رادیو زمانه > خارج از سیاست > کلاکت > تصویری حماسی و شاعرانه از چنگیزخان مغول | ||
تصویری حماسی و شاعرانه از چنگیزخان مغولپرویز جاهداصولاً ساختن فیلم بر اساس شخصیتها و رویدادهای تاریخی، امری بسیار دشوار است و کمتر فیلم تاریخی است که همه یکپارچه آن را به عنوان یک سند و روایت تاریخی معتبر و دقیق پذیرفته و بر سر آن مناقشه نکرده باشند. از فیلمهای تاریخی اولیوراستون گرفته تا فیلمهای حماسی - تاریخی هالیوود دربارهی شخصیتهای بزرگ تاریخ مثل اسکندر، ناپلئون، فرعون، موسی و حتی عیسی مسیح.
بر این اساس از پیش میپذیریم که فیلم «مغول» ساختهی سرگئی بودورف، فیلمساز قزاق (او همان کارگردان فيلم درخشان «زندانی کوهستانها» است که بر اساس داستان کوتاهی از تولستوی دربارهی جنگ داخلی چچن ساخت) که روایت تازهای از زندگی چنگیزخان مغول است، نمیتواند سند تاریخی قطعی و بیچون و چرایی دربارهی این شخصیت بزرگ و مقتدر تاریخی باشد و بسیاری از مورخان و پژوهشگران، احتمالاً اعتبار تاریخی آن را زیر سؤال خواهند برد. تا کنون روايتهای سينمايی مختلفی از زندگی حماسی و پرماجرای چنگيزخان مغول تهيه شده، از نسخههای مضحک هاليوودی مثل فاتح (۱۹۵۶) ساختهی ديک پاول با بازی جان وين در نقش چنگيز (يکی از قلابیترين نقشهای جان وين در سينما) و سوزان هيوارد در نقش بورته تا نسخه هنری لوين (۱۹۶۵) با بازی عمر شريف در اين نقش و فرانسوا دورلياک (خواهر کاترين دونوو) بازيگر موبلوند فرانسوی در نقش همسر چنگيز. اما هيچکدام از اين فيلمها نه تنها روايت تاريخی معتبر و نزديک به شخصيت و زندگی چنگيز نبود، بلکه از نظر سينمايی نيز آثار قابل توجهی نبودند. مطالعات اخیر دربارهی چنگیز، خصوصاً دستاوردهای نمایشگاه چنگیزخان و میراث او در موزهی استانبول به مناسبت هشتصدمین سالگرد تأسیس امپراتوری مغول، نشان میدهد که چنگیزخان، بر خلاف تصاویری که از او در ذهنها وجود دارد، مردی خونآشام و دیوسیرت نبود؛ بلکه رهبری نرمخو و اهل مدارا و پایبند قانون بود که به زنان احترام میگذاشت و ارزشهای اخلاقی و خانوادگی را ارج مینهاده است. این تغییر نگرش نسبت به چنگیز که در کشورهای روسیه، آسیای مرکزی و چین پدید آمده، محصول مطالعات پساکمونیستی در این کشورها است.
در دوران شوروی، نه در روسیه و نه در مغولستان کسی جرأت ستودن چنگیز را نداشت. اما اکنون پس از فروپاشی کمونیسم در روسیه، فیلمسازانی چون بودورف این امکان را یافتهاند تا روایتی دیگر برخلاف روایتهای رسمی و موجه روسی - سوسیالیستی، از این شخصیت مبهم تاریخی به دست دهند. در چین نیز این مطالعات فراگیر شده است. چرا که در زمان مائو و انقلاب فرهنگی چین، نام چنگیز به عنوان بنیانگذار کشور متحد چین از کتابهای درسی و تاریخی حذف شده بود. چنگیز، امروز در مغولستان یک قهرمان ملی است. اما در قزاقستان و ایران هنوز یک هیولا، جلاد تاریخ و چهرهای منفور و بدنام است. جان مان، مورخ بریتانیایی کسی که کتاب «زندگی، مرگ و رستاخیز چنگیزخان» او از منابع مورد استفاده بودورف در ساختن این فیلم بوده، معتقد است که بیشتر منابع تاریخی موجود دربارهی چنگیزخان، منابع کشورهای مغلوب مثل ایران و روسیه بوده که قربانی هجوم مغولها بودهاند. به اعتقاد جان مان، مغولها از نظر تاریخنگاری بسیار ضعیف بوده و تنها کتابی که دربارهی چنگیز در این سرزمین وجود دارد، کتاب شعری است به نام «تاریخ پنهان مغول» که در قرن نوزدهم در چین کشف شده و به سبک اشعار حماسی سروده شده است و تصویری رمانتیک و شاعرانه از چنگیز به دست میدهد. فیلم «مغول» ساختهی بودورف نیز که تا حد زیادی با تکیه بر این منبع ادبی ساخته شده، تصویری حماسی، رمانتیک و شاعرانه از این جنگجوی قدرتمند تاریخ است. این فیلم که بخش