نگاهی به مجموعه فيلمهای فرش ايرانی
پرويز جاهد
پانزده فيلمساز صاحبنام انتخاب شدند كه هر كدام فيلمي كوتاه و مستقل درباره فرش ايراني بسازند. ظاهرا هيچ محدوديتي از نظر شكل و شيوه كار (مستند يا داستاني) از سوي سفارشدهنده(مركز ملي فرش ايران) و مجری طرح(رضا ميرکريمی) به فيلمسازان تحميل نشدهاست. برخي مستند ساختند و برخي ترجيج دادند در قالب يك فيلمداستاني، فرش ايراني را معرفي كنند.
سه نسل فيلمساز ايراني از بهرام بيضايي، عباس كيارستمي و داريوش مهرجويي (از نسل اول) گرفته تا محمدرضا هنرمند، مجتبي راعي و مجيد مجيدي (از نسل دوم) و جعفر پناهي، رضا ميركريمي (از نسل سوم) هر يک با رويكرد خاص خود با اين موضوع مواجه شده و هر فيلم بيانگر سبك و نگاه ويژه آن فيلمساز است.
حسن اين نوع فيلمسازی اين است كه اين امكان را به تماشاگر ميدهد كه از چندين منظر و زاويه به يك موضوع نگاه كند و شناخت چند وجهی از آن به دست آورد. اما جدا از اين ويژگی کلی، جز تعداد معدودی، غالب فيلمهای مجموعه به عنوان يک فيلم مستقل کوتاه، فاقد بيان موجز سينمايی بوده و سازندگان آنها نتوانستهاند حرفشان را در زمان کوتاه و محدود تعيين شده بيان کنند.
پانزده فيلم از پانزده فرش
فرش اول: فرش عشايري
فرش اول را بهروز افخمي ساخته است. فيلمساز جوهرحرف و ديدگاهش نسبت به فرش را در عبارتي خلاصه كرده كه در ابتداي فيلم آمده و امضاي او را نيز در پاي آن عبارت دارد (تک تک فيلمهای مجموعه با نقل قولی از سازنده آن همراه است). افخمي فيلمش را درباره يكي از صادر كنندگان فرش شروع ميكند كه با صدور فرشهايي كه دختران عشايري ميبافند به رقابت با بازار فرش هند و پاكستان كه توليد كننده فرشهاي تقلبي با طرحهاي ايراني اند مي پردازد. تاكيد افخمي بر رنگ لباسهاي دختران قاليباف، توجه بيننده را معطوف شباهت ارگانيك آنها با رنگ فرشها ميسازد. گفتار فيلم كه با صدای دختر جوانی شنيده ميشود اطلاعاتی فراتر از آنچه كه ديده ميشود به بيننده نميدهد.
فرش دوم: فرش سه بعدی
فرش دوم ساخته رخشان بني اعتماد است با نام فرش سه بعدي. فيلم رخشان ساختاري معمايي - پليسي دارد و فيلمساز در جايگاه يك بازرس(كارآگاه) به دنبال كشف يك حقيقت است. مرد جواني كه طراح فرش است ادعا ميكند كه فرش سه بعدي با طرح سر در مسجد امام اصفهان بافته است و از فيلمساز ميخواهد كه به اصفهان آمده و آن را رويت كند. وقتي فيلمساز براي ديدن فرش به اصفهان ميرود دختر جواني به او تلفن ميكند كه پدر او يعني اكبر زرين نقشه طراح و بافنده آن فرش سه بعدي است و فرش در زير زمين آنها است. پس از آنكه از آقاي احمدي خبري نميشود رخشان تصميم ميگيرد كه به سراغ زرين نقشه برود. در آنجا فيلمي را كه رخشان از ملاقاتش با آقاي احمدي گرفته براي زرين نقشه نمايش ميدهد. زرين نقشه نيز فرش را كه ابعاد بزرگي دارد در محوطه گورستاني در معرض ديد فيلمساز قرار ميدهد. رخشان با استفاده از سبك دوربين مشاهدهگر به سراغ موضوعي ميرود كه در پرده ابهام است و فيلمساز با كنار هم نهادن ادعاهاي مختلف، دريافت حقيقت را به عهده بيننده ميگذارد اما دخالت فيلمساز در مسير روايت با طرح پرسشهاي مستقيم از آدمها، سبك مستند مشاهدهگر را خدشهدار ميسازد.
