.
راستش یکی از کمبود های زبان فارسی فقدان یک نام، یک نام بدون بار منفی، یک نامی که تابو نباشد، برای آلت تناسلی است. در زبان انگلیسی نام های vagina و penis تابو نیستندو می توان در محافل دوستانه و یا رسمی از آن استفاده نمود. اما در زبان فارسی اسمی غیر تابو وجود ندارد؛ بجای نام بردن باید آنرا شرح داد.
موفق باشید
با نوشتهٔ قبلی موافقم چون من هم تا بحال در نوشتهٔ رسمی استفاده از این واژه را ندیده بودم، البته میتواند نقل قولی ساده باشد به طوری که مادر این فرد عینا این جمله را به زبان آورده، که البته انتخاب این نقل قول و منعکس کردن آن بدون هیچ تخلیص و تصرف از نوع خود جالب است، به هر حال زبان فارسی ساخت به معادل برای این گونه وژگان احتیاج دارد، هم در زبان نوشتاری هم در زبان گفتاری، البته شاید استفادهٔ متداول از واژگانی که حتی تابو هم هستن به این امر کمک کند، چنانچه در زبانهای اروپایی هم بعضا چنین اتفاقی افتاده است، پس دعا میکنیم که این جمله اشتباه املایی نبوده "یعنی منظور سکس" نبوده و شاید زبان فارسی هم قابلیت اظهار نظر دربارهٔ مسئل جنسی را به طور محاوره یی بدست آورد
-- نیما برازنده ، Sep 5, 2008 در ساعت 04:03 PMتمسخر انسان شرقی مسلمان توسط غربی ها و تکیه بر مساله چند همسری و حرمسرا و غیره تاریخ هزار ساله دارد. فیلم از این استعماری تر و متجاوزانه تر و اورینتالیستی تر من نشنیده ام . یعنی اگر یک نفر می خواست از مقاله لذت بصری و سینمای روایی لورا مالوی مثل یک هندبوک استفاده کند و برای چشم حشری استعمار گر برود و یک خانواده دهاتی جهان سومی را مورد تجاوز بصری قرار دهد، باور بفرمایید از این بهتر نمی توانست. این هم که موفق به ایجاد "صمیمیت" شده فقط به متجاوزانه تر بودن نگاه فیلمساز افزوده است. یعنی با حساب شما دوربین اگر توی رختخواب این بنده خدا هم می رفت لابد دیگر آخر صمیمیت بود؟!
-- میم ، Sep 5, 2008 در ساعت 04:03 PMاولا خانم پرشون به شیراز "سفر" نکرده و آنجا زادگاه وی و محل زندگی قوم و خویش اوست. این که این فیلم در کشورهای اروپایی، علیرغم نقاط ضعف بیشمار حرفه ای مورد استقبال قرار بگیرد، با توجه به دید سیاهی که از ایران می دهد اصلا پدیده عجیبی نیست. نکته عجیب آنست که آقای جاهد به خودشان زحمت نمی دهند که از ایرانیان مقیم سوئد(محل کار و زندگی ناهید پرشون) یک نظر سنجی بکنند و ببینند که آیا با نشان دادن تصویر اینچنین زشت و سیاه از کشورشان موافقند یا خیر!
-- لیلا ، Sep 5, 2008 در ساعت 04:03 PMناهید پرشون بر خلاف بسیاری از کارگردانان هم ژانر خود، فیلمساز بسیار دقیق و خوبی است. هم قواعد سینمای مستند اجتماعی را می شناسد و هم زیرپوست جامعه ایرانی را. امیدوارم که بتواند باز هم در ایران فیلم بسازد.
-- ماکان ، Sep 5, 2008 در ساعت 04:03 PMدر مورد آن کلمه ی پرویز جاهد هم امیدوارم کسی بزرگش نکند. اگر کسی واژه های این چنینی را وقیح یافت، بهتر است سر وقت فرهنگ لغات کتابخانه اش برود و تمام صفحات دارای واژه های این چنینی را پاره کند! آن وقت شاید بفهمد که فرهنگ لغتش دیگر کامل نیست. واژه ها را تحمل کنیم و در جای خودشان بکار ببریم.