نخست از تریلوژی بودورف دربارهی چنگیزخان است، از زمان کودکی چنگیز در ۱۱۷۲ میلادی شروع شده و با به قدرت رسیدن او و پیروزیاش بر قوم تانگوت در ۱۲۰۶ به پایان میرسد. از یک سو، روسها، بودورف را به نشان دادن سمپاتی نسبت به این شخصیت بیرحم و خونخوار متهم کرده و از سوی دیگر، مغولها نیز او را به خاطر این که به اندازهی کافی به چنگیزخان احترام نگذاشته، مورد سرزنش قرار دادهاند. بودورف در پاسخ به این انتقادها میگوید: «شاعر بزرگ روس، پوشکین، میگوید مردم عاشق داستاناند؛ نه حقیقت. اگرچه داستان گاهی حقیقیتر از برخی واقعیتها است. من تنها سعی کردم چنگیز را مثل یک انسان تصویر کنم.» «مغول» بر خلاف آثار حماسی - تاریخی امروزی که با استفاده از پردهی سبز و افکتهای دیجیتال سیجیآی ساخته میشوند و پر از صحنههای خشن جنگ و خونریزیاند، فیلمی متفکرانه است که با ریتمی آرام و شاعرانه پیش میرود؛ اگرچه صحنههای جنگی خشن و خونین نیز کم ندارد. نماهای نزدیک از نیزهها و خنجرهایی که فضا را شکافته و در گوشتها فرو میروند، و خونی که فواره میزند و از بدنها میجوشد، بسیار دلخراش و غمانگیزند.
فیلم با نمای کرین بسیار زیبا و چشمگیری شروع میشود. دوربین از روی خانههای گلی شهری مرزی در چین حرکت کرده و با عبور از میلههای یک سلول تنگ و تاریک، به چهرهی در هم شکسته، اما باابهت جوانی مغرور میرسد. او کسی جز تموچین، جنگاور سلحشور دشتهای مغولستان نیست که به عنوان برده در اسارت یک بردهدار ثروتمند چینی است. آنگاه با فلاشبک و صدای راوی که همان تموچین است، به دشتهای مغولستان میرویم و با زندگی تموچین ۹ ساله و پدرش یسوجی، خان قبیله کیا، آشنا میشویم. تموچین کودکی جسور و بیباک است. او بر خلاف میل پدر که میخواهد دختری از قبیلهی مرکیت را برای او به عنوان همسر آینده برگزیند، خود دست به انتخاب میزند و دختر زیبایی از قبیله تاتار را به عنوان عروس آیندهاش انتخاب میکند. فیلمساز دوران کودکی تموچین و زندگی مغولی را با حوصله و جزییات دقیق ترسیم کرده است. برای او صحنهی غذا خوردن تموچین و همرزمانش دور آتش، همانقدر مهم است که جنگیدن او با قبیلهی مرکیت برای نجات همسرش بورته. ساختار روایتی فیلم بر اساس الگوی «زمان حال، فلاشبک و بازگشت به زمان حال» است. صدای راوی تا بازگشت به زمان حال، روایتگر زندگی و جنگهای تموچین است. با این حال، فیلمساز بیشتر از طرح داستانی بر روی شخصیتها تمرکز کرده است. او آنچنان محو زیبایی لوکیشنهای بکر مغولستان و آیینهای مغولی و کودکی پرمشقت تموچین و مغازله او با همسر زیبایش شده که به انتظارات مهم تماشاگر در مورد چگونگی جمعآوری سپاه برای نبرد با دشمن پاسخ نمیدهد. چنگیزخان بودورف، قهرمانی خاموش و آرام است و در طول فیلم از زبان او نمیشنویم که چه ایدههایی در سر دارد و تخیلات او تا کجا پر میکشد. او بارها به اسارت در میآید و هر بار به نحو معجزهآسایی از اسارت نجات پیدا میکند. فیلمساز با تأکید بر رنجها، اسارتها و تحقیر شدنهای تموچین در زمان کودکی، تکوین شخصیت او را به عنوان یک رهبر خودساخته که با خلاقیت وهوش نظامی و استراتژی جنگیاش و متحد کردن قبیلههای پراکنده مغول و تاتار، امپراتوری بزرگ مغول را ایجاد میکند، نشان میدهد. چنگیزخان در فیلم بودورف قهرمانی کاریزماتیک، شجاع و همسری مهربان و وفادار است که بر خلاف مغولهای دیگر که اسب را مهمتر از زن دانسته و به خاطر زن حاضر به جنگ نمیشوند، برای نجات همسرش از دست قبیلهی مرکیت، به آنها حمله میکند. او به عهد و پیمان قبیلهای، برادری و ارزشهای اخلاقی پایبند است و بعد از رسیدن به قدرت، قانونی را تصویب میکند که در آن کشتن زنان و کودکان در جنگ، خیانت به خان قبیله و تسلیم شدن در برابر دشمن، منع شده است.