فرش سوم: قالی سخنگو
قالي سخنگو فرش سوم است كه بهرام بيضايي ان را بافته است. بيضايي با بينشي اساطيري و برگرفته از مضامين شاهنامه به فرش نظر مياندازد. بيضايي دو روايت را به موازات هم پيش ميبرد. روايت زني كه پشت دار قالي نشسته و فرش ميبافد و روايت فرشي كه نقشهاي آن مربوط به جانوران است و اينك در مقابل دوربين بيضايي جان گرفته و به سخن درآمده است. نگاه بيضايي به فرش نگاهي فراتاريخي است. او با استفاده از پاره روايتها، ديروز و امروز را به هم گره ميزند و حافظه تاريخی ما را به چالش ميخواند.
فرش چهارم: گرهگشايی
جعفر پناهي اما در فرش چهارم به عنوان گرهگشايي، رويكردي اجتماعي به موضوع فرش دارد. فرش كه يادگار عزيزان و گذشتگان است امروز به مدد خانواده تهيدستي ميايد كه براي گرفتن وام و تهيه جهيزيه دختر كوچك خانواده مجبورند آن را به گرو بگذارند. پناهي در يك پلان سكانس طولاني كه دوربين او روی دست به دنبال كاراكترها حرکت ميكند، قصهاي دراماتيك را در زماني كوتاه و فشرده روايت ميكند. قصهاي كه با درد و دريغ و اندوه و حسرت همراه است. نگاه اندوهبار و نگران دختر جوان كه فرش را پشت سر به گرو گذاشته، بسيار تكان دهنده است.
فرش پنجم: فرش زمين
كمال تبريزي در فرش پنجم(با عنوان فرش زمين)، رويكردي آبستره به موضوع دارد. آبي كه بر سطح فرش جاري است و نوري كه بر آن ميتابد، تلالوي درخشاني دارد و شكلهاي انتزاعي جالبي خلق كرده است. اما متاسفانه تبريزي در اين محدوده فيلم نميماند و با ارجاعاتي به ستارگان آسمان در شب و تصاويري که از طبيعت ميدهد، وجه و تاثير انتزاعي فيلم را نابود ميسازد.
فرش ششم: تار و پود
فرش ششم با عنوان تار و پود، ساخته سيفالله داد است كه پس از چند سال دوري از سينما و پشت سرگذاشتن بيمارياي سخت دوباره به اين عرصه آمده است. موضوع فيلم داد، مثلثي عشقي است كه در كارگاه قاليبافي بين يك دختر قاليباف و عاشقانش شكل ميگيرد. ظاهرا سيفالله داد خواسته است از عناصر آشناي افسانههاي مربوط به فرش آشنازدايي كند و اين كار را با انتخاب بازيگراني زشت که چهرهای مغولی دارند(به جاي دختر و پسراني خوش سيما) و موسيقي كرال كليسايي (به جاي سازهاي ايراني) انجام داده است اما پرداخت به شدت آماتوري صحنهها امكان شكلگيري چنين ايدهاي را به فيلمساز نميدهد.
فرش هفتم: فرمايش آقا سيدرضا
فرش هفتم با عنوان فرمايش آقا سيد رضا ساخته مجتبي راعي است. نوشتهاي در آغاز فيلم به ما ميگويد كه در فرهنگ فرشبافان، بافت فرش نيمه تمام ديگری شگون ندارد. زن بافندهاي مرده است و دختر جوانش فرش نيمه تمام او را بافته و تمام كرده است. آقا سيد رضا زنجاني كه فرش را سفارش داده به روستا ميآيد تا آن را تحويل بگيرد. دختر اما حاضر نيست يادگاري مادرش را بفروشد. كشمكش بين پدر و دختر بر سر فروش يادگار مادر عنصر دراماتيك جذابي است كه راعي نتوانتسته آن را در زمان محدود و فشرده فيلم به خوبي بپروراند. دختر در فرار از دست پدر فرش را پرت ميكند و آقا سيد رضا زنجاني از راه ميرسد و آن را صاحب ميشود (سادهتر از اين نمیشد سر و ته فيلم را به هم بافت). نمای نهايي فيلم، نمايی لانگ شات از دهكده است كه مردم آن فرشها را بر سردر خانهها آويزان کردهاند و با اينکه زيباست اما هيچ ربطي به كليت فيلم ندارد.