همه از حول هليم توي ديگ افتاده اند.اگر فايل صوتي برنامه را گوش کنيد خواهيد ديد که اثري از آن اظهار نظر مادر پير وجود ندارد.اينجاست تفاوت تاثير گفتن و نوشتن.
-- شايسته ، Sep 5, 2008 در ساعت 04:03 PMدوستان عزيز «بدون نام» و نيما
زمانی که يک پيرزن روستايی در ده کوره ای در ايران اين گونه با صراحت و بی پروا در مقابل دوربين حرف می زند، چرا راديو زمانه بايد در اين مورد خود را سانسور کند؟
-- پرويز جاهد ، Sep 5, 2008 در ساعت 04:03 PMتمسخر انسان شرقی مسلمان توسط غربی ها !!!!
-- علی ، Sep 6, 2008 در ساعت 04:03 PMنشان دادن تصویر اینچنین زشت و سیاه از ايران!!!!
آخه تا کی میخوایم خودمونو گول بزنیم و با سودای گذشته پر افتخار زندگی کنیم و به قول معروف صورت خودمون رو با سیلی سرخ نگه داریم.
این بلا شک یکی از واقعیت های جامعه مرد سالار ایران است.
و دوستان ما بدون درک درد و رنج آن زنانی که اینگونه قربانی غرایز ابتدایی فردی بدوی میشوند تنها از این بابت که تصویر کشورشان در ذهن مخاطب غربی مخدوش میشود اظهار نگرانی میکنند.
آیا تا بحال بطور جدی به این نوع برده داری از نوع کاملا بدوی که در روستاها و حتی شهر های ما همچنان رواج دارد فکر کرده اید؟
این مساله مانند آن بیماری است که بیماری خود را از دید همگان مخفی می دارد مبادا که رفتار دیگران با دانستن بیماری او تغییر کند. مسلما چنین بیماری هرگز شفا نخواهد یافت.
و دیگر اینکه کاملا با نظر آقای جاهد در مورد قرار دادن اینگونه واژه ها در متن موافقم. مخاطب رادیو زمانه طبعا باید مخاطب فرهیخته ای باشد. پس سانسور از این نوع به نظر من نوعی توهین به مخاطب تلقی میشود.
چیزی که در هر دو مورد با آن موافقم و تاکید میکنم صراحت بی قید و شرط است که در فرهنگ ایرانی بسیار نادر است.
اشاره به رفتار جنسی مسلمانان نه تمسخر است نه اهانت. مسلمانان برای اینکه آلت تناسلی آنها تحریک نشود نیمی از جمعیت (زنان) را وادار به پوشش اجباری آنچنانی کردهاند. آیا گفتن چنین چیزی توهین است. آیین اسلام ریشه در آیینهای آفریقایی پرستش آلت تناسلی مردان دارد و آن را مقدس میداند. و برای آسایش آن در اسلام از چیزی کوتاهی نشدهاست.
-- بدون نام ، Sep 6, 2008 در ساعت 04:03 PMسلام
-- مهدی ، Sep 6, 2008 در ساعت 04:03 PMمن هم با صراحت بی قید و شرط موافق هستم. جای شفافیت و صراحت در جامعه ما پر از دروغ است با توجیه های مختلف حتی به سادگی میبینم که مادر یا مادر بزرگ از کودکی برای ساده ترین مسائل به بچه دروغ می گوید و این را نمیفهمد.
تحمل واژگان هم که دوستمان گفتند خیلی خوب است، من هم تحمل میکنم.
و آخر اینکه اگر کسی نگران نگاه سیاه است بیاید محتوای خوب و روشن تولید کند، فرهنگ ضعیف را به نقد بکشد و قوی بسازدش و عقلانیت ضعیف جامعه ایرانی را که بدون داشتن دلیل هر چیزی را می پذیرد به نقد بکشد که همین نکته آخر باعث شده ما انواع ارتجاع از نوع دینی و غیر دینی اش را در کشورمان شاهد باشیم.