موسیقی توماس کانتلبين، آهنگساز فنلاندی با توجه به فضای حماسی فیلم، موسیقی ارکسترال حماسی، پرحجم و باشکوهی است. اگرچه در صحنههای مربوط به کودکی تموچین یا لحظات عاشقانه فیلم، آهنگساز اغلب با یکی دو ساز بومی یا آوازهای مغولی تمها و نغمههای مغولی دلنشینی اجرا میکند. یکی دیگر از نوآوریهای این آهنگساز در این فیلم، استفاده از تحریرهای آوازی مردانه نکره و خشن سبک آوازخوانی مغولی برای صحنههای جنگ است. تصویرهای زیبا و چشمنوازسرگی تروفیموف، فیلمبردار فیلم از دشتها و چمنزارهای مغولستان نیز به یاد ماندنی است. يکی از صحنههای بسيار ديدنی فيلم، صحنهی نبرد چنگيز با لشکريان برادرخواندهاش جاموخا است. فيلمساز نشان میدهد اين ترس مغولها از رعد و برق بوده که آنها را زمينگير کرده و عامل شکستشان در برابر چنگيز شده است. چنگيز که ترسی از صاعقه ندارد، سوار بر اسب از ميان لشکريان شکستخورده و ذليل برادر عبور میکند. فيلمبرداری از زاويه پايين (نمای لو انگل) و قرار گرفتن چنگيز در درون قابی که آسمان سياه پسزمينه آن است و با برق صاعقه روشن میشود، تصويری باشکوه از يک سردار فاتح ترسيم کرده است. بازیهای تادانوبو آسانو بازيگر ژاپنی در نقش چنگيز و کولان چولون بازيگر تازهکار مغولی در نقش همسر چنگيز ستودنی است؛، اما بازی هونگلی سان بازيگر چينی در نقش برادرخواندهی چنگيز با اداها و خوشمزگیهايش بيشتر يادآور کاراکتر جکی چان در فيلمهای کمدی رزمی اوست. فیلم مغول، شناختی نسبی از دوران کودکی، جوانی و شکلگیری شخصیت چنگیزخان به عنوان رهبری مقتدر و شجاع به تماشاگر میدهد و به دلیل تضاد آشکارش با روایتهای تاریخی مسلط و پذیرفتهشده دربارهی چنگیز، اثر چالشبرانگیزی است. اما هنوز این پرسش مهم باقی است که دستاورد چنگیز و امپراتوری مغول برای جهان چه بوده؟ آیا آنها توانستند نقش سازنده و مؤثری در تمدن و فرهنگ جهانی ایفا کنند؟ یا جز خشونت، جنگ، کشتار و خونریزی، نقش دیگری در تاریخ جهان نداشتند؟ باید دید سرگئی بودورف در قسمتهای بعدی تریلوژی خود به این پرسشها چگونه پاسخ میدهد. |
نظرهای خوانندگان
اين كه دوستداران چنگيز، فيلمي در ستايش او بسازند، يا بعد از سقوط يك نظام حكومتي، به بازخواني شخصيت تاريخي مؤسس نظام حكومتي دورهاي دورتر بپردازند، عجيب نيست، عجيب اين است كه گزارشگر سينمايي، خود را در جاي تاريخدان بگذارد، و با تكيه به توصيفهاي هموطنان چنگيز، به بازسازي تصوير دگرگونهاي از او بپردازد. مشابه اين داستان را ما در تاريخ دورهي نزديكتر خودمان هم داريم: نادر. ما او را يكي از نجاتدهندگان ايران در دورهي عسرت بعد از صفويه ميدانيم. اما آيا تصوير واقعي نادر همين تصوير حك شده در حافظهي تاريخي ماست؟ پس چرا، يارانش او را كشتند؟ ... آيا ميتوانيم به صرف چند من تحقيقات ده شاهي جديدالمورخين، بگوييم كل تاريخنگاري هنديان دربارهي نادر، معرف چهرهاي از او نيست، و فقط ما ميدانيم نادر كيست؟ در مورد چنگيز هم، كاري به اين ندارم چرا مائوئيستها و استالينيستها، اجازهي ستايش از او را نميدادند. يا چرا تركهاي عثماني، نوادگان تاريخي چنگيز خان، او را رئوف ميبينيد (لابد از تخم و تركهي او هستند، مگر فرزندان فتحعليشاه، مقرند كه شاه قاجار لاابالي زنباره بود؟!) به من بگوييد: تاريخ جهانگشاي جويني، نگارش يك تاريخنويس تا بند ناف آلوده به ماترك دربار خاقان، ياوه نوشته بود؟ اگر خود چنگيزخان فرد رئوفي بود، آيا ممكن بود لشكريانش، به چنين صفاهتها و ددمنشيها روي آورند؟ آيا تاريخ ايران، به تنهايي، سند سياهكاري چنگيزخان نيست؟ مگر چه پيش آمده كه سينماگر خودشيفتهي ما، تا مرفق، زبانش را به ستايش از يك فيلم رسواي چنگيزستايانه آلوده ميكند؟
-- دهقان نژاد ، Jul 22, 2008 در ساعت 07:01 PMجناب دهقان نژاد شما ظاهرن به قسمت آخر كلام آقاي جاهد توجه نكرده ايد:
"اما هنوز این پرسش مهم باقی است که دستاورد چنگیز و امپراتوری مغول برای جهان چه بوده؟ آیا آنها توانستند نقش سازنده و مؤثری در تمدن و فرهنگ جهانی ایفا کنند؟ یا جز خشونت، جنگ، کشتار و خونریزی، نقش دیگری در تاریخ جهان نداشتند؟
باید دید سرگئی بودورف در قسمتهای بعدی تریلوژی خود به این پرسشها چگونه پاسخ میدهد."