فرش هشتم: قالی جادو
نورالدين زرينكلك، فرش هشتم را با انيميشن بافته است، با عنوان قالي جادو كه اقتباس آزادي از شازده كوچولو آنتوان سنت اگزوپري است. شازده كوچولو به سياره زمين سفر ميكند و با روباهي دوست میشود. بعد از چند روز دلش براي سيارهاش و گل سرخي كه دوست اوست تنگ ميشود. روباه به او ميگويد كه ميتواند با قاليچه جادو به سيارهاش سفر كند. روباه جزئيات قالي را براي شازده كوچولو تعريف ميكند و شازده آنها را در خيال ميبافد و بعد با آن به سيارهاش پرواز ميكند. زيبايي كار زرين كلك در وجه خيالانگير آن است. رنگها و نقشهاي زيبا و دلپذير قاليچه جادو در تضاد با دنياي سياه و سفيد اطراف شازده برجستگي خيره كنندهاي مييابد.
فرش نهم: فرش، اسب، ترکمن
فرش نهم با عنوان فرش، اسب، تركمن ساخته خسرو سينايي است. سينايي، تركمن صحرا و دختران قاليباف تركمن را موضوع كار خود انتخاب كردهاست. دختران دشت كه كار و سرگرمي و عشق و سرنوشتشان با تار و پود فرش گره خورده است. فيلم بدون كلام است. ترانهاي كه خوانده ميشود داستان قاليای را ميگويد كه دختران سرگرم بافتن آناند. فيلمساز با ارجاعاتي كه به زندگي، طبيعت و فرهنگ مردم تركمن (مراسم رقص خنجر و بزكشي) ميدهد، منابع الهام دختران بافنده را يادآور ميشود.
فرش دهم: فرش و زندگی
بهمن فرمانآرا در فرش دهم با عنوان فرش و زندگي از تابلوي تالار آينه كمال الملك شروع ميكند. دوربين، ناصرالدين شاه را نشسته روي صندلي نشان ميدهد كه فرش زيبايي زير پاي او گسترده است. بدنبال آن فيلمساز از سطح نقاشي جدا شده و به زندگي واقعي و فرش واقعي وارد ميشود. صندلي خالي، كودكي که با سيب بازي ميكند، سجادهاي كه روي فرش پهن شده و سفرهاي رنگين از غذاهاي ايراني، و در نهايت جنازهاي كه در كفن پيچيده شده، صحنههايي از زندگي انساني است كه اين فرش ديده و در خاطره او نقش بسته است. در پايان نيز فرمانآرا دوباره به تابلوي كمال الملك و زندگي ايستاي اثر هنري بازميگردد.
فرش يازدهم: کجاست جای رسيدن
كجاست جاي رسيدن عنوان فرش يازدهم است كه عباس كيارستمي آن را بافته است. فيلم كيارستمي قطعهاي موزيكال است كه با ويولون ياحقي و اشعار سعدي و هاتف اصفهاني كه روشنك آنها را ميخواهد ساخته شده است. كيارستمي نيز فرم پلان سكانس را انتخاب كرده، دوربين از جزئيات نقشهاي يك قالي كه اشعار سعدي بر حاشيه آن نوشته شده شروع ميكند و در پايان با اوج گرفتن صداي ساز ياحقي به تدريج عقب ميكشد و به تصوير كاملي از فرش ميرسد كه روي چمنزاري پهن شده است. بين اشعاري كه شنيده ميشود و نقشهاي قالي ارتباط تنگاتنگي وجود دارد. انتخاب قطعهاي از برنامه گلهاي راديو و صداي روشنك با همراهي ساز ياحقي فضايي نوستالژيك، خاطرهانگيز و بسيار دلپذير به فيلم كيارستمي داده است.
فرش دوازدهم: دست آفرينی هديه به دوست
مجيد مجيدي در فرش دوازدهم (دست آفريني هديه به دوست) حكايت پيرمردي شهرستاني را روايت ميكند كه با بقچهاي در دست كه حاوي قاليچهاي است كه خود بافتهاست به تهران ميآيد تا آن را تقديم دوستي كند كه در فيلم او را نميبينيم. پيرمرد از ميان كوچهها ي شمال تهران عبور ميكند و به درخانهاي قديمي ميرسد و دقالباب ميكند. اما كسي خانه نيست و او مجبور است پشت در منتظر بماند. تمام فيلم گسترش عرضی لحظاتي است كه پيرمرد پشت در خانه دوست انتظار ميكشد. او قاليچه را پهن ميكند، روي آن نماز ميخواند، غذا ميخورد و به خواب ميرود. مجيدي دقت فوقالعادهاي در ساختن اين لحظهها به خرج ميدهد. سبك فيلم يادآور سبك كيارستمي در فيلم خانه دوست كجاست و همسرايان است. با همان وسواس و ذهنيت شاعرانه. ديدن پرندگان كه براي خوردن دانههاي برنج روي قاليچه جمع ميشوند و تقارن آنها با نقش پرندگان روي فرش در نماي پاياني غافلگير كننده است.