زنده باد صراحت، صداقت و عقلانیت
اگر اشتباه نکرده باشم من از ناهید پرسون سال گذشته، فیلم 25٪ که نشانگر تعداد نمایندگان زن مجلس افغانستان است دیدم و بسیار لذت بردم. در مورد فعالیتها و زندگی خصوصی شش تا از زنان نماینده بود. ممنون که از این فیلمش هم نوشتید. باید دیدنی و شنیدنی باشد.
-- زویا ، Sep 6, 2008 در ساعت 04:03 PMانسان شرقی مسلمان با این حال و روزی که به طور مستند نشان داده شده دقیقا" مناسب تمسخر است.آینه که نقش تو بنمود راست خود شکن آیینه شکستن خطاست.البته کسانی هم هستند که با این فیلم قبل از تمسخر به اندیشه فرو میروند و جانشان از درد تیر می کشد نه چون که مسلمانی مسخره شده بلکه به این خاطر که انسان هایی مسخ شده اند و بازیگر این صحنه های زشتند بی آن که آگاه باشند و بدانند این از کجا به آنان میرود. هیچ پدیده ای به صرف مسلمان بودن و شرقی بودن پیشاپیش مصون از انتقاد نیست.صحنه تمسخر آمیز میان هر قومی و منطقه ای موجود باشد نمی توان به آن نخندید که البته در این مورد خنده ای در کار نیست هر چه هست دریغ و افسوس است.
-- آرشام ، Sep 6, 2008 در ساعت 04:03 PMتشکر ازتهیه کنندگان این فیلم که واقعیت هارا
-- hadichitgar ، Sep 6, 2008 در ساعت 04:03 PMنشان میدهندافسوس که درایران ازدیدن این فیلم
محرومندبامیدروزی که درایران بنمایش بگذارند
معلوم نیست بچه علت کلمه سکس واسم بردن
ازآلات زن مرد درجامعه ایرانی سخت است درصورتیکه بانوشتن وبردن اسم حقیقت داستان
مفهوم واقعی پیدامیکندمتاسفانه قسمت خالی
لیوان رامیبینیم وخودمان بخودمان دروغ میگیم
هموطنان عزیز سوراخ دعا رو در اروپا خوب پیدا کرده اند یک فیلمی بسازید که ضد ایران باشد. کلی بال میزند به سمت مایه دار شدن و تعالی در اروپای متمدن. تا آخرین اشکالی که در فرهنگ ما باشد یکسری فرصت طلب فیلم می سازند و پول در می آورند.
-- rezar ، Sep 6, 2008 در ساعت 04:03 PMممنون آقای جاهد. فیلم جالب؛خوش ساخت و تفکر برانگیزی بود.
-- مهرداد ، Sep 6, 2008 در ساعت 04:03 PMدرپاسخ به خانم لیلا باید بگویم که برای نمایش یک درد اجتماعی که مجلس و دولت ایران هم برای افزودن بر این درد هرگونه کمکی که لازم باشد دریغ نمی کنند لازم به نظر خواهی از ایرانیان سوئد نشین نیست. اگر می بینید که امروز در ایران سنگسار رو مخفی می کنند و اون رو غیر قانونی اعلان می کنند بخاطر مطرح شدن بی پرده این مشکل در سطح بین الملی است.
من هم برآنم که این فیلم واقعیت نیست، نه به این دلیل که ما چنین واقعیاتی نداریم، بلکه به این خاطر که این موضوعات تمام واقعیت نیستند، بلکه بخشی از واقعیت هستند، بخشی بسیار ناچیز. شما دوستان ایرانی من چند نفر از دوستان و اطرافیان و آشنایان خود را می شناسید که چهار زن دارند؟ که علی رغم داشتن چهار زن یک زن دیگر هم می گیرند؟ که مانند یک حیوان شهوت آلود با زنان رفتار می کنند؟ نه، این مثل این است که شما زندگی یکی از دوستان نابینایمان را نشان بدهید و بگویید همه ی مردم ایران نابینا هستند، تازه این واقعی تر است، چون تعداد نابینایان بسیار بیشتر از مردان چهارزنه در ایران است.
-- مهدی ، Sep 7, 2008 در ساعت 04:03 PMمن همچنین معتقدم این فیلم ها در واقع عرضه ای در مقابل تقاضابرای امور اگزوتیک هستند، ولی ربط و نسبت شان با واقعیت مخدوش است.