اول اينكه با اين سوال اساسي تمام ستايش هاي فيلم را زير سوال برده است. و دوم اينكه ايشان تنها تحليل فني خود را از اين فيلم ارائه كرده و چون متخصص تاريخ نبوده نظر مشخصي در مورد صحت مواد تاريخي فيلم بيان نكرده است.
از آقاي جاهد هم ممنونم به خاطر معرفي اين فيلم جالب.
-- ماني جاوبد ، Jul 22, 2008 در ساعت 07:01 PMاگر مغولان مردماني متمدن بودند، چيني ها ديوار چين را براي جلوگيري از تهاجم وغارتگريها و كشت وكشتارهايشان، نمي ساختند. دكتر ذبيح الله صفا دركتاب تاريخ ادبيات درايران كه نه تنها نظري به نويسندگان وشعرا و شعر وادب فارسي دارد بلكه از نظر جامعه شناسي هر برهه از تاريخ ايران بعداز اسلام، بررسيهاي نسبتا جامعي را دربردارد. دكتر صفا با ذكر شواهد تاريخي نشان ميدهد كه بهنگام هجوم مغولان به ايران، سربازان وسرداران ترك درارتش ايران مشغول به خدمت بوده وبا ادعاي هم خون بودن بامغولها، سلاحهايشان رادرمقابل آنها به زمين گذاشته وتسليم شدند!! آنها دليل آوردند كه ما بابرادران هم خون خودمان نمي جنگيم!! بر همين اساس، چنگيز وچهارپسرش به راحتي وارد خاك ايران شده وچنان قتل عام وكشت وكشتاري از مردم بيگناه و بدون سلاح به راه انداختند كه تاريخ نظيرش را بيادندارد. درآن دوران، مردم ايران به ذليلترين موجودات اين كره خاكي بدل شدند. همان احساسي را كه يهوديان نسبت به نازيها وهيتلردارند، همان احساس راهم ايرانيان نسبت به مغولان وچنگيز مغول دارند. گواينكه نازيها وهيتلر هيچگاه از خون حيوانات تغذيه نكرده ودست به كشت وكشتار سگ وگربه وپرنده وچرنده هم نزدند. مايه بسي تعجب است كه نويسنده ايراني اين مقاله از تاريخ وگذشته ميهن خود تا چه اندازه بي اطلاع بوده و اينطور ادامه ميدهد كه ‹‹...مطالعات اخیر دربارهی چنگیز، خصوصاً دستاوردهای نمایشگاه چنگیزخان و میراث او در موزهی استانبول به مناسبت هشتصدمین سالگرد تأسیس امپراتوری مغول، نشان میدهد که چنگیزخان، بر خلاف تصاویری که از او در ذهنها وجود دارد، مردی خونآشام و دیوسیرت نبود؛ بلکه رهبری نرمخو و اهل مدارا و پایبند قانون بود که به زنان احترام میگذاشت...›› واقعا كه!!!!! خون آشام نبود؟! پس چرا در جايجاي تاريخ ذكر ميكنند كه مغولان از خون اسبانشان تغذيه ميكردند؟! ديو سيرت نبود؟! پس چگونه بود كه مغولان مردم بي سلاح وبيدفاع وبيگناه شهرها را قتل عام كرده وسپس بظاهر از شهرها خارج شده ودراطراف چندروزي كمين ميكردند تاباقيمانده مردم از نهانگاههاي خودشان بيرون آيند ودوباره به قتل وعام آنها بپردازند وانقدر به اين كارادامه دهند تا مطمئن شوند كه ديگر كسي زنده نمانده باشد. رهبري نرمخو بود؟ معني نرمخوئي راهم متوجه شديم!! مايه تأسف است كه نويسنده اين مقاله تا اين اندازه از تاريخ ميهن خود بي خبراست كه بزرگترين آدمكش تاريخ را به عنوان يك قهرمان جا ميزند!!
-- علي كبيري ، Jul 23, 2008 در ساعت 07:01 PMبه نظرم نویسنده نیز به این هیولای خونخوار تاریخ ایران سمپاتی دارد! آیا مطالب تاریخی بسیار زیادی که اشاره به سفاکی و خون ریزی این زرد پوست وحشی در ایران دارند را قبول ندارید؟ اگر نه پس یک نقد ارائه کنید! این که شاعر خل و دیوانه ای در چین از این وحشی خونخوار اسطوره ساخته دلیل کافی نیست!