فرش سيزدهم: فرش و فرشته
داريوش مهرجويي در فرش سيزدهم به ما ميگويد كه فرشيكه در فيلمش نشان ميدهد فرشي است كه درخت كيهاني نام دارد و ايل قشقايي در نيريز بافته است. فرش و فرشته داستان دختر جواني است به نام فرشته كه تمام خانواده و زندگياش را در زلزله بم از دست داده و تنها يك قطعه فرش برايش باقي مانده است. در فيلم مهرجويي نيز هيچ حرفي از فرش زده نميشود بلكه اين دوربين اوست كه روي آن تاكيد ميكند. دختر وارد خانهاي خالي از اثاثيه ميشود و فرش را پهن ميكند و روي آن مينشيند و غذا ميخورد. هيچ فلاش بكي در كار نيست. همه چيز در لحظه حال خلاصه شده است. تاكيد مهرجويي بر جزئيات فصاي خانه، باقيمانده چلوكباب، كبوتراني كه روي پنجره مينشينند و بق بقو ميكنند و گربهاي كه در كمين آنها است، بيانگر نگاه امپرسيونيستي مهرجويي به دنياي پيرامون است. دختر كه نااميد و خسته است عليرغم عزيزاني كه از دست داده هنوز ميل به زندگي در او هست (اين را از گفتگوي تلفنياش ميفهميم) روي فرش دراز ميكشد و ميخوابد. در حقيقت فرش به او آرامش و امنيت می بخشد.
فرش چهاردهم: خاطره، خاطره
فرش چهاردهم را رضا مير كريمي (مجري طرح اين پروژه) ساخته است: خاطره، خاطره. رويكرد ميركريمي به فرش نيز رويكري نوستالژيك است. اما ويژهگي كار ميركريمي در آن است كه بدون اينكه نامي از فرش ببرد به طور غير مستقيم با سوژهاش مواجه شده است. مرد جواني به همراه دختر كوچكش به ديدار خانوادهاش به يزد ميرود. فيلم شرح اين ديدار است. دوربين سوبژكتيو از ديد دختر بچه، اين ديدار را روايت ميكند و ناگزير در سطحي پايينتر از سطح eye level معمول حركت ميكند. اين تمهيد فيلمساز، اين امكان را براي بيننده فراهم ميآورد كه فرشهاي موجود در خانه را از فاصله نزديك تري ببينند. حركت بازيگوشانه دخترک در فضاي خانه، پرسه زدن او در اتاقها و مواجهه او با تک تک افراد خانواده، لحن صميمانهاي به فيلم داده است. ميركريمي با رويكرد غيرمستقيم خود به سوژه فرش، بدون اينكه متوسل به گفتار يا شعار شود جايگاه فرش را در خانه ايراني و ارتباط تفكيك ناپذير آن را با خانواده ايراني نشان داده است.
فرش پانزدهم: کپی برابر اصل
آخرين فرش مجموعه كار محمدرضا هنرمند با عنوان كپي برابر اصل است. هنرمند نيز در قالب فيلم داستاني، بر وجه تجاري و صنعتي فرش تاكيد كرده است. كاراكتر اصلي فيلم كه رضا كيانيان نقش او را بازي ميكند دلال فرش است. او آدم سودجويي است كه بر سر فرهنگ و هنر ايران معامله ميكند و در صدد فروش نقشههاي قالي ايراني به كمپانيهاي توليد فرش چيني است. او به سراغ يكي از هنرمندان فرش ميرود و با سماجت ميخواهد كه او را وادار به همكاري در اين زمنيه بكند. اما مرد هنرمند عاقلتر از آن است كه فريب وسوسههاي او را بخورد. فيلمساز میخواهد بگويد که روحيه منفعتطلب و كاسبكارانه و چربزبان دلال فرش در تضاد با روحيه صبور و آرام و خاموش هنرمند فرش است اما اين تازه مقدمه و زمينه چينی برای يک فيلم داستانی بلند است و در اين زمان کوتاه نتيجه نمیدهد.
|
نظرهای خوانندگان
عجب سوری بود! دستتون درد نکنه آقای پرویز جاهد. حظ کردم.
-- بدون نام ، Feb 22, 2007 در ساعت 05:40 PMمتشکرم ، اما بهتر نبود که کلیپ ها ئی از این فیلم ها می گذاشتید تا کار ِ این مقاله کامل تر می شد؟
-- روزبهان ، Feb 24, 2007 در ساعت 05:40 PM