اولا مردانی که در ایران دارای چند همسر و یا دارای زنان صیغه ای هستند تعدادشان کم نیست دوم اینکه پرداختن به چنین مسئله ای در یک کشوری که داعیه گفتگوی تمدنها را دارد ولی از رفتار و قوانین انسانهای بدوی پیروی می کند بسیار قابل دفاع است تعداد و کمیت این موضوع یعنی وجود مردانی که این سبک زندگی را انتخاب کرده اند و به زنانشان ظلم روا می دارند به آزار دهندگی پذیرش قانونی و عرفی چند همسری در جامعه
-- بدون نام ، Sep 7, 2008 در ساعت 04:03 PMایران نیست
دوستانی که متوجه بی تمدنی انسان شرقی مسلمان شده اید و پریده اید بغل تمدن برتر. آیا تا به حال دیده اید یک ایتالیایی فیلم مستندی از قتلهای فجیع مافیا جنوب ایتالیا بسازد ؟ آیا دیده اید یک اتریشی فیلمی راجع به جوز فریتزل بسازد ؟ آیا دیده اید یک انگلیسی فیلمی راجع به سات کلیف بسازد ؟ آیا دیده اید یک آلمانی فیلمی راجع به آرمین میورز بسازد ؟ و ... این فیلمهایی که کارگردانهای ایرانی می سازند کاسبی است نه هنر
-- رضا ، Sep 7, 2008 در ساعت 04:03 PM-------------------
رضای عزيز
برای اطلاع بگويم تا کنون دهها فيلم مستند در باره مافيا، گانگسترها و جنايات سازمان يافته، سريال کيلرها و جنايتکاران بی رحم و کنيبال ها(آدمخوارانی که گوشت قربانيان را توی فريزر کرده و ذره ذره می خورند) در غرب
ساخته شده و می شود.در ضمن نگفتی منظورت از طرح اين سوال چه بود؟
پرويز جاهد
برای ان عده از کامنت دهنده های عزیز که خونشان به جوش امده و این قیلم را «ضد ایرانی» خوانده اند باید بگویم که این فیلم درست است که در ایران تهیه شده اما برداشت از آن ضد ایرانی نیست ... به خبر زیر که امروز در زمانه نیز آمده توجه کنید : «یک روز پس از انتقاد آیتالله علی امینی خطیب جمعه قم از مواد ۲۳ و ۲۵ لایحه «حمایت از خانواده»، غلامحسین الهام سخنگوی دولت با دفاع از لایحه مذکور اعلام کرد که دولت آماده بازگرداندن آن از سوی مجلس است.»
-- DAVEED ، Sep 7, 2008 در ساعت 04:03 PMداوید
من كار ي ندارم كه اين فيلم رو يك ايراني ساخته يا نه ولي خدا وكيلي توي غرب كه من آنجا زندگي هم كردم اگر هر شب با يك زن غريبه كسي بخوابه اشكالي نداره و ميشه متمدن !!!! تازه گاهي اوقات هم ارزشه ولي اگر يكي 4 تا زن داشت ميشه متحجر و زن پرست !!! هر چند كه با اين جورش هم امروزه با هر شرايطي كلا مخالافم.
-- بدون نام ، Sep 7, 2008 در ساعت 04:03 PMسلام و با تقدیم احترام
-- «اگر من یک سلطان بودم» ، Sep 7, 2008 در ساعت 04:03 PMلطفا همه نظرات را درج بفرمائید. در نظری که تا کنون درج نفرموده اید، من به شعر
«если б я был султан...»
«اگر من یک سلطان بودم» که در ادبیات روسی مشهور است) اشاره نمودم و توضیح دادم اینگونه مسائل نه خاص کشور ما است و نه فقط به اسلام مربوط است و همه ما کم و بیش (چه در ذهن مان ، چه در واقعیت)، نوعی «هدایت» یعنی همان آدم چهارهمسره هستیم و بر همسرانمان (چه زن باشند، چه مرد)، «سلطان»ی می کنیم.
تا به کی "..عقل را در پستوی خانه نهان باید کرد.."