-- بابک ، Jul 23, 2008 در ساعت 07:01 PMفیلم بسیار جالبی بود اما در مورد ادعاهای شما باید بگم که هر کسی که به کشورش حمله می شود سعی می کند از مهاجم خونآشام بسازد و این نحوه تفکر به هیچ وجه درست نیست
-- علی ، Jul 23, 2008 در ساعت 07:01 PMفیلم جالب بود مثل 300
به نظرم حمله به آقای جاهد منصفانه نیست. ایشان به تحلیل این فیلم از زاویه سینمایی پرداخته اند و این که کارگردان چگونه روایت خود را تصویر کرده است. در هیچ جای مقاله آقای جاهد طرفداری از چنگیز دیده نمی شود. اگر چیزی هست از زبان فیلم است. در ضمن به بخش انتهای مقاله نیز توجه کنید.
-- ب// ، Jul 23, 2008 در ساعت 07:01 PMدر کل این فیلم نشان می دهد چگونه فرهنگ های دیگر سعی می کنند حتا شخصیت های بسیار منفی خود را نیز مثبت تضویر کنند. اتفاقی که به یاری جادوی سینما شاید برای مخاطب عام پذیرفتنی باشد. سئوال مهم اینجاست ما چند فیلم تاریخی مهم و قابل اعتنا برای ارائه در بازار جهانی داریم؟ از کدام شخصیت خود توانسته ایم فیلمی با زبان سینما بسازیم که فردی در آمریکا، چین و افریقای جنوبی نیز آن را جذاب و باور پذیر بداند؟
تلاش دیگران باید ما را به تحرک بیشتر وادارد.
ب//
به دوستانی که بر اين مقاله خرده گرفتند توصيه می کنم حتما فيلم را ببينند و بعد نظرشان را در مورد اعتبار تاريخی و ارزش های سينمايی آن (دو مقوله کاملا از هم جدا) در اين جا بنويسند. جدا از اين دلم می خواهد روزی روايت ايرانی از زندگی و کارهای چنگيز خان را بر پرده سينما ببينم. شايد روايت سينماگر ايرانی در تضاد با روايت آقای بودوروف باشد چرا که از دل تجربه تاريخی ديگری برمی آيد. گمان من بر اين است که بهرام بيضايی، احتمالا شايسته ترين فرد برای ساختن چنين اثری است. پس به اميد آن روز.
-- پرويز جاهد ، Jul 23, 2008 در ساعت 07:01 PMجناب آقاي جاهد،
-- علي كبيري ، Jul 24, 2008 در ساعت 07:01 PMآناني كه بقول شمابراين مقاله خرده گرفته اند، واقعا به نظر شما انتقاد وارد كرده اند ونه فيلم سينمائي چنگيز مغول. بجاست تا مقاله خودتان را يكبار ديگر مرور كنيد وپاسخي درمورد اينكه نوشته بوديد ‹‹...مطالعات اخیر دربارهی چنگیز، خصوصاً دستاوردهای نمایشگاه چنگیزخان و میراث او در موزهی استانبول به مناسبت هشتصدمین سالگرد تأسیس امپراتوری مغول، نشان میدهد که چنگیزخان، بر خلاف تصاویری که از او در ذهنها وجود دارد، مردی خونآشام و دیوسیرت نبود؛ بلکه رهبری نرمخو و اهل مدارا و پایبند قانون بود که به زنان احترام میگذاشت...›› ارائه كنيد. مگر اين نظر شما نيست؟ واين نظر تنها نظر يك نويسنده نيست بلكه يك نظر محققانه تاريخييست. ضمنا بگذاريد به اطلاع شما برسانم كه بشهادت محققان تركيه كه متوليان فرهنگ وادب زبات تركي هستند، مغولان وتركان ماوراءالنهر تا قرن 13 ميلادي اصلا خط نوشتاري نداشتند و آقاي جان مان سخت دچاراشتباه شده اند كه آنهارا از نظر تاريخ نويسي ضعيف قلمدادكرده اند چون آنها اصولا خواندن ونوشتن نميدانستند تا دست به تاريخ نويسي بزنند.
با ساختن فيلمي كه مرجعش كتاب شعر عده اي وحشي باشد، چهره ي واقعي و وحشي چنگيز را نميتوان زيبا ساخت.
-- anti mongolia ، Jul 24, 2008 در ساعت 07:01 PMآقای کبيری عزيز
برخلاف نظر شما من در هيچ جای اين مقاله سعی نکردم از چنگيزخان يک قهرمان بسازم بلکه تنها به مطالعات اخير در باره چنگيز اشاره کردم. تصوير حماسی از چنگيز را بودوروف در اين فيلم ارائه کرده و نه من.
