رادیو زمانه > خارج از سیاست > انقلاب رسانه ای > سينمای آلمان و موج نويی ديگر | ||
سينمای آلمان و موج نويی ديگرپرويز جاهددر ظرف چند سال گذشته فيلمهايی در سينمای آلمان ساخته شده و فيلمسازان جوان و خلاقی در اين کشور ظهور کردهاند که اينک میتوان با اطمينان از آغاز موج نوی ديگری در سينمای آلمان حرف زد. سينمايی که مدتها بود پس از جريان موج نوی اين کشور در دهه شصت و هفتاد، بی رمق و از حال افتاده بود و حرف تازه ای برای گفتن نداشت. موج نوی آلمان در دهههای شصت و هفتاد ريشه در بيانيه جمعی سينماگران اين کشور در 1962 داشت که به مانيفست اوبرهاوزن مشهور بود و 26 فيلمساز جوان و با استعداد آلمانی که پر از ايدههای سينمايی نو بودند و از سينمای کهنه و مسلط زمان خود به تنگ آمده بودند آن را امضا کردند. فيلمسازانی چون الکساندر کلوگه، ويم وندرس، رينرورنر فاسبيندر، ورنر هرتزوگ و تعدادی ديگر هر کدام با سبک خاص خود، به دنبال ترميم هويت لکه دار شده فرهنگ و سينمای آلمان بودند که به گفته وندرس به طور رياکارانه به عنوان ابزار تبليغاتی رژيم نازی مورد سوءاستفاده قرار گرفته بود. اما با مرگ فاسبيندر در سال 1982 بسياری به اين نتيجه رسيدند که موج نوی سينمای آلمان به پايان رسيد. در واقع فيلمسازانی چون وندرس، هرتزوگ و شلندورف از بدنه سينمای آلمان جدا شده و به کار در خارج از آلمان پرداختند.
امروز پس از دو دهه که از مرگ فاسبيندر میگذرد، فيلمسازان خلاقی چون هانس کريستين اسميت( کارگردان فيلم رکوئيم)، تام تای کوئر(سازنده فيلمهای عطر و بدو لولا بدو)، فلورين هنکل ون دونرسمارک (کارگردان فيلم درخشان زندگی ديگران)، کريستين پتزولد( سازنده فيلمهای يلا و ارواح) و اليور هرش بيگل( کارگردان فيلم موفق سقوط) در آلمان ظهور کردهاند . به نظر میرسد موج نوی ديگری در حال شکل گيری است که همان شور و انرژی و حساسيتهای زيبايی شناسانه فيلمسازان خلاق نسل فاسبيندر را دارد. کريستين پتزولد کارگردان فيلم زيبای يلا(Yella) و از سينماگران نوظهور آلمان، زمانی فيلم آليس در شهرهای ويم وندرس را ديد که يک نوجوان بود و پس از آن بود که تصميم گرفت فيلمساز شود. وی در گفتگوی مطبوعاتی خود به هنگام نمايش فيلم يلا در فستيوال ادينبورو امسال گفت که به اعتقاد او فيلمسازان آن نسل ديگر انرژی و خلاقيت خود را از دست دادهاند و بسياری از آنها فريب موفقيتهای بين المللی را خوردهاند . وی که از سينمای دهه هشتاد آلمان متنفر است، میگويد هاليوود خلاقيت آن فيلمسازان را نابود کرده و هويت آلمانی را که وجه مشخصه فيلمهای اوليه و اصيل آنها بوده از آنها گرفته است.
پتزولد میگويد:«من دوست ندارم که يک فيلم آلمانی يا دانمارکی يا انگليسی يا فرانسوی شبيه فيلمهای آمريکايی باشد. ما نبايد از اينکه فيلم مان در لوس آنجلس نمیگذرد خجالت زده باشيم».
پتزولد يکی از مهم ترين چهرههای سينمای نوين آلمان است. وی فارغ التحصيل تئاتر از دانشگاه آزاد برلين و فارغ التحصيل آکادمی فيلم و تلويزيون آلمان(DFFB) است. به نظر او بسياری از فيلمسازان جديد آلمان فارغ التحصيل يک مدرسه سينمايیاند و از زمان تحصيل همديگر را میشناسند و با هم دوستی دارند اگرچه ممکن است با هم همفکر نباشند. به اعتقاد پتزولد، بورژوازی نئوليبرال آلمان که ديگر نمیتواند به مسئوليت هايش عمل کند، فيلم را به صورت کالا درآورده است در حالی که فيلم بايد فضايی برای بحث پيرامون مسائل بزرگ عصر ما باشد به ويژه در دورانی که نه حکومت و نه مخالفان آن ديگر آمادگی انجام اين بحثها را ندارند.
از سوی ديگر نقش و تاثير فيلمسازان غيرآلمانی تبار مقيم آلمان را نيز نبايد ناديده گرفت. سنتی سينمايی که از دهه هفتاد با فيلمسازان خارجی تباری چون سهراب شهيدثالث و توفيق باصر شکل گرفت و امروز با فيلمساز مستعد و توانايی چون فاتح آکين(کارگردان فيلم شاخ به شاخ) دنبال میشود. سينمايی که به دنبال طرح مسائل پيچيده اقليتهای قومی و نژادی در دل جامعه ای است که با هويتهای قومی متنوعی ساخته شده است. منابع: |
نظرهای خوانندگان
مقالهی بسیار جالب و خواندنیای بود. با سپاس از فعالیتهای خوب ِ شما.
-- پدرام ، Oct 9, 2007 در ساعت 07:27 PMفیلم ِ «شاخ به شاخ»؟ حدس میزنم، فیلم ِ Gegen die Wand منظورتان بوده. فکر میکنم «با سر توی دیوار» ترجمهی بهتری برای نام ِ این فیلم باشد.