-- astm1834 ، Sep 7, 2008 در ساعت 04:03 PMخا ک بر سر این دو تا با این فیلم سا ختنشون ، مثلا چی رو خواستید ثابت کنید؟ نشان دادن مشکلات فر هنگی یا ریدن به یک ملت؟خارجی قراره مشکلمون رو حل کنه؟ حالمو به هم میزنیدبا این چس ناله های روشنفکریتون.
-- فاطمه ، Sep 7, 2008 در ساعت 04:03 PMمن راجع به فیلم نظری ندارم چون آن را ندیدم. راجع به واژه هایی که مناسب نامیدن آلت تناسلی مرد و زن باشند، معمولا" در محافل پزشکی از همان واژن و آلت یا آلت مردانه استفاده می کنند که تا پیداشدن معادل های خوب فارسی می توان بدون تابو آن ها را استفاده کرد. دو واژه عربی فرج و قضیب هم در کتاب هایی که بعظی از علما در زبان فارسی نوشته اند، بدون تابو استفاده می شوند. زمانه هم نباید واژه «کس» را سانسور کند. زیرا که در دیالوگ آمده و باید به همان شکل باقی بماند. راجع به بقیه نگرانی ها در باره نام و اخلاق «ایرانی» هم این مطلب زیر را برایتان می فرستم. یکی از دوستان به سبک کارهای آقای محمدعلی جمالزاده نوشته است. امیدوارم که سبب رفع نگرانی شود.
ما ایرانی ها مهمونی می دیم اونهایی که دوست داریم و نداریم رو دعوت می کنیم. یواشکی به لباسای اونهایی که دوست نداریم می خندیم. بعد که رفتند با دوستهای خودمونیمون می شینیم به حرفهاشون می خندیم! توی مهمونی واسه همدیگه جوک ترکی می گیم! جوک لری می گیم! اصفهانی ها رو مسخره می کنیم. می گیم کاشونی ها ترسواند! رشتی ها بی غیرتند! کردها خرمتعصب هستند! آبادانی ها لاف می زنند!
پایین شهریها رو آدم حساب نمی کنیم! مرز بین پایین شهر و بالای شهر رو هم خودمون تعیین می کنیم! اونها که از قلهک پایینتر رو قبول ندارند شیک ترند! شهرستانی ها هم بهتره برند جلو بوق بزنند! وقتی یکی از فامیلهامون شهرستان زندگی می کنه و ما یهویی از دهنمون می پره فوری توضیح می دیم که طرف بخاطر شغلش که مدیر فلان کارخونه است اونجا زندگی می کنه!
بشقاب و لیوانهای فرانسوی می خریم! لوسترهای ساخت چین می خریم! شکلات آیدین هدیه نمی بریم چون ایرانیه کلاسش پایینه!
موقعی که اتوبوس میاد حمله می کنیم! اگه اوضاع بحرانی بشه با آرنجمون می زنیم به کناریها راه رو باز می کنیم! آخه خسته هستیم باید زودتر بریم خونه! وقتی کسی نباشه هم همین که می شینیم با ماژیک پشت صندلی ها یادگاری می نویسیم که دفعه دیگه که سوار شدیم به دوستامون هنرمون رو نشون بدیم!
شب چهارشنبه سوری ترقه پرت می کنیم پشت پای زن همسایه که وقتی پرید بخندیم! وقتی تیم فوتبال مورد علاقه امون توی مسابقه می بازه شیشه اتوبوس واحد رو می شکنیم! سیزده بدر گند می زنیم به طبیعت! یعنی همیشه اینکارو می کنیم نه فقط سیزده بدرها!
فحش خواهر و مادر می دیم! به همدیگه! به دين و مذهب! و عربها و غيره! اما تا يه مشكلي پيش مياد ميگيم يا فلان امام!! و در لوس آنجلس هم بيشتر سفره حضرت عباس باز ميکنيم تا توی تهران.
ما همه مادرزادی سیاستمدار به دنیا اومدیم اما استراتژی تک تکمون با همدیگه و با تمام دنیا متفاوته برای همین در هیچ موردی باهم توافق نداریم و بازهم به هم فحش می دیم! سه تا که ميشيم پنج نظر متفاوت داريم و هممون خيال ميکنيم حق داريم.