به علاوه اينکه ابهام در مورد شخصيت تاريخی چنگيز و اعمال او وجود داردحرف تنها من نيست. من قبلا روايت ديگری از شخصيت چنگيز را در همين سايت زمانه منتشر کرده ام. اين هم لينک آن مطلب:
http://www.radiozamaneh.com/morenews/2006/12/post_370.html
فراموش نکنيد تاريخ هيچ جا ثابت نشده و نظر قطعی در مورد تاريخ(رويدادها و شخصيت ها) وجود ندارد بلکه تنها روايت های متعددی در مورد تاريخ وجود دارد که برای مطالعه در زمينه تاريخ بهتر است همه آن روايت ها مد نظر قرار گيرد نه فقط يک روايت مشخص و يک نظريه غالب. اکنون مطالعات پسامدرن در زمينه تاريخ، حتی روايت های کلان(Grand narratives or Meta narratives)تاريخی را زير سوال برده است.
-- پرويز جاهد ، Jul 24, 2008 در ساعت 07:01 PMشما هم بهتر است به جای مايه گذاشتن از احساسات ميهنی برای منکوب کردن آدم ها، تاريخ را با همه روايت های آن بخوانيد.
به احتمال زياد در باره قتل و كشتار حمله مغول اغراق خيلي زيادي شده است و اگر نشده باشد و انها اغلب مردان و ... را كشته باشند آنوقت ما كاملا از تبار مغولها هستيم! يعني اغلب ايرانيان تبار مغولي قوي و غالب دارند و آنوقت ارتباط نسل بعد از مغول به ايران باستان خيلي بي ربط مي شود. شخصا تصور مي كنم اغراق بسيار زيادي شده باشد. در همان حد كه در تواريخ اين منطقه نوشته اند كه يك شهيد مظلوم قبل از شهادتش سيصد هزار نفر از دشمنانش را در كمتر از نصف روز كشته! نشانه ديگر اغراق بسيار زياد حجم وسيع خرابي است كه به مغولها منتسب شده. اگر مغولها آمده بودند كه بمانند آنوقت چرا بايد آنهمه خرابي به بار بياورند؟
-- عيسي ، Jul 24, 2008 در ساعت 07:01 PMنگاه متفاوت داشتن ولو برای مدتی کوتاه، به شخصیت های تاریخی برای صیقل دادن خلق و خوی های تند و "سازش ناپذیر" نه تنها اشکال ندارد بلکه مفید هم می باشد. متاسفانه بسیاری از شخصیت های تاریخی و ملی ما هم از داشتن پرونده "خشونت و جنایت" مبری نیستند. مثلا اردشیر بابکان که به "ذوالاکتاف" معروف بود در مقایسه با چنگیزخان قطعا در حق به "تعداد کمتری" جنایت ورزیده است. اما در حق اعراب یمنی ظلمی کرده که شاید بتوان گفت در حد جنایات مغولها در ایران بوده است. در باره او اگر فیلمی ساخته شود که هفتاد سال پادشاه بوده از هنگامی که در شکم مادر بوده تا موقع مرگش. آیا بنظر دوستانی که نظراتشان در بالا آمده اگر نویسنده و سناریو نویسی ایرانی بخواهد او را در داستان زندگی اش توصیف کند فقط باید شمشیر بدست بالای سر مردانی که زنده زنده با کتف های سوراخی که با ریسمان به دار آویخته شده اند نشان دهد؟ یعنی این پادشاه "هفتاد ساله" نمی تواند من باب مثال یک کمی هم از نعمت تلطف روحی بهر برده باشد؟ اگز این طور است کدام پادشاه و یا سردار ایرانی یا غیر ایرانی سراغ دارید که نسبت به مردم عادی "ولو تعداشان مثلا از ده دوازده هزار نفر بیشتر نبوده باشد" جنایت و سفاکی نکرده است؟ و اگر می گوئید: باشد، آنها هم مثل چنگیزند پس نسبیت "خوب" و "بد" را و اینکه آدمی می تواند هم "خوب" باشد و هم "بد" هم از "لطافت روحی" بهره داشته باشد و هم "تند خو و بی انصاف" باشد، چه می شود؟ گو اینکه در مملکتی که بزرگترین شاعر معاصرش به بزرگترین حماسه سرای میهنی اش "چنان" گفته باشد معلوم است که افراد "عادی" و "مدعی" اش تاب تحمل حتی شنیدن یک ورسیون "متفاوت" از یک شخصیت بزرگ "تاریخی" را نداشته باشند.
-- مسعود مالمو ، Jul 24, 2008 در ساعت 07:01 PMآقاي جاهد عزيز،
-- علي كبيري ، Jul 25, 2008 در ساعت 07:01 PMيكم- از مدارك تاريخي مورد نظرتان كمك گرفته وثابت كنيد كه چيني ها ديوار بزرگ چين را براي جلوگيري از هجوم كدام اقوام ساخته بودند؟
دوم- ثابت كنيد كه چينيهابا طيب خاطر مغولهارا به داخل مملكتشان راه دادند ومغولها هم درمقابل كلي به پيشرفت فرهنگ چين كمك كردند.
