رادیو زمانه
>
خارج از سیاست
>
زندگينامه
>
هارپر لی: زنی با يک رمان
|
هارپر لی: زنی با يک رمان
پرويز جاهد
گريگوری پک و هارپر لی
امروز بيست و هشتم آوريل روز تولد هارپر لی است. زن نويسنده ای که در عمرش تنها يک رمان نوشت و با آن شهرت جهانی يافت: کشتن مرغ مقلد. رمانی که تا امروز بيش از 30 ميليون نسخه به فروش رفت و جايزه پوليتزر 1964 را به دست آورد. رابرت موليگان در 1962 فيلمی از روی آن ساخت با شرکت گريگوری پک در يکی از بهترين و فراموش نشدنی ترين نقش هايش( اتيکاس فينچ) که به خاطر آن جايزه اسکار بهترين بازيگر را دريافت کرد. به علاوه هورتون فوت(Horton Foote) سناريست اين فيلم نيز برنده اسکار بهترين فيلمنامه اقتباسی شد. انيستيتوی فيلم آمريکا(American Film Institute) از اتيکاس فينچ به عنوان يکی از بزرگ ترين قهرمانان سينما در قرن بيستم نام برده است. در نظرخواهی های عمومی نيز همواره از فيلم کشتن مرغ مقلد به عنوان يکی از محبوب ترين فيلم های تمام عمر تماشاگران سينما اسم برده میشود.
پوستر فیلم کشتن مرغ مقلد
هارپرلی خود از اقتباس موليگان راضی بود و از اين فيلم به عنوان يکی از بهترين آثار اقتباسی در سينما نام برده است.
رمان کشتن مرغ مقلد از زبان دختری به نام اسکات فينچ روايت می شود که دختر وکيل سفيدپوستی به نام اتيکاس فينچ است که دفاع از جوان سياه پوستی به نام تام رابينسون را که به اتهام ناروای تجاوز به يک دختر سفيدپوست محاکمه می شود، به عهده می گيرد آن هم در شهر کوچکی به نام ميکوم از ايالت آلاباما با مردمی خودپسند و نژادپرست.
اتيکاس وکيلی انسان دوست،جسور و شجاع و پدری مهربان و دوست داشتنی است. او با قدرت و بی باکی از عدالت و انسانيت دفاع کرده و در مقابل تعصب، نفرت و خشونت نژادی و رياکاری مردم می ايستد. تم اصلی رمان معصوميت و قربانی شدن آن در برابر بی عدالتی و تعصب نژادی است و عنوان آن برگرفته از صحنه ای است که در آن اتيکاس تفنگ بادی ای به عنوان هديه کريسمس برای فرزندانش می خرد و از آنها می خواهد که به خاطر داشته باشند هيچگاه به مرغ مقلد شليک نکنند چون کشتن مرغ مقلد گناه است.
هارپرلی خود نيز از اهالی آلاباما بود. وی در 1926 در دهکده مونروويل از ايالت آلاباما به دنيا آمد و هنوز نيز در همين دهکده زندگی می کند. او در دانشگاه آلاباما درس خواند و پيش از نوشتن اين رمان کارمند يک شرکت هواپيمايی بين المللی بود. کشتن مرغ مقلد در واقع اثری نيمه اتوبيوگرافيکال است و بسياری از شخصيت ها و رويدادهای آن از زندگی واقعی نويسنده و نزديکان او الهام گرفته شده و هارپرلی تنها نام افراد و مکان ها را تغيير داده است. بسياری از منتقدين معتقدند که راوی رمان يعنی اسکات فينچ در واقع خود هارپرلی است که داستان مردمی را که در ميان آنها زيسته است روايت می کند.
تصویر نویسنده
ترومن کاپوتی در باره اين رمان چنين گفته است:
« نويسنده اين رمان عالی بايد آدم بی نظيری باشد. نويسنده ای با سرزنده ترين حس زندگی و گرم ترين و اصيل ترين حس طنز. رمانی گيرا و دوست داشتنی.»
لی سالها برای نوشتن رمان دوم خود صرف کرد اما هرگز نتوانست آن را تمام کند.
« من انتظار مرگ آرامی را در دست های منتقدان می کشيدم يا حداکثر تشويقی از سوی کسی که از اين رمان خوشش آمده باشد. تشويق مردم عادی. من انتظار تشويق اندکی داشتم اما استقبال از رمان بيش از اندازه بود تا حدی که از آن وحشت کردم.».
علائق شخصی هارپرلی علاوه بر نوشتن، مطالعه ادبيات قرن نوزدهم، موسيقی قرن هيجدهم، تماشای گربه ها و سياستمداران، مسافرت و تنهايی است. هارپرلی بعد از دريافت جايزه پوليتزر گفت که هرگز انتظار نداشته که اين رمان به اين درجه از موفقيت برسد».
|