ما به اجدادمون خیلی احترام می ذاریم! مخصوصاً داریوش و اینها! وقتی سر قبرشون میریم حتماً یه یادگاری هم با هرچی که دستمون باشه روی در و دیواراش می کنیم!
ما امام زاده می سازیم! بعد پول می ندازیم و از امام زاده می خوایم که مشکلاتمون رو حل کنه!
ما روز عاشورا تاسوعا نذری می دیم! اما برای اینکه زعفرون گرونه روی پلو گلرنگ می ریزیم!
ما احتمالاً غیر از رامسر و کلاردشت جای دیگه ای از ایران رو ندیدیم اما حتماً دوبی رفتیم و فروشگاه عرض الهدایا رو دیدیم! بی برو برگرد هم یه عکسی توی صحرا روی شنها گرفتیم که به همسایه ها نشون بدیم!
ما رانندگیمون حرف نداره! رانندگی بدون فحش و فضیحت برامون معنی نداره! چراغ راهنمایی عابرپیاده، موتورسوار های آدمخور .... فقط یک کلمه از هر مورد کافیه !
ماها سینما نمی ریم و عوضش عشق می کنیم قبل از اینکه فیلم روی پرده سینما بره ما سی دیشو ببریم خونه!
ما - مخصوصاً لوس آنجلسی هامون- وقتی کانال تلویزیونی درست می کنیم یا هیمنطوری آب دوغ خیاری میارندمون توی یه برنامه ای مجری بشیم یا گزارش بدیم یا خدای نکرده به عنوان کارشناس حرف بزنیم از هر سه تا کلمه ای که می گیم چهار تاش انگلیسیه اونهم با هزار تا عشوه و ناز و غمزه شتری و صد البته تلفظ صد درصد غلط !
ماها عاشق رقص عربی هستیم! هرچی هم سنمون میره بالاتر علاقه امون به این رقص که تا ابد یادش نمیگیریم هی بیشتر و بیشتر میشه و اصرار می کنیم که باید توی همه مهمونی ها هنرمون رو نشون بدیم!البته دوستان خیلی اصرار می کنندا وگرنه ماها همه خجالتی هستیم و رقصمون نمیاد.
ما توی خیابون زل می زنیم به سینه زن ها! کوچیک یا بزرگ مهم نیست! مهم اینه که وقتی خانومه نزدیک شد حتماً یه متلک آبدار نثارش کنیم ........ ما از اینکارا خیلی می کنیم!
به آذری ها متلک ميگيم، اونارو مسخره ميکنيم و براشون جوک ميسازيم ولی بهترين و مفيدترين دوستامون آذری هستن!
اما سه چیز برای ما خیلی مهمه:
یک: ما هیچ وقت اجازه نخواهیم داد که روی هیچ نقشه ای خلیج فارس به خلیج عربی تبدیل بشه!
دو: حواسمون هست که هرجا اسمی از فیلم کارتونی سیصد برده شد اعتراض کنیم نامه بنویسیم طوماراینترنتی امضا کنیم که چرا قیافه ما ایرانیها رو اینقدر وحشتناک کشیدند! آخه ما ایرانیها اونقدرا هم وحشتناک نیستیم!
سه: دولت کشورمون بايد مثل دولت سوئد و نروژ باشه. دموکرات / عشقی / مهربان. با يک شرط:
ما همون 'آدم' هايی که در بالا گفتيم بمونيم!!!
------------ --------- --------- --------- --------- --------- --------
هیچکدام از نظردهندگان از مرد چند زنه داستان دفاع نمیکنند حتی آنکه ناخودآگاه اسم چند جانی اروپایی را در مقایسه ردیف کرده است.
-- ahmad ، Sep 7, 2008 در ساعت 04:03 PMنکته اما اینجاست که این مرد از نظر قوانین جمهوری اسلامی مجرم نیست.
واقعیت ها باید به نمایش بیاد شاید عده ای از مردان ما آگاه بشن و نقطه نظرات یک زن رو در مورد چند همسری بدونن.