سوم- ثابت كنيد كه چنگيزخان مغول صرفا براي تفريح و گردش به ايران آن زمان آمده بود و ايرانيان ورودش را خيرمقدم گفتند و به افتخار ورودش تمام شهرها را آذين بسته وچراغاني كردند و اوهم متقابلا همه بزرگان ايراني را مورد مرحمت قرارداد ومردم ايران درزمان او دررفاه وآسايش زندگي كردند. لطفا با آوردن شواهد مورد ادعايتان اينها را ثابت كنيد.
چهارم- ثابت كنيد كه تمام تاريخ نويساني كه درباره كشت وكشتاروقساوت مغولان دست به تاريخ نويسي زده بودند، اعم از ايراني وچيني وغيره، همه دروغگو ومهمل باف بودند.
پنجم- كمي هم درباره خدمات علمي وفرهنگي هونها وآتيلا به مردم اروپاي آن زمان صحبت كنيد. حتما خبرداريد كه آنها از ته مانده هاي مغولان بودند.
بي صبرانه منتظر روشنگريهايتان هستم.
بفرمائيد. اين گوي و اينهم ميدان.
آقای کبيری عزيز
شما تمام تصورات ذهنی تان را داريد به من نسبت می دهيد. من نمی دانم شما چگونه از حرف های من در اين مقاله چنين برداشت های عجيب و غريب و وحشتناکی کرديد که حالا از من می خواهيد که آنها را برايتان ثابت کنم و حريف ميدان طلبيده ايد.
-- پرويز جاهد ، Jul 26, 2008 در ساعت 07:01 PMاين مقاله هيچ ربطی به آن پنج مورد درخواست شما ندارد. اما اگر دوست داريد در اين مورد چيزی بنويسيد يا اگر قبلا نوشته ايد، شخصا مشتاق خواندن نظرات شما هستم.
آقا ما ایرانیا واقعا با مزه ایم.کلی خندیدم.به قول آقای امیر احمدی ایرانیا 1200 ساله دارن دنبال یزید می گردن که تلافی امام حسین رو ازش بگیرن.حالا با یه نقد فیلم و شنیدن اسم مغولها همه چنان خون جلو چششونو گرفته که یکی ندونه فکر می کنه مغولا پشت سر چنگیز خان دارن تو اتوبان های تهران بکوب میان طرف میدون آزادی.بابا اینقد همه چیزو جدی نگیرید.
-- بدون نام ، Jul 27, 2008 در ساعت 07:01 PMجناب آقاي جاهد،
-- علي كبيري ، Jul 27, 2008 در ساعت 07:01 PMشما مرا به روايتهاي متفاوت تاريخي حواله داده و از اين راه خيلي ماهرانه خواسته ايد تا چنگيز مغول را از آنهمه جنايات هولناك تبرئه كنيد.. هر چه كه درباره محاسن او بگويند و بنويسند، ويرا از گناه ارتكاب به آن جنايتهاي هولناك جنگي مبرا نميكند. و اين رجوع دادن شما بدان معناست كه سالها بعد، كساني جنايتهاي آقاي خلخالي را مورد بررسي قرارداده و در ذم وي بنويسند و درمقابل ‹‹آقاي جاهد نامي›› از گرد راه رسيده و آنها را به مطالعه روايات ديگري از ساير مورخين درباره او رجوع بدهد كه با استناد به اشعار لطيف خلخالي، آن دژ خيم را داراي طبعي نازك دانسته و ماهرانه بخواهد تا وي را از آن همه جنايات دهشتناك و آدمكشي تبرئه كند. يا هم اكنون كسي ادعا كند برخلاف آنچه تاريخ نويسان گفته اند، نرون دست به هلاكت مخالفانش نميزد چون فردي شاعر پيشه بود وطبعي ظريف درنواختن گيتار(ماندولين) هم داشت. علت به آتش كشيدن رم به دستور وي آن بود كه ميخواست طبع شعري خودش را در مقابل ويرانگي شهر وزجر وبي خانماني مردم تحريك كرده و درباره آن شعر وتصنيف بسرايد!! اينهم روايت ديگري از ديد تاريخ نويسان پسامدرن.
آقاي جاهد عزيز،
جنايت، جنايت است. خواه توسط شاپور ذوالاكتاف صورت گرفته باشد يا آغا محمد خان قاجار يا آدولف هيتلر. اين طرز استدلال با هدف صورت مسأله راپاك كردن است. پسامدرن و پيشامدرن وعهد حجر وعهد دقيانوس ندارد. عمل نسل كشي چه از سوي اسكندرمقدوني و چنگيز مغول صورت گرفته باشد چه از سوي تيمور لنگ يا آدلف آيشمن يا عمرالبشير يا صدام حسين، يك جنايت سازمان يافته است كه هم از سوي پسا مدرن هاي معاهده رم و دادگاه بين المللي جنائي قابل رسيدگي ومجازات است و هم ازسوي پيشا مدرنهاي ايراني وچيني وهندي وغيره. من دراينجا اين بحث راخاتمه يافته تلقي ميكنم واميدوارم كه منظور شما فقط بررسي فيلم بوده باشد. والسلام
خودتونو بذارید جای مردم اروپا ، دارید زندگیتونو می کنید که یه سری عرب به نام دین جدید به شما حمله میکنن !! همیشه همینطور بوده ، از نظر مسلمانان جنگ برای گسترش دین بسیار کار با ارزشی است در حالی که از نظر اون مردم بدبختی که بهشون حمله شده فقط یه تجاوز !
