رادیو زمانه > خارج از سیاست > نقد فيلم > نگاهی به فيلم مستند «خاطرات يک ۷۵ ساله» | ||
نگاهی به فيلم مستند «خاطرات يک ۷۵ ساله»پرويز جاهدخاطرات يک ۷۵ ساله، نشانگر رويکرد ويژه و منحصر به فرد محمدرضا اصلانی به تاريخ و فيلم مستند تاريخی است. روايت اصلانی از تاريخ معاصر ايران در اين فيلم مستند، روايتی کاملا شخصی است و با روايتهای رسمی و مکتوب تفاوت زيادی دارد. چهل سال بعد از ابراهيم گلستان و گنجينههای گوهرش، اصلانی در فيلم «خاطرات بانک ملی»، دوباره به ما يادآور می شود که اين جواهرات، ذخيره رنج ملت ايران است و نبايد گذاشت که به تاراج و يغما رود.
وقتی از ابراهيم گلستان پرسيدم که چطور فيلمهای مستند شما با اينکه سفارشی بودند اما مهر و امضای خاص شما را داشتند و سفارشی بودن باعث از دست رفتن کيفيت هنری آن نمی شد؛ برآشفته پاسخ داد که کدام سفارشی؟ اصلا سفارشی يعنی چه؟ يا من نتوانستم حرفم را به گلستان بفهمانم يا او نخواست سفارشی بودن فيلمهايش را که يک واقعيت بود و اصلا عيب نبود بپذيرد. گلستان گنجينههای گوهر را به سفارش بانک مرکزی ايران ساخت و خاطرات يک هفتاد و پنج ساله را نيز اصلانی به سفارش بانک ملی ايران ساخته است. گنجينههای گوهر، مرور تاريخ بیتفاخر سيصد سال پادشاهی ايران بود و خاطرات يک ۷۵ ساله، مرور تاريخ يک صد سال اخير ايران است. هدف من مقايسه اين دو فيلم مستند نيست بلکه توجه دادن به اين نکته است که بسياری از شاهکارهای مستند سينمای ايران به سفارش يک مرکز يا نهاد دولتی(عموما غير فرهنگی) ساخته شدهاند؛ از شرکت ملی نفت ايران گرفته که سفارشدهنده فيلمهای استوديو گلستان بود تا سازمان حمايت از جذاميان کشور که «خانه سياه است» را ساخت، تا بانک مرکزی و اينک بانک ملی و شرکت فرش. بدون شک پشت آن دستگاه و موسسه دولتی، آدم خوش قريحه و باتدبير و گوهرشناسی بود و هست که فرق خزف را از لعل میشناخت و میشناسد و میدانست و میداند فيلمسازانی چون گلستان، غفاری، فروغ فرخزاد، کامران شيردل، کيمياوی و اصلانی، پول و سرمايه دستگاهشان را هدر نمی دهند و فيلمی می سازند که اگرچه ممکن است اهداف تبليغاتی آنها را برآورده نکند اما بدون شک جزو سرمايه و پشتوانه آن دستگاه خواهد بود و برايشان حيثيت میآفريند(فکر می کنم ترکيب مستندهای حيثيتآور را دکتر حميد نفيسی نخستين بار بهکارگرفته باشد). گنجينههای گوهر ابراهيم گلستان، گوهر ماندگاری است در ميان گوهرهای صندوقچه بانک مرکزی ايران و جواهر تابناکی است در ميان گنجينههای آرشيوی فيلمخانه ملی ايران. خاطرات يک ۷۵ ساله نيز عليرغم داشتن پارهای اشکالات ساختاری، چنين جايگاه و منزلتی دارد. وقتی فيلم را ديدم، بلافاصله ياد اثر درخشان سوخوروف درباره موزه آرميتاژ(The Russian Arc) افتادم. رويکرد مستند اصلانی به تاريخ و گذشته بانک ملی، شباهت زيادی به رويکرد سوخوروف به گذشته تاريخی موزه آرميتاژ دارد. با اينکه از آن لحن طنزآميز زيبای فيلم سوخوروف در فيلم اصلانی نشانی نيست، اما بهجای آن نبايد از بازيگوشیهای پست مدرنيستی اصلانی نيز غافل بود(مثل حضور زنی با روبنده قجری پشت کامپيوتر بانک ملی). اصلانی هوشمندانه از زاويه ديد يک پيرمرد ۷۵ ساله که با نگاهی نوستالژيک به گذشته بانک مینگرد، تاريخ اين بانک را از ايده اوليه شکلگيری تا تاسيس و توسعه آن را پیمیگيرد.
تاريخ بانک ملی با تاريخ سياسی اجتماعی معاصر ايران گره میخورد و انديشه تاسيس بانک ملی به منظور استقلال اقتصادی ملت ايران بهعنوان جزيی از مبارزه تاريخی اين ملت برای رهايی از چنگال استعمار روسيه و بريتانيا مطرح می شود. مرد کفاشی ۵ تومان درآمد خود را می بخشد، زنی جواهرات شخصیاش را و زنانی ديگر مهريهشان را میفروشند، طلبهای کتابهای درسیاش را گرو میگذارد تا با خريد اوراق قرضه، نخستين بانک ايرانی را بوجود آورند و نيازمند بانک استقراضی ايران و انگليس و ايران و روسيه نباشند. تم اصلی فيلم اصلانی پيرامون همين همبستگی و اراده ملی شکلگرفتهاست. اصلانی برای روايت تاريخی سرگذشت بانک ملی، تنها به عکسها و تصاوير قديمی و اسناد و مدارک آرشيوی اکتفا نمیکند بلکه به بازسازی برخی صحنههای تاريخی نيز دست میزند، مثل بازسازی صحنههای مربوط به تجارتخانه خسرو شاه جهان و برادران و يا بحثهای تاريخی ميان روحانيون و تجار بازار در مجلس شورای ملی و مسجد سپهسالار درباره ضرورت تاسيس بانک ملی و رهايی از چنگال استعمار و وابستگی اقتصادی به دول روسيه و بريتانيا. اما اشکال فيلم اين است که اصلانی نتوانسته به خوبی قسمتهای مستند و بازسازی شده را با هم ترکيب کند و نظم ساختاری درستی به آن ببخشد. بخشهای بازسازیشده بيشتر به نيمه دوم فيلم منتقل شده و حجم اين بخش را سنگين کردهاست به نحوی که بيننده گاهی يادش می رود که سرگرم تماشای يک فيلم مستند است. از سوی ديگر، وجود سه راوی مختلف اگرچه ظاهرا ناگزير به نظر میرسد اما نوعی آشفتگی در مسير روايت پديدآورده و يکپارچگی سبکی اثر را خدشهدار کردهاست. اصلانی بار سياسی، اجتماعی و نوستالژيک فيلم را بر دوش راوی اصلی(پيرمرد ۷۵ ساله) نهاده و برای ارائه اطلاعات آماری و رسمی بانک ملی از دو راوی زن و مرد ديگر بهره گرفتهاست. حرکت نرم و روان دوربين در راهروهای بانک ملی و تالارهای مجلس شورا و ضرابخانه بانک مرکزی که با صدای تار و آوازی بسيار قديمی همراه است، زيبا و به يادماندنی است. گردش عاشقانه دوربين به گرد جواهرات گرانبهای بانک مرکزی، يادآور سبک بصری درخشان فيلم «جام» حسنلوست. |