-- سحر ، Sep 7, 2008 در ساعت 04:03 PMاز تهیه کنندگان فیلم باید تشکر کرد. کسانی که از فیلم انتقاد می کنن در حقیقت باید تلاش کنن چنین فسادی وجهه قانونی نداشته باشه. اونها می خوان به جای جواب دادن صورت مسئله رو حل کنن.
Akhe chand dar sadeh jameye iran chand hamsar darand. Shoma ha ke too ooroopa neshastin na ooroopayee shodin na irani moondin hey az in filma besazin va khodetoon ro gool bezanin
-- peykan ، Sep 7, 2008 در ساعت 04:03 PMآقای بی نامی که همخوابگی با زنان متعدد را با چند همسری مقایسه کرده اند باید توجه داشته باشند که در بحث چند همسری صحبت از حقوق است. این همسران جز اموال مرد هستند، اسباب لذت جویی اویند. در غرب زن هم می تواند هر شب(یا روز) با هرکس که با او به توافق برسد بخوابد. در ضمن طرفین این حق را دارند که هر موقع که خواستند بطور یک طرفه موضوع را خاتمه دهند. آیا زنان بیچاره ما در ایران این حق را دارند؟
-- بدون نام ، Sep 7, 2008 در ساعت 04:03 PMاگر این چهار زن انتخاب های دیگری نیز در زندگی داشته اند ولی با میل و آگاهی چنین انتخابی کرده بودند کسی اعتراضی نمی کرد و موضوع فیلمی هم نمی شدند.
من به عنوان یک ایرانی از این دو خانم نهایت تشکر را دارم که سعی کرده اند تا قسمت کوچکی از رنج های زنان شجاع کشورم را به گوش مردم جهان برسانند و کوس رسوایی این حکومت ... را که مروج چند همسری است، و این فرهنگ غلط و شوم را به صدا در آوردند.
چندی پیش یکی از برنامه های اپرا وینفری راجع به مردی بود که با سه زن خود و تعدادی بچه زندگی می کرد. بله- درست شنیدید- در آمریکا. چند نفر از شما این برنامه رو دیدید یا حتی در موردش شنیدید؟؟ (اگر هم باور نمی کنید درسایت اپرا جستجو کنید) هر سه زن همراه جناب آقا در برنامه حضور داشتند و تک تک صحبت کردند. نکته اینجاست: اپرا هم پول کافی و هم آدم به تعداد کافی برای ساختن مستندی از زندگی این خانواده در اختیار دارد. اینجا هم از این نوع کثافت کاری ها - حالا چه قانونی چه غیرقانونی - کم نیست. تا به حال چند بار فیلم مستند از ارژی و سکس سه نفره دیده اید؟ چند فیلم مستند در مورد شپش موی سر و شپش تناسلی که درآمریکا شایع هست دیده اید؟ بله. من هم نمی دانستم. چون فیلمی در این مورد ندیده بودم. در وب سایتی هم نخوانده بودم! اگر بیایید و داروخانه ها را ببینید- که سه چهار ردیف بزرگ مخصوص شامپوها و صابونهای ضد شپش است باور می کنید.
مستند کردن واقعیت های کثیف و شرم آور یک جامعه کار بسیار جالب و زیبایی ست - ولی نه در جایی که نقشه مملکت مثل یک لکه ننگ بر چهره دنیا خودنمایی می کند!! در بوق کردن نقص های تاریخی و فرهنگی و مذهبی کار قشنگی نیست. مسائلی هست که باید مثل راز برای خودمان نگه داریم تا بتوانیم راه حلی برایشان پیدا کنیم. به جای افشا کردن این مسائل فکر کنیم که چطور می توان ذره ذره فرهنگ را تغییر داد تا به تبعش قانون هم تغییر کند. یادمان باشد که فرهنگ، قانون و دولت را می سازد.
و یادمان نرود که ۵۰ سال هم که در اروپا و آمریکا زندگی کرده باشیم، ادای آنها را هم که در بیاوریم- سعی کنیم به همه بگوییم که ما دیگر ایرانی نیستیم، باز هم ایرانی هستیم.