-- حامد ، Jul 28, 2008 در ساعت 07:01 PMبنظر من سپاه اسلام که به ایران حمله کرد با سپاه چنگیز و اسکندر و هیتلر فرقی نداره
پس چنگیز برای مغول ها قهرمانه واسه ما جلاد
صلاح الدین ایوبی واسه مسلمانان قهرمانه واسه مردم اروپا جلاد !
من تنها به یک نکته اشاره کنم:
آفای جاهد نقل قول میکنند که: «به اعتقاد جان مان، مغولها از نظر تاریخنگاری بسیار ضعیف بوده»
ممکن است آنها خود از لحاظ تاریخنگاری ضعیف بودند باشند ولی در واقع مهمترین موضوعات برای آنها تاریخ پدرانشان و طالع بینی بوده است. به همین دلیل بود که پس از فتل عام ایرانیان و فتح ایران، وفتی دوران استقرار و حکومت فرا رسید از میان همهی علوم تنها تاریخنگاری و طالعبینی از روی ستارگان (و درنتیجه نجوم) در ایران و توسط ایرانیان توسعه بیشتری یافت. گفتهی مان دقیق نیست.
-- علی ، Jul 28, 2008 در ساعت 07:01 PMدر ضمن آقای جاهد، میدانید که این مطالعات پسامدرن را اگر بخواهید برای هیتلر در اروپا بکار ببندید چه معنایی دارد؟!
-- علی ، Jul 28, 2008 در ساعت 07:01 PMچنگیز، هیتلر ایرانیان است، حال چه مغولها یا بقیهی ملل از او خوششان بیاید چه نیاید.
شما به وضوح به «مطالعات اخیر دربارهی چنگیز» اشاره کردهاید و این نتیجه گیری خود شما و نه کس دیگری است که:
«چنگیزخان، بر خلاف تصاویری که از او در ذهنها وجود دارد، مردی خونآشام و دیوسیرت نبود؛ بلکه رهبری نرمخو و اهل مدارا و پایبند قانون بود که به زنان احترام میگذاشت و ارزشهای اخلاقی و خانوادگی را ارج مینهاده است.»
هیتلر هم به زنان احترام میگذاشت و اهل قانون بود و اخلاقیاتی داشت .
آقای جاهد،
جالب است که نام فایل این مقالهی شما
post_300.html
است. ۳۰۰ چیزی را به ذهن شما میآورد؟ فیلم قشنگی بود، اینطور نیست؟! مثل یک چاقوی زیبا ولی تیز که قلب یک انسان بیگناه را میشکافد. میتوانم بپرسم چرا شما دارید از آن چاقوی زیبا تنها به صرف چاقو بودنش تعریف میکنید؟ این موضوع در میان کارشناسان اشکالی ندارد ولی وقتی جعلیات تاریخی به صورت فیلم بمیان مردم نا آگاه میآید و کسی هم از آن تعریف هم میکند، میتوان گفت که تبلیغات کارگر افتاده و جعلیات به ذهنها نشسته است. بالاتر از آن اینکه شما از نقد فنی هم بالاتر رفتهاید و پا در صحنهی نقد تاریخی گذاشتهاید.
دوست گرامی، پشت این فیلمها اهداف سیاسی نهفته است، اگر نمیدانید، کمی اینترنت را بگردید تا بفهمید چرا.
-- محمدرضا ، Jul 29, 2008 در ساعت 07:01 PMآقایان که هنوز نمیدانند که امپراطوری چنگیز خان چه تمدنی از خود بجا گذاشته کافیست به چین سفری داشته باشند و یا هم لااقل یکبار دیگر بازی های المپیک 2008 بیجینگ را ببینند. همچنان شما حق دارید تا این ابر مرد را خونخوار و یاغی بخوانید طوریکه تیمور جهانگشا را میخوانید چرا که شما همیشه از اینها شکست خورده اید. امپراطوری شما را نابود کرده... سرزمین شما را ویران و به آتش کشیده.... دختران خوشکل شما را با خود برده و همبستر با خود ساخته..و....
-- مختار ، Sep 6, 2008 در ساعت 07:01 PMدرد داره دل تان... اینم تقصیر خودتان است اگر شاهان شما تسلیم این مرد میشد کار به اینجا ها نمیرسید. تازه همین کامپیوتری که تو بد بخت استفاده میکنی 90 درصد از اختراعات نواده های این ابرمرد است(جاپان). تو چه تمدن داری؟؟؟ تمدن شما فقط عمامه بستن است و بس... تو خودت به چه تمدنت دل خوش کردی بد بخت...؟؟؟؟