فکر نمی کنید که به اندازه کافی آبرویمان رفته است؟ مجبورم تمام قوای خودم را جمع کنم که بگویم "I am from Iran" و لبخند تصنعی هم چاشنی اش کنم. و توضیحات احمقانه اضافی هم بدهم که ما چنینیم و چنانیم. ایران، ایرانی، مسلمان برای خیلی ازمردم دنیا مصادف است با بلای آسمانی. که چندان بی ربط هم نیست.
در مورد آن کلمه دو حرفی هم - که باورم نمیشد خودش باشد و بعد ازچند بارخواندن جمله باورم شد - می گویند هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد. به نظر من در فیلم بسیار عادی و حتی واقعی و جالب است. اما وسط نقد فرهنگی جدی، بسیارسنگینی می کند!!! من هم با سانسور موافق نیستم؛ ولی دوستان، حتی در اروپا، بر زبان آوردن کلمات بسیار عامیانه منسوب به دستگاه تناسلی هم چندان عادی و معمول نیست، چه رسد به اینکه در یک مقاله یا یک روزنامه درج شود. فکر می کنم این هم یکی از مواردی است که ما داریم ازآن طرف بام می افتیم ولی فکر می کنیم که چه قدر پیشرفته شده ایم!!!
-- Naazi ، Sep 7, 2008 در ساعت 04:03 PMبه نظر من كنكاش در سطل زباله چيزي جز بوي بد و آلودگي به همراه ندارد و ما چه در ايران و چه در هرجاي دنيا در خانه هايمان كه بعضا خيلي هم مجلل باشد براي نگهداري موقت زباله هايمان جايي به نام سطل آشغال در نظر ميگيريم ، ميشود راجع به زباله فيلم ساخت ، ميشود راجع به نگهداري زباله مقاله نوشت و ... اما هم ما و هم عزيزان سازنده اين فيلم و يا فيلمهاي مشابه كه توسط فيلمسازان ايراني و داخل ايران ساخته ميشوند ( فقر و فحشا ، ابتذال در سينماي ايران و ...)ميدانيم كه چند درصد منزل مسكونيمان را به زباله اختصاص داده ايم و چند درصد به فرهنگ و بهداشت و زيبايي و ...
-- مهرداد ، Sep 8, 2008 در ساعت 04:03 PMمطمئنا مخاطب هاي اين چنين فيلمهايي كم نيستند تا ذائقه اونه تحريك بشه مثلاوجود يك كلمه اينقدر مهمه كه اكثر نظر ها راجع به اونه ؟
من يک زن ايرانی هستم و علاوه بر حقوق انسانی برای اقشار زنان ايران برای آزادی افکار مردم هم تلاش می کنم من فيلم را نديدم تنها خلاصه داستان را از زبان فيلمساز شنيدم اما فکر ميکنم اکثرا چنين داستانهايی را بارها وبارها شنيده ويا به چشم نظاره گر بوديم واگر آبروی کشور ما با بيان واقعيت بر باد مي رود
-- مريم ، Sep 8, 2008 در ساعت 04:03 PMاين فيلم راوی حقيقت تلخي است که جامعه با آن دست به گريبان است دادن آگاهي های لازم به تک تک انسانها بدون در نظر گرفتن مذهب اين که مردان و زنان از حقوق انسانی خودشان اگاه باشند خودشان فکر کنند و استقلال فکری داشته باشند به آن جامعه ای خواهيم رسيد که کمتر مردی چنين کند
گرته برداری، کتاب و سینمای رئالیست، نقد، فحش، فضیحت، افشاگری، داد و بیداد درتلویزیون خارج ازکشور، حرف حرف حرف. یعنی دیگران قادربه دیدن و درک مسائل ساده اجتماعی نیستند. مطمئن باشید که حتی همان زنهای بیچاره بی سواد توی فیلم واقعیت های تلخ زندگی خود را می بینند و حس می کنند که "زندگی می توانست بهترازاینها باشد". ای کاش میشد کاری کرد........
-- Naazi ، Sep 10, 2008 در ساعت 04:03 PMfilm ro didam
-- azhi ، Sep 22, 2008 در ساعت 04:03 PMhamash vase faghre farhangie
un mard ham khodesh ye ghorbanie...
آقای سیاوش پرند آفرین بر شما.لذت بردم از مطلبتان.
-- هامی ، Oct 25, 2008 در ساعت 04:03 PM